نام مقاله : از اینجا تا بهار، چند کوچه راهه
نویسنده : حسن یوسفی اشکوری
موضوع : دربارهی شعرِ "گلِ مریم" خانم هیلا صدیقی
اخیرا فیلم کوتاهی از خانم هیلا صدیقی دیدم که این خانم جوان و شاعر، شعری با زبان محاوره تحت عنوان "گل مریم" خوانده و موضوع آن انتقاد ضمنی از هجرت ایرانیان به خارج از کشور بود. این شاعره جوان پیش از این نیز قطعه شعری با عنایت به فضای کنونی حاکم بر میهن خوانده و با انتشار گسترده آن در رسانههای تصویری و مجازی به خوبی شناخته شده بود و از این رو شعر اخیر ایشان، که در یک سال پیش خوانده شده است، احتمالا نیز مورد توجه ایرانیان (بویژه در خارج از کشور) قرار خواهد گرفت. خانم هیلا در این دو شعر (بهویژه شعر نخست) نشانه داده است که هم از استعداد و ذوق سلیم برای شاعری برخوردار است، و هم تا حدودی با راز و رموز شعر و ادبیات کهن و نو فارسی آگاه است، و هم از حس زیبای انسانی، و بیش از همه، از "حس زنانه" (که خوشبختانه در جنبش سبز و مدنی اخیر حضوری آشکار دارد) سرشار است. میتوان به آینده این شاعره جوان امیدوار بود و برای او آروزی موفقیت کرد.
و اما در شعر "گل مریم" اشاراتی شاعرانه و دقیقی از وضعیت کنونی کشور و تنگناهای سیاسی و فرهنگی آن و چگونگی کوچ شماری از ایرانیان به خارج از میهن و شرایط این مهاجران در دیار غربت و ضرورت ماندن در میهن آمده است، که با همه یا بخشی از آنها موافق باشیم یا مخالف (گرچه خودم به طور کلی ـ هر چند با چند تبصره ـ با آن موافقم)، اکنون مورد نظر من نیستند و بهطور کلی انگیزه نگارش این یادداشت چیز دیگری است. و آن "چیز دیگر"، این است که خانم شاعر (هر چند در سال ۸۷)، بهرغم شرایط نامساعد میهن، به آینده روشن و مساعد امیدوار است و میسراید:
گل مریم! اگر ابرا سیاهه / از اینجا تا بهار چند کوچه راهه
او در واقع برای ترک کشور و زیستن در تبعید خودخواسته (و احتمالاً حتی اجباری) هیچ بهانهای را نمیپذیرد. او از نگاه یک شاعر (که معمولا شاعران از نگاه ژرفتری بر خوردارند. مگر "شعر" و "شعور" همخانه نیستند؟)، شاعرانه میسرایدکه گرچه ابرهای آسمان میهن تیره است و فسرده و گرفته و عبوس، اما در عینحال بهاری تازه و هوایی دلنشین و آسمانی صاف و خورشیدی روشن در پیش است و حتی تا آغاز آستانه بهار "چند کوچه"ای بیش نمانده است.
گرچه این شعر در سال ۸۷ خوانده (و شاید هم سروده) شده است، و من نمیدانم شاعر هنوز هم همان درک و تشخیص را دارد که "از اینجا تا بهار چند کوچه راهه" یا نه، اما چنین می نماید که این درک در شرایط امروز و در پایان سال پرماجرای ۸۸ و در آستانه سال ۸۹ درستتر و واقعبینانهتر به نظر میرسد. امروز میتوان امیدوارانهتر سرود که از اینجا تا بهار آزادی چند کوچهای بیش نمانده است. سال پر ماجرا و پر مخاطره و حتی پر اندوهی را پشت سر گذاشتیم، اما در عینحال در همین سال سخت و دشوار، "جنبش سبز امید" نیز رخ داد و این خیزش مدنی و آزادیخواهانه و عدالتطلبانه، بهلحاظ شکل و مضمون و غایتمندی، از چنان اهمیتی برخوردار است که امروز به اجماع تمام فاعلان و حامیان و ناظران و تحلیلگران آن، راه تازهای در مسیر طولانی آزادیخواهی مردم ایران گشوده شده است، بهگونهای که این راه تازه نقطه عطفی در این سیر تاریخی شمرده میشود. به استناد تمام شواهد و قراین تاریخی و جامعهشناختی، میتوان گفت که این جنبش گام تازه و تجربه موفقی در تاریخ جنبشها و تکاپوهای اجتماعی ملت ایران و حتی ملل خاورمیانه و در همسایگان ایران خواهد بود.
اکنون شماری از آگاهان بر این گماناند که در آینده این نوع مبارزه و جنبش در جهان و بهویژه در منطقه مورد تقلید قرار خواهد گرفت. این شواهد نه تنها نشانی از یأس ندارد، بلکه تمام نشانهها حکایت از پیروزی نهایی (هر چند نه چندان زود) دارد، که اکنون جای تحلیل و بیان این شواهد نیست. اما میتوان به اشاره گفت که چه نشانی بالاتر از این که در همین زمان کمتر از یک سال، ابزارهای سرکوب کند شده و تقریباً از خاصیت افتاده و حاملان جنبش سبز (یعنی اکثریت قاطع ملت ایران) با تلاش و مجاهدت بسیار و هزینههای زیاد و استواری آشکار، اکنون حاکمیت استبدادی را در آستانه یک "محاصره مدنی" تمامعیار قرار دادهاند.
این را شواهد بسیار میگوید. این را آزادی اکثریت چهرههای شاخص زندانیان سیاسی میگوید. این را استواری زندانیانی چون تاج زاده و سحرخیز و باقی و زیدآبادی و صمیمی و نبوی و میردامادی و نظرآهاری و شهیدی و صدها دانشجوی گمنام و فعالان عرصه جنبش زنان و لبخندهای پیروزمندانه و پر معنای آزاد شدگان میگوید. این را استواری و رشادت مستمر خانوادههای زندانیان سیاسی و بهویژه مادران و پدران شهیدان جنبش میگوید. این را لبخند و برافراشتن علامت پیروزی ۷ روزنامهنگارانی که پس از شنیدن خبر توقیف روزنامهشان (اعتماد)، در سالن تحریریه که در کنار عکسهای میرحسین موسوی عکس یادگاری گرفتهاند، می گوید. این را عکس یادگاری پر نشاط و چهرههای خندان شماری از فعالان جنبش زنان در مراسم روز جهانی زن (۸ مارس) در کنار خانم زهرا رهنورد میگوید. این را تحرک دانشگاهها و دانشجویان سراسر دانشگاههای کشور میگوید. این را ورود تدریجی طبقات بیشتر متوسط شهری و حتی شهرهای دورافتادهتر به عرصه پیکار آزادیخواهی و عدالتطلبی میگوید. این را استواری سخنگویان جنبش در داخل و همراهی غیر قابل پیشبینی آنان (موسوی و خاتمی و کروبی) با جنبش و حمایت بیت رهبر فقید انقلاب و دیگر شخصیتها و خاندانهای صدر انقلاب از این جنبش، و نیز استواری خستگیناپذیر ایرانیان خارج از کشور (بهویژه جوانان نسل دومی و سومی) در همراهی با جنبش داخل کشور میگوید. آیا نیازی دارد که باز هم شاهد بیاورم؟
با این همه، این سخن بدان معنا نیست که پیروزی نهایی یعنی دگرگونی ساختاری و تحقق آزادی و عدالت و دموکراسی تمامعیار و اجرای کامل حقوق بشر در جامعهای مانند ایران، در چند ماه و حتی چند سال، آینده ممکن است و قابل تحقق. گرچه شماری به هر دلیل (موجه یا غیر موجه) دل به فروپاشی نظام بستهاند، اما این اهداف و آرمانهای بلند انسانی و ملی جدیتر و عمیقتر از آن هستند که حتی در دوران پساجمهوری اسلامی به سادگی قابل حصول باشند. مشکلات اساسی در جاهای دیگری است که حداقل ارتباط مستقیمی با نظام سیاسی موجود یا گذشته و یا آینده ندارد. تجربه تاریخی و منطق امور میآموزد که "راه دشوار آزادی" پیمودنی است، اما به صبر و مقاومت و مداومت. اما مهم آن است که ناامید نشویم و به گفتمان زمان مجهز باشیم و موقعیت تاریخی را درک کنیم و از استعداد و نیروی عظیم و بیپایان انسانیمان استفاده کنیم و "ایمان بیاوریم به فصل" بهار و فصل گرم و باور کنیم که: "از اینجا تا بهار چند کوچه راهه"، هرچند چند کوچهی بزرگ و طولانی.
[my-youtube width=425 height=344]http://www.youtube.com/watch?v=KCVL4or-jmg[/my-youtube]
تاریخ انتشار : ۱ / فروردین / ۱۳۸۹
منیع : سایت رسمی اشکوری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین