دکتر شریعتی :
"... به همان اندازه که به وزوزیست ها گوشم بدهکار نیست، چشمم در انتظار صاحب نظری است که با انتقاد درست، عیبم را به من بنماید. اگر کسی حرف حساب داشته باشد، ولو آن را با دشنام و اهانت هم بیامیزد، با سپاس بسیار می پذیرم. آنچه را گوش نمی دهم، فحاشی و دروغ و تهمت خالص یکدست است..."(۱)
احسان شریعتی :
"... میدانیم که پذیرش نقد و سنجش دائمی نظری از همان آغاز، از مشخصات ذاتی و عناصر سازنده ی فکر شریعتی و شاید نخستین ممیزه ی آن باشد..."(۲)
در سی و چهار سالی که از هجرت شریعتی می گذرد، سنجش ( به مفهوم کانتی کلمه = خواندن ، اتمیزه کردن و تفکیک درک صحیح از برداشت نادرست) اندیشه شریعتی هنوز در مراحل اولیه آن است و ضرورت دارد که شناخت علمی میراثی که او بر جای نهاده است، در دستور کار روشنفکران و دانشگاهیان قرار گیرد. آثاری که در این نوشته به اختصار از آنها سخن می رود، آثاری هستد که به می گویندها و تصورات عمومی، اکتفاء نکرده اند و مستقیم به سراغ کارهای شریعتی رفته اند و تلاش کرده اند تا با بررسی روش مند اندیشه های وی ، گامی در جهت آنچه که شریعتی شناسی خوانده شده است بردارند. گرچه نویسندگان این آثار احتمالاً به دلیل در دسترس نداشتن برخی منابع اصیل، در بعضی موارد سراغ منابع دست دوم رفته اند ، و یا به چند اثر از آثار شریعتی اکتفا کرده و بقیه آثار او را از نظر دور داشته اند ، ولی این نقایص کمتر توانسته است به رویکرد اصلی صاحبان این آثار و پرهیز آنان از نفرین و آفرین های معمول آسیب رساند.
نقی یونسی : شریعتی و اعتماد به نفس ملی
نقی یونسی در کتابی تحت عنوان «مذهب و انقلاب در دنیای مدرن: اسلام علی شریعتی و انقلاب ایرانی»(۳)، که پایاننامه دوره دکترای او در دپارتمان جامعهشناسی دانشگاه نیویورک است، اظهار خوشوقتی میکند از این که توانسته است از طریق شریعتی با مفاهیم خرد و حقانیت در مذهب به طور عام و اسلام به طور خاص آشنا شود. یوسفی معتقد است که شریعتی با توجه به تجارب تاریخی، همگرایی دو گروه سکولار _ ملی، و مذهبی را در یک حرکت بزرگتر اجتماعی تعقیب میکرد:
"... پاسخ خلاق شریعتی با استفاده از جامعهشناسی به عنوان عنصر اصلی نظریاتش، توانست این امکان را در فراهمسازی چنین وحدتی متحقق گرداند. شریعتی با تکیه بر دانش اجتماعی و تاریخی خود، نیاز جامعه ایران را به همگرایی دو گروه فوق تشخیص داده بود و میدانست که تکیه انحصاری به نیروهای ملی و سکولار از یک سو و حمایت تودههای مذهبی از سوی دیگر، هیچکدام به تنهایی قادر نیستند یک تحول انقلابی را به سرانجام مطلوب خود برسانند..."(۴)
یوسفی، هدف شریعتی را از این همگرایی، تقویت حس اعتماد به نفس ملی میداند و مینویسد:
"... شریعتی در صدد بود تا از طریق ایدئولوژی شیعی، عظمت و اعتماد به خود را به جوامع مسلمان بازگرداند. حمایت شریعتی از علما بانفوذی مانند آیتالله طالقانی، محبوبیت بسیار بالای خود او و طبیعت انقلابی پیامش، عواملی بودند که از یک سو به بسیج تودهها انجامید و از سوی دیگر، رژیم پهلوی را در مقابل عملکرد یک روشنفکر تحصیلکرده غربی، سرگردان ساخت..."(۵)
یرواند آبراهیمیان : مکتب نوین شریعتی و مشکل محبوبیت
آبراهیمیان با استناد به آیتالله طالقانی مینویسد: شریعتی یک مکتب جدید ایجاد کرد. مکتبی که ابعاد مختلفی داشت و فقط به نقد مارکسیسم منحصر نمی شد:
"... شریعتی متعجب میشد اگر میدید که پس از درگذشت او، گروهی از مریدان وی در کالیفرنیا آن مقالات را تحت عنوان مارکسیسم و سفسطههای غربی ترجمه و منتشر کردهاند و باعث شدهاند که بسیاری از خوانندگان انگلیسی، او را فقط از طریق همین اثر بشناسند..."(۶)
در حالی که از نظر آبراهیمیان، رویکرد شریعتی به مارکسیسم پیچیده و مبهم بود. نگرش وی نسبت به علمای سنتی، مستقیم و روشن بود. در ما و اقبال ، او مطرح ساخت که ایران به یک رفرم پروتستانیستی، بیش از هرچیز دیگر نیازمند است و این کار نیز منحصراً از طریق نجات اسلام از انحطاط دائمی و آزاد ساختن آن از دست روحانیت و طبقه خرده بورژوازی وابسته به آن قابل تحقق است.»(۷)
با این همه آبراهیمیان معتقد است که تحلیل آثار شریعتی کار سادهای نیست و در جریان آن همواره دو دسته مشکل سر بر میآورند: دسته اول مربوط به محبوبیت اوست. این محبوبیت باعث شده است، همه او را از خود بدانند و آثار او را به صورت گزینشی نقل کنند. رژیم شاه حتی پس از درگذشت وی، خواهان انتقال پیکرش به ایران شد. رژیم جمهوری اسلامی، خیابانها و اماکن زیادی را به نام او کرد و اجازه داد که آثارش به تصور اینکه علیه غرب و مارکسیسم است، انتشار یابد و این همه در حالی است که همسرش باور داشت که اگر شریعتی زنده بود، امروزه در زندان جهموری اسلامی به سر میبرد.
دسته دوم مشکلات از نظر آبراهیمیان به متن آثار خود شریعتی برمیگردد. از آنجا که به نظر آبراهیمیان، او در صدد بود که روحانیت را آرام نگاه دارد، با توسل به تمثیل و تشبیه و اجتناب از ارجاع مستقیم و حتی با استفاده از سنت شیعی تقیه، بیانات خود را سامان میداد و این سبب ایجاد پارهای از ابهامات میگشت.(۸)
علی رهنما و قالبناپذیری شریعتی
علی رهنما، استاد دانشگاه آمریکایی پاریس، که کاملترین بیوگرافی شریعتی را تا به امروز نوشته است(۹)، معتقد است که شریعتی را نمیتوان در هیچ قالبی گنجاند. از نظر رهنما، «حداقل یک خط با یک اثر در افکار هر روشنفکری وجود دارد که مظهر یا نمادی از فردیت اوست. شریعتی اما به عنوان یکی از متمایزترین روشنفکران قرن بیستم ایران، آمیزه ای بینظیر و خاص را نمایندگی میکند. او در قالب هیچ کلیشهای نمیگنجد. آنها که تلاش میکنند او را به نحوی در قالبی بگنجانند، راه به جایی نمیبرند. او علیه خودش، جامعهاش، مذهبش، گذشته و حالش عصیان میکرد. شریعتی سنت شکنی آرمانگرا بود که علیه آنچه بود مبارزه میکرد.»10 شریعتی فردی باورمند و مصمم به اجتنابناپذیری تغییر بود. مدرنیستی که معمولاً از مقاومت سنتها، عادات و نهادهای کهنه، بیزاری میجست. نمونههای نمایشی او، قهرمانان، ارجاعات و افراد محبوبش تنوع بسیار گستردهای را در آثار او نشان میدهند. آنها از دورههای مختلف ، ایدئولوژیها، رنگها، مذاهب، فرهنگها و ملیتهای گوناگون گزینش شده بودند. او سنتزی از سنتهای فرهنگی – سیاسی شرق و غرب بود. به شرق با چشمانی غربی مینگریست، اسلامش را با ارجاع به منابع غیر مسلم حفظ میکرد و تشیعاش را با ارجاع به منابع غیر شیعه.(۱۱)
"... شریعتی به مکتب شکاکان نزدیکتر بود. از اینکه او را در قالبی از پیش تعریف شده قرار دهند بیزار بود، چرا که رسالت خود را در قالب شکنی میدانست، چه قالب سنتی و چه قالب مدرن..."(۱۲)
ادوارد سعید و ستایش از یک روشنفکر مهاجر
ادوارد سعید در کتاب فرهنگ و امپریالیسم، پس از بررسی مسئله فرهنگ و مهاجرت در آثار آدورنو، لحن اجتماعی یک روشنفکر اسلامی را در پدید آوردن یک فرهنگ غیر تحمیلی مورد بررسی قرار میدهد. سعید نخست به قطعهای از نوشتههای ترجمه شده شریعتی ارجاع میدهد که: «انسان این پدیده دیالکتیکی، محکوم است که همیشه در حال حرکت باشد- از این رو انسان هرگز جایی برای آرامش نخواهد یافت- معیارهای ثابت تا چه حد انزجار آور است. کیست که بتواند همیشه معیاری ثابت داشته باشد. انسان یک انتخاب است، یک مبارزه، یک شدن دائم است. او یک مهاجر دائمی است. مهاجری در درون خود، از خاک تا خدا، او مهاجری در درون خویش است»13 . سعید سپس نتیجه میگیرد که ما در این سطور با یک نیروی خالص در جهت پدیدآوری یک فرهنگ غیرتحمیلی سر و کار داریم که با آگاهی از موانعی سخت، با گامهایی محکم، با درستی و بدون ابتذال، با شناخت و نه فضلفروشی به حرکت درآمده است.(۱۴)
یان ریشارد و آشناییزدایی از چهره نمایان شریعتی
یان ریشارد، مسئول بخش ایرانشناسی دانشگاه سوربن جدید و عضو مرکز ملی مطالعات علمی فرانسه، در مقالهای تحت عنوان «شریعتی و ماسینیون»، از نوعی تجربه دینی و جذابیتی که مسیحیت برای شریعتی داشته است، سخن میگوید تا با گفتار مسلط و چهره شاخص ایدئولوگ انقلاب ایران آشناییزدایی کند. ریشارد مینویسد شریعتی در نوشتههایش «الگوی غربی، دیکتاتوری از خود بیگانهساز و مطیع غرب شاه و همچنین تفسیر سنتی روحانیان رسمی از اسلام را – که غالباً در جهت منافع قدرت سیاسی بود، رد میکند. حتی برخی از آثار شریعتی از آن رو که نگرشی بسیار انتقادی نسبت به روحانیت داشت و با دگمهای اسلام رسمی در تعارض قرار میگرفت، ممنوع شده بود. قابل توجه است که بر اساس آنچه اخیراً شاهدش بودم، شیفتگی جوانان امروزی ایران، برای این متفکر دست نیافتنی هنوز بسیار زنده است».(۱۵) ریشارد که در مقالهاش سعی دارد رابطه شریعتی را با مسیحیت توضیح دهد و قاعدتاً باید مستنداتی برای کشش شریعتی به مسیحیت عرضه کند، تأکید میکند که وقتی پای آزادی و حقوق بشر در میان است، شریعتی دلبسته به معنویت، به مسیحیت مرسوم اعتنایی ندارد:
"... همان طور که میشل کویپرس به درستی اشاره کرده است، در آثار شریعتی قضاوتهای تندی به ویژه نسبت به کلیسا و هم مسیحیت در شکل عاماش یافت میشود. او اغلب قدرت روحانیتی را که با آزادی و حقوق بشر به مخالفت برمیخاستند، افشا میکرد، و در برابر آنها به این قضاوتهای تند رو میآورد. مثلاً در مورد سارتر میگوید: «این قربانیی کلیسا و سرمایه! بیزار از دنیا و دین، که در آنجا (غرب) دو رویه یک سکه قلباند»(۱۶)
ریشارد سپس به جغرافیای زمانی _ مکانی حرف شریعتی توجه میدهد و فرا میخواند که در شناخت شریعتی باید محدودیتهایی که او با آن مواجه بوده است، در نظر گرفت:
"... شریعتی محصول شرایط اجتماعی و فرهنگیای است که مانع از آزادی بیان بودهاند و به خاطر تعقیب مدام از جانب قدرت سیاسی و نیز آزار قطب روحانی، تا مدتها آثارش به شکل پلیکپی یا اوراق دستخطی که بوسیله کاغذ کاربن تکثیر میشد، پخش میگردید. دو سال بعد از مرگ وی، در تهران هنوز جزوات وی را منسوب به نویسندهای به نام علی خراسانی ،،مزینانی، سبزواری و غیره- به فروش میرسانیدند و وی فقط با استفاده از این هویت دوگانه بود که توانست در سال 1356/1976 از حیطه قضایی ایران بگریزد..."(۱۷)
این لیست را میتوان گسترش داد و به محققین و منتقدینی مانند شاهرخ اخوی، مهرزاد بروجردی، علی میر سپاسی، علی قیصری، فرزین وحدت، حمید د باشی که از زوایای مختلف به بررسی اندیشه شریعتی پرداختهاند، اشاره کرد. گرچه برداشت پژوهشگران موضوع این نوشته و آنانی که بحثی از آثارشان به میان نیامده است ، توسط کسانیکه آشناییهای بیشتری با اندیشه شریعتی دارند، نقد شده است، ولی نوع رویکرد به گونهای بوده است که امکان نقد وجود داشته است. برای شریعتی که روشنفکر را " کسی می دانست که دارای یک بینش انتقادی است و همین."(۱۸) و تأکید میکرد که «من همه امیدم برای آینده این ملّت، به همینهاست، همین بیقالبهای آزاد و آگاه و تشنه … کسانی که هنوز قدرت انتخاب را از دست ندادهاند و این بزرگترین سرمایه آنان است، »(۱۹) هیچ پاسداشتی فراتر از خوانده شدن و مورد سنجش قرار گرفتن وجود ندارد.
۱. علی شریعتی – اسلام شناسی ۱ / مجموعه آثار ۱۶ / تهران – قلم – 1361 – صفحه 35
۲. شریعتی، احسان - ویژگیهای یک پروژه و یک اندیشه.
http://www.ehsanshariati.org
۳. Naghi Yousefi, Religion and Revolution in the modern world; Ali Shariati’s Islam and Persian Revolution, University Press of America, Inc, Lanham. New York. London
۴. علی نیک آئین – بررسی چند اثر دانشگاهی در مورد شریعتی، ققنوس عصیان. ص 296
۵. همان ص 298
۶. همان ص 302
۷. Ervand Abrahimian, The Iranian Mojahedin, United States, Yale University Press, 1989, pp 105-125
یرواند آبراهیمیان، در آثار مختلفی به بررسی زندگی وآثار شریعتی پرداخته است. او حتی بر اساس شنیدهها- درصدد بوده است تا کتابی مستقل پیرامون شریعتی بنویسد که با انتشار کتاب آقای علی رهنما، از آن صرف نظر کرده است. آنچه مورد استناد این نوشته است، فصل چهارم کتاب فوق (مجاهدین ایرانی) است. این فصل که عنوان کلی«علی شریعتی» را بر خور دارد، به موضوعاتی مانند زندگی شریعتی، ایدئولوژی او، و شریعتی و مجاهدین پرداخته است.
۸. همان
۹. Ali Rahnema, An Islamic Utopian- p Political Biography of Ali Shariati, I. B Tauris Publishers. London- New York 1998.
۱۰. علی نیک آئین- همان ص 312
۱۱. همان ص 313
۱۲. علی رهنما، شریعتی، خروس بیمحل، ققنوس عصیان، ص 12
۱۳. Ali Shariati, On the Sociology of Islam: Lectures by Ali Shariati: Trans, Hamid Algar: Berkeley: Mizan Press, 1979- pp 92-93
۱۴. ادوارد سعید- فرهنگ و امپریالیسم، ترجمه اکبر افسری، انتشارات توس، 1382 صفحات 480-479
۱۵. یان ریشارد- شریعتی و ماسینیون، ترجمه سارا سالار به نقل از کتاب ققنوس عصیان- قصیده سرا- تهران 1381- ص 286
16 – همان ص 275
۱۷. همان ص 273
۱۸. علی، م.آ. 4، ص 83. شریعتی
۱۹. شریعتی – علی، م.آ. 4، ص 236.