جملات گوناگون شریعتی
05_12_2011 . 01:13
جملات گوناگون شریعتی
"...کيست که تنها آرزوي هميشگي‌اش در اين جهان اين باشد که تنها چيزي را که از اين جهان آرزو مي‌کند از دست بدهد..."


مجموعه آثار33 / گفتگوهای تنهایی / ص511
.
05_12_2011 . 01:13
جملات گوناگون شریعتی
"...نوازش شراب تندي است. در زير دستهاي نوازشگر زبان گنگ مي‌شود، لبها خسته از هم رها مي‌شوند، حتي پلکها بسته مي‌شوند و نگاه‌ها سر به درون مي‌برند و بازيهاي خاطرات و سايه‌هاي گريزنده، خيال‌هاي رنگين را که در فضاهاي مهتابي رؤيا مي‌گذرند تماشا مي‌کنند. چه صحنه‌ها و بازيها و رنگهاي تماشايي و سکرآوري..."


مجموعه آثار33 / گفتگوهای تنهایی / ص573
.
09_12_2011 . 01:27
جملات گوناگون شریعتی
"...بازگشت به سلول زندان، پس از ملاقات، چه غم‌انگيز است..."


مجموعه آثار33 / گفتگوهای تنهایی / ص822
.
10_12_2011 . 00:26
جملات گوناگون شریعتی
"... آشنا! يعني آن جور که سلمان و محمد به هم مي‌نگرند، علي و فاطمه به هم مي‌نگرند، خدا و آدم به هم مي‌نگرند، نور و گرما در آتش با هم آشنايند، آنجور که کسي در آب و آينه خود را مي‌نگرد ..."


مجموعه آثار 33 / گفتگوهای تنهایی / ص 740
"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

.
10_12_2011 . 00:34
جملات گوناگون شریعتی
"... «ماندن» در آخرين نقطه همه رفتن‌ها نشسته است - و «همچون الماسي بر تارک آخرالزمان ميدرخشد». - و «سايه برج بلندي است در انتهاي کوير...». - و « شعله شمعي در دل شب». - «که با لبخند نخستين آفتاب مي‌ميرد»..."


مجموعه آثار 33 / گفتگوهای تنهایی / ص 535
"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""


.
10_12_2011 . 00:35
جملات گوناگون شریعتی
"... خوشبختي ناگهاني، شادي بزرگ ناگهاني و رهايي ناگهاني که همه يکباره سر رسد و دو روح تشنه را ناگهان در قلب درياي زلال مهر، درياي بزرگ همه خواستن‌ها، بهشت همه خيال‌ها رها کردن تحملش دشوار است.مرد تنهايي که راه سخت و دراز کويري سوزان و خشک را پيموده و در زير آتش خورشيد خون در رگهايش خشکيده است، ناگهان مي‌بيند اينک سبزه و درخت و سايه سرد و آرام و چشمه‌سار زلال و مهرباني که چشمک مي‌زند! گاه چنان بيتاب و پريشان مي‌شود که پيش از آنکه آب بنوشد در کنار چشمه مي‌افتد و از هوش مي‌رود، جان مي‌سپارد، چه سخت است در اين حال تماشاي اين آب و آبادي..."


مجموعه آثار 33 / گفتگوهای تنهایی / ص 635
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""


.
10_12_2011 . 21:26
جملات گوناگون شریعتی
"... من يکي از کاروانيان سفر آسماني عطارم، در جستجوي سيمرغ من نيز با بيست و نه مرغ عاشق از خاک پر گشودم، مرغان سست پرواز سنگين بال يکايک فرو افتادند و ما تا «سي مرغ» رفتيم و در هم نگريستيم و شاد از کشف اين معماي بزرگ که سيمرغ ماييم، ما، اما تا بر روي خاک بوديم هزاران و صدها هزاران مرغ بوديم، بر روي زمين باز شکاري و مرغ تخمي، طوطي هندي، گنجشک و کلاغ زمستاني و پرستوي بهاري، ... همه يکي بودند، مرغ پروازي و مرغ خانگي يکي بودند و ما تا در اين معراج سي مرغ نشده‏ايم به سيمرغ نرسيده‏ايم و چه کشف و شهود شیرینی..."


مجموعه آثار 33 / گفتگوهای تنهایی / ص 907
----------------------------------------------------

.
13_12_2011 . 22:33
جملات گوناگون شریعتی
"... «وقتي که هيچ چيز نداري وقتي که دستهايت ويرانه‌هايي هستند بي هيچ انتظاري حتي بي‌هيچ حسرتي ديگر چه بيم آنکه ترا آفتاب و ماه ننوازند ؟». «وقتي ميعادي نباشد، رفتن چرا ؟»!..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۵۳۵

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_12_2011 . 22:36
جملات گوناگون شریعتی
"... علم بی عمل درخت بی ثمر است،چشمه بی آب است..."


مجموعه آثار ۳۳/ گفتگوهای تنهایی / ص ۵۵۰

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_12_2011 . 22:39
جملات گوناگون شریعتی
"... خويشاوندي يعني به بوهم را يافتن، به خون هم را لمس کردن، به ذات هم را... چشيدن..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۵۴۶

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_12_2011 . 22:40
جملات گوناگون شریعتی
"... در برابر هر حرف تو دلم مي‌خواهد بگويم «من هم همينطور»،دلي مي‌خواهد بگويم «من هم همينطور»! درست هردومان «يک طور» شده‌ايم..."

مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص 624
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_12_2011 . 22:41
جملات گوناگون شریعتی
"... چه خويشاوندي‌ها که در اسارت بيگانگي‌ها نمي‌ميرد!..."

مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص 634

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_12_2011 . 22:42
جملات گوناگون شریعتی
"... زيبايي اندام يک مرد در داشتن کمري است که سرش مي‌رود اما خم نمي‌شود، رکوع چنين اندامي از سجود نمازگزاران حرفه‌اي خدا را و فرشتگان را بيشتر خشنود مي‌کند..."

مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۶۴۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_12_2011 . 22:43
جملات گوناگون شریعتی
"... من تمام هستيم را دامني مي‌کنم تا تو سرت را بر آن بنهي! تمام روحم را آغوشي مي‌سازم تا تو در آن از هراس بياسايي، تمام نيرويي را که در دوست داشتن دارم دستي مي‌کنم تا چهره و گيسويت را نوازش کند، تمام «بودنِ» خود را زانويي مي‌کنم تا بر آن به خواب روي، خود را، تمام خود را به تو مي‌سپارم تا هر چه بخواهي از آن بياشامي، از آن برگيري، هر چه بخواهي از آن بسازي، هر گونه بخواهي، باشم..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۶۳۶

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_12_2011 . 22:44
جملات گوناگون شریعتی
"... من خود را ماهي‌يي مي‌يابم که در تو شنا مي‌کنم، افسوس که الان قادر نيستم تصويري را که از تو دارم در کلماتي که شايسته آن است پيش تو رسم کنم..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۶۳۷

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_12_2011 . 22:47
جملات گوناگون شریعتی
"... چه لذتي بزرگتر از گفتگو از رنج‌ها و غمهايي که ديگر نيست؟..."

مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۶۵۰
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_12_2011 . 22:51
جملات گوناگون شریعتی
"... اگر جهنمي را که در پس اين چهره‌هاي آرام ما نهفته است مي‌توانستيم ببينيم، اگر بهشتي را که در دل ما مي‌شکفد مي‌توانستيم به هم نشان بدهيم چه نيازي به اين همه فلسفه و قصه و سمبل‌ها داشتيم؟..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۶۷۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_12_2011 . 22:54
جملات گوناگون شریعتی
"... چه خالي و مضحک و زشت است «ماندن» پدر پيري پس از مرگ فرزندش»!خدا، طبيعت و همه چشم‌ها عادت کرده‌اند که فرزندي را ببينند که از قبرستاني با چشم‌هايي گريان بر دفن پدرش به «خانه» باز مي‌گردد اما هرگز بر پدري نمي‌بخشند اگر او را تنها در راه خانه و سامان خويش ببينند..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص 680
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_12_2011 . 22:55
جملات گوناگون شریعتی
"... چه زيبا است طاووس رنگين و خوش خرامي که آزاد است و سبکبال است و بر هيچ بامي نمي‌ايستد و به خواري سر به درون خانه‌اي نمي‌کشد و چشم بر در بسته‌اي نمي‌دوزد و آسمان را با همه فراخي بر خويش تنگ نمي‌سازد!..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۷۴۹

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_12_2011 . 22:56
جملات گوناگون شریعتی
"... لبخند را انواعي است، نوازشگرانه، عاشقانه، دوستانه، کينه توزانه، عاجزانه، ملتمسانه، و هر نوعي از آن نوعي از آدم‌ها... و ميان لبخندها و آدم‌ها چه رابطه‌ها است و چه علمي است علم لبخندها و آدم‌ها!..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۷۶۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_12_2011 . 23:02
جملات گوناگون شریعتی
"... و حال، به مرز پايان همه چيز و همه کس رسيده‌ام، سرم به ديوار آخر اين باغ خورده است و هي برمي‌گردم و هي تکرار مي‌کنم و باز مي‌رسم به ديوار! بيزار شده‌ام، ديگر هيچ چيز برايم تازه نيست. ديگر هيچ چيز مرا وسوسه نمي‌کند. يک نمايشگاه را، هر چند بزرگ و زيبا مگر چند بار مي‌توان ديد؟..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۸۶۱

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_12_2011 . 23:09
جملات گوناگون شریعتی
"... فردا! چه کلمه هيجان‌آوري! چقدر اين کلمه نيرومند است! چقدر زور دارد! آشوبگر و فتنه‌گر و نوازشگر و طوفاني است! موسيقي‌اش با اعصاب، با تارهاي دل و مغز بازي مي‌کند، مرغال خيال را بر گرد سر آدمي به پرواز در مي‌آورد!..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۸۷۹

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 10:58
جملات گوناگون شریعتی
"... من تشنه آب نيستم، آب سرد خوشگوار تگرگي نمي‌خواهم، من تشنه آتشم، آن اقيانوس را در جانم سرازير کن، آن آتش فشان ديوانه را زنجير از دهانش برگير و همه را يکجا بر سرم بريز، بگذار بسوزم، بگذار در آن آتش‌هاي سيال بگدازم، مترس، آن همه را اين همه در سينه‌ايت پنهان مکن، بجان من بريز، اين همه در انديشه سلامت و راحت من مباش! مي‌خواهم در آنچه تو ميگدازي بگدازم، بگو، بريز، دهانت را بگشاي اي قله سنگي آتشفشان! خاموشي تو مرا در کنارت بيشتر مي‌گدازد ... من ديگر تحمل ندارم، آن زندان بزرگ را بشکن..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۶۵۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 11:00
جملات گوناگون شریعتی
"... رهائی مگر نه آرزوی هر دلی است؟..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۶۹۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 11:02
جملات گوناگون شریعتی
"... که اگر تکيه گاه نمي‌تواني شد، افتادن به ازتکيه کردن!..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۶۹۲
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 11:10
جملات گوناگون شریعتی
"... و من از همه مرزها و همه دروازه‌ها به کشور روح و به شهر دل قدم گذاشته‏ام، آشناي راستين و داناي راستين اين شهر و ديار اسرارآميز شده‏ام که هم رفيق يونگم و هم صحابي بودايم و هم حواري عيسايم و هم صحابي محمدم و هم سوخته عرفانم و هم قطب تصوفم و هم عالم دينم و هم راهب چينم و هم دوستدار حکمت‏ام و حال داراي حکمت و هم با ارواح تماس دارم و هم فيلسوفي الهي‌ام و هم مرد زمينه‌هاي روحيم و ... اُو ... . ! ببين که چه مقامات دارم و به چه درجات رسيده‌ام وبه چندين هنر آراسته‏ام..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۸۹۳
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 11:11
جملات گوناگون شریعتی
"... دو سه ساعت پيش رفتم خوابيدم ... هر چه کردم نشد. دو ساعت پيش خواب التماس کردم، نشد، نيامد، پا شدم و باز آمدم، آمدم و کلماتم را صدا زدم، قلمم را گفتم بيا، دفترم را اشاره کردم برگرد ... تا ديدند از خواب برگشته‏ام و پيششان آمده‏ام، همه‏شان نزدم شتافتند ... چه زود و چه مهربان! تا آمدم و زانو زدم روي فرش قلم مهربان عزيزم که مثل خدا به سرش قسم مي‌خورم پريد لاي انگشتام، دفتر خاکستري رنگم که خلوت محرم زندگي عريان من است، گنجينه همه پنهاني‌هاي من است با نجايت و وقار و محبت خزيد جلوم ... زانو به زانويم نشست و بازوهايش، آغوش مهربانش را در برابرم گشود، و چه لبخند باز ناز سخاوتمندي!..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۸۹۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 11:12
جملات گوناگون شریعتی
"... من هم دراين شهر غريبم، طوفاني نيز مرا آواره کرده است. مرا نيز در اين بي‌آشياني خويش شريک کنيد، من نيز چون شما آشياني ندارم، من نيز مرغ سرزمين گمشده‏اي هستم، پرستوي مسافري هستم..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۰۶
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 11:14
جملات گوناگون شریعتی
"... مردن هم همچون زيستن بهانه‏اي مي‌خواهد..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:39
جملات گوناگون شریعتی
"... تماشاي آب، رود و دريا، بخصوص غروب‌ها و شب‌ها خيال را بيدار مي‌کنند و همه خاطره‌هاي خفته را بر پا مي‌دارد، چه دامني مي‌کشد خيال! چه گسترشي مي‌گيرد روح!..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۴

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:40
جملات گوناگون شریعتی
"... من از ابر خوشم نمي‌آيد، از باران خوشم مي‌آيد ؟ از جستن‌هاي شتابان فواره خوشم نمي‌آيد، از آن هنگام که قامتش را براي بازگشتن خم مي‌کند خوشم مي‌آيد..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۶۷

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:41
جملات گوناگون شریعتی
"... از خلوت این دشت مهراس،آبادی ها و روئیدن ها در انتظار توست..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۸۳
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:42
جملات گوناگون شریعتی
"... آنکه سود تو را بر نياز خويش ترجيح داده است،هرگز انتقام را از تو دريغ نمي‌کند..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۸۸

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:43
جملات گوناگون شریعتی
"... مگر نه اذان مغرب خود زمزمه‌اي است در مرگ خورشيد؟..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۹۱

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:44
جملات گوناگون شریعتی
"... عطر ياس عطر يک گل نيست، عطر برخي دوست داشتن‌ها است، عطر برخي يادها است، عطر برخي حرف‌ها است، عطر يک روح است..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۹۶

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:45
جملات گوناگون شریعتی
"... ضعف و يأس ؟ هرگز! اين دو فرزند نامشروع زوجي است که در آن، پدر «کفر» است و مادر «خودخواهي»..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۰۱۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:46
جملات گوناگون شریعتی
"... چه نامرد مردمي که کشمکش خانوادگي را، از حرمت و حريم خانه، به کوچه و بازار کشند»..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۰۲۳

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:47
جملات گوناگون شریعتی
"... به قیمت خیانت به دیگران نمی‌توان به خود خدمت کرد..."


مجموعه آثار ۵ / ما و اقبال / ص ۵۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:48
جملات گوناگون شریعتی
"... افریقا - به صورت یک قطره اشک، یک قطره اشک گرم! آری، افریقا اشک زمین است، قلب گداخته زمین است..."


مجموعه آثار ۵ / ما و اقبال / ص ۶۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:49
جملات گوناگون شریعتی
"... تجمل پرستی جزء خصوصیات اصلی اندیشه و روح غیر متمدن بدوی است. تجمل بدوی مدرن با بدوی غیر مدرن، فرق ندارد. تجمل پرستی نیاز روح‌های سطحی و فقیری است که از زیبایی‌های روح و سرمایه‌های معنوی و چشم اندازها و انقلاب‌ها و عظمت هایی که در ایمان و اندیشه و علم و هنر و ادب و فلسفه و پروازهای شگفت دل آدمی هست، محروم‌اند..."


مجموعه آثار ۵ / ما و اقبال / ص ۶۷
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:50
جملات گوناگون شریعتی
"... هر کسي را که کلمه‌اي دارد مخاطبي هست و اگر او را يافت، او را نيز عيسايي خواهد بود..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۷۵۸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:51
جملات گوناگون شریعتی
"... کجايي اي ماسينيون من! اي چشمه جوشان حکمت! اي آفتاب سوزان عرفان! اي مهتاب مهربان اميد! اي ايمان اي عشق!.."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۸۸۸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:51
جملات گوناگون شریعتی
"... و ... وه که چه جاي تماشايي و پرعجايبي است سرزمين «روح»! سرزمين روح سرزمين روح و من که سال‌ها مسافر اين سرزمين‏ام و همه گوشه و کنارش را گشته‏ام و رفته‏ام و ديده‏ام و انديشيده‏ام و آنجا بوده‏ام و مانده‏ام و زندگي کرده‏ام و سياحت کرده‏ام و تماشا کرده‏ام و آموخته‏ام و آشنا شده‏ام مي‌دانم که آنجا چه خبر است!..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۸۹۳
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:53
جملات گوناگون شریعتی
"... شکیبائی و قدرت تحمل مرا تنها دو ضربه در هم مي‌شکند، يکي رنجيدن او و ديگري گرفتاري او..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۷۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 21:55
جملات گوناگون شریعتی
"... تمام در و ديوار معبدم را مي‌شويم، آجر آجر، کاشي کاشي، درها، ديوارها، مناره، غرفه، شبستان، محراب، همه جا را با باران اشکي که از چشم يک شيعه در برابر امامش مي‌بارد، با قطره‌هاي اشکي که از چشم يک امام در خلوت محراب معبدش فرو مي‌چکد شستشو مي‌دهم تا همچون ديواره روح يک پارساي بزرگ، ديواره قلب يک شيعه پاک بدرخشد، برق زند..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۹۷
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 22:03
جملات گوناگون شریعتی
"... ابوذر مترقی ترین مبارزه ضد طبقاتی..."


مجموعه آثار ۵ / ما و اقبال / ص ۱۰۳
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 22:07
جملات گوناگون شریعتی
"... تنها چیزی که به بودن، بهانه‌ای وبه زیستن، معنایی می‌دهد، طول بودن است و عرض زیستن!..."


مجموعه آثار ۵ / ما و اقبال / ص ۲۱۵

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 22:13
جملات گوناگون شریعتی
"... وصال مگر آرامش نيست ؟ سرشاري رضايت و سکون و سکوت و تمامي! پايان هر جنبشي و بيقراري‌يي، نيروانا ... ساحل آرام و جاويد، آتش آرام و خاموش ... سر نهادن رود بيتاب و خروشنده بر سينه مهربان و آرام دريا ... ؟ اما ... چرا پروانه بر سر شمع قرار ندارد ؟ بيتاب‌تر و هراسان‌تر و پريشان‌تر است ؟ اين همه تب و تاب چرا؟..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۱۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 22:14
جملات گوناگون شریعتی
"... مگر احساس هم چک و سفته است که مطالبه کنند و آن را با داد و فرياد و خواهش التماس و ديگر اقدامات «وصول» نمایند؟..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۸۸۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 22:16
جملات گوناگون شریعتی
"... برخي خيلي جوش کرده‌اند و مي‌کنند، از سر هم مي‌روند، قطرات آن هم گاه بر سر و رو و لباسم هم مي‌پاشد، خيلي سوزناک، داغ و ديوانه، اما بعد ياد دارم که چه جور پف کنم تا جوشش بخوابد..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۸۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 22:17
جملات گوناگون شریعتی
"...تو چه مي‌داني که پرواز گرفتن انديشه در اوجي که جز چند انديشه سخت زيبا و سخت متعالي و عزيز در آن فضا نمي‌پرند يعني چه؟..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۸۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 22:18
جملات گوناگون شریعتی
"... چه وصالي شورانگيزتر از وصال آدمي با خويش...."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۶۶۸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 22:20
جملات گوناگون شریعتی
"... مردمي را که «آب قنات» ندارند، به جستجوي «آب حيات»، در پي اسکندر روانه کردن و قصه خضر بر گوششان خواندن، شيطنت بدي است..."

مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۰۱۷

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 22:21
جملات گوناگون شریعتی
"... بازگشت به خویش نه بدان معنی است که اخیراً رواج یافته ... بله برون و شبیه خوانی و شلیته پوشی و مهره خر آویزان کردن و جل و توبره الاغ به دیوار اطاق پذیرایی نصب کردن و فیلم حسن کچل ساختن ... بازگشت به خویش، یعنی بازگشت به خویشتن اصیل انسانی و احیای ارزشهای فرهنگی و فکری سازنده و مترقی و آگاهی بخش خود ما..."


مجموعه آثار ۵ / ما و اقبال / ص ۱۲۱ و دفترهای خاکستری / ص ۱۴۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 22:22
جملات گوناگون شریعتی
"... امر به معروف و نهی از منکر یعنی رسالت فرد در سرنوشت جامعه خویش و مکتب اعتقادی که به آن معتقد است..."


مجموعه آثار ۵ / ما و اقبال / ص ۶۲

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
18_12_2011 . 03:35
جملات گوناگون شریعتی
"...«عمر حقیقی هر فرد عبارتست از عمر حقیقی تاریخ او». هر کس به اندازه همه گذشته‌اش زیسته است..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۳۳۹
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
18_12_2011 . 03:40
جملات گوناگون شریعتی
"... من آمده‌ام تا بر بستر پاک و معصوم و مهربان دريا، در آغوش بزرگوار و کبريايي اقيانوس، در زير سقف ملکوتي آسمان بميرم، من در دخمه تنگ و تاريک قبر مدفون نخواهم شد، من در قلب بزرگ و عميق و شسته دريا آرام خواهم گرفت، آرامگاه ابدي من آنجا است، لوح آرامگاه من پهنه اقيانوس است، قبه فيروزه‌اي که بر بالاي آرامگاهم بر خواهند افراشت آسمان است، چراغي که در زير سقف گنبدم خواهند آويخت مهتاب است، شمع‌هايي که در مزارم برخواهند افروخت ستارگانند، خادم آرامگاهم که هر روز صبح در آن را خواهد گشود و هر شب خواهد بست خورشيد است..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۳۶۹
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
18_12_2011 . 03:41
جملات گوناگون شریعتی
"... لب‌ها غالباً دو زوج خوشبختی هستند، هرگز با هم اختلاف ندارند، عقدشان را خدا در آسمان بسته است، درست چنبر خیاری هستند که از وسط نصفش کرده باشند، از درازا!.."

مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۳۹۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
18_12_2011 . 04:02
جملات گوناگون شریعتی
"... برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۳۰۵
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
18_12_2011 . 04:03
جملات گوناگون شریعتی
"... اساسا خوشبختی فرزند نامشروع حماقت است..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۳۰۴
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
18_12_2011 . 04:04
جملات گوناگون شریعتی
"...فرق برده جدید با برده قدیم این است که برده قدیم اربابش را انتخاب نمی‌کرد، ولی برده جدید خودش اربابش را انتخاب می‌کند!..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۳۰۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
18_12_2011 . 04:06
جملات گوناگون شریعتی
"... اصولاً سنتی بودن عبارتست از ضعف تفنن در آدم. البته باید تفنن کاذب مصرف را با تفنن فکری و اعتقادی و علمی اشتباه نکنیم. یکی از علایم بزرگ عقب‌افتادگی فکری و علمی، یک‌نواختی مثال‌هاست. فلان دانشمند برای بیان حرفی مثلی آورده است، پس از چند قرن همان مثال را به هنگام بیان آن مطلب می‌آورند..."

مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۲۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
18_12_2011 . 04:11
جملات گوناگون شریعتی
"... همچون کرگدن تنها سفر کن؛ آزاد از هر بند، آزاد از هر پیوند، آزاد از هرگونه رابطه تو با هر چه در این دنیا هست و با هر کس که در این دنیا هست..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۲۵۰
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
07_01_2012 . 11:52
جملات گوناگون شریعتی
"... بردگی گذشته، بردگی آگاهانه بود که هم برده حس می‌کرد که برده شده و هم احساس می‌کرد که از کی و چگونه برده شده و هم خواجه‌ای را که او را به بردگی کشانده می‌شناخت و هم از سرنوشت خودش که به اسارت قالبهای تحمیلی نظام بردگی کشانده شده آگاه بود. شلاقی را که بر گرده‌اش می‌خورد حس می‌کرد. اما برده‌ها- انسان‌ها- آزاد شده‌اند ولی ناخودآگاهانه از درون به بردگی کشانده شده‌اند. گرچه «سرها»ی بردگان از قید بندگی «رها» شده اما «درون سرها» برده شده و می‌شود. این فاجعه است..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۱۷۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
07_01_2012 . 11:53
جملات گوناگون شریعتی
"... نگاهها نیز همچون انسانها انواع گوناگونند..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۳۹۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
07_01_2012 . 11:55
جملات گوناگون شریعتی
"... نگاههایی نیز هست که اشیا را و اشخاص را به گونه‌ای می‌بیند که برای ما قابل تصور نیست، نمی‌توانیم حدس بزنیم که مثلاً سر در یک معبد، یا رنگ سرخ، یا سیاه، یا مثلاً یک مناره بلند یا بهت خاموش و گرفته یک غروب را چگونه می‌بیند، اینها غالباً از آنچه می‌بینند کمتر حکایت می‌کنند زیرا دیگران از آن چیزی دستگیرشان نمی‌شود و برایشان همواره به صورت معمایی شگفت باقی می‌ماند و آنان را یا به اشتباه، یا شعر، یا مبالغه و و و... متهم می‌کنند..."

مجموعه آثار۲۵ / انسان بی خود / ص ۳۹۷
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
05_06_2018 . 12:30
دپلی‌تیزاسیون اجتماعی و فرهنگی در تاریخ اسلام و تشیع
"...چگونه می‌شود یک فرد یا یک جامعه را که دارای حساسیت اجتماعی است، دپـلی تیزه کرد و حساسیتش را از او گرفت؟
پاسخش روشن است. جامعه شناسی امروز می‌گوید، باید اول آن مردم را شناخت و فهمید که چه جور آدمهائی هستند و به چه چیزهائی علاقمندند، و چه زمینه‌های روحی دارند، و چه حساسیتی را می‌توان در آنها جایگزین کرد؛ زیرا روانشناسیِ تربیتی می‌گوید، برای از بین بردن یک حساسیت یا یک عشق، در یک دل، باید حساسیت یا عشق دیگری در آن نشاند. (دپلی تیزاسیون Depolitisation اصلی است که در جامعه‌شناسی امروز شناخته شده و بمعنی سیاست زدائی مردم کوچه و بازار است.)

این موضوع در طول تاریخ تاکنون بارها تجربه شده و در جامعه اسلامی توأمان به حکومت‌های بنی‌امیه و بنی‌عباس که این اصل را خوب می‌شناختند و معاویه بیش از هر کس دیگری از آن استفاده کرد و دلیلش اینست که بنام اسلام بر علی پیروز شد، و بنام سپاه اسلام با علی و یاران علی جنگید.
خوشبختانه بنی‌امیه در این مورد به موفقیت کامل نرسید و بهمین لحاظ است که در طول تاریخِ حکومت اموی می‌بینیم، همیشه اضطراب و قیام و عصیان در مسلمانان بصور مختلف وجود داشته است، مانند حجربن عدی بصورت
منفرد و حضرت امام حسین بصورت گروهی و مختار بصورت یک قیام کلی انتقام جویانه و تواببن بصورت یک شورش توده‌ای و...
بنی‌امیه همواره از اینکه مردم بدنبال مسائل اجتماعی برودند رنج می‌بردند. معاویه تا می‌خواهد قصر سبزی برای خود بنا کند، با ابوذری روبروست که هر روز یقه‌اش را می‌گیرد و می‌گوید: "ای معاویه، اگر این قصر را از پول خود می‌سازی اسراف است و اگر از پول مردم، خیانت است".
بنی‌امیه شایستگی خلق معنویتی را که بتواند چنین نفوذی در دلهای مردم داشته باشد نداشتند و برای همین است که می‌بینیم رژیم بنی‌امیه نتوانست بیش از نود سال دوام بیاورد، چرا که مردم همواره بدنبال امامت و عدالتی می‌گشتند که در آن رژیم وجود نداشت و همیشه بعنوان اعتراض فریاد بر میآوردند که این چه امامت و عدلی است ؟، و اینها هرگز نتوانستند مردم را از این سئوال منحرف کنند.
اما، بنی‌عباس، که مردمی هوشیار و دارای وجهه‌ی مقدس انتساب به خاندان پیغمبر بودند و با ملت با هوش ایرانی آشنایی کامل داشتند توانستند مردم را منحرف کنند، و چه خوب هم توانستند؛ چگونه؟ بنی‌عباس تشخیص داد که باید حساسیت دیگری در دل امت اسلامی قرار داد.

آنها می‌دانستند که جامعه مذهبی بشدت به پیغمبر اسلام و به قرآن معتقد است و خدا را می‌پرستد و نسبت به معاد و آخرت تعصب دارد.

پس بهتر نیست مغرهائی را که پیوسته در جستجوی تحقق عدالت و امامت هستند و همواره موجب رحمت و درد سر می‌شوند، متوجه تحقیق در صفات خداوند و منازل آخرت و الفاط قرآن و فلسفه یونان و بقاء روح و جنس فرشته و جبر و اختیار و مسائل دیگری از این قبیل نمود؟!

من نیز همچون دیگران معتقدم که بزرگترین امتیاز و افتخار تاریخ اسلام که فرهنگ و تمدن درخشان علمی اسلامی است، معلول چنين سیاستی است اما افسوس، افسوس، که «امامت و عدالت» نیز قربانی این افتخـار شده است.

سوء تفاهم نشود: من نمی‌گویم که تحقیق در الفاظ و معانی و بیان قرآن بد است. من نمی‌گویم که جمع‌آوری لغات عرب برای فهم بهتر قرآن بد است. من نمی‌گویم که تحقیق درباره جنس روح یا بقاء آن و تحقیق درباره فرشته و شناخت آن و درجات آسمان و طبقات جهنم و غذای بهشت و ... بد است. منهم معتقدم که اینها همه جزء علوم اسلامی است و باید درباره‌اش تحقیق شود. منهم معتقدم که جامعه اسلامی باید فلسفه دنیا را بفهمد و بداند که حکما و علما چه گفته‌اند و از فرهنگ‌های ایران و یونان و نجوم بابل و طب مصر و علوم و فنون دنیا اطلاع پیدا کند. اینها همه لازم است.
اما من اعتقاد دارم که اگر علی زمامدار بود و اگر امامت تحقق پیدا می،کرد، همه این علوم در جامعه اسلامی بوجود میآمد و فرهنگ اسلامی زنده می‌شد، ولی در حکومت بنی‌عباس این کوشش‌ها بدین منظور بود که حساسیت فلسفی و علمی را بجای وسوسه‌ی عدل و حکومت امام قرار دهند.
همانطورکه می‌بینیم محمود ترک غزنوی که فارسی نمی‌تواند درست صحبت کند، و یا سلطان سلجوقی که با ادبیات فارسی بکلی بیگانه است، دهان فلان شاعر بخاطر یک شعر یا تعبیر خوب پر از اشرفی می‌کند، و صدها اسب به او می‌بخشد بدون اینکه از آن صنعت ادبی لذتی برده و یا از آن تشبیهات غزلی چیزی فهمیده باشد..!
چرا شعر و ادب فارسی را سلاطین ترک نژاد غزنوی و سلجوقی این همه گسترش می‌دهند؟ چرا سلطان محمود غزنوی که فارسی نمی‌داند چهل و پنج هزار شاعر فارسی زبان در دربار خود می‌پروراند؟ زیرا هر شاعری یک دستگاه تبلیغاتی مؤثر برای "سلطان" در شهر و میان مردم است.

برای اینکه فرخی سیستانی با اشاره به سلطان محمود به مردم مسلمان بگوید: "اگر رستم می‌خواهید، اینک رستم، اگر فقیه بزرگ می‌خواهید، اینک فقیه، اگر حکیم می‌خواهید، اینک حکیم ...".

زمینه سازی برای محبوبیت سلاطین ترک نژاد را در میان مردم ایرانی مسلمان چه کسی می‌تواند بخوبی فراهم آورد؟
شاعر...

من در عین حال که ترویج شعر و ادب فارسی را یک اصل مقدس می‌شمارم و در عین حال که به عرفان، به ابوسعید ابوالخیر، به باباطاهر عریان احترام می‌گذارم و در برابر روح بزرگشان خضوع می‌کنم، اما نمی‌توانم چشم را ببندم و طغرل را، که یک غول خون آشام از ماوراء‌النهر است، ببینم که حرکت می‌کند و شهرها را می‌سوزاند و مردم را قتل عام می‌کند و علما را پوست می‌کند و دهانشان را پر از سرب می‌کند و به همدان که می‌رسد از اسبش پایین می‌آید و با خضوع در کنار خیمه باباطاهر عریان زانو می‌زند و دست و پای او را می‌بوسد و می‌گوید در حق من دعا کن!

من نمی‌توانم ساده لوحی بخرج بدهم و این سئوال را مطرح نکنم که چرا عصر سلجوقیان نام دیگرش عصر خانقاه است؟ و چرا سلجوقیان خانقاه ما را مملو از نذورات و فیوضات خودشان می‌کنند و آنها را آباد نگه می‌دارند و تکثیر می‌کنند؟

برای اینکه می‌خواهند همین عرفان را که بسیار مقدس هم هست، در مقابل حکمت و فقه اسلامی علم کنند. برای اینکه فکر تقدس بیزاری از دنیا و پاکدامنی، در عین حال که فکر مقدس انسانی هم هست، بدرد آنها نیز می‌خورد ..."


مجموعه آثار ۲۶ / علی / ص ۴۵۵ و ۴۵۷*
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 9 مهمان