نویسنده : یکی از نویسندگان نشر مستضعفین
بخش اول
انواع اسلامشناسی :
۱. اسلامشناسی دگماتیسم
۲. اسلامشناسی انطباقی
۳. اسلامشناسی تطبیقی
اقسام اسلامشناسی دگماتیسم :
اسلامشناسی دگماتیسم فقیهانه (اسلامشناسی حوزه و روحانیت از آغاز تا کنون)
اسلامشناسی دگماتیسم فیلسوفانه یونانی (اسلامشناسی مطهری ـ طباطبائی)
اسلامشناسی دگماتیسم صوفیانه (اسلامشناسی دبّاغ / سروش)
اسلامشناسی دگماتیسم متکلمانه (اسلامشناسی اشاعره)
اقسام اسلامشناسی انطباقی :
۱. اسلامشناسی انطباقی علمی ـ ابزاری (عبده ـ بازرگان)
۲. اسلامشناسی انطباقی علمی ـ دیالکتیکی (مجاهدین خلق ـ پیمان)
۳. اسلامشناسی انطباقی علمی ـ نقدی (مصطفی ملکیان)
۴. اسلامشناسی انطباقی قرآنی ـ تفسیری (گروه فرقان)
۵. اسلامشناسی انطباقی قرآنی ـ علمی (طالقانی)
۶. اسلامشناسی انطباقی کلامی ـ فلسفی (معتزله)
۷. اسلامشناسی انطباقی صوفیانه ـ نقدی (غزالی ـ حافظ ـ مولانا)
۸. اسلامشناسی انطباقی علمی ـ فلسفی (سیدجمال)
اقسام اسلامشناسی تطبیقی :
اسلامشناسی تطبیقی تاریخی ـ دیالکتیکی (شریعتی)
اسلامشناسی تطبیقی علمی ـ فلسفی (اقبال)
ابزار اسلامشناسی دگماتیسم :
۱. اسلامشناسی دگماتیسم فقهی (فقها)
۲. اسلامشناسی دگماتیسم حدیثی (اخباریون)
۳. اسلامشناسی دگماتیسم کلامی (متکلمان)
۴. اسلامشناسی دگماتیسم فلسفی (فلاسفه)
۵. اسلامشناسی دگماتیسم عرفانی (صوفیان)
۶. اسلامشناسی دگماتیسم سنتی (عوام)
۷. اسلامشناسی دگماتیسم اقتصادی (بازار / زمینداری)
۸. اسلامشناسی دگماتیسم سیاسی (ولایت فقیه)
۹. اسلامشناسی دگماتیسم منطقی (مشائیون ارسطوئی)
۱۰. اسلامشناسی دگماتیسم تفسیری (مفسرین)
ابزار اسلامشناسی انطباقی :
اسلامشناسی انطباقی علمی (سیّانتیستها)
اسلامشناسی انطباقی دیالکتیکی (دیالکتیسینها)
اسلامشناسی انطباقی اقتصادی (سرمایهداری و سوسیالیسمها)
اسلامشناسی انطباقی سیاسی (لیبرالیسمها / دموکراتها)
اسلامشناسی انطباقی نقدی (نقادها)
ابزار اسلامشناسی تطبیقی :
اسلامشناسی تطبیقی تاریخی (معتقدین به علم و فلسفه تاریخ)
اسلامشناسی تطبیقی دیالکتیکی (معتقدین به متدولوژی دیالکتیکی)
اسلامشناسی تطبیقی علمی (معتقدین به عقلانیت نقدی و عقلانیت استدلالی و عقلانیت استقرائی و عقلانیت نظری و عقلانیت عملی)
فوریترین وظیفه تئوریک نشر مستضعفین: از فوریترین وظیفه تئوریک نشر مستضعفین مرزبندی بین اسلامهای تاریخی و اجتماعی و سیاسی موجود است. چراکه تا زمانیکه ما نتوانیم مرزبندیهای اسلامهای تاریخی ـ اجتماعی ـ سیاسی موجود مشخص نمائیم، شبه و بازار تئوریک اسلامهای موجود به عنوان بزرگترین عامل رکود و خمود سوبژکتیو و ابژکتیو جامعه ما را اسیر خود خواهد ساخت. زیرا آنچنانکه هگل به درستی میگوید. در یک جامعه دینی همه تغییر و تحولات ارتجاعی و انقلابی و اصلاحی و استکمالی آن از دین میگذرد و تا زمانیکه ما نتوانیم دین را که آینه تمام نمای خواستههای ارتجاعی و انقلابی و اصلاحی یا استکمالی یک جامعه میباشد، در جایگاه حقیقی آن قرار دهیم امکان تحول و تکامل و انحطاط در آن جامعه نخواهد بود. این موضوع رمز استراتژی نظری شریعتی میباشد که با اصل "نجات اسلام قبل از مسلمین" بیان میکرد. چرا که این شعار شریعتی مضمونی کاملاً عکس شعار سیدجمال داشت که معتقد به "نجات مسلمین قبل از اسلام بود" و در همین راستا بود که سیدجمال برای انجام این مقصود و منظور خود از هر مکانیزمی جهت نجات مسلمین استفاده میکرد. از عساکره جرار تا تشویق دربارهای و... برعکس عبده و رشید رضا که معتقد به نجات اسلام قبل از مسلمین بودند و برای نجات این اسلام بود که محمد عبد ه و رشید رضا از هر مکانیزمی استفاده میکردند. از تدوین و تبلیغ نهج البلاغه امیرالمومنین که یک کتاب ضد خلفاء و بهخصوص عثمان بود تا استفاده از علم استقرائی سیانس عصر خود تا توسط آن بتوانند با نجات اسلام از عرصه شبهها و مشخص کردن مرزبندی میان اسلامهای تاریخی اسلام سلفیه را که اسلام تغییر و حرکت و تکامل است از اسلامهای طبقاتی تاریخی موجود بازشناسی نمایند تا توسط این اسلام سلفیه یا اسلام حرکت و تغییر و تحول و تکامل، جامعههای منحط اسلامی دو باره توسط این لکوموتیو بر ریل حرکت و اعتلا و تکامل قرار گیرد. بنا بر این اگر بپذیریم که جامعه ایران یک جامعه دینی است و اگر بپذیریم دین مورد اعتقاد این مردم اسلام میباشد و اگر بپذیریم این اسلام در بستر تاریخ بعد از تکوین خود تا کنون هزار چهره طبقاتی و تاریخی و اجتماعی و سیاسی بخود گرفته است و اگر بپذیریم که مسیر تحول ابژکتیوی این جامعه از مسیر سوبژکتیوی این جامعه عبور میکند، لذا فوریترین کار جهت تحول اعتلائی این جامعه مرزبندی میان اسلامهای موجود این جامعه است. تا توسط آن بتوانیم با نجات از شبه تئوریک و نظری این جامعه را از انحطاط عملی نجات دهیم. به این دلیل بود که کوشیدیم به عنوان فوریترین مسئولیت تئوریک نشر مستضعفین در سلسله مقالاتی به تبین این موضوع مهم بپردازیم .
عوامل تکوین انواع اسلام و انواع شیعه در تاریخ اسلام بعد از مرگ محمد: اسلام محمد بر عکس دین موسی و عیسی (که به صورت مجرد از جامعه و تاریخ توسط وحی یا فهم بی واسطه بر آنها حاصل شد) به صورت ابژکتیو و در بستر پراکسیس اجتماعی ـ تاریخی قطره قطره بمدت ۲۳ سال بر محمد باریدن گرفت. که همین موضوع نزول تدریجی به موازات پراکسیس اجتماعی محمد باعث گردید تا وحی محمد (قرآن) بر عکس وحی موسی و عیسی وحی ائی تاریخمند گردد و همین تاریخ مندی وحی محمد باعث گردید تا وحی محمد قابلیت و آبستن عقلانی و تاریخی شدن پیدا کند. یعنی تاریخ به عنوان یک بستر فعلیت یافتن اسلام تاریخی و اسلام عقلانی از دل اسلام وحی ائی محمد بشود. بخاطر این حقیقت بود که از همان آغاز شکلگیری اسلام و قرآن و حرکت محمد تاریخ به عنوان یکی از مکانیزمهای تطور و تکامل اسلام و قرآن مطرح گردید و در این رابطه بود که اسلام مانند غنچه بستهای در پروسه تاریخ شروع به باز شدن و شکوفائی کرد. البته این خاصیت تاریخ مندی اسلام زمانی توانست صورتی همه جانبه بخود گیرد که خود وحی محمد (به لحاظ ساختاری برپایه طبقه بندی آیات و فونکسیون آیات از محکمات و متشابهات گرفته تا ناسخ و منسوخ و بیان سمبلیک آیات و دیسکورس عصری آن و...) در کنار این تاریخ مندی صاحب یک دینامیسم شده بود که این دینامیسم درونی وحی در کنار آن تاریخ مندی و در بستر آن اجتماعی بودن موضوع وحی و با توجه به مکانیزم شناخت انسان از واقعیت خارجی که بر پایه فهم شخصی یا اجتماعی از واقعیت میباشد. (نه فهم بی واسطه و مستقیم خود واقعیت آنچنانکه در وحی انجام میگیرد) اینهمه باعث گردید تا قرآن و محمد به عنوان منابع اولیه و اصلی و اصیل اسلامی در بستر تاریخ به صورت اسلامشناسی متعدد در آید. یعنی اسلام واحد قرآن و محمد به صورت اسلام شناسیهای متعدد و متکثر متبلور گردد. بنابراین اسلامشناسی عبارت است از فهم تاریخی از اسلام محمد و قرآن بهمین دلیل تا محمد سر بر خاک گذشت اسلام شناسیهای تاریخی شروع به شکلِ گرفتن کرد. که این نهضت اسلامشناسی تا امروز هم ادامه دارد و ادامه خواهد داشت اگرچه آنچنانکه در جریان کوه آتش فشان هم مشاهده میکنیم، در مراحل اولیه اتش فشان بعلت وجود حرارت اولیه مواد خروجی از دهانه مخروط آتش فشان صورت مذاب داشته و همین صورت مذاب باعث میگردد تا تمامی مواد گوناگون موجود در مذاب خروجی از دهانه آتش فشان که صورت آتش دارند صورتی محلول و مذاب و واحد داشته باشند و در آن مذاب اولیه آتشین خروجی هیچیک از مواد موجود در مواد مذاب نسبت به دیگری قابل تفکیک نباشد. در رابطه با اسلام وحی ائی محمد بر عکس اسلام تاریخی بعد از مرگ محمد این موضوع قابل مشاهده است. چراکه در اسلام وحی محمد بدلیل اینکه این اسلام مستقیم از چشمه وحی توسط محمد دریافت میگردید و تحت لوای ولایت محمد تبلیغ و ترویج میشد تا زمانیکه محمد زنده بود صورت وحدانیت و خلوص خود را از دست ندادند و فقط این اسلام واحد و یک دست وحی ائی در بستر پراکسیس ۲۳ ساله نفسگیر و طاقت فرسای محمد چهره اجتماعی به خود گرفت و به این دلیل بود که در زمان محمد فقط اسلام محض وحی ائی وجود داشت و از اسلام شناسیهای رنگارنگ بعدی تاریخی و عقلانی خبری نبود ولی بمحض مرگ محمد آنچنانکه خود پیشبینی میکرد اسلام واحد وحی ائی محمد با قطع منبع وحی و قطع ولایت محمد به اسلام تاریخی زمینی ـ بشری بدل گردید و اینجا بود که اسلامشناسی جانشین اسلام محض وحی ائی محمد گردید و اسلام شناسیهای متعدد جای خود را به اسلام واحد محمد و قرآن داد و هر رویکرد و نگرشی سعی میکرد شکل خاصی از قرآن برداشت نماید. که مطابق آن بتواند اسلام را به عنوان مدافع و تبین کننده منافع اجتماعی تاریخی خویش در آورد ماحصل اینکه در بستر تاریخ آهسته آهسته با نمودار شدن انواع اسلام شناسیها اسلامشناسی به صورت یک افروج در آمد که در پروسه شکلگیری این افروج انواع اسلام شناسیهای با انگیزه و غایت متعدد پیدا شدند. که نخستین این اسلام شناسیها اسلام شناسیهای تاریخی بودند که با گرایشهای طبقاتی سیاسی ظاهر گردیدند و از همان لحظه اولیه که تشریفات به خاک سپاری محمد توسط علی در حال انجام بود این انواع اسلامشناسی توسط موضع گیریهای مختلف مهاجرین و انصار و در راس آنها شیخین در سقیفه در حال شکلگیری و تکوین بود. اما هرچه این تاریخ اسلام در بستر زمان بیشتر شکفته میگردید اسلامشناسی در شکل اسلامهای مختلف تاریخی و عقلانی بیشتر شروع به عرض اندام کردند. اگر چه افروج اسلامشناسی که از بعد از مرگ محمد رو به آغازیدن کرد، تا به امروز در حال گسترش میباشد ولی بهر حال پنج قرن اول را میتوان دوره تاسیس و تکوین انواع اسلام شناسیها گذاشت و دوران بعدی تا امروز را دوران تاریخی و استقرار این اسلام شناسیهای گوناگون بهوجود آمده در آن پنج قرن اول نامید. به همین منظور برای بررسی پروسه تکوین و پیدایش انواع اسلام شناسیها باید از همان پنج قرن اول شروع کرد آنچه در رابطه با مطالعه پروسه شکلگیری این اسلام شناسیهای تاریخی و عقلانی دارای حائز اهمیت میباشد عبارت است از متدولوژی مطالعه که بهترین متدولوژی مطالعه انواع اسلامشناسی عبارت میباشد از متدلوژی علمی که بر پایه دستهبندی مشخصات ذاتی و عرضی آنها به مطالعه اسلام شناسیهای مختلف میپردازد. که در این رابطه آنچه حائز اهمیت است ریشه پیدایش انواع اسلام شناسیها بر پایه عمده شدن ابعاد گوناگون منشور خود اسلام و قرآن میباشد. به عبارت دیگر عامل شکلگیری انواع اسلام بعلت رشد ابعادی از منشور متکثرالابعاد اسلام میباشد که با رشد آن بعد از اسلام دیگر ابعاد اسلام تحت شعاع آن بعد قرا ر میگیرد. برای مثال از همان اوایل با شکلگیری دو جبهه سقیفه و علی دو نوع اسلامشناسی بهوجود آمد که ریشه طبقاتی ـ تاریخی ـ اجتماعی داشت. که مطابق هریک از این اسلام شناسیها ابعادی از اسلام که در یک حرکت انطباقی یا تطبیقی تایید کننده منافع آن گروه هوادار خود بود رشد میکرد بنابراین شکلگیری انواع اسلامشناسی در تاریخ اجتماعی بیش از ۱۴۰۰ ساله اسلام معلول رشد ابعادی از اسلام در بستر شرایط اجتماعی و تاریخی خود میباشد. به همین دلیل است که با توجه به شرایط مختلف تاریخی و امکان قابلیت پذیری اسلام و در کنار آن امکان رشد اسلامهای عقلانی در بسترهای مختلف عقلانیت جهانی که توسط فرهنگها صادر و وارد میشود باعث گردید تا پیدایش اسلام شناسیها عقلانی در کنار اسلام شناسیهای تاریخی توسط پیوند مؤلفههای سوبژکتیو اسلام و قرآن با شرایط ابژکتیو برونی (فرهنگهای عقلانی جهانی) صورت گیرد و این موضوع باعث گردید تا در عرصه شکلگیری انواع اسلام بر پایه تاثیرپذیری شرایط درونی و شرایط برونی یا سوبژکتیو با ابژکتیو بموازات تغییر شرایط برونی رابطه ابژکتیو با سوبژکتیوها اشکال متعدد از خود برو ز دهد. که جهت تبین این اشکال متعدد باید به تبین رابطه سوبژکتیو اسلام با شرایط ابژکتیوی و فرهنگی مسلط جهانی بپردازیم. در این راستا اشکال مختلفی که این رابطه سوبژکتیوی یا درونی با شرایط ابژکتیوی یا برونی بخود میگیرد در یک تقسیمبندی کلی به سه دسته بزرگ تقسیم میگردد که عبارت میباشد از:
۱. اسلامشناسی دگماتیسم :
که در این اسلامشناسی رابطه بین سوبژکتیو که همان نوع فهم مشخص از اسلام میباشد به صورت یکطرفه از اسلام به فرهنگهای مسلط یا ابژکتیو میباشد بدون هیچگونه تاثیرپذیری سوبژکتیو از ابژکتیو نخستین اسلامشناسی مدونی که در این رابطه توسط مکانیزم فوق در تاریخ اسلام توانست به صورت نظری و عملی قد علم کند نحله اشاعره بود. که این نحله کلامی که در برابر نحله معتزله تکوین پیدا کرد و ماهیتی عکس العملی نسبت به آن نحله کلامی داشت، برپایه همان رابطه یک سویه بین سوبژکتیو و ابژکتیو شکل گرفت و برای بیش از هزار سال توانست تقریباً تمامی نحلههای مسلمان را زمینگیر نماید. زیرا همین رابطه یک طرفه باعث شد که تنها بعدی از اسلام به شکلِ سرطانی رشد نماید و ابعاد دیگر اسلام وحی ائی در محاق و کسوف و خسوف برود. اینجا بود که در اشاعره بعد عبودیت و تعبد رشد کرد در صورتی که در اعتزالیه بعد عقلانیت رشد پیدا کرد و همین رشد بعد عقلانیت اعتزالیه بود که باعث گردید تا عباسیان بهخصوص مامون با پیوند این عقلانیت به فلسفه یونان شرایط مسخ و دگرگونی اسلام و مسلمانان را فراهم کنند بنا براین یکی از دلایلی که عباسیان به حمایت از حرکت اعتزالی به عنوان اسلامشناسی میپرداختند عبارت بود از اینکه معتزله بعلت تیز کردن دندان عقلانیت گرسنه مسلمانان عقول مسلمانان را آماده جویدن فلسفه یونان میکردند لذا با ورود و ترجمه فلسفه یونان در عصر عباسیان بهخصوص مامون فرهنگ یونانی به عنوان شرایط بیرونی یا ابژکتیو در برابر اسلام عقلانی ـ کلامی معتزله قرار گرفت که این ابژکتیو قوی سوبژکتیوی و اسلام را تحتتاثیر خود قرار داد و توانست تمامی پایهها و مؤلفههای دینامیک اسلام را ایزوله کند. اینجا بود که در یک تقسیمبندی کلی بین این دو مقوله سوبژکتیو و ابژکتیو امکان شکلگیری سه حالت وجود داشت . یا سوبژکتیو با ابژکتیو رابطه یک طرفه تحمیلی از سوبژکتیو به ابژکتیو پیدا میکرد که در این حالت اسلامشناسی دگماتیسم شکل میگیرد و یا اینکه رابطه سوبژکتیو با ابژکتیو به صورت دو طرفه از ابژکتیو به سوبژکتیو صورت میگرفت. که در این صورت این رابطه انطباقی نامیده میشود و یا اینکه رابطه ابژکتیو و سوبژکتیو به صورت دو طرفه بر پایه تاثیری پذیری و عمده شدن بعد سوبژکتیو مادّیت مییابد که در اینصورت اسلامشناسی تطبیقی حاصل میشود. بنا بر این سه نوع اسلامشناسی انطباقی و تطبیقی و دگماتیسم بر پایه سه حالتی که بین سوبژکتیو با ابژکتیو محیط بهوجود میاید شکل میگیرد یعنی یا سوبژکتیوی و به صورت یک طرفه بر ابژکتیوی و سوار میگردد که در این صورت اسلام را اسلام دگماتیسم مینامند . یا اینکه سوبژکتیو بر ابژکتیو اثر متقابل میگذارد البته با اولویت ابژکتیو یا شرایط بیرونی محیط که این اسلام را اسلامشناسی انطباقی مینامند. سوم اینکه بین اسلام و محیط یا سوبژکتیو با ابژکتیو رابطه دو طرفه وجود دارد البته با اولویت سوبژکتیو یا درون که این اسلام را اسلام تطبیقی مینامند بنابر این آنچه که باعث گردیده تا از بعد مرگ محمد اسلام صورت مونیستی خویش را رها کند و اسلامها و تشیعها جانشین اسلام واحد عصر محمد گردد عبارت میباشد از:
۱. اولاً از بعد از پیامبر اسلامشناسی جانشین اسلام گردید و علت این امر آن بود که در عصر محمد بدلیل اینکه اسلام مستقیما از سرچشمه اولیه خودش یعنی وحی که همان درک بی واسطه بود برداشت میشد و از آنجائیکه خود این وحی مستقیم در پروسه مبارزات حرکت محمد نازل میشد لذا خود وحی به صورت اسلام بر مسلمانان عرضه میگردد و دیگر برای اعتقاد و ایمان به این اسلام نیازمند به اسلامشناسی که عبارت بود از شناخت و فهم مسلمانان از اسلام نداشت بهخصوص که از آنجائیکه محمد بر پایه اصل ولایت خود که عبارت بود از تکیه بر شخصیت خود بهجای ارائه دلیل و استدلال و حجت در پروسه تبلیغ و ترویج مکتباش باعث گردید تا در مرحله حیات پیامبر اسلام وحی ائی بر خلاف اسلام تاریخی و اسلام عقلانی که بعداً پیدا گردید به صورت واحد مطرح گردد و زمینه ائی جهت پیدایش اسلامهای متعدد و متکثر پیدا نکنند اما بعد از پیامبر به علت اینکه با مرگ محمد اسلام از سرچشمه نخستین وحی قطع گردید و اصل ولایت محمد که دلالت بر حجت و دلیل وحی میکرد با مرگ محمد از میان رفت و به جای اصل ولایت محمد اصل عقلانیت انسانی جانشین آن گردید لذا با جایگزین شدن عقلانیت انسان بهجای ولایت و قطع شدن اسلام از سرچشمه اولیه وحی و جایگزین شدن تاریخ بهجای آن شرایط نوینی برای اسلام بهوجود آمد که در یک کلام این شرایط نوین عبارت بود از بشری شدن اسلام یا به عبارت دیگر تاریخی شدن اسلام بود البته اسلام بر عکس پیام انبیاء ماقبل محمد آنچنانکه به اشاره رفت از آغاز نزول خود سمتگیری بشری شدن داشت و سر نزول تدریجی قرآن در مدت ۲۳ سال برعکس وحی انبیا سلف محمد که همگی دفعی بودن در همین نکته نهفته است چراکه جاری شدن وحی حتی در کوچکترین مسائل اجتماعی محمد یا مسائل خانوادگی محمد را ابی لهب تا داستان عایشه در سوره نور بزرگترین پیامی که با خود حمل میکند این حقیقت است که محمد تمام تلاشش بر این قرار داشت تا به هر شکلی شده است قرآن را بشری کند و تمام عظمت محمد در این امر نهفته است که محمد برعکس تمامی انبیاء سلفش وحی را زمینی کرد و آنرا بشری ساخت تنها دو امر منبع وحی و اصل ولایت در زمان محمد آسمانی بود که با مرگ محمد این دو ریسمان هم قطع گردید و بدین صورت بود که با قطع وحی از منبع وحی و با قطع ولایت توسط مرگ محمد وحی محمد به دو منبع جدید متصل گردید که عبارتند از:
الف) عقلانیت بشر بهجای ولایت قطعشده وحی
ب) تاریخ به جای قطع منبع وحی که این دو پیوند جدید باعث گردید تا اسلام با مرگ محمد حالت مونیستی گذشته خود را رها کند و به سرزمین تاریخ و عقلانیت انسان سرازیر گردد و از اینجا بود که وحی بشری محمد با قطع آن دو چشمه ماورائی کلام بشری گردید و با بشری شدن صد در صد اسلام و وحی بعد از مرگ محمد اسلامشناسی تاریخی و عقلانی جانشین اسلام وحی ائی دوران محمد گردید و با جایگزینی اسلامشناسی تاریخی و عقلانی به جای اسلام وحی ائی اولیه بود که اسلامها و شیعهها و... جانشین اسلام یکتای محمد گردید. رفته رفته با سرد شدن مذابهای آتشین آتش فشان وحی محمد تعددها و تکثرها هویدا گشتند و انواع اسلام و کدامین اسلام جانشین اسلام مونیستی وحی ائی واحد محمد گشت.
۲. با مرگ محمد و قطع ولایت و قطع وحی برای همیشه و پیوند قرآن با دو امر عقلانیت انسان و تاریخ موضوع اسلامها و شیعهها و دینها جانشین اسلام یکتای اولیه گردید. اما آنچه در پروسه تحول و پیدایش اسلامها حائز اهمیت بود این حقیقت بود که پیدایش اسلامشناسی تاریخی و عقلانی بهجای اسلام با مرگ محمد تعریف اسلام هم عوض شد چراکه تعریف اسلام در زمان محمد عبارت بود از عین وحی که تجسم آن خود محمد بود و دیگر بین مسلمانان و محمد بر پایه اصل ولایت واسطه وجود نداشت و مسلمان توسط محمد پیوند مستقیم با وحی داشتند و همین امر بود که تا وحی از محمد ریزش میکرد بدون هیچگونه وقفه ائی این وحی در وجدان تودهها بدل به ایمان میشد و هر کس بر حسب ظرفیت وجودی خودش تا از منبع وحی جرعه ائی میگرفت بهمان اندازه در وجود خود بدل به ایمان میکرد و توسط آن به نبرد با ضد ایمان و کفر میپرداخت . به همین دلیل بود که دیگر لازم نبود تا محمد برای جنده ابن جناده صحراگرد در مخفی گاه خود در خانه ارقم بن ابی ارقم بالای کوه صفا کلاس اسلامشناسی بگذارد تا توسط این کلاس پس از دوره ائی بتواند از جنده این جناده صحراگرد ابوذر غفاری مومن بسازد. بلکه تنها در یک جلسه جنده این جناده در خانه ارقم بن ابی ارقم با دریافت جرعه ائی از باران وحی بدل به ابوذر میشود و یک راست با محمد خداحافظی میکند و از همان لحظه که از صفا پائین میآید با آن جرعه به کوه آتشفشانی بدل میشود و نبرد خود را با اصحاب دارالندوه و برده داران و تجار قریش از سر میگیرد و همین موضوع رمز و پاسخ به این سوال بزرگ است که چرا وحی در زمان محمد میتوانست آنچنان تولید ایمان بکند که بهقولِ جواهر لعل نهرو در کمتر از نیم قرن اسلام توانست از قریه دور افتاده مکه بر پایه این ایمان تمامی تمدنهای موجود و تمامی امپراطوریهای زمین را مسخر خود سازد و بزرگترین تمدن بشریت را بهوجود آورد پس دلیل این امر در مستقیم بودن وحی در زمان محمد بود که باعث میگردید تا وحی در زمان محمد بر پایه اصل ولایت مستقیم بدل به ایمان و آگاهی شود بنا براین در زمان محمد وحی بی واسطه بود. اما با مرگ محمد وحی با واسطه عقل انسان و تاریخ به مسلمانان پیوند پیدا کرد و همین سر پل شدن عقل انسان و تاریخ بود که باعث شکلگیری انواع اسلامها و انواع شیعهها گردید.
ادامه دارد
تاریخ انتشار : ۱ / اسفند / ۱۳۸۹
منبع : سایت نشر مستضعفین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : ۰ بار / شروین / ایندیزاین