دوستان گرامی!
جهت تهیه آرشیوی برای دستهبندی موضوعی اندیشههای شریعتی، جملات شریعتی درباره اساطیر را با ذکر شماره مجموعه آثار و صفحه مربوطه، در این بخش وارد نمائید.
"... اساطیر، بیان زندگی و وقایع افرادی است برتر از انسان، کاملتر از انسان و... و هر کدام، مظهر کامل و مطلق یکی از مسایل و امور در دنیایی بالاتر از دنیای واقعیت..."
مجموعه آثار ۲۵ / انسان بیخود / ص ۲۱ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
"... انسان به داشتن «پرومته» نیاز دارد، اما خوب، پرومته نیست؛ میسازیم و همین ساخته شدهی دست خودمان را میپرستیمش، دوستش میداریم و به آن میاندیشیم که در ما احساس ایجاد میکند و در ما آن نیاز دائما "تشنهمان را تا حدی تخفیف میدهد. از این نظر، در طول تاریخ، همواره اساطیر با تاریخ هست، اساطیر با انسان هست. با یکی از شخصیتهای معیوب معمولی را که یک اسمی دارد یا یک برجستگی معمولی را دارد ، می گیرد و او را یک انسانی در خیالش - آنچنان که باید باشد و به آن نیاز دارد - میسازد یا نه، چنین مایه خارجی واقعی عینی را هم ندارد، بنابراین اساطیر میسازد. اساطیر مجموعهای است از نمونههای عالی هر احساسی، نمونههای عالی هر تقدسی، نمونههای عالی هر جمال و زیبایی معنوی و مادی؛ (پس) نمونه سازی میکند، اما آنچه هست نیست. آنچه که «باید باشد» است. نمونه سازی میکند. نمونه اعلای عظمت را میسازد بصورت ربالنوع "راما " ، به صورت ربالنوع "فوتوشی شی" در چین و ژاپن - و بصورت ربالنوع "زئوس" یا " ازیریس" در رم و در یونان.
انسان میخواهد انسانی را ببیند که سخن گفتن در خود زبانش یک زیبائی مطلق دارد و کلماتی که از دهان او بیرون میآید وسیلهی عمل معمول روزمره نیست، بلکه خودش یک خلق زیبای متعالی مقدس است؛ چنین کسی نیست، زیرا هر کس که سخن میگوید، این سخن برای بیان مسائل معمولی است یا اگر زیبایی به آن میدهد، زیبائیهای معمولی است، یک تشبیه است، یک کنایه است، و یا سخنی است که در درونش حقیقتی نیست، با دروغ، با مصلحت و با تظاهر توأم است؛
سخنی که درونش مملو از صداقت و برونش مملو از زیبائی زبانی و کلامی باشد نیست، "دِموستنس" میسازیم، کسی که مظهر سخن است؛ "تیر" میسازیم که مظهر سخن است. فداکاری در این حد وجود ندارد، پرومته میسازیم. محبت و عشق به انسان و عشق به دیگران در حدی که با هیج پلیدی، و حتی با هیج ضعفی آلوده نباشد، نیست.
ربالنوع فداکار برای انسان میسازیم. قهرمانی که هرگز شکست نخورد و ضعف در هیچ صحنه نشان ندهد، میسازیم، برای اینکه همه قهرمانان ما شکست میخورند، همه قهرمانان ما شهامتشان، قدرتشان، در مواقع خاصی است و بعد این دوره که تمام میشود، قهرمانی هم تمام میشود، و جنگی که همه قهرمانان میکنند، قهرمانیای که میکنند، همه در حد اعلای زیبائی و منزه بودن و پاک بودن نیست، آلوده است؛
"هرکول " میسازیم، یا "راما" - در هند - میسازیم، یا "لاخس" - در روسیه، در اروپای شرقی - میسازیم. قهرمان مهربانی و محبت میسازیم؛ در هر یک از فرهنگها و هر یک از مذهبها یک نمونهی انسان پر از محبت که سراسر زندگیش دوست داشتن است و عشق ورزیدن است و خیر و برکت به دیگران است میسازیم، چرا که باید باشد، به چنین کسی و به چنین فردی احتیاج داریم، اما نیست.
یک انسانی را دوست داریم و روحی را دوست داریم که در راه حقیقتش و در راه پاکی، در راه آنچه که انسان آن را خوب و مقدس میداند، خودش را فراموش کند، و زندگیش را آتش بزند و آیندهاش را سیاه کند و شکنجههای آن کرکس را تحمل کند؛ اما چنین کسی در تاریخ پیدا نمیکنیم؛ میسازیم...
این اساطیر، این نمونه سازیها و این روابط پاک و این احساسهای مطلق که انسانها همواره میساختند و حتی امروز میسازند (امروز رمان، داستان، فیلم و تأتر میسازند، و در آنجا به دروغ و به فریب نشان میدهند، (یک عمل مثبت بوده، نه منفی) چـرا؟
که انسان برای زیستنش نیاز دارد که همواره نمونههای اعلی و متعالی و مطلق و پاک را بپرستد، دوست بدارد و همواره بدان مشغول باشد و به آن بیاندیشد. حتی نمونههای اساطیری و حتی داستانهای خیالی اساطیری که در حد اعلای انسانیت، در حد اعلای تقدس و در حد اعلای زیبائی هست - ولو واقعیت هم ندارد، همواره موجب اصلاح و تلطیف روح انسان میشده..."
مجموعه آثار ۲۶ / علی / ص ۵۵ - ۵۶ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ