مقالات احسان قبل از ۱۳۸۰
29_05_2010 . 19:24
#1
مقالات احسان قبل از ۱۳۸۰
فهرست کلی





فهرست مقالات :

سخنی با احسان
تداومِ خردمندانه‌ی "آرمان"های بهمن در "مفاهیمِ" خرداد



ـــــــــــــــــــــــــــــــ
.
16_07_2011 . 19:55
#2
تداوم خردمندانه "آرمان"های بهمن در "مفاهیم" خرداد



نام مقاله : تداومِ خردمندانه‌ی "آرمان"های بهمن در "مفاهیمِ" خرداد

نویسنده : احسان شریعتی

موضوع : تحلیلی از انقلاب و دوم خرداد


پس از رخداد دوران "ترور" در تاریخ انقلاب فرانسه، که موجی از نقادی و تجدیدنظرطلبی علیه اصل انقلاب و آرمان‌هایش سراسر اروپا را فراگرفته بود، امانوئل کانت، با نگارش کتاب "طرح صلح دائمی" (۱۷۹۵)، به دفاع از اساس جمهوری و دستاوردهای انقلاب ۱۷۸۹ برخاست، و اظهار داشت که: انقلاب را باید به "سرانجام رساند". بی‌شک، وظیفه‌ی دولتی که نسبت به افراد جفا کرده، آن است که، در پی‌ی جبران مافات برآید. لیکن، پیش از آن‌که "شکل بهتری برای جایگزینی‌ی شکل قدیم" یافت شود، "نباید به صورت خشونت‌آمیز پیوندهای جامعه‌ی مدنی و جهان ـ میهنانه را از هم گسست". اگر انقلاب "هر چند به طرق نادرستی" بتواند نظم بهتری را به ارمغان آورد، "پس راندن مردم به قانون اساسی‌ی قدیم دیگر جایز نیست"(۱)

پیش از وقوع انقلاب، در سال‌های ۱۹۸۴، کانت کاربست عملی‌ی نظریه‌ی سیاسی‌ی خود را از ملاحظات اخلاقی استخراج می‌کرد. اخلاق یا "حاکمیت آرمان‌ها" پایه‌ی نظری‌ی سیاست و دولت بود. انقلاب کبیر، ناکارایی‌ی "ایده‌های" کلی و "ایده‌آل"های بی‌نهایت را برملا ساخت. از آن پس، او با تفکیک حوزه‌ی حقوق از سپهر اخلاق، و تحویل مسئله‌ی جمهوری، از سطح "آرمان"، به سطح "مفهوم"، یا امکان مشخص "نهادین" شدن دموکراسی، موفق شد از بیراهه‌ی واپس‌گرایی بپرهیزد.

آگوستین مقدس انسان را ساخته‌شده از شاخه‌ی چوبی "منحنی" می‌دانست، که تمایل آدمی را به زمین و مادیات می‌نمایاند. لوتر، با وام‌گیری‌ی این تمثیل، انحناء به سوی خویش یا خودپرستی ذاتی‌ی آدمیان را مراد می‌کرد. نزد کانت، همین کژطبعی‌ی انسان، حاکمیت اهداف و آرمان‌ها را ناممکن می‌سازد، اما، مانع کار نهاد جمهوری نیست. برخلاف روسو، که انسان را طبعاً راست‌خوی می‌دانست، که در جامعه منحرف می‌شود. مسئله‌ی سیاسی‌ی کانت این است که: "چه گونه از این کژقامتی‌ی ذاتی، می‌توان صراط مستقیمی جست؟" پاسخ و راه‌حل، در‌هر‌حال، تقریبی تواند بود، و آن، جز در نظام مردم‌سالاری و جمهوری، که محل آزمون و خطاپذیری است، ممکن و میسر نخواهد شد.(۲)

غرض از این مقدمه، توضیح این نکته است که، اگر مطالبات مردم در دوم خرداد را متجلی در شعارهای "آزادی، امنیت، و جامعه‌ی مدنی" بدانیم. این "مفاهیم" را می‌توان، تداوم خردمندانه‌ی "آرمان‌های انقلاب"، یا "استقلال، آزادی، و جمهوری‌ی طراز اسلام" دانست.

"استقلال، آزادی، و جمهوری" خواست‌های ملی‌ی همه‌ی هموطنان شرکت‌کننده در انقلاب بودند. خصلت "اسلامی"ی انقلاب و جمهوری اما، اعتقاد و فرهنگ اکثریت بود. لیکن چه نوع اسلامی؟ نتیجه‌ی منطقی‌ی از پی این سه آرمان آمدن صفت "اسلامی"، یقیناً این بود که، تنها و تنها آن اسلامی مورد پذیرش ملت است که، تجلی‌ی عقیدتی، و تضمین اخلاقی‌ی این سه اصل، و نه هرگز در تناقض با آن‌ها، باشد. استقبال گسترده‌ای که جامعه و نسل جوان از اندیشه‌های نوگرا و پیشروی دینی کردند، بهترین گواه این مدعا است. در این هنگام اما، نیروهای سیاسی‌ی آزادی‌خواه و انقلابی، اعم از مذهبی و غیرمذهبی، از تشکل لازم و خط‌مشی موثری برخوردار نبودند. علت این پراکندگی و چپ و راست زدن‌ها را باید در شکست‌های گذشته، از نهضت ملی، تا جنبش چریکی، کنکاش کرد. روحانیون، که بالعکس، از یک شبکه‌ی سراسری‌ی سنتی و تاریخی، در شهر و روستا، یعنی از قدرت بسیج مکفی‌ی توده‌ای، برخوردار بودند، و پایه‌ی مادی‌ی اعمال رهبری را داشتند، هم‌چنین، به نظر برخی از صاحب‌نظران، مردم، با رهبری روحانی، نمادی از "استقلال" فرهنگی و سیاسی را هم‌چون پرچمی برضد وابستگی رژیم سلطنتی، برمی‌گزیدند.

اگر بخواهیم به اختصار ترازنامه‌ای از دستاوردهای انقلاب رسم کنیم، و آرمان‌های انقلاب را در صدر ستون‌های این کارنامه بنویسیم، به تعبیر مرحوم بازرگان، با "دو حرکت" مواجه می‌شویم: اولی، از "آغاز بیداری" تا پایان پیروزی، موسوم به دوران "جشن انقلاب"، سرشار از نعمت و رحمت، و دومی، یک سره عزا و عقب‌گرد و زیان و زحمت، و خلاصه، شکست از بدو پیروزی، تا بروز "حرکت سوم" مردم، که در دوم خرداد تجلی‌ی عام یافت.

انقلاب ایران، پیش از هر چیز، به تعبیر میشل فوکو، یک "معنویت سیاسی" بود. "بعثت" نیز خود انقلابی ارزشی و درونی است، و هدف اصلی‌ی آن "فلاح". بازتاب بیرونی و عقیدتی‌اش اما، در "قیام" برای نیل به "قسط و حدید" نمودار می‌شود. انقلابی در درون، زیربنا، و ساختارها، و "اصلاحاتی" اساسی در شکل‌ها، آداب و رسوم و...، از این رو، دو خصلت "مدرن" انقلابات معاصر، به نظر هانا آرنت، "نوسازی‌ی ریشه‌ای" از طریق "خشونت"، به دلیل "خودبنیاد" شدن آن‌ها، در انقلاب ما، که در حرکت اول آن، در مجموع، نمایش قدرتی قاطع اما آرام، مسالمت‌آمیز، و انسانی از سوی خود مردم، و انقلابی مقید به قیود قوانین اخلاق‌یی ماوراء خود، و خواستار "نو ـ باززایی"ی هویت ملی ـ مذهبی‌ی خویش بود، تصحیح می‌شد، و هم‌چون الگو و سبک نوینی از مبارزه‌ی راهنمای مبارزات آتی‌ی ملل جهان قرار می‌گرفت.

در حرکت دوم، اما، روند "حذف"، از مخالفان آغاز شد، و در پایان، دامن خودی‌ها را گرفت، سیاه‌ترین ستون جدول، از آن حقوق و آزادی‌ها بود، که تا نقض اساس جمهوری و حاکمیت ملی پیش می‌رفت، سپس، تحقق نیافتن آرمان "عدالت" علوی و اجتماعی، و وخامت بحران اقتصادی، که مانع پیشرفت پروژه‌ی رشد و توسعه، و رونق و وفور از سویی، و تعمیق شکاف طبقاتی و استثمار دهشتناک و تنازع بقای روزمره‌ی ایشان، از سوی دیگر، بود. در تنها اصل و ستونی که حاکمیت به خود می‌بالید، یعنی دستاورد استقلال، ناوابستگی، سیادت در عرصه‌ی بین‌المللی، و مبارزه با استکبار جهانی، به دلیل عدم شفافیت لازم در مناسبات پیدا و پنهان، و خدشه‌ی عوام‌فریبی‌ی تبلیغاتی، یا شعر و شعارهای زاید، و افراط و تفریط‌های حاکی و ناشی از ندانم‌کاری در حوزه‌ی دیپلماسی‌ی علمی و انقلابی، نتایج مطلوبی به بار نیامد. وانگهی، نظر به همبستگی‌ی اندام‌وار اصول سه‌گانه‌ی استقلال، آزادی، و عدالت، آن‌ها را نمی‌توان از یکدیگر مُثله نمود. در حوزه‌ی فرهنگی و عقیدتی، شکست پیروزی از همه‌جا بارزتر، و به اعتراف بسیاری از خودی‌ها، صدمه‌ای که به ایمان عمومی وارد آمد، در فروپاشی‌ی ارزشی و اخلاقی‌ی جامعه مشهود بود. به‌رغمِ منفیت کارنامه‌ی حاکمیت، عواقب مثبت انقلاب را، هم‌چون سایر انقلابات بزرگ بشری، باید در بلندمدت ارزیابی نمود. درخشان‌ترین نقطه، رشد خارق‌العاده‌ی فکری و فرهنگی در ایران امروز است، که به همان میزان کمبود امنیت و "آزادی پس از بیان"، تعبیر زیبای مسئول نشریه‌ی طوس، نیاز به ارائه‌ی ادله و اسناد ندارد. نسل جوان، بیش از پیش، به تحصیل و ارتقای کیفیت علمی و فنی روی آورد، و در این راستا، جامعه‌ی ما، در همه‌ی ابعاد فرهنگی، صنفی، و سیاسی عرض اندام می‌کند. در حوزه‌ی اجتماعی و اقتصادی نیز، پیدایش بی‌شماری از کارگاه‌های تولیدی خرد و کلان، نشان می‌دهد که، جامعه‌ی مدنی، در مبارزه‌ی خویش برای تنازع بقاء، و به‌رغم همه‌ی موانع، سعی کرد تا بر پای ایستد.

می‌بینیم که، جمع شدن بساط موروثی، در مجموع، و در بلندمدت، به نفع رشد و شکوفایی‌ی جامعه‌ی ما بود، و انقلاب در اشکالی متعالی‌تری تداوم می‌یابد. در مرحله‌ی کنونی، خواست مردم اصلاحات اساسی‌ی ساختاری است. روندی که هم‌اکنون در میهن ما توسط خود مردم آغاز شده است، تداوم همان مسیر و مطالبات تاریخی است که از انقلاب مشروطه در برابر استبداد سلطنتی، با شعار برپایی‌ی عدالت‌خانه، حکومت قانون، و قرارداد، یا همان "شاتر" اجتماعی شروع شد، با دیکتاتوری‌ی سلطنتی وقفه یافت، و در انقلاب بهمن، با شعار "جمهوری"، به بلوغ رسید، و اینک، با طرح شعار "جامعه‌ی مدنی"، نزدیک است تا مبانی‌ی یک جامعه‌ی مردم‌سالار را ترسیم کند. این جنبش خودجوش، از سویی، محصول یک دهه کار فشرده‌ی فرهنگی‌ی روشنفکران ما، و از دیگر سوی، دو دهه تلاش مستمر نسل جوان انقلاب است، و بالاخره و بالاخص، نماد خودآگاهی و ابراز شخصیت توده‌های میلیونی و اکثریت مردم ایران است، که زیر "خط فقر" و فاقه و فشار روزمره می‌زیند، و نیاز به آزادی و عدالت را، با گوشت و پوست خویش، حس می‌کنند، دوست و دشمن خویش را در عمل می‌شناسند، و این همه برای ایشان مفاهیمی ذهنی و شعارهای آرمانی و خواست‌های حداکثر و دست‌نیافتنی نیست. لذا، حاصل این تلاش و پیکار، در سه حوزه‌ی فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی، به آن درجه از کیفیت و تحول رسید، که در دوم خرداد، به صورت یکپارچه و سراسری، نمود یافت، و همه‌ی قرائن حاکی از آن است که، این جریان، روندی است "بازگشت‌ناپذیر".

در این میان، پیشاهنگ و طلایه‌دار این تحول و تبدیل، نهضت نواندیشی و پیرایش دین از زنگارهای طبقاتی و قهقرایی قرون است. هم‌چنانکه در تاریخ مدرنیته‌ی غرب و مسیحیت، از سده‌ی سیزده به این سو، شاهد آن بوده‌ایم: مفهوم "جامعه‌ی مدنی"، راه را به سمت اصل "حاکمیت و سیادت" در "دولت ـ ملت"های نوین، و به کرسی نشاندن عقل و آزادی و حقوق انسانی گشود. هر چند در آغاز تنها بحثی کلامی در حوزه‌ی الهیات، میان دو برداشت دینی یا دو شیوه‌ی قرائت متن مقدس می‌نمود: "از سویی متولیان رسمی، که خود را نماینده خدا بر زمین می‌خواندند، و مردم را صغیرانی سفیه و تحت قیمومیت مطلقه‌ی خویش، و مواد خامی برای ساختمان تئوکراسی، و به اصطلاح امروز "جامعه‌ی ولایی"، و از دیگر سوی، "الهیات رهایی‌بخشی"، که انسان را خلیفه و جانشین خدا در جهان می‌دانست، و مردم را حلقومی که صدای خدا را پژواک می‌بخشد. اینان، پیش‌کسوتان جامعه‌ی مدنی، و گشایندگان مسیر نوسازی و پیشرفت بودند، و در سده‌های بعد، با گسترش نهضت اعتراضی‌ی پروتستان، سرنوشت قرون جدید را رقم زدند.


در شرایط کنونی، چنین تحولی در میهن ما آغاز شده است :

ورود به میدان کار و پیکار جامعه‌ی مدنی، مطالبه‌ی آزادی‌های بیان و تجمع و تشکل، و حقوق اساسی‌ی مدنی، سیاسی، و اجتماعی، و حفاظت از این دستاوردها، سامان بخشیدن به تشکل‌های صنفی و سیاسی و...، ترسیم چشم‌اندازهای تازه نظری، و شکوفایی‌ی "مفهوم و نهاد" مردم‌سالاری و جمهوریت، هشیاری در برابر دام‌چینی‌های جبهه‌ی واپس‌گرایی (یا "انقلاب" و "تقلب" به معنای قرآنی‌ی کلمه)، که تشنه‌ی خشونت و "شبهه" (مخدوش ساختن خطوط حق و باطل)اند، تا با گل‌آلود کردن آب، مسیر حرکت مردم را متوقف سازند، عاجل‌ترین وظیفه‌ی تمامی نیروهای مستقل، آزادی‌خواه، و مردمی است، که می‌باید با تلفیق آرمان‌گرایی و واقع‌بینی، و عزم و حزمی فوق‌العاده، به صحنه آیند، و خود را برای از سرگیری‌ی روند منقطع و قفل‌شده‌ی حرکت نخست انقلاب، آماده سازند. مسئولیت موحدان، در این میان، مضاعف، و بل، صدچندان است. چه، اثبات تطبیق و نه انطباق خدا و مردم‌سالاری، به زعم دعاوی‌ی "متولیان و نمایندگان" هر یک، رسالت انقلابی آن‌ها است.


پاورقی :

۱. به نقل از :
Azouvi F.Achever la Revolution francaise? In magazine litteraire،n ۳۰.p.۴۱.

۲. این دیدگاه سپس توسط فیخته ادامه یافت.نگاه کنید به :
Philonenko A.،Theorie & Praxis dans la pensee mo. & po. De Kant & Fichte en (۱۷۹۳، paris، Vrin، ۱۹۸۸)


تاریخ انتشار : ۰۰ / اسفند / ۱۳۷۷

منبع : ماهنامه ایران فردا / شماره ۵۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ویرایش : یک بار / شروین

بازگشت به بالای صفحه
.
22_09_2013 . 11:34
#3
سخنی با احسان



نام مصاحبه : سخنی با احسان

مصاحبه با : احسان شریعتی

مصاحبه‌کننده : _____

موضوع : درباره‌ی مواضعِ کانونِ ابلاغِ اندیشه های شریعتی


س : چه نیازهایی شما را ملزم به آغاز یک حرکت ایدئولوژیک-تشکیلاتی- سیاسی براساس راه معلم انقلابی شهید شریعتی در این مقطع نمود؟

ج : اصولا به نظر ما، نیل به آرمان‌های والای معلم، که در دو هدف اساسی تکوین ایدئولوژی و انتقال آن به متن توده‌ها تجلی می‌یافت، با توفیق در مرحله‌ی اول و به کمال غایی نرسیدن دومی، باید پیگیری گردد. اندیشه‌های دوران ساز معلم انقلاب باید تبلور عینی یابد و از لوث و مسخ شدن آن‌ها ممانعت به عمل آید. تداوم انقلاب اخیر و باروری دستاوردهایش- که در قرن‌ها مبارزه‌ی توده‌های محروم ریشه دارد- و جلوگیری از انحراف آن بواسطه‌ی امواج قشری و سازشکاری، تنها در سایه یک جهاد مستمر عقیدتی ضد استحماری- و در رابطه‌ی نزدیک با اندیشه‌ی شریعتی- امکان‌پذیر خواهد بود. رشد مبارزات ضد امپریالیستی خلق‌های دنیای سوم و مسخصا ایران – نیازمند خط سومی ارشادی است و از لحاظ اهمیت نقش هدایت‌کننده‌ی عنصر آگاه تعیین کننده می‌باشد.

اقشار روشنفکر و انقلابی پیرو مشی شریعتی باید بسیج شوند و در جبهه‌ی نیروهای مترقی جایگاهشان را باز یابند. و در نهایت، ما بین اسلام تشیع سرخ علوی و اسلام جمود و سازش‌پذیر و توجیه‌کننده‌ی وضع موجود و تقدیس کننده‌ی سرمایه‌داری با بینشی ارسطویی، "خندق" کنده شود از طریق جنگ "مذهب علیه مذهب" مرزبندی دقیق مکتبی به عمل آید البته با برخوردی مثبت.

به تقویت جبهه‌ی نیروهای مترقی توسط حرکت تشکیلاتی – مکتبی خویش، اشاره کردید، منظور از این جبهه را روشن کنید.

امروزه واژه‌ی مترقی دلالت بر موضع‌گیری نیروها علیه خصم اساسی خلق‌ها، یعنی امپریالیزم دارد، یعنی به موازات برخورد اصولی‌تر با این دشمن، مترقی‌تراند و بالعکس. پس چگونگی برخورد ضد امپریالیستی معیار عمده ایست و جدای از رهروان خاص طریقت شریعتی (اسلام علوی)، شامل نیروهای ملی بسیار دیگری نیز می‌شود.


س : بنابراین براساس این ملاکی که مطرح کردید، پس از تشخیص این نیروها، برخوردتان با آن‌ها ادغامی است یا ائتلافی؟

ج : ما بدلیل آنکه در پی اصالت و هویت یافتن حرکت خویش می‌باشیم، با آن‌ها ادغام نمی‌توانیم بشویم. اما ائتلاف طبق خط‌مشی معلم و مطابق ضرورت‌های زمانی تصمیم گرفته می‌شود. (ر.ک به مرام‌نامه‌ی کانون).


س : شایع است که کانون از نظر فکری- سیاسی با برخی نیروهایی که خود را پیرو شهید شریعتی می‌دانند، رابطه دارد، برخورد شما با این مسئله چگونه است؟

ج : همانگونه که اشاره کردید، این‌ها همه "شایعه" است و شایعه اساسا از یک بن‌بست منطقی مبتنی بر جهل و غرض شناخت منفی و خصلت منفی ناشی می‌گردد. اصولا "کانون" با توجه به نیاز مبرمی که از نبود این حرکت در جامعه حس می‌شد و سوء استفاده‌های فراوانی که از اندیشه‌های معلم می‌گردد، مستقلا آغاز بکار نمود و اصالتی خاص در همه‌ی مراحل مسیرش تاکنون به مسئله "استقلال و آزادی" در اندیشه و عمل، بخشیده است. البته وحدت همه‌ی توده‌های روشنفکری و متقین پیشتازی که در خط شریعتی می‌باشند، مد نظر ما بوده و هست و خواهد بود. پس به میزان اعتقاد به عدم وابستگی، به عدم رابطه با نیروهای پاسدار مکتب معلم بی‌اعتقادیم، ولو در هر تشکلی می‌خواهند، باشند. لذا در حین حفظ هویت و استقلال خود، در خط شریعتی با همه‌ی نیروهای مومن بدان اشتراک نظر داریم.


س : مطرح نمودید که امروزه نیروهای متعددی- گاه در جبهه‌های مختلف و متضاد- سعی به انتصاب خود به شهید شریعتی دارند. کدامیک به این خط نزدیک‌ترند؟

ج : به نظر ما در این مورد تنها ادعا، شرط کافی برای تعیین نزدیکی و دوری نیروها نیست، و معتقدیم اصولی‌ترین کار در این مورد ارائه و ابلاغ این اندیشه و حرکت، به شکل مثبت به عنوان یک خط و سپردن قضاوت به دیگران می‌باشد. چرا که شریعتی یک فرد نیست، یک جریان است، خط سرخ پیام‌آوری است در حساس‌ترین لحظات تاریخ بشری و نمی‌گوییم کاملترین بلکه می‌گوییم صحیح‌ترین‌ها، بوده است.


س : فکر می‌کنید کانون تا چه اندازه در نیل به اهدافش موفقیت می‌یابد؟

این بستگی مستقیم به فعالیت و اراده‌ی کانون دارد، اگر براساس صداقت و با سرمایه‌ی عشق و نیروی ایمان، حرکت کند، دستیابی به آرمان‌هایش بطور نسبی دیری نخواهد پایید.


س : دست‌هایی در کارند که بطرق گوناگون می‌خواهند پایگاه توده‌ای و حتی روشنفکری شهید شریعتی را تضعیف کنند، اینان از هیچ عملی فروگذار نمی‌کنند و از ضاله نمایاندن کتاب‌هایش، تا آلودن این و آن، جهت مخدوش نمودن سیمایش، و حتی از طریق وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌های گروهی، این مسائل را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ج : بی‌شک، ارتجاع همواره مذبوحانه با حرکت‌های مترقی و انقلابی و آگاهی‌بخش که نابودکننده‌ی جنبه‌ی استحمار‌گری وی‌اند، به مقابله برمی‌خیزد و بگونه‌ای ماکیاولیستی هر وسیله‌ای را جهت سو نیتش توجیه می‌کند – حتی بهتان و افترا به دروغ را، آنهم طبق روایت- حتی تاکتیک‌های آریا مهری را. چنانکه دیکتاتوری مخلوع نیز سال گذشته در رابطه با دستگیری اعضا یکی از گروه‌های مذهبی اعلام کرد که ممکن است، خواندن یک کتاب اندیشه‌ی یک جوان را منحرف کند و روز نامه‌های رژیم نوشتند، مقصود کتاب یاد و یاد آوران بوده است و بیاد دارم که عکس جلد کتاب را در روزنامه آوردند! دنباله‌ی همان جریانات بشکلی دیگر ادامه دارد، یعنی بصورت بد مطرح ساختن، سوء استفاده، سکوت و سانسور در میان سوپر مرتجعین دو لوکس که تظاهرات "مرگ بر شریعتی"!!! راه انداختن و آتش زدن کتب و... و البته به مصداق الحمد لله الذی جعلنا اعدائنا من الحمقا، دشمن احمق را نعمتی می‌دانیم که نصیب هر کسی نمی‌شود. ارتجاع پوسیده و رو بزوال و مرگ است و تنها می‌تواند نقش "عملگی آماتور ظلمه" امپریالیسم را بخوبی ایفا کند.


س : پس از پیروزی انقلاب، اغلب جریان‌های مخالف و ضد شریعتی، به علت وابستگی برژیم گذشته- اعم از روحانی و غیرروحانی- لو رفتند، نظر شما چیست؟

ج : این یک امر بسیار طبیعی است، چندی پیش بود که دهان‌های تکفیر کننده و دست‌های الوده‌ی فتوی علیه ارشادنویسی، همچون میلانی‌ها، مناقبی‌ها، اشرف کاشی‌ها و ... برای خلق و تاریخ افشا و بگورستان و بلکه زباله‌دانی تاریخ روانه گشتند. معلم انقلاب در کتاب "شیعه یک حزب تمام" بر این موضوع تاکید نمود و این یک اصل جبری تاریخی است، باشد تا فردا همدستانشان که رندانه در برخی نقاط قدرت نفوذ کرده‌اند، آشکار و رسوا گردند، یوم تبلی السرائر!


س : اخیرا در برخی شهرها، همزمان، جزواتی حاوی فتاوی علیه شهید شریعتی نشر یافته است، نظرتان چیست؟

ج : انقلاب سرخ اسلام، انقلابی در اولین مرحله‌ی پیروزی، این گستاخی را به مستضعفین داده است تا با حجت‌ها و بینه‌های معلم که چونان صدای تبر ابراهیمی از درون خویشتن "خودآگاه" مردم بر سر بت‌های ذهنیت حاکم یا استحمار می‌باشد، ملاک "حقیقت" را در ارزیابی اشخاص بکار برند و نه تکیه بر "شخصیت". لذا کانون در این جهت یعنی روشنگری و فرق گذاردن میان حق و باطل همچون معلم، عاری از "مصلحت"، حسرت یک آخ را هم بر دل‌هاشان خواهد نهاد، ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت!


تاریخ انتشار : ۱۵ / اسفند / ۱۳۵۸

منبع : نشریه ارشاد
ـــــــــــــــــــــــــــــــ

ویرایش : ۰ بار / شروین

بازگشت به بالای صفحه
.




موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  مقالات احسان سال ۱۳۸۰ shervin 1 2,207 21_11_2012 . 12:28
آخرین ارسال: shervin

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان