نویسنده : حسن یوسفی اشکوری
موضوع : پاسخهایی برای اندیشیدن
ردیف : شماره ۴۸
پرسش :
محضر استاد دانشمند و گرامی جناب اشکوری، سلام مجدد دارم
... آیا شیعه صرفاً یک نحلهی سیاسی است که بعد از جریان سقیفه و رفض خلفا توسط عدهای از دوستان علی (ع) بهوجود آمده است یا یک مذهب فقهی در برابر سایر مذاهب اهل سنت هست یا مکتبی کلامی در برابر معتزله و اشاعره است؟
اعتقاد این فقیر این است که تشیّع یک مکتب عرفانی و باطنی است و برای ورود به آن نیاز به بیعت با نمایندهی مجاز از طرف امام (ع) است. سؤال دیگری که از شما دارم این است که :
آیا بیعت که در قرآن آمده است صرفاً یک رسم جاهلی بوده است که پیامبر بنا به اقضای زمان، آنرا امضا فرمودهاند؟ و آیا رسم بیعت برافتاده است و آیات آن در زمان پیامبر نسخ شده است ؟
دقت در مفهوم بیعت و ملاحظاتی که صوفیه شیعه همچون مرحوم ملا سلطانمحمد گنابادی در کتاب ولایتنامه و بشارهالمومنین خود آوردهاند و نیز در تفسیر بیانالسعاده در ذیل آیهی «یا ایّها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» و نیز تحقیقی که در تفسیر آیات مصاحبت حضرت موسی و خضر علیهما السلام انجام دادهاند آفاق جدیدی را بر روی هر پژوهشگر قرآنی میگشاید.
پاسخ :
با عرض سلام و پوزش از تأخیر در پاسخ
... اما در مورد پرسشهای جنابعالی. بر اساس دادههای تاریخیِ موجود، شیعه در آغاز نه فقه بود و نه عرفان و نه فلسفه و نه کلام، اما بعدها «همهچیز» شده است. میدانیم که در ماجرای سقیفه بنیهاشم و برخی اصحاب بزرگ به رهبری امام علی نسبت به انتخاب ابیبکر معترض بودند اما دلیل و یا دلایل اعتراض دقیقاً چه بوده محل تأمل است. گاه به چگونگی برگزیدن خلیفه اعتراض شده و گاه به شخص منتخب و گاه اختلافات قبایلی دخالت داشته و گاه منافع گروهی و شخصی دخیل بوده است. مثلاً شخص زبیر از کسانی بوده که در شبهتحصن خانهی حضرت فاطمه بهعنوان اعتراض حضور داشته و از معترضان فعال هم بود و حتی در برابر فرستادگان ابیبکر به فرماندهی عمر شمشیر کشید اما واقعاً روشن نیست که در دفاع از علی بوده یا انگیزههای دیگر مطرح بوده است. در این میان یک امر قطعی است و آن این که علی، خلافت را حق مسلّم خود میدانسته و دلایل او نیز عبارت بودند از:
۱. حقانیت بنیهاشم برای خلافت (به خاطر این که پیامبر از این تیره بوده)؛
۲. در میان شخصیتهای بنیهاشم حقانیت او برای جانشینی محمد (ص)؛
۳. انتساب نسبی و سببی به نبیّ اسلام (علی در آن زمان محور «اهلبیت» بود و مقام اهلبیت نیز در قرآن و سیره نبوی مشخص بود و نیز همسری فاطمه)؛
۴. سوابق نیکو و پر افتخار او در اسلام و در خدمت به پیامبر و جهاد و ایثار؛
۵. دانش برتر در دینشناسی؛
۶. توانایی بیشتر در فرمانروایی؛
۷. پارسایی و شجاعت و دلیری در جهاد و پیکار.
این موارد را میتوان در لابلای سخنان بازمانده از علی از جمله در نهجالبلاغه دید. در واقع علی با این سخن مشهور پیامبر (و بهگمانم منسوب به پیامبر) «الائمه من قریش» موافق بود (چنانکه در نهجالبلاغه هم آمده) اما اختلاف این بود که او میگفت خلیفه باید از تیرهی بنیهاشم قرشی باشد نه از قبایل دیگر (ابیبکر از قبیلهی تیم بود و عمر از عدی) و من هم شایستهترین فرد برای خلافت پیامبرم. میدانیم که نقل همین یک جمله از پیامبر در سقیفه ظاهراً از ابیبکر (و البته با ترفندهایی که ابیبکر و عمر و ابو عبیده جراح بهکار بستند) خلافت را از انصار ربود که آنان سعدبن عباده را برای خلافت برگزیده بودند. علی در نهایت بیعت کرد و با ابیبکر همکاری و همراهی کرد. در عین حال علی همچنان معترض بود و خود را شایسته برای خلافت مسلمانان میدانست. شاید امیدوار بود که پس از ابوبکر خلیفه شود اما باز هم ناکام ماند. با عمر هم بیعت کرد و با او نیز همراهی کرد. در شورای عمر هم انتخاب نشد اما او همچنان معترض بود و خلافت را حق مشروع خود میدانست. در خطبههای فراوان نهجالبلاغه (از جمله در خطبهی سوم) این اندیشه بهروشنی انعکاس دارد.
بر اساس این گزارش، علی و همفکران و خاندان او در آغاز صرفاً یک جریان معترض به خلافت بوده و علی خود را برای جانشینی پیامبر، اصلح میدانسته است نه بیشتر. با این همه در منابع (از جمله نهجالبلاغه) نهتنها علی به منشاء الهی قدرت اشاره نمیکند بلکه همواره به شورای مهاجر و انصار و بیعت عموم مردم استناد میکند و این امر را برای اثبات مشروعیت فرمانروایی کافی میداند( بهعنوان نمونه بنگرید به نامهی ششم نهجالبلاغه) و در نامههای متعددش به معاویه نیز بارها به مشروعیت خلافتش از طریق شورا و بیعت احتجاج میکند. این واقعیتها نشان میدهد که در آن زمان انگیزهی اعتراض علی صرفاً (و حداقل عمدتاً) سیاسی بوده است. تا آن زمان اصطلاح شیعه یا رایج نبود و اگر هم در برخی سخنان پیامبر و یا علی و یا دیگران هم آمده بهعنوان لغویِ آن یعنی پیرو و همفکر بوده نه یک گروه و جریان خاص سیاسی و کلامی و اعتقادی. در جریان قتل عثمان و پس از آن است که دو اصطلاح «شیعه عثمان» و «شیعه علی» رواج پیدا میکند که آشکارا به دو جریان سیاسی رقیب اشاره دارد. در قرن اول هم، شیعه بهعنوان یک فرقه هنوز قوام پیدا نکرده بود. بهویژه «شیعه اثنی عشری» از قرن چهارم بهبعد مطرح و تثبیت شده است. از قرن دوم تا پنجم فرقه و جریانی به نام شیعهی اثنیعشری شکل گرفته که دارای دستگاههای عقیدتی و کلامی و فقهی و اخلاقی شده و ادبیات ویژهای پدید آورده است.
فکر میکنم با گزارش فوق پاسخ شما را در باب بیعت هم داده باشم. بیعت پیش از اسلام بوده و در اسلام هم امضا و بدان عمل شده است ولی حداقل در بعد سیاسی در جهان جدید فاقد معنا و کارکرد مشخصی است. مگر اینکه رأیدادن و انتخابات را شکل مدرن بیعت بدانیم. اما بیعت در زمان پیامبر و در زمان خلفای راشدین معنایی کاملا سیاسی داشته که هم بهمعنای اعلامرضایت و انتخاب خلیفه و فرمانروا بوده و هم بهمعنای اعلام حمایت و وفاداری به حاکم بوده است. بعدها که جریان عرفان و تصوف پدید آمده البته بسیاری از مفاهیم قرآنی و اسلامیِ نخستین در چهارچوب اندیشه و سلوک و ذوقیات صوفیانه تفسیر شدهاند. در کنار تفاسیر سیاسی امامت، ولایت، خلافت، بیعت و مانند آنها تفاسیر عرفانی هم خلق شدهاند. اینها همه از برساختههای بعدی است. البته مراد این نیست که اینها لزوماً غلطاند و در تعارض با آموزههای دینی، بلکه میخواهم بگویم تمام این مفاهیم و تفاسیر برساختهاند و غالباً مستند قرآنی و اسلامی و شیعی نخستین ندارند. اصولاً بعدها بهدلیل شخصیت جذاب و چند بعدیِ امام علی بنابیطالب، هر گروهی بهوجهیاز شخصیت آن بزرگوار چسبید و ابعاد دیگر را یا نادیده گرفت و یا حتی تحریف کرد. فقیهان به فقه او، متکلمان به آموزههای اعتقادی و مذهبی او، اخلاقیون به پارسایی او، عارفان به زهد و باطنیگری او، و ادبیان و سخن سخنشناسان به بلاغت و فصاحت و سخنوری او آویختند و با این دستمایهها انبوهی از احکام و آموزه و آداب و سلوک و ادبیات خلق شد. البته اینها هرکدام در بهترین حالت بخشی از حقایق را دربر دارد اما تمام حقایق نیستند و در هرحال همهی اینها نوعی تفسیر و یا تأویلِ گاه متکلفانه از آن حقایق اولیهاند. در همهز اینها بهویژه کمو بیش اسطوره و اسطورهسازی پر رنگ است. با اینهمه تا زمانی که این آموزهها و تفاسیر در تعارض آشکار با مستندات قطعی قرآنی و سنت و سیره نبوی و علوی نباشند و در ضمن در عمل، سازنده و پرورشدهندهی اخلاق و معنویت و سلوک عرفانی باشند، مطلوباند و قابلدفاع.
تاریخ انتشار : ۴ / شهریور / ۱۳۹۲
منبع : سایت حسن یوسفی اشکوری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ