يك اسلام انقلابي و اجتماعي
آخرين ملاقاتي كه من با مرحوم دكتر شريعتي داشتم، آن وقتي بود كه او تازه از زندان بيرون آمده بود، شبي بود كه تا نيمهشب و بعد از نيمهشب با او بوديم و آن "روح خلوص" و "دريافت احسن" را چنان در او ديدم كه اين خاطره هيچ وقت از نظر من محو نميشود.
وقتي صحبت ميكردم، با تمام حواس گوش و چشم و فكرش، متوجه جملههاي من بود و ميگرفت و بعد به من بر ميگرداند. با يك توضيح بهتر و با يك تعبير بالاتر. يادم هست كه آخرين مسئلهاي كه بعد از نيمهشبي بود مطرح شد، تفسير سوره قدر بود و مسئله ليلهالقدر. من يك جملهاي گفتم و ديدم او شروع كرد بسط دادن، كه مرا آن قدر جذب كرد كه ساعتي از شب گذشت. و بعد من از او جدا شدم.
او به طرف تقدير "ليلهالقدر"اش رفت. من هم به طرف تقدير. من به زندان رفتم و سعادت شهادت را، با اينكه زمينهاش فراهم بود و از آثارش ميديدم، نداشتم. شايد هم خواست خدا نبود. او هم هجرت كرد و در مسير شهادتاش، پيش رفت.
خداوند اين شخصيت بزرگ را و آثارش را براي ما و براي جوانها نگهدارد. هميشه آثار اين شخصيت، كتابهاي او، نظريات او را زندهتر بدارد. و بر شماست كه در اطراف مطالب او، مسائل او، بحث كنيد، بيانديشيد و همان راهي كه او رفت براي تبيين اسلام، يك اسلام انقلابي و اجتماعي و نه يك اسلام فقط ذهني و سنتي كه هميشه داشتيم، شما هم بروید و موفق باشيد. و اين انقلاب همان طوري كه گفتم بر عهده شماست. من آخر مرز هستم و شما در بين راه هستيد و حركت ميكنيد. خداوند همهي شما را حفظ كند.
تاریخ انتشار : ۰۰ / ـــــ / ۰۰۰۰
منبع : ---
ــــــــــــــــــ