نام مقاله : مرحلهی ايران چيست؟
نویسنده : تقی رحمانی
موضوع : _____
روشنفكر شيفته كلام و بحث است و در وادي نظر ميتازد، روشنفكر ايراني وارث تمدن غني شعر و ادب است و تمدن ايراني با شعر شاخص ميشود. بهعبارتي ايرانيان معتقدند كه تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد. پيوند ادبيات و فكر بدون عرصه عمل، ايدههاي ذهني را به اوج ميبرد. عدم ميدان كنش و فعاليت عملي كه حكومتها بر سر راه روشنفكران ايجاد ميكنند، قدرت تخيل آنان را در آسمانها به اوج ميرساند و نظريههاي معطوف به ايده يا انتزاع، آنان را در خود ميگيرد.
بر همه اين مسايل اگر پارادايمهاي زمانه را لحاظ كنيم ديگر نور علي نور ميشود. بهعنوان نمونه اگر در پارادايم سوسياليسم باشيم، روشنفكر ما سوسياليسم را با مذهب و آزادي تمام ميخواهد و با روش ديالكتيك اين ايده پردازيها را انجام ميدهد. اگر در پارادايم دموكراسيخواهي باشيم با ديد انتزاعي فلسفي و روش آناليز، به ناب خواهي ميرسد.
در مجموع، جريانات روشنفكري ما كه بر فعالان سياسي و دانشجويي اثر ميگذارند، اين نوع ويژگيها را دارند. در ميان مسلمانان و لائيكها ميتوان چنين روشنفكراني را فراوان نشان داد كه در دوران سروري خود، چگونه در ايده پردازي آرماني و ايده پردازي انتزاعي تا بيكرانها رفتهاند، اما در عمل در تجويز موقعيت مناسب زمانه چندان كامياب نبودهاند. اگرچه تلاش صادقانه داشته و برخي جان شيرين بر سر اين تلاش گذاشته و جمعي زندانها و عدهاي محروميتها كشيدهاند. اما چرا همين روشنفكر وقتي در مرحله تجويز قرار ميگيرد حتي با وجود پرداخت جاني، قادر به تعيين مرحله جامعه نيست.
در اين مورد چند مثال ميزنم. "حيدر خان عمو اوغلي" انسان بزرگي است وي به دنبال تحقق آرمان انساني سوسياليسم در جامعه ايران است اما در مشهد با تنها فردي كه ميتواند گفتگو كند يك سرمايهدار است، البته واژه سرمايهدار براي آن مشهدي شايد تا حدي گزاف باشد. همين حيدرخان بهعنوان نمادي از جريان روشنفكري مطرح در مشروطيت در مرحله انقلاب دچار خطاي فاحش ميشود و نيز قادر نيست در جريان جنبش جنگل، جريان افراطي را در مواجه با ميرزا مهار كند. مرحله انقلاب مشروطه، مهار قدرت بيحد و حصر بود، نه جمهوري، نه جمهوري دموكراتيك.
با اين وضع روشنفكري فعال زمانه در نهضت ملي چه رفتاري را پيشه كرد؟ روشنفكري تئوريدار در دو وجه نهضت ملي و منتقد آن صفبندي كرد. خليل ملكي و برخي از جريانهاي مذهبي معتقد به مرحله حمايت از سرمايهداري ملي و نماينده آن بودند. اما گرايش غالب روشنفكري، منتقد نهضت ملي شد و حزب توده بهعنوان نماينده اين گرايش عمل كرد. نقد روشنفكران بعدي به حزب توده اين شد كه چرا حزب بر سر مرحله انقلاب دموكراتيك مقابله جدي نكرد و نه اينكه چرا در تشخيص مرحله جامعه نادرست عمل كرد.
در ازاي همين نقد بود كه در سال 1358 هم نماينده فدائيان و هم نماينده مجاهدين اعلام كردند كه بورژوازي ملي توان ادامه انقلاب را ندارد. پس فاز دموكراتيك به رهبري روشنفكران، كارگران و زحمتكشان ممكن ميشود و ميبايست در قالب يك جبهه فراگير با حضور انقلابيون عملي شود. اين جريانات علت شكست مشروطه و نهضت ملي را نداشتن ايدئولوژي مناسب انقلابي، سازمان منسجم و فراگير دانستند.
اما آيا اين مرحله سنجي درست بود؟ جامعه ما مستعد تحول دموكراتيك به رهبري روشنفكران و زحمتكشان بود، البته برخي فقط رهبري طبقه كارگر را ميپذيرفتند. تأسف بار اين بود كه رهبران اين دو جريان در سال بعد به جاي تشكيل جبهه فراگير در برابر هم قرار گرفتند. اين مرحله سنجي در سال 1358 باب زمانه بود و تا 1370 دلبري داشت.
در دوران اخير مرحله سنجي، بهدليل تغيير پاراديم از تحول دموكراتيك و سوسياليستي به ايده انتزاعي ناگهان ايده جمهوريخواهي ناب تغيير يافته و اين ايده دلبري دارد. پيروان اين ايده كه بهطور عمده ضد ماركسيست هستند و در نقد چپها بيپروا، بايد توجه داشته باشند كه جمهوريخواهي با كدام اقشارباني، با چه قدرتي و با كدام سازمان و حزب و تئوري مناسب محقق ميشود. به عبارتي اين ايده نابخواهي روشنفكري چندان عملي نمينماياند و بايد توجه داشت كه شجاعت در نقد راهبرد گذشته نيست بلكه صواب در عملي كردن ايدههاي ممكن است.
بهنظر ميرسد كه سخن گفتن از مرحله ايران مسأله مهمي است. بدون اجماع كلي در مورد اين مرحله كه اقدامات و اعمال جريانات را در يك راهبرد به خط ميكند، قافله آزادي و عدالت تا به حشر لنگراست. چرا كه تعيين مرحله ايران، امري ايدئولوژيك، آرماني و انتزاعي نيست. بلكه ايدئولوژي، آرمان و انتزاع بايد كمك كند كه اين مرحله تشخيص داده شود و براي آن راهحل ارايه شود نه اينكه اين عوامل، مرحله ايران را تعيين كنند.
از همين روي آيا مرحله ايران در انقلاب مشروطه، تحول راديكال سوسياليستي يا ايجاد جمهوري دموكراتيك بوده است؟ مرحله ايران در نهضت ملي، مرحله رهايي بخش خلقها و جمهوري دموكراتيك بوده است؟ مرحله ايران در انقلاب اسلامي، مرحله جمهوري دموكراتيك يا سوسياليستي بوده است؟ در دوران اصلاحات مرحله ايران جمهوري ناب بوده است؟
تحميل آرمان، ايده و انتزاع بر واقعيت جامعه ايران امري نادرست است. مرحله ايران چيست؟ دموكراسيخواهي از طريق تقويت جامعه مدني و قانونمند كردن حكومت.
اما چگونه ميشود حكومت را در ايران قانونمند و پاسخگو كرد. اين مرحله شايد چندان آرماني نباشد اما بيگمان درستترين مرحلهسنجي در تاريخ صدساله ماست. بايد پذيرفت كه هر گونه پرسش مرحلهايي، موجب پيشرفت نميشود بلكه جامعه را در راه آزادي دچار معضلات عديدهاي ميكند. پس بايد مرحله را درست تشخيص داد تا دچار دور حلزوني نشد.
حال به شكل تمريني از خود ميتوانيم بپرسيم، از نيروهاي اپوزيسيون، اصلاحطلبان حكومتي و نهادهاي مدني بپرسيم مرحله فعلي جامعه چيست؟
پاسخ من بهعنوان يك نظر اين است كه اگر شكاف استبداد و آزادي مرحله دموكراسيخواهي است، مرحله جامعه ما تقويت جامعه مدني است. تقويت احزاب در اين مرحله در الويت نيستند چرا كه امكان و قدرت تقويت خود را جداي از جامعه مدني ندارند. با اين اوصاف نيروهاي اپوزيسيون بايد در جهت تقويت جامعه مدني حركت كنند و در انتخابات دهم با چنين ديدي موضعگيري كنند و شركت، عدم شركت و سكوت خود را با توجه به تقويت جامعه مدني ملاك بگيرند. اصلاحطلبان حكومتي بهجاي انديشيدن به كانديداي خاص خود، به كانديداي واحد و مؤثر بينديشيند تا جايگاه خود را در حاكميت حفظ كنند. و بالاخره نهادهاي مدني خواستههاي خود را شفاف بيان كنند.
تاریخ انتشار : ۰۰ / ـــــ / ۰۰۰۰
منبع : سایت نیروهای ملی ـ مذهبی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : . بار / شروین