"... به عقيده من، اين تناقض، نشان دهنده تناقضي است ميان مذاهب واقع، آنچنان كه بر انسان امروز عرضه میشود، و مذهب حقيقی، آنچنان كه پيامبران بزرگ عرضه میكردهاند.
مذاهب موجود، آنچنان كه عرضه میشوند، براي انسانهايي جالب و اثربخش است كه هنوز در مرحلهی جهل علل علمی و عوامل طبيعی به سر میبرند، هنوز از نظر مادي و سطح اقتصادی، جامعهای كه درآن زندگي میكنند، از بيماري، محروميتهاي مادي، تبعيضها و ستمها و سنتهاي غيرانساني رنج میبرند، از نيروهاي غالب و قاهر طبيعت و بهخصوص "نيروهاي شر"، از قبيل مرض و زلزله و سيل و قحطي و جنگ، میهراسند، و نيز، اسارت و محكوميت و ضعف اجتماعي خويش را ابدی و طبيعی و مقدر میشمارند. زيرا چنين انسانی است كه نيازمند اعتقادي است كه وضع موجود را برايش توجيه كند، اسرار مجهول و عجيب طبيعت را برايش تأويل غيبی كند، رنج و بدبختي و ناهنجاري زندگي موجودش را با وعده ها و وعيدهاي خوشبختي موعود، روحاً، جبران سازد.
انسان امروز به چنين مذهبي نياز ندارد. علم هر روز مجهولي را در طبيعت كشف مي كند، تكنيك هر روز يكي از نيروهای قاهر طبيعت را مقهور خويش میسازد، به كوشش و نبوغ و اراده خويش…"
مجموعه آثار ۳۵ / آثارگونهگون ۱ / ص ۲۷۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین