"... یک مقدس اردبیلی بود که ماههای رمضان منبر میرفت، هر روز یک شکر میکرد به اسم «سی شکر» روزانه یک نعمتی را کشف میکرد و مردم میگفتند: «شکر!». یک روز مثلا میآمد و میگفت: «مردم شکر کنید !» پرسیدند «چرا شکر کنیم !؟» میگفت: «فردای قیامت اگر این ملایکهی عذاب آمدند و از شما پرسیدند: خدا به شما عقل داده، شعور داده، چرا به حرف من عمل نکردید؟»
شما نمیدانید که چطوری جواب خدا را بدهید! «خدا را شکر کنید!» که چطوری جواب خدا را بدهید! «خدارا شکر کنید!» که خدا علمایی مثل ما خلق کرده، تا وقتی که خداوند چنین سوالهایی را میکند به او بگویند: «قربان! جواب ابلهان باشد خموشی!» یعنی، اینها ابلهند و جوابی ندارند بدهند!
فردا میگوید: شکر دوم! بگویید: «الهی شکر!» می پرسند: «چه شکری؟»
میگوید: این الاغی که سوار میشوید، اگر خدای ناکرده خداوند جوری خلقش میکرد که پشتش مثلا یک شاخ قرار داشت، آن وقت چه کار میکردید؟
حالا پشت الاغ شاخ ندارد. بلند بگو: «الهی شکر !»
پسفردا، شکر سوم!
میگفت: «شب تابستان، روی پشتبام که نشستهای، یک کاسه سکنجبین کنارت میگذاری، خیار هم در آن میریزی و میگیری میخوابی، نیمه شب بلند میشوی، اگر جبرئیل که از روی آسمان رد میشود، طوری ساخته میشد که میتوانست بشاشد! و تو یک مرتبه میدیدی که توی کاسهات مدفوع جبرئیل است، آن وقت چه کار میکردی؟ حالا که خداوند علی اعلی جبرییل را یک جوری ساخته که نمیشاشد، پس الهی شکر!
این را اگر چه الان به عنوان شوخی تلقی میکنیم، فلسفهی زندگی ماست! تودهی ما را نگاه کنید که به چه چیزهایی راضیاند، آنها که مذهبیترند، مقدسترند، چه قدر راضیترند! به همان میزانی که بدبختترند، بر نعمات خداوند شاکر! شکر اینگونه، استحمارگرانه است!
این درست به عکس شکر آگاهانه است که «آگاهی بر نعمت» است. این «غفلت از نعمت» غفلت از نعمتهایی است که از دستشان گرفتهاند!..."
مجموعه آثار ۲۰ / چه باید کرد / ص ۰۰
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ