"... من سئوالي در ارشاد مطرح كردم و از بچهها پرسيدم، چند نفر جواب دادند، گفتم نه! ميخواستم درگيري فكري ايجاد كنم و به اين دليل جواب نميدادم. يكي از همين مومنين ولايتي اعتراض كرد. شخصي بلند شد و خواست كه از همان اول جواب را بگويم و همه را راحت نمايم. من گفتم آقاجان من نيامدهام كه همه را راحت كنم، من آمدهام كه راحتها را ناراحت كنم، مگر من ترياك و هرويينم كه همه را راحت كنم. من از آنهايی نيستم كه جوابهاي نوشته شده دارند. اگر واقعاً كسي ميخواهد خدمتي انجام دهد بايد آدمهاي راحت را ناراحت، و آدمهاي آرام را ناآرام کند و در ميان آدمهاي منجمد تضاد و درگيري ايجاد كند. والله در ميان بعضي از اين مردم ايجاد شك كردن خدمتي است هزار مرتبه بزرگتر از ايجاد يقين. زيرا آن يقيني كه اين جوري به افراد تلقين و تنقيه شود، ماده مخدر است و چنين يقيني ارزش ندارد. هفتصد ميليون مسلمان يقيني داريم كه دو پول ارزش ندارند. آنكه بعد از شك و دلهره و اضطراب و درد به وجود ميآيد، ارزش دارد..."
مجموعه آثار ۲ / خودسازی انقلابی / ص ۸۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ