"... هنر عبارت است از : کوشش انسان برای برخوردار شدن از آنچه که باید باشد، اما نیست. بنابراین انسان که خودش را تنها می یابد، بهوسیلهی هنر است که میخواهد بر این زمین و آسمان و یا آن اشیایی که با او متجانس نیستند، با او بیگانه هستند، رنگ آشنایی و نفاهم بزند، تا آنرا درک کند. بنابراین، یک کار هنر این است که بعد از آنکه انسان با آگاهیی انسانیی بیشتر، گریز از طبیعت کرد، و طبیعت را با خودش بیگانه دید، و خودش را در طبیعت غریب یافت، به کمکاش میآید، تا احساس غربت در او تخفیف پیدا کند. چگونه؟ بشر دیوار این زنداناش را به صورت آن خانهای که آرزو میکند که کاش می بود، اما نیست، تزئین میکند. این اشیاء، این آسمان، این ستارهها، و این کوهها او را درک نمیکنند،, و او در میان تمام این اشیاء جامد و کور، تنها مانده. هنر همهی این اشیاء را احساس میدهد..."
مجموعه آثار ۳۲ / هنر / ص ۱۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین