نویسنده : شروین
موضوع : بررسی مفهوم عشق در اندیشهی شریعتی
بخش سوم
شریعتی :
"… و پیوندی اینچنین، نه از آنگونه عشقها است که به چشم اریک فروم آید، که اومانیست است، و اومانیست، بههرحال، یک کلینگر سادهی خوشقلبی است، و از آنچه در برخی “درونها” میگذرد چه خبر دارد؟ و چه میداند که از آن عشقها، که همه حیلههایی است تا بشر را کارگزار طبیعت کنند، و خدمتگزار اجتماع، عشق بزرگتری نیز وجود دارد، که همچون دیگر عشقها ابزار کار نیست، و آن عشق انسان به انسان، عشق یک روح به یک روح است. یک روح تنها و نیازمند به یک روح زیبا و نفیس و ثروتمند، عشق یک “خویشاوند” به “خویشاوند” خود، در این انبوه خلق که همچون حشرات از زمین میرویند و هر یک به “مصلحتی” در این “روزمرگی” آلوده، در هم میلولند و میمیرند.
دریغم آمد که آن را نیز “عشق” بنامم، که شاعران آلودهاش کردهاند. خواستم “ارادت” بخوانم، ملاها به حماقتاش کشاندهاند. گفتم بهترین کلمه در اینجا “خویشاوندی” است، خویشاوندیِ دو روح، دو بیگانه. با لطافت زیبایی که در ساختمان این کلمه است: “خویش” و “وند”! ترسیدم که نفهمند…" مجموعه آثار ۱۳
شرح :
۱. تکلیف اریک فروم در همان آغاز کلام مشخص شد: یک کلینگر. کسی که به مفهوم انسان کلی مینگرد، و تفکیکی بین بشر و انسان قائل نمیشود. و دیگر آنکه از آنچه که در برخی “درونها” میگذرد، بیخبر است. راست میگوید. اریک فروم به بشری مینگرد که همه در زیر یک آسمان به سر میبرند. او چه میداند که بهقول آن عارف بزرگ: “آسمانهاست در ولایت جان”! چند آسمانی بودن، عرصهی روحهای بزرگی چون شریعتی است.
۲. تمامیی عشقها، غیر از دوست داشتن، “حیله”هائی است، از سوی طبیعت، تا بشر را “کارگزار طبیعت” کند، و “خدمتگزار اجتماع”.
۳. شریعتی با بکار بردن کلمات “بشر” و “انسان”، در یک پاراگراف، تلویحاً دوست داشتن را به انسان، و دیگر عشقها را به “بشر” نسبت میدهد. اختلاف بین بشر و انسان در اندیشهی شریعتی، اختلاف بین “لجن” و “روح خدا” است. انسان از نظر او “صفتی” است برای “بشر”، چه، بشر، در پروسهی تکاملیی خویش، هر لحظه “انسان”تر میشود.
۴. هر عشقی، به جز یک نوع آن، یعنی دوست داشتن، “ابزار کار”ی است، برای تحقق نقشهی طبیعت.
۵. دوست داشتن چیست؟ عشق انسان به انسان، و عشق یک روح به یک روح است. یک روحِ تنها و نیازمند به یک روح زیبا و نفیس و ثروتمند، عشق یک “خویشاوند” به “خویشاوندِ” خود. خویشاوندیِ دو روح، دو بیگانه. با لطافت زیبایی که در ساختمان این کلمه است: “خویش” و “وند”!
۶. و این هم تعبیر سخت تلخ، و اما واقعیِ شریعتی از زندگیِ اکثریت آدمیان: در این انبوه خلق، که همچون حشرات، از زمین میرویند، و هر یک، به “مصلحتی”، در این “روزمرگی”ی آلوده، در هم میلولند و میمیرند.
ادامه دارد
منبع : شروین در فیسبوک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین