مقالات علیجانی قبل از ۸۰
16_11_2012 . 11:25
#1
مقالات علیجانی قبل از ۸۰
فهرست کلی





فهرست مقالات :

ابرازِ اراده‌ی ملی برای تغییرِ وضعِ موجود / سال ۷۸
تحولاتِ سیاسی‌ی ایران : راه‌کارهای پیش‌رو / سال ۷۸
یک دیدگاه : شوراها در آغازِ دهه‌ی سومِ انقلاب / سال ۷۷
اسرارِ ديگری‌ از پروژه‌های‌ ضدِ فرهنگی‌ی سعيد امامی / سال ۷۸


ـــــــــــــــــــــــــــــــ
.
25_11_2012 . 16:11
#2
ابراز اراده ملی برای تغییر وضع موجود



نام مقاله : ‌ابرازِ اراده‌ی ملی برای تغییرِ وضعِ موجود

نویسنده : رضا علیجانی

موضوع : ‌انتخاباتِ ٢٩ بهمن


از ٢٩ بهمن ٥٧ تا ٢٩ بهمن ٧٨

خواسته‌های اساسی انقلاب شکوهمند مردم ایران نفی استبداد، سانسور، شکنجه، ظلم، تبعیض،‌ وابستگی و... بود. در این انقلاب مردم خواهان آزادی، عدالت اجتماعی و اقتصادی، نگاه به درون، نفی وابستگی و حفظ کرامت انسان و بسط معنویت بودند. اما در پی دو دهه فاصله‌گیری از اهداف اولیه طبقه جدیدی رشد کرد که آن خواسته‌ها را به یک نوع "فرمالیسم" دینی (شکل‌گرایی مذهبی) و "شعارزدگی عوامانه" در همه عرصه‌ها فروکاست و جمهوری اسلامی را به حکومت روحانیت مبدل کرد. اما پس از سال‌ها انسداد و سرکوب سیاسی، با رشد آگاهی‌های فکری و سیاسی و با تغییر ساختارهای عینی جامعه،‌ زلزله‌ای در اعماق جامعه رخ داد که تکان‌ها و پیامدهای آن به تدریج به سطح جامعه و عرصه سیاسی نیز آمد و پس از پایان جنگ،‌ فوت رهبر کاریزماتیک، افزایش سن و تجربه مدیران اجرایی و ایجاد شکاف و انشقاق در کاست یکدست قدرت و.. تغییرات از بالا با تغییرات بنیادی که از قبل در پایین در حال رخ دادن بود به هم گره خورد و در نقطه اوج خود به پدیده دوم خرداد رسید. در دوم خرداد روند اصلاحی که در سراسر جامعه (درون و بیرون حاکمیت) گریزناپذیر می‌نمود، قوه مجریه را تا حدی از آن خود کرد.

اما پس از آن کاست بسته قدرت در ایران که در طول دو دهه به منافع مالی و سیاسی متمرکز و انحصاری و فراوانی دست یافته بود به مقاومتی همه جانبه در مقابل این روند دست زد. در طی این سال‌ها از ظرفیت مردم به خاطر تحمل فشارهای فوق‌العاده اقتصادی. پرداختن هزینه‌های سنگین سیاسی در زندان‌ها، گزینش‌ها،‌ حراست‌ها و...، بدبینی نسبی به فعالان سیاسی حاضر در صحنه، رخداد قتل‌های زنجیره‌ای و حمله به گوی دانشگاه و... به شدت کاسته شده است و اینک مردم دارای ظرفیت و پتانسیل محدود و مشخص هستند. اما گویا مردم نیز براساس ارزیابی واقع‌بینانه‌ای از خود راهشان را برای مقابله با شرایط تبعیض‌آمیز و بسته‌ای که در پیش روی دارند، یافته‌اند و بر همین اساس پس از دوم خرداد در ٢٩ بهمن ماه بار دیگر از طریق همان راه، قطرات آرای مردم سیلی شد و بخش دیگری از دیواره بسته سالیان گذشته را همراه خود برد و فروریخت. مردم این بار قوه مقننه را هم به روند اصلاحات و به دست اصلاح‌طلبان سپردند. و بدین ترتیب ٢٩ بهمن ابراز اراده ملی برای تغییر وضع موجود گشت و آنچه صدای این اراده ملی را رساتر کرد، مواجهه افکار عمومی با هاشمی رفسنجانی بود.


هاشمی، نماد "گذشته"

با حذف ناجوانمردانه عبدالله نوری انتخابات تهران (به عنوان نماد هر انتخابات در ایران) یخ‌زده و از رونق آن کاسته شد. اما ورود هاشمی باعث تلاطم در انتخابات و خروج آن از حالت سکون و رکود شد. مواضع دوساله و چند مصاحبه اخیر هاشمی و تبلیغ تلویزیونی وی برای افکار عمومی مسجل کرد که هاشمی با همان روحیه اشرافی و رویه غیرشفاف و اقتدارگرای "گذشته" قصد ورود مجدد به عرصه پارلمان را دارد. بدین ترتیب در طول انتخابات هاشمی که در صدر فهرست راست تمامیت‌خواه قرار گرفته بود، به نماد مدافع عملکردها و رویه‌های "گذشته" و کارکرد قدرت حاکم (بویژه روحانیت) و حق ویژه‌طلبی طبقاتی و سیاسی یک طیف و صنف خاص در بیست سال گذشته تبدیل شد. البته مردم علاوه بر برخورد با "نماد مدافع گذشته"، انگیزه مضاعفی نیز در مواجهه با هاشمی داشتند؛ رانتی بودن اقتصادی خاندان او،‌ لحن پرخاشگرایانه،‌ اقتدارگرا و اشرافی او در برخورد با هرگونه انتقاد از گذشته از جمله قتل‌های زنجیره‌ای، فشار بر فعالان سیاسی، روشنفکران و نخبگان جامعه و... این‌ها همه دست به دست هم داد تا هاشمی با وحشتناکترین شکست سیاسی طول عمرش دست به گریبان شود. این امر نشان داد که مقامات و مسئولان بالای قدرت در گذشته ـ بویژه از روحانیان ـ‌ اگر از موضع دفاع از گذشته، خودشان را در معرض افکار عمومی قرار دهند با چه عکس‌العملی از سوی مردم مواجه خواهند شد.


فهرست درس آموز تهران

دقت در فهرست نامزدهای تهران حاوی درس‌های دیگری نیز برای همگان است: افراد راس فهرست سابقه چندانی ندارند و مردم به خاطر حمایت از خاتمی و برخورد با مخالفانش و نیز برخورد با قوه فضاییه و به طور مشخص دادگاه ویژه روحانیت به نفرات دوم و سوم رای داده‌اند. آیا این یک همه‌پرسی درباره دادگاه ویژه نیست؟

جایگاه افرادی همچون آقای کروبی که در فاصله نزدیکی نسبت به هاشمی قرار دارد نیز قابل توجه است. هر ناظر و تحلیل‌گر سیاسی میداند که تفاوت چندانی بین اقای کروبی و معدود روحانیان بالای فهرست وجود ندارد. اما چرا افکار عمومی چنین عمل کرد. آقای هادی خامنه‌ای _ به گفته خودش _ بنا به دلایل خاصی که اینک قابل توضیح نیست و آقای مجید انصاری به علت برخی مواجهه‌های اخیر با جناح انحصار و بویژه ابستراکسیون به عنوان افراد برخورد کننده با جناح تمامیت‌خواه (به عنوان نماد "گذشته") شناخته شدند. اما آقای کروبی با حملات مجدد به آیت‌الله منتظری یادی از "گذشته" و عملکردها و رویه‌های آن را همچنان به همراه داشت. جلسات مشترک با جامعه روحانیت و عکس نمادین روبوسی دو رهبر روحانی در بیست ساله اخیر را به ناخودآگاه اذهان و افکار عمومی منتقل کرد. مهمتر از مورد آقای کروبی مورد آقای محتشمی است که با وجود اینکه در هر دو فهرست رای‌آور مشارکت و روزنامه‌نگاران قرار داشت. از افکار عمومی جواب در خوری نگرفت. آقای محتشمی نیز رنگی از گذشته با خود داشت. حملات او به نهضت آزادی و "منش دیکتاتوری آن"! در هفته‌های اخیر یکی از دلایلی بود که آقای محتشمی را از ورود به ٣٠ نفر اول فهرست تهران باز داشت.


یاس انحصار، راست فریبکار

جریان تمامیت‌خواه از ابتدا در این انتخابات بدون اعتماد به‌نفس و بی‌روحیه وارد شد. گویا شکست را از قبل پذیرفته بود. این جریان در تهران از شعارها و نام‌های گذشته بهره نگرفت. و در رقابت تبلیغاتی نیز کمتر از کارگزاران و مشارکت فعال بود و پول خرج کرد. جناح تمامیت‌خواه سرمایه‌های مالی‌اش را به شهرستان‌ها برده بود. اما برای شهرستان‌ها نیز جرات اعلام فهرست سراسری نداشت. بسیاری از نامزدهای این جناح به نام مستقل و حتی برخی به نام دوم خردادی وارد رقابت شدند. اما تنزل سیاسی و اخلاقی این جریان در آنجا بود که سعی کرد فریبکارانه به لباس دیگری درآید و تحت عنوانی که نام آزادی و آزاداندیشی را هم یدک می‌کشید فهرست سراسری بدهد. سرمایه‌های کلانی خرج این کار شد و این جناح به اصطلاح با لباس مبدل و جعلی و فریبکارانه وارد میدان گردید. اما این حیله نیز کارساز نیفتاد.

در منحط‌ترین بخش این تنزل سیاسی و اخلاق بهره‌گیری از روش‌های موسوم به انگلیسی و برخوردهای مزورانه تبلیغاتی و به عبارت دقیقتر سرقت و کلاهبرداری سیاسی با طرح نام‌های تقلبی "جمعیت ایران فردا (نیروهای ملی ـمذهبی)" و سعی در موازی‌سازی و بهره‌گیری از نمادهای ملی همچون تخت‌جمشید و فردوسی و... بود.

به هرحال جناح تمامیت‌خواه در تهران شکست سختی خورد و در شهرستان‌ها نیز با حداقل اقبال مردم در بیست ساله اخیر مواجه شد تا آنجا که می‌توان گفت حداکثر ١٥ الی ٢٠ درصد نمایندگان از این جناح خواهند بود. این اندازه، میزان واقعی نفوذ مردمی این جریان است (میزانی که از چند سال پیش مهندس سحابی به صورت کمی و آماری بیان می‌کرد). شکست فاحش و آشکار چهره‌های مهم و سرشناس این جریان در اکثر قریب به اتفاق شهرهای کشور فریاد رسایی بود که از سراسر کشور برخاست و پایان تاریخی عمر فرمالیسم مذهبی (شکل‌گیری دینی)، اجبار گرایی شرعی، اقتدارگرایی سیاسی، برتری جویی و حق ویژه‌طلبی طیفی و صنفی و... را اعلام کرد. آیا این فریاد گوش شنوایی خواهد یافت؟ سنت الهی تاریخ نشان داده است که اگر فریادها شنیده نشود، در دفعه یا دفعات بعد ناله‌ها و فریادها شنیده نشود، در دفعه یا دفعات بعد ناله‌ها و فریادها شکل دیگری به خود خواهد گرفت...


چند نکته درباره انتخابات اخیر

انتخابات در تهران شکل حزبی پیدا کرد و در شهرستان‌ها نیز حالتی نیمه حزبی داشت. هز چند مردم ـ بویژه در شهرستان‌هاـ با انبوهی از اسامس و عکس‌ها که بسیاری از آن‌ها خود را مستقل یا دوم خردادی می‌نامیدند، مواجه شدند. رای دادن در این نوع انتخابات همانند خرید کالا از دست‌فروشی است. مردم معمولا کالاهای پرقیمت را ار دست‌فروش ها نمی‌خرند چرا که دیگر امکان پس دادن، تعویض و اعتراض به جنس خریداری شده کمتر فراهم می‌شود. در بسیاری از شهرستان‌ها (و حتی تهران) وقتی نماینده‌ای رای می‌آورد مردم با آدرس و برنامه مشخص مواجه نیستند تا اگر اعتراضی داشتند بتوانند به مکان و مغازه این که کالا را خریده‌اند مراجعه کنند، اعتراض نمایند و احیانا تقاضای خسارت نمایند.

در هر حال بر اساس آنچه تاکنون مشخص شده است به نظر می‌رسد حدود هفتاد درصد کرسی‌ها در اختیار اصلاح‌طلبان قرار گرفته است (که سهم کارگزاران در آن حداکثر ١٥ ـ ١٠ درصد می‌باشد). جناح انحصار نیز ٢٠ ـ ١٥ درصد و افراد مستقل یا دارای مواضع نامشخص نیز ١٥ _ ١٠ درصد آرا را به خود اختصاص داده‌اند.

یک نکته قابل تامل کاهش شتابان تعداد روحانیان در هر انتخابات در ایران است که به نظر می‌رسد نقطه اوج آن در انتخابات در ایران است که به نظر می رسد نقطه اوج آن در انتخابات مجلس ششم باشد. آیا این امر نیز قابل درس‌آموزی‌های مهم و بزرگ برای حاکمان و به ویژه جناح تمامیت‌خواه نیست؟

افزایش چهره‌های جوان و جدید نیز بیانگر آن است که جامعه در پی هوای تازه است. تغییر وضع موجود و نوجویی یکی از رساترین پیام‌های انتخابات اخیر بود که معلوم نیست گوش‌هایی که لازم است آن را بشنوند چقدر از توان شنوایی‌شان را حفظ کرده باشند. "جوان و نوگرا" تعبیری است که آقای خاتمی در ابتدای راه ریاست‌جمهوری‌اش به عنوان مشخصه کابینه‌ای که تشکیل خواهد داد، مطرح کرد. اما عملا کابینه‌ای که تشکیل خواهد داد، مطرح کرد. اما عملا کابینه خاتمی فاقد چنین خصیصه‌هایی بود. آیا این بار که مجلس نیز با خاتمی همسوست، او به وعده‌اش عمل خواهد کرد؟

تعداد زنان در مجلس آینده کمتر خواهد بود. البته برخی (یا بسیاری) از نمایندگان زن دوره قبل نه تنها کار مهمی برای زنان نکردند. که بعضی طرح‌های عجیب و غریب مثل تفکیک جنسی بیمارستان‌ها را پی‌گیری و به تصویب رساندند. بنابراین "تعداد" زنان نماینده شاخص دقیقی برای رفع تبعیض‌های وحشتناکی که وجود دارد، نیست. اما در هر حال، همین کاهش بیانگر آن است که جنبش حق‌خواهی زنان در ایران همچنان در بین نخبگان قرار دارد و بسط اجتماعی پیدا نکرده است (به علاوه آنکه به لحاظ عقب‌ماندگی سیاسی ساختار قدرت در ایران، مسئله زنان از نظر افکار عمومی تحت‌الشعاع اولویت‌های خطیر سیاسی قرار دارد).

جریان ملی ـ‌مذهبی نیز در معدود مواردی که از زیر تیغ ضد حاکمیت ملی نظارت استصوابی گذشته بود، در اولین حضور انتخاباتی‌اش پس از سال‌های انسداد حضور فعال و پرفروغی داشت. فعال و پرفروغ از این نظر که خود این جریان نامزدهای چندانی نداشت اما با حمایت از برخی فعالان اصلاح‌طلب در معادلات سیاسی در صحنه انتخابات اثرگذار شد. در کرمانشاه، یک نفر از نامزدهای این جریان (‌مهندس وحید میرزاده) قربانی عقب‌نشینی وزارت کشور از مواضع اعلام شده‌اش گردید. ١٥ نفر از نامزدهای مورد حمایت این جریان در دوره اول به مجلس راه یافتند، ٧نفر از نامزدهای مورد حمایت این جریان و یک نفر نامزد ائتلاف ملی ـ مذهبی به دور دوم راه یافتند و بسیاری از نامزدهای مورد حمایت و تقریبا همه نامزدهای ائتلاف ملی ـ مذهبی رای بسیار مقبولی به دست آورند و در برخی موارد اگر کارشکنی‌های هدایت شده محلی نبود به مجلس راه می‌یافتند (حرکت و کارکرد جریان ملی ـ مذهبی در انتخابات تحلیل مستقلی می‌طلبد).


مرحله‌ای نو در مسیر اصلاحات و دموکراسی

با رخداد ٢٩ بهمن و رشد دموکراسی روند اصلاحات در ایران وارد مرحله جدیدی شد. پس از قوه مجریه بخش مهمی از قوه مقننه (به جز شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام)‌ نیز به طور نسبی با روند اصلاحات همسو گردید. احتمالا از این پس ‌چالش اصلاحات با مخالفان آن در حوزه قانون‌گذاری،‌ نه با شدت گذشته در عرصه درونی پارلمان. بلکه بین مجلس و شورای نگهبان و احیانا مجمع تشخیص مصلحت و دیگر نهادهای قدرتمند سیاسی جریان خواهد یافت.

به نظر می‌رسد به جز اقلیت تمامیت‌خواه،‌ اکثریت مجلس ششم را سه طیف تشکلیل خواهند داد؛

طیف راست (کارگزاران و نیروهای متمایل به آن).
طیف میانی (بخشی از نیروهای مشارکت، مجمع روحانیون و مجاهدین انقلاب)
و طیف جوانتر و پیگیرتر اصلاح‌طلبان (بخش دیگری از مشارکت و برخی از افراد مستقل با تمایلات اصلاح‌طلبانه)
و احیانا افرادی از نامزدهای متمایل به جریان ملی ـ مذهبی.

طیف میانی اصلاح‌طلبان که احتمالا اکثریت قابل توجهی از جناح غالب بر مجلس ششم را تشکیل خواهد داد با ملاحظات بسیار و با کندی حرکت خواهد کرد. اما اصلاح‌طلبان باید بدانند که اینک در مسیر یک آزمون تاریخی قرار دارند و مطلبات مردم از آن‌ها بسیار بالاست و اگر به محدود کردن طیف‌های جوانتر و پیگیرتر بپردازند باعث ناامیدی مردم و در نهایت رای عدم اعتماد آنان در دوره‌های بعد به همین جریان خواهند شد.


افکار عمومی و اصلاح‌طلبان

شاید بتوان گفت اینک افکار عمومی خواهان دو رویکرد اساسی از سوی اصلاح‌طلبان است:

الف_ تسریع روند اصلاحات و عملی کردن تدریجی اما پیگیر برنامه‌های اعلام شده و به ویژه مورد پرستش قرار دادن عملکرد حوزه‌های خاصی همچون صدا و سیما. نیروهای نظامی و انتظامی،‌ بنیادهای اقتصادی و... نمایندگان بر اساس قدرت قانونی خود می‌توانند این نهادها را مورد سوال قرار دهند.

ب_ وسیعتر کردن نیروهای درگیر در اصلاحات و تسهیل امکان ورود لایه‌ها و مدارهای حذف شده سیاسی و فکری در عرصه عمومی و "خودی" تلقی شدن همه ایرانیان با هر گرایشی و اعتقادی که دارند و عدم تقلیل ایران برای ایرانیان به ایران برای خودی‌ها.

اصلاح‌طلبان باید به شعارهای اعلام شده وفاداری نشان دهند. آن‌ها در رفتار سیاسی خود باید بینش از پیش اخلاق و منش رقابت دوستانه سیاسی را فراگیرند. برخورد با نامزد ملی ـ مذهبی در کرمانشاه نقطه تاریکی در پرونده آن‌ها باقی گذاشت. تلاش جهت دستیابی همه گرایش‌های سیاسی به رسانه‌های جمعی بویژه مستقل و نهادهای مدنی به ویژه در شهرستان‌ها، پیگیری قتل‌های سالیان گذشته و... میدان‌هایی برای آزمون عملی و جدی شعار "ایران برای همه ایرانیان" خواهد بود.

مصلحت سنجی‌های جناحی، تحت‌الشعاع رانت‌های اقتصادی و سیاسی و موقعیتی عمل کردن و ترجیح حقیقت بر مصلحت، افکار عمومی را به شدت جریحه‌دار خواهد کرد. انتخابات اخیر نشان داد در ورای "عقلانیت تجربی" که مردم دارند، رفتار انتخاباتی آن‌ها از بار "احساسی" خاصی هم برخوردار است. جریحه‌دار کردن این احساسات فرجام خوبی برای اصلاح‌طلبان، روند اصلاحات و مسیر حرکت جامعه و تصحیح مسیر انقلاب ندارد. اصلاح‌طلبان باید به خوبی آگاه باشند که نظارت استصوابی مردم را از قرار گرفتن در برابر گزینه‌های متعدد بازداشت. آن‌ها نباید دچار سراب‌گرایی و خودبزرگ‌بینی اجتماعی شوند. این مسیر سرانجامی جز پایان کار هاشمی ندارد. همه دوستداران انقلاب و میهن برای پیروزی اصلاح‌طلبی تلاش کرده‌اند و در این مسیر همچنان ثابت قدم‌اند. اما اگر اصلاح‌طلبان روی به محافظه کاری بیاورند، علاوه بر بی‌آینده کردن خود، به اعتماد ملت خدشه وارد می‌کنند و در سرزمینی که تلقی از "سیاست" به عنوان یک امر منفی، بازی و معامله سکه رایجی است، تشدید این بحران خدمتی به این مردم محنت کشیده محسوب نمی‌شود. این نقطه خطیری است که تک تک اصلاح‌طلبان در خلوت خویش باید بدان سخت بیندیشد و هر مصلحتی را بر این حقیقت ترجیح دهند.


گزینه‌های کاست متصلب قدرت

اما کاست متصلب قدرت و ثروت و جناح تمایت‌خواه در ایران که در نیم دهه اخیر مرتب شکاف برداشته و مدار به مدار بازتر شده است، اینک در سر یک دوراهی بزرگ قرار دارد؛ یا پذیرفتن "تغییر" یا مقابله با آن و بی‌آینده شدن مطلق و کامل. آن‌ها که پس از دوم خرداد برای دلداری خود و سربازان پیاده‌شان ندا در می‌دادند که "هیچ چیز عوض نشده است". امروزه به خوبی در یافته‌اند که "همه چیز عوض شده است". آن‌ها اثر این عوض شدن و تغییر را نفهمند یا به زیردستان و سربازانشان نفهمانند جامعه را به سمت دو قطبی شدن پیش می‌برند. اما همیشه ثابت شده است که به جز چند صباح. قطبی که اکثر مردم در آن حضور دارند پیروز است. تجدیدنظرطلبی و استحاله‌طلبی برچسبی بود که از سوی ماجراجویان و قتل‌‌عام‌‌‌‌‌‌‌‌گرایان به مخالفانشان زده شده و می‌شود. حال آنکه خود اینان هستند که در سیر انقلاب تجدید نظر کرده و آن را استحاله کرده‌اند و اینک باید به راه بیایند. اگر اسم این عمل تجدید نظرطلبی است (در اصول قدرت مستقر، نه در اصول انقلاب)، اینک اکثر مردم تجدیدنظر طلبند. هاشمی سعی کرد یک تنه و از موضع "سردار سازندگی" بر دوش مردم و در راس فهرست منتخبین قرار گیرد اما مردم به روشنی نشان دادند که دوره "سردار سالاری" (اقتصادی و سیاسی و نظامی و...) سپری شده است. مردم دیگر به جای سردارها به اشخاص، افکار، برنامه‌ها، پیشینه‌ها و پایبندی به وعده‌ها توجه دارند. در ٢٩ بهمن مردم با فریادی رسا به "گذشته"، "نه" گفتند و به "آینده"، "امید" بستند. همگی دست به دست هم دهیم تا این "امید" به "نومیدی" نگراید.


تاریخ انتشار : ١١ / اسفند / ١٣٧٨

منبع : نشریه ایران فردا شماره٧٠
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
25_11_2012 . 16:13
#3
یک دیدگاه : شوراها در آغاز دههٔ سوم انقلاب



نام مقاله : ‌_____

نویسنده : رضا علیجانی

موضوع : آغاز به کارِ شوراها


دو دهه از انقلاب تاریخ‌ساز مردم ایران گذشت و در آغاز سومین دهه انقلاب قرار داریم. دو دهه گذشته چالش‌های خاص خود را داشته و شیرینی‌ها و تلخی‌ها، سختی‌ها و مرارت‌هایی را برای مردم به ارمغان آورده است. یکی از خواسته‌های آغاز دهه نخستین انقلاب «شورا» بوده است که البته از سوی افراد و نیروهای رادیکال انقلاب همچون مرحوم آیت‌الله سید محمود طالقانی و شهید دکتر کاظم سامی مطرح گردید. انجام این خواسته به دو علت اصلی، دو دهه به تاخیر افتاد.

الف- دلیل بینشی و معرفتی : بخش عمده‌ای از نیروهای سنتی در مبانی خویش به تساوی انسان‌ها و مردمان معتقد نیستند و با صغیر و یتیم فرض کردن آنان، «حق ویژه» برای خویش می‌طلبند و طیفی از نیروهای روشنفکر میانه‌رو نیز با بی‌اعتمادی به مردم، نسبت به توانایی و صلاحیت آنان برای اداره امور تردید دارند. آنان نیز معتقدند اگر کارها توسط نخبگان سروسامان گیرد زودتر به انجام می‌رسد.

ب- دلیل منشی و شخصیتی : شورا، در هر سطحی، بستری برای توزیع قدرت است و طبیعی است که اهل قدرت اگر به لحاظ منش و شخصیت اهل گذشت و تسامح باشند و هر پست و مسیری را مادام‌العمر بخواهند، نسبت به شورا احساس خوشایندی نخواهند داشت. عکسی در فرودگاه مهرآباد به هنگام بازگشت رهبر فقید انقلاب از پاریس، گرفته شده است و آیت‌الله طالقانی را در حاشیه‌ای به دور از هیاهوی متن نشان می‌دهد، بیانگر روحیه بزرگوارانه و پارسامنشانه طالقانی است. از این روحیه است که تاکید بر انسان، اصالت مردم و دغدغه شورا بیرون می‌آید.

به هر حال بنا به این دو دلیل، بینشی و منشی، ماجرای شورا بیست سال به تاخیر افتاد. قانون شوراها بارها مورد تجدید نظر قرار گرفت و تعداد شوراها و اختیارات آنان مرتبا کاهش پیدا کرد، اما هیچ‌گاه عملی نشد. اینک آقای خاتمی که رگه‌های برجسته‌ای از دو خصیصه فوق را دارد، عزم شوراها کرده و سخن از خواسته‌ای به میان آورده است که در صدر انقلاب از سوی افراد برجسته‌ای از نیروهای ملی – مذهبی پس از دوران طولان انقلاب (از دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و بویژه سرکوب ۱۳۴۲ تا بهمن ۱۳۵۷) که با اندیشه و جان و مال در این راه می‌کوشیدند با وجود برخی مشارکت‌ها در سال‌های نخستین انقلاب، از متن و صحنه اصلی جامعه حذف شدند و کنار رفتند بر این اندیشه بودند که انقلاب در حال استحاله شدن و دور شدن از اهداف و شعارهای فراگیر اولیه خویش است. آنان دلایل گوناگونی برای نقض آزادی، عدالت، استقلال و معنویت‌گرایی نهفته در آرمان‌های اصیل و عمومی انقلاب داشتند که یکی از آن‌ها به فراموشی سپردن حقوق ملت در سطوح مختلف و از جمله مساله شورها بود.

مدتی است که برای دسته‌بندی و سنخ‌شناسی نیروهای سیاسی جامعه «شاخص»های گوناگونی از سوی افراد و جناح‌ها مطرح می‌شود. به نظر می‌رسد یکی از شاخص‌های واقع‌گرا و انضمامی، نه انتزاعی و مجرد، توجه به چهار شاخص «ایران»، «اسلام»، «انقلاب» و «حاکمیت» (قدرت مستقر) است. در ایران طیف وسیعی از افراد، نیروها و تفکراتی در حال حیات و حرکت در سطوح مختلفند که اگر «قدرت» و «نظام» محوری را از سنخ‌شناسی نیروهای دور کنیم، شناخت واقعی‌تری از آنان به دست خواهیم آورد.

در یک مدار، افراد و تفکراتی وجود دارند که «ایران» برای آنان در اولویت است و مذهب، انقلاب و حاکمیت در دستگاه تفکر آنان برجستگی خاصی ندارد، در مدارهایی دیگر ایران و انقلاب برجسته‌اند.

و در برخی مدارها ایران و اسلام و انقلاب هر سه پررنگ هستند. نیروهای ملی – مذهبی در این رده قرار دارند، اما این نیروها معتقدند از انقلاب به تدرج انقلاب طی سال‌ها استحاله شده و قدرت مستقر از اهداف او به حق اولیه و فراگیر انقلاب فاصله گرفته است. در مدار دیگری افراد و تفکراتی وجود دارند که به اسلام و انقلاب و حاکمیت معتقدند. آنان در عملکرد قدرت مستقر در پس از انقلاب سهم فراوانی دارند و معمولا از عملکرد این مرحله تا نقطه تاریخ که خود در قدرت حضور داشته‌اند، دفاع می‌کنند (برخی از مجلس چهارم به بعد به قدرت مستقر منتقدند. بعضی از برکناری آیت‌الله منتظری به بعد و...) به نظر می‌رسد تا فرضیه «خودی - غیرخودی» بر سنخ‌شناسی این نیروها- به طور مستقیم و غیرمستقیم- حاکم باشد، شاخص‌های فوق واقعیت جامعه ایران را به شکل صحیح‌تری توضیح می‌دهد. اما اگر سایه سنگین این فرضیه از دورنمایه تحلیل‌ها سبک‌تر و کم‌رنگ‌تر شود، ملاک‌های دیگری همچون رابطه مذهب و آزادی و عدالت می‌تواند تحلیلی انضمامی باشند که واقعیت را تفسیر و رده‌بندی کند.

اگر به زبان رایج در مدار فوق سخن بگوییم نیروهای ملی- مذهبی معتقدند در دو دهه انقلاب چهار جمهوری (و نه سه جمهوری) وجود داشته است.

جمهوری اول از سال ۵۷ تا ۶۰ و جمهوری دوم از سال ۶۰ تا پایان جنگ و فوت رهبر کاریزماتیک، جمهوری سوم در دوران آقای خاتمی و جمهوری چهارم به طور سمبلیک از دوم خرداد به بعد به وجود آمده است. به نظر می‌رسد نیروهای مدار معتقد به اسلام، انقلاب، حاکمیت تا نتوانند جمهوری اول (و به گمان نیروهای ملی- مذهبی جمهوری دوم) را نقد کنند، نمی‌توانند به مواضع منسجم و شفافی برسند.

هم نیروهای تفکر ملی- مذهبی و نیز نیروها و تفکر نیروهای اصلاح‌طلب درون حاکمیت مجموعه‌ای است متشکل از «جزایر» مختلف که از بیرون یک «مجمع‌الجزایر» سال‌های پرتحولی را در پیش‌رو دارند که بررسی آن بحث دیگری می‌طلبد.

گرایشات ملی- مذهبی که معتقدند از شعارهای انقلاب فاصله گرفته شده است یکی از دلایل خود را همین مساله شوراها می‌دانند. آنان جنبش جامعه مدنی و روی کار آمدن خاتمی را روزنه‌ای، البته پر بیم و امید، برای جهت‌گیری و زاویه‌گیری مجدد برای بازگشت به اهداف اولیه انقلاب می‌دانند. و اینک دهه سوم انقلاب (در جمهوری چهارم) با شوراها، هرچند سطحی پایین‌تر و محدودتر از شوراهای مورد نظر آیت‌الله طالقانی آغاز می‌شود اگر این قوم مبارک را سمبلی از جهت‌گیری‌های دهه سوم و حل چالش‌های خاص این دهه بدانیم، امید است که حرکت به سوی تکثر، تسامح و توزیع مجدد قدرت بر بستری از مسالمت در یک روند اصلاحی (از بالا و پایین) و به فرجام مثبتی برای مردم ایران و انقلاب منجر گردد. این رویه بهترین و ملی‌ترین گزینه برای آینده کشور است. در غیر این صورت جامعه به سمت دو قطبی شدن، خشونت و حذف پیش خواهد رفت. اگر این گزینه به نفع برخی جناح‌ها باشد، اما به هیچ‌وجه به نفع ایران، اسلام و انقلاب نخواهد بود و اندک سرمایه و ظرفیت باقی مانده ملی برای ساختن آینده ایرانی مستقل و آباد و آزاد که نمونه‌ای از هم‌پویی آزادی، عدالت و معنویت باشد را نیز دچار ضعف دوچندان خواهد کرد.


تاریخ انتشار : ۹ / اسفند / ۱۳۷۷

منبع : روزنامه نشاط
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۰ بار
.
25_11_2012 . 16:18
#4
اسرار ديگری‌ از پروژه‌های‌ ضد فرهنگی سعيد امامی



نام مصاحبه : ‌اسرارِ ديگری‌ از پروژه‌های‌ ضدِ فرهنگی‌ی سعيد امامی‌

مصاحبه با : رضا علیجانی

مصاحبه‌کننده : _____

موضوع : _____


مقدمه :

در پی درج‌ اطلاعات‌ تازه‌ای‌ پيرامون‌ قتل‌های‌ زنجيره‌ای‌ و پروژه‌ای‌ موسوم‌ به‌ تواب‌سازی‌، بحث‌های گسترده‌ای پيرامون‌ نقش‌ بعضی‌ از عناصر به‌ ظاهر فرهنگی‌ و در واقع‌ امنيتی‌ در روزنامه‌های‌ اصلاح‌طلب‌ رواج‌ پيدا كرد. اين‌ بحث‌ها تا آن‌ جا بالا گرفت‌ كه‌ يكی از بازجويان‌ تواب‌ساز (به‌ تعبير يكي‌ از روزنامه‌نگاران‌) ناچار به‌ پذيرش‌ تلويحی‌ نقش‌ خود شد و در نهايت‌ اعتراف‌ كرد كه‌ با بسياري‌ از متهمين‌ گفتگو -و نه‌ بازجويی- داشته‌ است‌. در اين‌ رابطه‌ گفت‌و گويی‌ ترتيب‌ داده‌ايم‌ با رضا علیجانی‌ سردبير دو هفته‌ نامه‌ ايران‌ فردا كه‌ خود زمانی‌ تحت‌ بازجويی‌ اين‌گونه‌ تواب‌سازان‌ قرار گرفته‌ است‌. اين‌ مصاحبه‌ را بخوانيد.


مصاحبه :

س : آقای‌ عليجانی‌! بحث‌های‌ گسترده‌ای‌ پيرامون‌ پروژه‌ تواب‌سازی سرگرفته‌ است‌. نظر شما چيست‌؟

ج : اكنون‌ بحثی وجود دارد كه‌ اين‌ پروژه‌ را گفت‌وگو می‌نامند. به‌ نظر می‌رسد كه‌ تواب‌سازی‌ با گفت‌و گو بيشتر به‌ يك‌ افسانه‌ باشد. و اين‌ به‌ دو دليل‌ است‌ : اول‌ آن‌ كه‌ آن‌ چه‌ كه‌ صورت‌ پذيرفته‌ افسانه‌ بوده‌ است‌ و نه‌ گفت‌وگو ديگر تواب‌ شدن‌ واقعی‌ افرادی‌ است‌ كه‌ مدعيان‌ اين‌ پروژه‌ از آن‌ حرف‌ می‌زنند. در زندان‌ها مساله‌ای‌ وجود داشته‌ است‌ به‌ نام‌ «افراد چند بار دستگير شده‌« و همين‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ اين‌ پروژه‌ اصلا موفق‌ نبوده‌ است‌. در خاطرات‌ آقاي‌ هاشمي‌ رفسنجانی‌ قسمتی‌ وجود دارد كه‌ در آن‌ عده‌ای‌ نزد آقای‌ هاشمی‌ با عفو توابين‌ مخالفت‌ كرده‌. مدعی‌ شده‌ بود كه‌ اين‌ها بعد از آزاد شدن‌ به‌ فعاليت‌های‌ خود ادامه‌ می‌دهند. اين‌گونه‌ مخالفت‌ها با عفو توابين‌ و آمار ارقامی كه‌ آن‌ طيف‌ هراز چندی‌ اعلام‌ می‌كردند نشان‌ از شكست‌ اين‌ طرح‌ دارد. به‌ نظر من‌ بردن‌ به‌ اتاق‌هايی‌ موسوم‌ به‌ «قيامت‌« و... هيچ‌گاه‌ گفت‌وگو نمی‌گويند.


س : اتاق‌ قيامت‌ چيست‌؟

ج : من‌ خودم‌ آن‌جا نبودم‌ اما با افرادی‌ كه‌ در آن‌ بوده‌اند صحبت‌ كرده‌ام‌. اين‌ اتاق‌ها شبيه‌ لانه‌ مرغ‌ با قفس‌ بوده‌ است‌ كه‌ افرادی‌ كه‌ در آن‌ نگه‌ داشته‌ می‌شوند مدت‌های مديدی‌- تا چند ماه‌ - را در سكوت‌ مطلق‌ به‌ سر می‌برند. اين‌ افراد اغلب‌ اختلالات‌ روانی‌ پيدا می‌كردند. محروم‌ كردند از ملاقات‌، نشان‌ دادن‌ اجساد آشنايان‌، اعدام‌های‌ مصنوعی‌، زير حكم‌ نگه‌ داشتن‌ به‌ مدت‌ طولانی‌ و... نيز هيچ‌ يك‌ گفت‌وگو به‌ شمار نمی‌آيند.

زمانی‌ وجود داشته‌ است‌ كه‌ می‌شد مردم‌ را فريب‌ داد اما اكنون‌ با تجاهل‌ نمی‌توان‌ واقعيت‌ را تغيير داد. جدا از اينكه‌ اتهاماتی‌ كه‌ برای زندانيان‌ وجود داشته‌ است‌ قابل‌ نقد و بررسی‌ است‌ اما از سوی‌ ديگر عملكرد بازجويان‌ نيز هرگز قابل‌ دفاع‌ نيست‌. گروه‌های‌ ملی‌-مذهبی‌، يكی‌ از دلايلی‌ كه‌ برای‌ استحاله‌ انقلاب‌ و تغيير مسير اصلی انقلاب‌ نام‌ می‌برند همين‌ موضوع‌ زندان‌ها است‌. من‌ معتقدم‌ كه‌ اكنون‌ شايد بيست‌ درصد از آن‌ اتفاقات‌ به‌ افكار عمومي‌ كشيده‌ شده‌ باشد و همين‌ باعث‌ می‌شود كه‌ بسياری‌ كه‌ به‌ اوين‌ رفته‌اند اعاده‌ حيثيت‌ شوند. من‌ شنيده‌ام‌ كه‌ دانشجويان‌ در تجمعات‌ خود شعارهايي‌ از قبيل‌ «اوين‌ شده‌ گلستان‌، گلزار عشق‌ و ايمان» می‌دهند ديگر امكان‌پذير نيست‌ كه‌ با پرده‌پوشی‌ و دروغ‌ گفتن‌ واقعيات‌ را پوشاند. اكنون‌ بخشی از نيروهای‌ درون‌ حاكميت‌ كه‌ قبلا اين‌ مسائل‌ را نفی‌ می‌كردند، وادار به‌ پذيرش‌ اين‌ حقايق‌ شده‌اند.


س : آيا شما توسط آقای حسين‌ شريعتمدار بازجويی‌ شده‌ايد؟

ج : چون‌ متهمين‌ زير چشم‌بند و تنها به‌ صورت‌ صوتی‌ با بازجويان‌ ارتباط برقرار می‌كردند، شناسايی بازجويان‌ امكان‌پذير نيست‌.


س : شما قتل‌ سعيد سيرجانی‌ و بسياری ديگر را چگونه‌ تحليل‌ می‌كنيد؟

ج : وقتی‌ كه‌ طيفی‌ در سايه‌ قرار می‌گيرند و در موضع‌ اقتدار مطلق‌ و نقدناپذيری‌ قرار می‌گيرند طغيان‌ می‌كنند. اين‌ تعبير قرآن‌ است‌ كه‌ الان‌ «ان‌ الانسان‌ لطيفی ان‌ راه‌ استغنی‌« بخش‌ مهمی‌ از نيروهای امنيتی‌ از سال‌ ٦٠ به‌ بعد دچار اين‌پديده‌ طغيان‌ شدند. شايد سيستم‌ حاكميت‌ ايران‌ بعد از بعضی اعدام‌ها هزينه‌ سنگينی‌ را به‌ جوامع‌ بين‌المللی‌ پرداخت‌ و همين‌ موضوع‌ باعث‌ شد تا برخی‌ از محافل‌ تصميم‌ بگيرند كه‌ حذف‌ دگرانديشان‌ در خارج‌ از زندان‌ها بوده‌ است‌. يك‌ آمار رسمی‌، تعداد قتل‌ها را نزديك‌ به‌ ٨٠ نفر اعلام‌ مي‌كند كه‌ مقتولان‌ ازدگرانديشان‌، اقليت‌های‌ قومی‌ و ... بوده‌ است‌ و اوج‌ آن‌ در پاييز ٧٧ بوده‌ است‌كه‌ با مقاومت‌ افكار عمومی‌ روشن‌ شد.


س : يكی‌ از فعالان‌ ملی- مذهبی‌، ادعا كرده‌ است‌ كه‌ ملی‌- مذهبی‌ها بيشترين‌ تلفات‌ را در ماجرای‌ قتل‌های‌ سياسی متحمل‌ شده‌اند. نظر شما چيست‌؟

ج : من‌ چون‌ آمار رسمی ندارم‌ نمی‌توانم‌ قضاوت‌ خاصی‌ انجام‌ دهم‌. اما دكتر سامی‌، برازنده‌، فروهر، شريف‌ و... از اين‌ طيف‌ بودند. اما به‌ هر حال‌ چون‌ از غيرمذهبی‌ها، اهل‌ تسنن‌ و كشيشان‌ نيز در اين‌ فهرست‌ وجود داشته‌اند، قضاوت‌ روشنی ميسر نيست‌.


س : ماجرای‌ قتل‌های‌ زنجيره‌ای‌ و برخورد محكم‌ مردم‌ چگونه‌ اتفاق‌ افتاد؟

ج : من‌ فكر می‌كنم‌ اگر كسانی‌ كه‌ پرونده‌ را در دست‌ دارند و از مواجهه‌ از افراد عمومی‌ طفره‌ می‌روند و به‌ همين‌ خاطر به‌ چوپان‌ دروغ‌گو قابل‌ تشبيه‌ می‌شوند، همين‌ مشخص‌ كنند كه‌ تحليل‌ عاملان‌ از دولت‌ خاتمی‌ چه‌ بوده‌ است‌، كليد حل‌ معما پيدا می‌شود. حقيقت‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ هسته‌ سرطانی به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيده‌ بود كه‌ اين‌ اصلاحات‌ به‌ ضرر كاست‌ بسته‌ قدرت‌ ايران‌ بوده‌ است‌. آنان‌ احساس‌ می‌كردند كه‌ در ادامه‌ روند اصلاحات‌، كاست‌ بسته‌ قدرت‌ را شكاف‌ می‌دهد.

بنابراين‌ از محافل‌ اين‌ صدا به‌ گوش‌ می‌رسيد كه‌ دولت‌ خاتمی‌ ٦ماه‌ دوام‌ می‌آورد. هنگامی‌ كه‌ اين‌ مدت‌ طول‌ كشيد و روند اصلاح‌طلبی‌ تثبيت‌ می‌شد، دست‌ به‌ اقدام‌های‌ ماجراجويانه‌ و ضد انسانی‌ زدند و تصور نمی‌كردند كه‌ با چنين‌ برخوردی‌ از جانب‌ افكار عمومی‌ روبرو شوند. افكار عمومی‌ نيز به‌ علت‌ تبلور خود بعد از دوم‌ خرداد و نيز فعاليت‌ و گروه‌های‌ دانشجويی‌ و افراد ملی- مذهبی، اين‌ بغض‌ را در گلوی‌ خود نگه‌ نداشت‌ و يك‌ مقاومت‌ خود چشم‌پوشی كند. رئيس‌ جمهور خاتمی در تجمع‌ دانشجويان‌ در دانشگاه‌ علم‌ و صنعت‌ به‌ پيشنهاد سناريوسازی‌ به‌ خود اشاره‌ كرد. در واقع‌ سناريوسازی‌ كه‌ از قبل‌ رواج‌ داشت‌ اين‌بار نيز به‌ ايشان‌ توسعه‌ مي‌شد. از طرف‌ ديگر مشاورين‌ رئيس‌جمهور و اصلاح‌طلبان‌ اين‌ پروژه‌ را يك‌ برنامه‌ كوتاه‌ ارزيابی‌ نكردند و به‌ اين‌ انديشيدند كه‌ اين‌ گونه‌ ترورها آن‌ را نيز شامل‌ خواهد شد. آنان‌ نيز نسبت‌ به‌ جان‌ خود احساس‌ خطر كرده‌ و اين‌گونه‌ باعث‌ برخورد جدی‌ شدند.


س : نظر شما راجع‌ به‌ تحليل‌های‌ جديد پيرامون‌ پيگيری‌ اين‌ پرونده‌ چيست‌؟

ج : اگر تمامی‌ اصلاح‌طلبان‌ حرف‌های‌ رايج‌ امروزه‌ را بسط دهند، در نهايت‌ به‌ نظر بيست‌ درصد حقايق‌ را خواهند گفت‌، تا زمانی كه‌ اين‌ تحليل‌ها به‌ گذشته‌ بسط پيدا نكند تحليل‌ جامعی‌ به‌ وجود نخواهد آمد. اما در نهايت‌ به‌ نظر من‌ همين‌ طرح‌ بيست‌ درصدی نيز خدمتی بزرگ‌ و تاريخی‌ خواهد بود. من‌ فكر
می‌كنم‌ كه‌ واژه‌سازی‌های‌ آقای‌ گنجی‌ (شاه‌ كليد، عالي‌جناب‌ خاكستری‌ و...) فراتر از آقای شريعتمداري‌ است‌. يكی از اصلاح‌طلبان‌ گفته‌ است‌ كه‌ سعيد امامی‌ نفر هفتم‌ اين‌ پرونده‌ بوده‌ است‌. به‌ هر حال‌ افكار عمومی‌ می‌انديشد كه‌ بالاتر از اين‌ عاملين‌ نيز افراد بسياری‌ وجود دارند. طرح‌ اين‌ پرونده‌ در همين‌حد نيز بسيار مهم‌ است‌ اما تحليل‌ همه‌ جانبه‌ در صورتی‌ ميسر خواهد بود كه اين‌ پرونده‌ تا گذشته‌ بسط پيدا كند.


س : آقای‌ عليجانی‌، عده‌ای‌ از اصلاح‌طلبان‌ معتقدند كه‌ پيگيري‌ اين‌ پرونده‌ در همين‌ حد كافي‌ نيست‌ چرا كه‌ اصرار بيش‌ از حد باعث‌ قلب‌ حقيقت‌ و از دست‌ رفتن‌ دستاوردهاي‌ كنونی خواهد شد. نظر شما چيست‌؟

ج : اين‌ تحليل‌ را قبول‌ ندارم‌. آقای‌ خاتمی‌ قولی به‌ مردم‌ داده‌ است‌ كه‌ اين‌ وقايع‌ ديگر تكرار نمی‌شود. من‌ فكر می‌كنم‌ در سطح‌ فعلی‌ امكان‌ تكرار چنين‌ وقايعی‌ وجود دارد. به‌ نظر بنده‌، ما بايد به‌ نقطه‌ عدم‌ بازگشت‌ برسيم‌، هرچند كه‌ قصد انتقام‌گيری‌ يا روشن‌ شدن‌ همه‌ اسرار را نداريم‌ اما مهم‌ اين‌ است‌ كه‌اين‌ پرونده‌ در يك‌ نقطه‌ روشن‌ و غيرقابل‌ تكرار برسد.


تاریخ انتشار : ۱ / آبان / ۱۳۷۸

منبع : پیام آزادی
ــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۰ بار
.
06_09_2013 . 23:59
#5
تحولات سیاسی ایران: راهکارهای پیش‌رو



نام مقاله : ‌تحولاتِ سیاسی‌ی ایران : راه‌کارهای پیش‌رو

نویسنده : رضا علیجانی

موضوع : ‌_____


به تحولات افغانستان اگر نگاهی بیندازیم می بینیم که آمریکا در افغانستان هم به ائتلاف جهانی اهمیت داد و هم افغانی‌ها را شریک خود در آینده کشورشان فرض کرده بود اما در ظاهر سخنانی که آمریکایی‌ها در خصوص ایران مطرح می کنند، این دو اصل به چشم نمی‌آید.

در برخورد عراق دو مولفه جدید در عملکرد آمریکایی‌ها ظاهر شد. آنها نه به مصوبات سازمان ملل و افکار عمومی توجه کردند و نه عراقی‌ها را چندان به بازی سیاست دعوت کردند. مساله عراق، وضعیت ایران را نیز حساس تر از گذشته می نمایاند. برخی از تحلیل گران نیز که احتمال برخورد آمریکایی ها با ایران را ضعیف می دانستند، با توجه به این مسایل باید در رایشان تجدید نظر کرده باشند. آمریکا امروز وارد منطقه شده و هزینه هایی را نیز متحمل شده است و بنابراین خارج شدنش از منطقه به همراه پروژه های ناتمام، شاید تا حدودی دور از واقع باشد. بر این اساس احتمال برخورد آمریکا با ایران نسبت به گذشته قوت بیشتری یافته است.

با این حال جناح اقلیت در ایران پروژه خود را – که از سال ۷۹ آغاز کرد – ادامه می دهد و تجدید نظری هم در آن انجام نداده است‌. این پروژه مبتنی بر مهار جریان اصلاح‌طلب در ایران و بستن تدریجی فضا است که با توجه به نتیجه انتخابات شوراها این امر نیز بر آن‌ها متصور شده که با یک مهار محدود و با ظواهر دموکراتیک، اما با مشارکت کم این امکان وجود دارد بتوانند رقیب خود را از صحنه حذف کنند.

تنها تغییری که پس از ماجرای عراق در عملکرد جریان اقلیت به چشم می‌آید، تلاش برای تقویت بنیه نظامی و تسلیحاتی کشور است. گویی از این طریق می‌توان خطر آمریکا را تقلیل داد. همچنین آن‌ها برای مذاکره غیر مستقیم با آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند.

از طرف دیگر در آمریکا نیز ائتلاف جدیدی در حال شکل گرفتن است این ائتلاف سه گانه میان جریان راست مسیحی پروتستان، جریان راستگرای یهودی و محافظه‌کاران که جریان افراطی و توسعه طلب هستند در حال شکل‌گیری است. ادبیات جریان نو محافظه‌کار آمریکایی تا حدود زیادی شبیه به جریان اقلیت در ایران است. آن‌ها دید توطئه‌گر به جهان دارند و به قواعد بین‌المللی نیز پایبندی ندارند و به برخورد خشونت ‌آمیز برای ساقط کردن مخالفانشان می‌اندیشند. این جریان نو محافظه‌کار با یک تحلیل توانست فضای سیاسی آمریکا را فتح کند و آن، تحلیل جنگیدن با تروریست در خانه خود اوست، قبل از اینکه به خانه ما بیاید. با این تفکر آن‌ها با عراق نیز بدون همکاری بین‌المللی برخورد کردند. آمریکایی‌ها پس از جمع بندی حرکت خود در عراق گام بعدی را بر‌خواهند داشت. آن‌ها در برخورد با ایران نیز شروطی را مطرح کرده‌اند که فراتر از ساخت سیاسی جریان اقلیت در ایران است. بنابراین، احتمال مذاکره و معامله کاملا منتفی است. در شرایط فعلی در ایران، مردم، اپوزوسیون و جریان اصلاح طلب درون حاکمیت در تغییر و تاثیر‌گذاری بر معادله موچود سهیم نیستند. شاید تنها جریان محافظه‌کار در ایران تا حدی هنوز بتواند اثر گذار باشد. اثر گذاری آن‌ها هم بدین معنی است که یا باید مملکت را به دست اکثریت و یه به دست آمریکایی‌ها بسپارند. آن‌ها بین مردم ایران و آمریکا باید دست به انتخاب بزنند. اما به نظر می‌رسد که جریان اقلیت در ایران بر این توهم است که می‌تواند نه به مردم و نه به آمریکایی‌ها امتیازی بدهد.

در چنین فضایی همانطور که عنوان شد اصلاح طلبان جایگاهی برای تاثیر گذاری ندارند. البته در یک شرایط آرمانی و ذهنی می‌توانیم تصور کنیم که اگر آقای خاتمی برخورد فعال از خود بروز می‌داد، می‌توانست نقش آفرینی جدی داشته باشد. البته خاتمی موجود از این تصویر‌سازی بسیار دور است.

در این شرایط البته راهکارهایی متصور است که می‌توان به آن‌ها اشاره کرد.

۱- اقتدار دموکراتیک ملی: این راه بهترین راه و در عین حال ذهنی‌ترین راه است. جریان اقلیت به نظر نمی‌رسد که تسلیم اکثریت شود. البته تمامی فعالان سیاسی و فرهنگی و فکری در ایران – اگر حاکمیتی دموکراتیک در کشور حاکم باشد و بخواهد مورد تهاجم نیروهای بیگانه قرار بگیرد – در این چالش بی‌تفاوت نخواهند بود و به نفع یک حاکمیت ملی و دموکراتیک حتی حاضر خواهند بود به مقابله نظامی با مهاجمان بپردازند.

۲- همسویی با جریان راست داخلی: هر جریان و گرایشی که دست به این کار بزند هم سرنوشت با جریان راست در ایران خواهد شد و به همراه اقلیت ماجراجو به محاق خواهد رفت.

۳- همسویی با جریان اپوزوسیون و راست خارجی: جدای از فعل و انفعالات کوتاه‌ مدت، این امید حتی به دراز مدت هم نمی‌کشد. همسویان با جریان خارجی در برابر افکار عمومی ایرانیان – که بسیار متحول است – به سرعت تبدیل به عبدالمجید‌های خوبی خواهند شد.

۴- مهار داخل و معامله با خارج: این گزینه نیز در فضای فعلی بین‌المللی غیر قابل تصور است و البته خواست‌های آمریکایی‌ها از ایران هر گونه امکان معامله‌ای را منتفی و ناشدنی می‌کند.

نتیجه‌گیری:

در اندیشه‌های ماکس وبر مولفه ای به نام "اخلاق اعتقادی" و "اخلاق مسئولیت" به چشم آمدنی است. شاید اخلاق اعتقادی امروزین نیروهایی که طرفدار آزادی هستند و همچنان به استقلال نیز پایبند می‌باشند و هم با راست داخلی و هم با راست خارجی دارای مرز مشخص هستند، در کوتاه مدت به تلاش برای همسویی جبهه‌ای – این همسویی احتیاج به بستر سازی دارد – و در دراز مدت به پروژه‌های دیگری بیانجامد. این همسویی جبهه‌ای می‌تواند نیروی متعینی را در شرایط حاکمیت راست داخلی در دفاع از آزادی شکل بدهد.

و در صورتی که نیرو‌های خارجی هم بخواهند در امور ایران تاثیر گذار باشند، این نیرو می تواند در دفاع از منافع ملی در برابر آ‌ن‌ها بایستد. البته طبیعی است که نیروهای سیاسی در ایران نه با راست داخلی و نه با راست خارجی برخورد براندازانه نخواهند داشت، ولی در هر وضعیتی آن‌ها باید طرفداران آزادی بیان و اندیشه باشند و از هر گونه جزمیت مذهبی و نفرت ضد مذهبی نیز باید بپرهیزند. این گرایش در کوتاه مدت یک اخلاق اعتقادی است، ولی در دراز مدت می‌تواند به یک اخلاق مسئولیت هم تبدیل شود و ما به ازای عینی نیز بیابد. اکنون جنبش دانشجویی با بستر سازی بحث جبهه دموکراسی خواهی در ایران نمونه خوبی از معتقدان به اخلاق اعتقادی را در اذهان عمومی ما تداعی می کند.


تاریخ انتشار : ۷ / مرداد / ١٣٧٨

منبع : ویژه‌نامه استاندارد و سلامت، شماره ۱۴۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان