پروسهی فردی، نهادی، حزبی
نویسنده : شروین ارشادیان
از نظرِ من، نظریهی "عرفان، برابری، آزادی"ی شریعتی، یک پروژه نیست، یک پروسهی درازمدتِ مبتنی بر پروژههای بسیاری است که، با عاملیتِ سه عاملِ فردی، عاملِ نهادی، و عاملِ حزبی، به صورتِ پروژههای متناسبِ با مرحلهی مبارزه، در سه عرصهی فردی، عرصهی عمومی، و عرصهی قدرت، تجلیی بیرونی خواهد یافت.
من بر این باورم که، با توجه به کنار گذاشته شدنِ نظریهی "دموکراسیی هدایتشده" از سوی شریعتی، در اواخرِ عمرِ پُربارش، از هراسِ تبدیل شدنِ آن، به یک حکومتِ دیکتاتوریی همیشگی، هم چون تجربهی شکستخوردهی جنبشهای به قدرترسیدهی آن دوران، و به ویژه، تجربهی از نوعِ توتالیترِ آن در بلوکِ شرق، علیرغمِ توانِ این نظریه، در ایجادِ تحولاتِ سریع و برنامهریزیشده، در یک جامعهی پساانقلاب، نظریهی تثلیثِ "عرفان، برابری، آزادی"، یک "پروسه"ی چند پروژهای، در "عرصهی قدرت"، نبوده، و باور به امکانِ پیگیریی این پروسه، توسطِ دولت_ملتهای امروزی، "توهم"ی بیش نیست! و پیروانِ این نظریه، باید، از فرورفتنِ در این ورطهی بس خطرناک، که ممکن است، هر اندیشهی انقلابی را، به یک ایدئولوژی توجیهگر، سرکوبگر، و توتالیتر، مبدل سازد، جداً خودداری نمایند!
در نگاهِ شریعتی، این نظریه، در یک مبارزهی اصولیی سه مرحلهایی "مبارزهی ضدِ استبدادی"، "مبارزهی ضدِ استثماری"، و "مبارزهی اومانیستی" تحقق خواهد یافت. مرحلهی اولِ این نظریه، یعنی مبارزهی ضدِ استبدادی، اساساً در زمانی صورت میگیرد، که هنوز دولتی انقلابی بر سرِ کار نیست، و این مرحله از مبارزه، توسطِ یک حزبِ انقلابی، و یک جنبشِ انقلابی، رهبری و تحقق خواهد یافت. انتظارِ اجرای مرحلهی دومِ این نظریه، یعنی مرحلهی مبارزهی ضدِ استثماری، توسطِ دولتِ حاکم نیز، با توجه به دیدگاهِ شریعتی دربارهی دولت، که هر دولتی را، ارگانِ سرکوبِ طبقهی حاکم، علیهِ طبقاتِ محروم، میداند، و به ویژه، با تحلیلِ عمیقِ او، از ماهیتِ ضدِ انسانیی دولتهای تکنوکرات _ بوروکرات، و تبدیل شدنِ سریعِ هر حکومتِ انقلابی، به یک طبقهی جدیدِ حامیی سرمایهداریی دولتی، انتظاری بسیار خام است. و اما، واگذاریی مرحلهی سومِ مبارزه، یعنی مرحلهی طرح و تحقیقِ اومانیسم، که مرحلهی تحققِ ارزشهای اخلاقی _ انسانی _ اومانیستی است، به هر دولتی، بسترسازیی خطرناکی است، در راستای شکلگیریی یک نظامِ توتالیتاریستیی ارتجاعی و ضدِ انسانی.
حضورِ نظریه در عرصهی فردی
از نظرِ من، عاملِ اجرای نظریهی "عرفان، برابری، آزادی"، در حوزهی فردی، که یک "پروسهی خودسازی"، یا یک "پروسهی دگرسازی" است، میتواند، خودِ فرد، یک نهاد، و یک حزب باشد. اجرای این پروسه، توسطِ خودِ فرد، که مشخص است، و نیازِ به شرحی بیشتر نیست. اما اجرای این پروسه، توسطِ یک نهاد، میتواند توسطِ نهادِ آموزشی، نهادِ دانشگاهی، نهادِ فرهنگی، و... صورت گیرد، و نیز توسطِ یک نهادِ حزبی، که هدفاش، پرورشِ کادرِ حزبیی با صلاحیت و ترازِ مکتب است. که هدفِ همهی آنان، خلقِ انسانهایی چندبُعدی، بر مبنای این نظریهی رهاییبخش است.
حضورِ نظریه در عرصهی عمومی
در عرصهی عمومی نیز، عاملِ اجرای نظریهی "عرفان، برابری، آزادی"، فرد، نهاد، و حزب است. در اَشکالِ: نقدِ دائمیی قدرتِ حاکم و فرهنگِ جامعه، با استراتژیی عامِ "نقدِ قدرت"، "نقدِ ثروت"، و "نقدِ معرفت". خودآگاهیبخشی انسانی و اقتصادی و اجتماعیی افرادِ جامعه به طورِ عام. دادنِ خودآگاهیی طبقاتی به کارگران و دیگر طبقاتِ محرومِ جامعه. تلاش در جهتِ ایجادِ سندیکاها و اتحادیههای کارگری. ایجادِ نهادهای مدنیی دموکراتیک، حقوقِ بشری، و...، در راستای افزایشِ قدرتِ مقاومتِ مردمی. برداشتنِ گامهایی جدی، و با همهی وجود، در راستای ایجادِ شوراهای مردمی، در تمامیی عرصههای اجتماعی. و ایجادِ احزابِ نیرومندِ مردمی، با جهتگیریی سوسیالیستی، به مثابهی "سنگرِ" طبقاتِ محرم، در برابرِ دولت، که "سنگرِ" طبقهی حاکم است. و...
حضورِ نظریه در عرصهی قدرت
در این رابطه، تاثیر و حضورِ نظریه "عرفان، برابری، آزادی"، در عرصهی قدرت، به صورتِ نقادیی گسترده و همه جانبهی سیاسی _ اقتصادی _ فرهنگی، با عاملیتِ فردی، نهادی، و حزبی، در راستای اِعمالِ فشار از سوی جامعهی مدنی به دولت، برای اجرای برنامههایی است که، به تحققِ قطرهچکانیی بخشهای کوچکی از این نظریه، منجر شود، و نه انتظارِ اجرای این نظریه توسطِ دولت، که یک باورِ کودکانه، و شاید هم، سادهلوحانهای بیش نیست!
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار