نام مقاله : ابرازِ ارادهی ملی برای تغییرِ وضعِ موجود
نویسنده : رضا علیجانی
موضوع : انتخاباتِ ٢٩ بهمن
از ٢٩ بهمن ٥٧ تا ٢٩ بهمن ٧٨
خواستههای اساسی انقلاب شکوهمند مردم ایران نفی استبداد، سانسور، شکنجه، ظلم، تبعیض، وابستگی و... بود. در این انقلاب مردم خواهان آزادی، عدالت اجتماعی و اقتصادی، نگاه به درون، نفی وابستگی و حفظ کرامت انسان و بسط معنویت بودند. اما در پی دو دهه فاصلهگیری از اهداف اولیه طبقه جدیدی رشد کرد که آن خواستهها را به یک نوع "فرمالیسم" دینی (شکلگرایی مذهبی) و "شعارزدگی عوامانه" در همه عرصهها فروکاست و جمهوری اسلامی را به حکومت روحانیت مبدل کرد. اما پس از سالها انسداد و سرکوب سیاسی، با رشد آگاهیهای فکری و سیاسی و با تغییر ساختارهای عینی جامعه، زلزلهای در اعماق جامعه رخ داد که تکانها و پیامدهای آن به تدریج به سطح جامعه و عرصه سیاسی نیز آمد و پس از پایان جنگ، فوت رهبر کاریزماتیک، افزایش سن و تجربه مدیران اجرایی و ایجاد شکاف و انشقاق در کاست یکدست قدرت و.. تغییرات از بالا با تغییرات بنیادی که از قبل در پایین در حال رخ دادن بود به هم گره خورد و در نقطه اوج خود به پدیده دوم خرداد رسید. در دوم خرداد روند اصلاحی که در سراسر جامعه (درون و بیرون حاکمیت) گریزناپذیر مینمود، قوه مجریه را تا حدی از آن خود کرد.
اما پس از آن کاست بسته قدرت در ایران که در طول دو دهه به منافع مالی و سیاسی متمرکز و انحصاری و فراوانی دست یافته بود به مقاومتی همه جانبه در مقابل این روند دست زد. در طی این سالها از ظرفیت مردم به خاطر تحمل فشارهای فوقالعاده اقتصادی. پرداختن هزینههای سنگین سیاسی در زندانها، گزینشها، حراستها و...، بدبینی نسبی به فعالان سیاسی حاضر در صحنه، رخداد قتلهای زنجیرهای و حمله به گوی دانشگاه و... به شدت کاسته شده است و اینک مردم دارای ظرفیت و پتانسیل محدود و مشخص هستند. اما گویا مردم نیز براساس ارزیابی واقعبینانهای از خود راهشان را برای مقابله با شرایط تبعیضآمیز و بستهای که در پیش روی دارند، یافتهاند و بر همین اساس پس از دوم خرداد در ٢٩ بهمن ماه بار دیگر از طریق همان راه، قطرات آرای مردم سیلی شد و بخش دیگری از دیواره بسته سالیان گذشته را همراه خود برد و فروریخت. مردم این بار قوه مقننه را هم به روند اصلاحات و به دست اصلاحطلبان سپردند. و بدین ترتیب ٢٩ بهمن ابراز اراده ملی برای تغییر وضع موجود گشت و آنچه صدای این اراده ملی را رساتر کرد، مواجهه افکار عمومی با هاشمی رفسنجانی بود.
هاشمی، نماد "گذشته"
با حذف ناجوانمردانه عبدالله نوری انتخابات تهران (به عنوان نماد هر انتخابات در ایران) یخزده و از رونق آن کاسته شد. اما ورود هاشمی باعث تلاطم در انتخابات و خروج آن از حالت سکون و رکود شد. مواضع دوساله و چند مصاحبه اخیر هاشمی و تبلیغ تلویزیونی وی برای افکار عمومی مسجل کرد که هاشمی با همان روحیه اشرافی و رویه غیرشفاف و اقتدارگرای "گذشته" قصد ورود مجدد به عرصه پارلمان را دارد. بدین ترتیب در طول انتخابات هاشمی که در صدر فهرست راست تمامیتخواه قرار گرفته بود، به نماد مدافع عملکردها و رویههای "گذشته" و کارکرد قدرت حاکم (بویژه روحانیت) و حق ویژهطلبی طبقاتی و سیاسی یک طیف و صنف خاص در بیست سال گذشته تبدیل شد. البته مردم علاوه بر برخورد با "نماد مدافع گذشته"، انگیزه مضاعفی نیز در مواجهه با هاشمی داشتند؛ رانتی بودن اقتصادی خاندان او، لحن پرخاشگرایانه، اقتدارگرا و اشرافی او در برخورد با هرگونه انتقاد از گذشته از جمله قتلهای زنجیرهای، فشار بر فعالان سیاسی، روشنفکران و نخبگان جامعه و... اینها همه دست به دست هم داد تا هاشمی با وحشتناکترین شکست سیاسی طول عمرش دست به گریبان شود. این امر نشان داد که مقامات و مسئولان بالای قدرت در گذشته ـ بویژه از روحانیان ـ اگر از موضع دفاع از گذشته، خودشان را در معرض افکار عمومی قرار دهند با چه عکسالعملی از سوی مردم مواجه خواهند شد.
فهرست درس آموز تهران
دقت در فهرست نامزدهای تهران حاوی درسهای دیگری نیز برای همگان است: افراد راس فهرست سابقه چندانی ندارند و مردم به خاطر حمایت از خاتمی و برخورد با مخالفانش و نیز برخورد با قوه فضاییه و به طور مشخص دادگاه ویژه روحانیت به نفرات دوم و سوم رای دادهاند. آیا این یک همهپرسی درباره دادگاه ویژه نیست؟
جایگاه افرادی همچون آقای کروبی که در فاصله نزدیکی نسبت به هاشمی قرار دارد نیز قابل توجه است. هر ناظر و تحلیلگر سیاسی میداند که تفاوت چندانی بین اقای کروبی و معدود روحانیان بالای فهرست وجود ندارد. اما چرا افکار عمومی چنین عمل کرد. آقای هادی خامنهای _ به گفته خودش _ بنا به دلایل خاصی که اینک قابل توضیح نیست و آقای مجید انصاری به علت برخی مواجهههای اخیر با جناح انحصار و بویژه ابستراکسیون به عنوان افراد برخورد کننده با جناح تمامیتخواه (به عنوان نماد "گذشته") شناخته شدند. اما آقای کروبی با حملات مجدد به آیتالله منتظری یادی از "گذشته" و عملکردها و رویههای آن را همچنان به همراه داشت. جلسات مشترک با جامعه روحانیت و عکس نمادین روبوسی دو رهبر روحانی در بیست ساله اخیر را به ناخودآگاه اذهان و افکار عمومی منتقل کرد. مهمتر از مورد آقای کروبی مورد آقای محتشمی است که با وجود اینکه در هر دو فهرست رایآور مشارکت و روزنامهنگاران قرار داشت. از افکار عمومی جواب در خوری نگرفت. آقای محتشمی نیز رنگی از گذشته با خود داشت. حملات او به نهضت آزادی و "منش دیکتاتوری آن"! در هفتههای اخیر یکی از دلایلی بود که آقای محتشمی را از ورود به ٣٠ نفر اول فهرست تهران باز داشت.
یاس انحصار، راست فریبکار
جریان تمامیتخواه از ابتدا در این انتخابات بدون اعتماد بهنفس و بیروحیه وارد شد. گویا شکست را از قبل پذیرفته بود. این جریان در تهران از شعارها و نامهای گذشته بهره نگرفت. و در رقابت تبلیغاتی نیز کمتر از کارگزاران و مشارکت فعال بود و پول خرج کرد. جناح تمامیتخواه سرمایههای مالیاش را به شهرستانها برده بود. اما برای شهرستانها نیز جرات اعلام فهرست سراسری نداشت. بسیاری از نامزدهای این جناح به نام مستقل و حتی برخی به نام دوم خردادی وارد رقابت شدند. اما تنزل سیاسی و اخلاقی این جریان در آنجا بود که سعی کرد فریبکارانه به لباس دیگری درآید و تحت عنوانی که نام آزادی و آزاداندیشی را هم یدک میکشید فهرست سراسری بدهد. سرمایههای کلانی خرج این کار شد و این جناح به اصطلاح با لباس مبدل و جعلی و فریبکارانه وارد میدان گردید. اما این حیله نیز کارساز نیفتاد.
در منحطترین بخش این تنزل سیاسی و اخلاق بهرهگیری از روشهای موسوم به انگلیسی و برخوردهای مزورانه تبلیغاتی و به عبارت دقیقتر سرقت و کلاهبرداری سیاسی با طرح نامهای تقلبی "جمعیت ایران فردا (نیروهای ملی ـمذهبی)" و سعی در موازیسازی و بهرهگیری از نمادهای ملی همچون تختجمشید و فردوسی و... بود.
به هرحال جناح تمامیتخواه در تهران شکست سختی خورد و در شهرستانها نیز با حداقل اقبال مردم در بیست ساله اخیر مواجه شد تا آنجا که میتوان گفت حداکثر ١٥ الی ٢٠ درصد نمایندگان از این جناح خواهند بود. این اندازه، میزان واقعی نفوذ مردمی این جریان است (میزانی که از چند سال پیش مهندس سحابی به صورت کمی و آماری بیان میکرد). شکست فاحش و آشکار چهرههای مهم و سرشناس این جریان در اکثر قریب به اتفاق شهرهای کشور فریاد رسایی بود که از سراسر کشور برخاست و پایان تاریخی عمر فرمالیسم مذهبی (شکلگیری دینی)، اجبار گرایی شرعی، اقتدارگرایی سیاسی، برتری جویی و حق ویژهطلبی طیفی و صنفی و... را اعلام کرد. آیا این فریاد گوش شنوایی خواهد یافت؟ سنت الهی تاریخ نشان داده است که اگر فریادها شنیده نشود، در دفعه یا دفعات بعد نالهها و فریادها شنیده نشود، در دفعه یا دفعات بعد نالهها و فریادها شکل دیگری به خود خواهد گرفت...
چند نکته درباره انتخابات اخیر
انتخابات در تهران شکل حزبی پیدا کرد و در شهرستانها نیز حالتی نیمه حزبی داشت. هز چند مردم ـ بویژه در شهرستانهاـ با انبوهی از اسامس و عکسها که بسیاری از آنها خود را مستقل یا دوم خردادی مینامیدند، مواجه شدند. رای دادن در این نوع انتخابات همانند خرید کالا از دستفروشی است. مردم معمولا کالاهای پرقیمت را ار دستفروش ها نمیخرند چرا که دیگر امکان پس دادن، تعویض و اعتراض به جنس خریداری شده کمتر فراهم میشود. در بسیاری از شهرستانها (و حتی تهران) وقتی نمایندهای رای میآورد مردم با آدرس و برنامه مشخص مواجه نیستند تا اگر اعتراضی داشتند بتوانند به مکان و مغازه این که کالا را خریدهاند مراجعه کنند، اعتراض نمایند و احیانا تقاضای خسارت نمایند.
در هر حال بر اساس آنچه تاکنون مشخص شده است به نظر میرسد حدود هفتاد درصد کرسیها در اختیار اصلاحطلبان قرار گرفته است (که سهم کارگزاران در آن حداکثر ١٥ ـ ١٠ درصد میباشد). جناح انحصار نیز ٢٠ ـ ١٥ درصد و افراد مستقل یا دارای مواضع نامشخص نیز ١٥ _ ١٠ درصد آرا را به خود اختصاص دادهاند.
یک نکته قابل تامل کاهش شتابان تعداد روحانیان در هر انتخابات در ایران است که به نظر میرسد نقطه اوج آن در انتخابات در ایران است که به نظر می رسد نقطه اوج آن در انتخابات مجلس ششم باشد. آیا این امر نیز قابل درسآموزیهای مهم و بزرگ برای حاکمان و به ویژه جناح تمامیتخواه نیست؟
افزایش چهرههای جوان و جدید نیز بیانگر آن است که جامعه در پی هوای تازه است. تغییر وضع موجود و نوجویی یکی از رساترین پیامهای انتخابات اخیر بود که معلوم نیست گوشهایی که لازم است آن را بشنوند چقدر از توان شنواییشان را حفظ کرده باشند. "جوان و نوگرا" تعبیری است که آقای خاتمی در ابتدای راه ریاستجمهوریاش به عنوان مشخصه کابینهای که تشکیل خواهد داد، مطرح کرد. اما عملا کابینهای که تشکیل خواهد داد، مطرح کرد. اما عملا کابینه خاتمی فاقد چنین خصیصههایی بود. آیا این بار که مجلس نیز با خاتمی همسوست، او به وعدهاش عمل خواهد کرد؟
تعداد زنان در مجلس آینده کمتر خواهد بود. البته برخی (یا بسیاری) از نمایندگان زن دوره قبل نه تنها کار مهمی برای زنان نکردند. که بعضی طرحهای عجیب و غریب مثل تفکیک جنسی بیمارستانها را پیگیری و به تصویب رساندند. بنابراین "تعداد" زنان نماینده شاخص دقیقی برای رفع تبعیضهای وحشتناکی که وجود دارد، نیست. اما در هر حال، همین کاهش بیانگر آن است که جنبش حقخواهی زنان در ایران همچنان در بین نخبگان قرار دارد و بسط اجتماعی پیدا نکرده است (به علاوه آنکه به لحاظ عقبماندگی سیاسی ساختار قدرت در ایران، مسئله زنان از نظر افکار عمومی تحتالشعاع اولویتهای خطیر سیاسی قرار دارد).
جریان ملی ـمذهبی نیز در معدود مواردی که از زیر تیغ ضد حاکمیت ملی نظارت استصوابی گذشته بود، در اولین حضور انتخاباتیاش پس از سالهای انسداد حضور فعال و پرفروغی داشت. فعال و پرفروغ از این نظر که خود این جریان نامزدهای چندانی نداشت اما با حمایت از برخی فعالان اصلاحطلب در معادلات سیاسی در صحنه انتخابات اثرگذار شد. در کرمانشاه، یک نفر از نامزدهای این جریان (مهندس وحید میرزاده) قربانی عقبنشینی وزارت کشور از مواضع اعلام شدهاش گردید. ١٥ نفر از نامزدهای مورد حمایت این جریان در دوره اول به مجلس راه یافتند، ٧نفر از نامزدهای مورد حمایت این جریان و یک نفر نامزد ائتلاف ملی ـ مذهبی به دور دوم راه یافتند و بسیاری از نامزدهای مورد حمایت و تقریبا همه نامزدهای ائتلاف ملی ـ مذهبی رای بسیار مقبولی به دست آورند و در برخی موارد اگر کارشکنیهای هدایت شده محلی نبود به مجلس راه مییافتند (حرکت و کارکرد جریان ملی ـ مذهبی در انتخابات تحلیل مستقلی میطلبد).
مرحلهای نو در مسیر اصلاحات و دموکراسی
با رخداد ٢٩ بهمن و رشد دموکراسی روند اصلاحات در ایران وارد مرحله جدیدی شد. پس از قوه مجریه بخش مهمی از قوه مقننه (به جز شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام) نیز به طور نسبی با روند اصلاحات همسو گردید. احتمالا از این پس چالش اصلاحات با مخالفان آن در حوزه قانونگذاری، نه با شدت گذشته در عرصه درونی پارلمان. بلکه بین مجلس و شورای نگهبان و احیانا مجمع تشخیص مصلحت و دیگر نهادهای قدرتمند سیاسی جریان خواهد یافت.
به نظر میرسد به جز اقلیت تمامیتخواه، اکثریت مجلس ششم را سه طیف تشکلیل خواهند داد؛
طیف راست (کارگزاران و نیروهای متمایل به آن).
طیف میانی (بخشی از نیروهای مشارکت، مجمع روحانیون و مجاهدین انقلاب)
و طیف جوانتر و پیگیرتر اصلاحطلبان (بخش دیگری از مشارکت و برخی از افراد مستقل با تمایلات اصلاحطلبانه)
و احیانا افرادی از نامزدهای متمایل به جریان ملی ـ مذهبی.
طیف میانی اصلاحطلبان که احتمالا اکثریت قابل توجهی از جناح غالب بر مجلس ششم را تشکیل خواهد داد با ملاحظات بسیار و با کندی حرکت خواهد کرد. اما اصلاحطلبان باید بدانند که اینک در مسیر یک آزمون تاریخی قرار دارند و مطلبات مردم از آنها بسیار بالاست و اگر به محدود کردن طیفهای جوانتر و پیگیرتر بپردازند باعث ناامیدی مردم و در نهایت رای عدم اعتماد آنان در دورههای بعد به همین جریان خواهند شد.
افکار عمومی و اصلاحطلبان
شاید بتوان گفت اینک افکار عمومی خواهان دو رویکرد اساسی از سوی اصلاحطلبان است:
الف_ تسریع روند اصلاحات و عملی کردن تدریجی اما پیگیر برنامههای اعلام شده و به ویژه مورد پرستش قرار دادن عملکرد حوزههای خاصی همچون صدا و سیما. نیروهای نظامی و انتظامی، بنیادهای اقتصادی و... نمایندگان بر اساس قدرت قانونی خود میتوانند این نهادها را مورد سوال قرار دهند.
ب_ وسیعتر کردن نیروهای درگیر در اصلاحات و تسهیل امکان ورود لایهها و مدارهای حذف شده سیاسی و فکری در عرصه عمومی و "خودی" تلقی شدن همه ایرانیان با هر گرایشی و اعتقادی که دارند و عدم تقلیل ایران برای ایرانیان به ایران برای خودیها.
اصلاحطلبان باید به شعارهای اعلام شده وفاداری نشان دهند. آنها در رفتار سیاسی خود باید بینش از پیش اخلاق و منش رقابت دوستانه سیاسی را فراگیرند. برخورد با نامزد ملی ـ مذهبی در کرمانشاه نقطه تاریکی در پرونده آنها باقی گذاشت. تلاش جهت دستیابی همه گرایشهای سیاسی به رسانههای جمعی بویژه مستقل و نهادهای مدنی به ویژه در شهرستانها، پیگیری قتلهای سالیان گذشته و... میدانهایی برای آزمون عملی و جدی شعار "ایران برای همه ایرانیان" خواهد بود.
مصلحت سنجیهای جناحی، تحتالشعاع رانتهای اقتصادی و سیاسی و موقعیتی عمل کردن و ترجیح حقیقت بر مصلحت، افکار عمومی را به شدت جریحهدار خواهد کرد. انتخابات اخیر نشان داد در ورای "عقلانیت تجربی" که مردم دارند، رفتار انتخاباتی آنها از بار "احساسی" خاصی هم برخوردار است. جریحهدار کردن این احساسات فرجام خوبی برای اصلاحطلبان، روند اصلاحات و مسیر حرکت جامعه و تصحیح مسیر انقلاب ندارد. اصلاحطلبان باید به خوبی آگاه باشند که نظارت استصوابی مردم را از قرار گرفتن در برابر گزینههای متعدد بازداشت. آنها نباید دچار سرابگرایی و خودبزرگبینی اجتماعی شوند. این مسیر سرانجامی جز پایان کار هاشمی ندارد. همه دوستداران انقلاب و میهن برای پیروزی اصلاحطلبی تلاش کردهاند و در این مسیر همچنان ثابت قدماند. اما اگر اصلاحطلبان روی به محافظه کاری بیاورند، علاوه بر بیآینده کردن خود، به اعتماد ملت خدشه وارد میکنند و در سرزمینی که تلقی از "سیاست" به عنوان یک امر منفی، بازی و معامله سکه رایجی است، تشدید این بحران خدمتی به این مردم محنت کشیده محسوب نمیشود. این نقطه خطیری است که تک تک اصلاحطلبان در خلوت خویش باید بدان سخت بیندیشد و هر مصلحتی را بر این حقیقت ترجیح دهند.
گزینههای کاست متصلب قدرت
اما کاست متصلب قدرت و ثروت و جناح تمایتخواه در ایران که در نیم دهه اخیر مرتب شکاف برداشته و مدار به مدار بازتر شده است، اینک در سر یک دوراهی بزرگ قرار دارد؛ یا پذیرفتن "تغییر" یا مقابله با آن و بیآینده شدن مطلق و کامل. آنها که پس از دوم خرداد برای دلداری خود و سربازان پیادهشان ندا در میدادند که "هیچ چیز عوض نشده است". امروزه به خوبی در یافتهاند که "همه چیز عوض شده است". آنها اثر این عوض شدن و تغییر را نفهمند یا به زیردستان و سربازانشان نفهمانند جامعه را به سمت دو قطبی شدن پیش میبرند. اما همیشه ثابت شده است که به جز چند صباح. قطبی که اکثر مردم در آن حضور دارند پیروز است. تجدیدنظرطلبی و استحالهطلبی برچسبی بود که از سوی ماجراجویان و قتلعامگرایان به مخالفانشان زده شده و میشود. حال آنکه خود اینان هستند که در سیر انقلاب تجدید نظر کرده و آن را استحاله کردهاند و اینک باید به راه بیایند. اگر اسم این عمل تجدید نظرطلبی است (در اصول قدرت مستقر، نه در اصول انقلاب)، اینک اکثر مردم تجدیدنظر طلبند. هاشمی سعی کرد یک تنه و از موضع "سردار سازندگی" بر دوش مردم و در راس فهرست منتخبین قرار گیرد اما مردم به روشنی نشان دادند که دوره "سردار سالاری" (اقتصادی و سیاسی و نظامی و...) سپری شده است. مردم دیگر به جای سردارها به اشخاص، افکار، برنامهها، پیشینهها و پایبندی به وعدهها توجه دارند. در ٢٩ بهمن مردم با فریادی رسا به "گذشته"، "نه" گفتند و به "آینده"، "امید" بستند. همگی دست به دست هم دهیم تا این "امید" به "نومیدی" نگراید.
تاریخ انتشار : ١١ / اسفند / ١٣٧٨
منبع : نشریه ایران فردا شماره٧٠
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ