نام مصاحبه : جمهوری اما معنوی
مصاحبه با : دکتر احسان شریعتی
مصاحبهکننده : عباس بشیری گودرزنیا
موضوع : اقبال لاهوری و مسئلهی دولت
[align=justify]
س : میدانیم که یکی از رخدادهای مربوط به دورۀ معاصر ایران و جهان اسلام، ظهور تجدد و در کنار آن جریان نواندیشی و روشنفکری دینی بود، و مهمترین کار این جنبش، به ویژه پس از کوششهای اقبال لاهوری، احیاء و بازسازی فرهنگ و تمدن اسلامی بود، که در این راستا مساعی خود را در مسیر بازسازی اندیشۀ دینی مصروف ساخت. از طرفی چون سیاست و حکومت از عناصر اساسی پیکر هر تمدنی است، آیا در این جنبش نواندیشی دینی، توجهی به نظریهپردازی در باب حقوق و سیاست داشتهاند، و آیا اقبال توانست در منظومۀ فکری خویش جایگاهی برای این بحث بیابد؟
ج : با توجه به رکود و رخوتی که ریشههای آن از پیِ جنگهای صلیبی، بهویژه از حملهی مغول در سدهی سیزده بدینسو، دامنگیرِ جهان اسلام بهعنوان یک حوزۀ تمدنی ـ فرهنگی، و ایران بهعنوان پیشقراولِ این تمدن شده بود، و بهطور مشخص، پس از سلسلهشکستهای نظامی ایران و نخستین آنها از عثمانی در عصر صفوی در چالدران، تا عهدنامههای ترکمانچای و گلستان در عصر قاجار، که طی آن بخشهایی از سرزمین ما از کف رفت، احساس عقبافتادگی از حریفِ غربیِ مسیحی در میانِ دولتمردان و قشر فرهنگی و تحصیلکردهی ایران و جهان اسلام، ابتدا در همین بُعد نظامی و سپس در سایر زمینهها برانگیخته شد. پس میتوان گفت این احساسِ تأخیر در آغاز شکل تکنولوژیک داشت و متأثر از کاستیهای نظامی بود و سپس در همۀ عرصهها صورت عمومی بهخودگرفت. جهتِ جبرانِ این ضعف تکنولوژیک ـ فنآورانه، جامعۀ اسلامی به فکر اصلاحات ساختاری ـ بوروکراتیک افتاد. و نهایتاً ضرورت اصلاحِ نظاموار، در زمینههای حقوقی ـ مدنی و نهایتاً فرهنگی احساس شد. این احساس تفاوت میانِ دنیای قدیم و جدید و گسستِ معرفتشناختی پیشآمده و درکِ ضرورت بهروزشدن و تطبیق و هماهنگی با روزگار نو، نزد تحصیلکردگان و روشنفکران تجددخواه و حتی علمای مجتهد، بهتدریج تقویت یافت و موجب تحرّک و قطببندی میان نخبگانِ جامعه شد. و نخستین قطببندی میان دو طیف روشنفکری مُدرن و علمای سنتی شکلگرفت: از سویی، علماء که بهطبع نیروی سنتی مدافع هویت بودند و از سوی دیگر "منوّرالفکران" که جهان را میشناختند و حامل و مبلغِ مفاهیمِ جدیدِ بودند، و با آن معیارها، خواستار تحوّل و پیشرفتِ عمومی.
اما از زمان سیدجمال الدین اسدآبادی و گشتوگذارها و مواجهههای او با غرب و متفکرانی چون ارنست رنان، نخستین جرقههای رویارویی جدی با تمدن و فرهنگ غرب زده میشود. این برخورد گرچه درآغاز سیاسی بود اما بهتدریج صبغۀ روشنفکری ـ انتلکتوئلی یافته و روشنفکران مسلمان متوجه میشوند که باید روشی نو برای احیاگری و بازسازی تمدن یا فرهنگ اسلامی ـ ایرانی پیش گیرند. در راستای پاسخ به این پرسش از چگونگی مواجهه با دنیای جدید (و تحول غرب) بود که سیدجمال و عبده با انتشار "عروةالوثقی" به طرح صورتمسئله پرداختند. این رویکرد نواندیشانه، متفاوت با سنتگراییها یا نوگراییهای پیشین، در حقیقت "راهسومی" (و اگر بنیادگرایی را از سنتگرایی جدا بدانیم، "راه چهارمی") است که در تقابل سنت و تجدد از پی ارائۀ روشی است که میکوشد دستاوردها و پیشرفتهای تحول جدید جهان مُدرن را بهخصوص در دو عرصهی فنی ـ علمی و سیاسی ـ حقوقی بهرسمیت بشناسد. و اما ازآنجاکه میان فرهنگ و جهانبینی دو تمدن تفاوتهایی میبیند، مثلاً از سویی فرایند افول ساحت قدسی و معنوی و سکولاریزاسیون غرب را نمیپذیرد و از سوی دیگر، با روند استعمار و استثمار میستیزد، میکوشد تا با نقد و حذف این ابعاد ماتریالیستی ـ سکولاریستی و استثماری ـ استعماری تجدد بورژوا ـ دموکراتیک مغربزمین و حفظ هویت بومی یا فرهنگ ملّی و دینی خویش، جنبههای سازندهی غرب را برای پیریزی زندگی جدید خود برگیرد و در زمینۀ تحول آفرینی و احیاءگری میراث فرهنگی خویش، نوعی روش اجتهادی جدید را اتخاذ کند.
چنین نهضتهای احیاء و اصلاح (رنسانس و رفرماسیون) در جهان غرب بعنوان موتورهای تحول بزرگ آن خطه شناخته شدهاند و در جهان اسلام نیز به دوران "نهضة" معروف شد. گرچه در زمان پیشگامان، سید و عبده، نهضت هنوز بیشتر رنگ سیاسی داشت و فرصت کوشش جدی جهت بازسازی اندیشۀ دینی و فلسفی دست میسر نشد. بهرغم اینکه خود سید بر ضرورت پرداختن به تحول فلسفی تأکید داشت، اما فرصت کار کافی در این میدان را نیافت. تا اینکه در نسل دوم، دومین چهرۀ بزرگ این "نهضت"، یعنی اقبال لاهوری، ظهور کرد. او که هم سنت و فرهنگ و ادب شرقی را به عنوان متفکری هندی و مسلمان خوب میشناخت، و هم تحصیلکردۀ اروپا و دانشآموختهی فلسفۀ جدید بود، پس از آشنایی با فلسفۀ آنگلوساکسون و یزدانشناسی فرآیندی ـ پویشی فیلسوفانی چون وایتهد در انگلیس، و سپس متفکرانی چون نیچه در آلمان و برگسون در فرانسه و... تسلطی نسبی بر فلسفه و علم جدید پیدا میکند. و بنابر روش کلی احیاگران و مصلحان رفورماتور دینی و مدنی، به بازاندیشی و نقد مبانی تاریخ تفکر فلسفی دنیای اسلام و ایران مینشیند. وی در تولید فلسفی خود از اندوختههای علمی خود در ا