جملات رضا علیجانی
30_12_2009 . 01:26
#1
جملات رضا علیجانی
رضا علیجانی





دوستان گرامی!
منتظر دریافت اطلاعات شما درباره این موضوع هستیم.



ـــــــــــــــــــــــــــــــ
.
10_05_2010 . 17:20
#2
برای آرمان‌های کوچک هم می‌توان فداکاری کرد
"... نکته‌ی دیگر که برای نسل ما و فعالان سیاسی بسیار قابل توجه است. این نکته بود که روشنفکران سیاسی گمان می‌کردند فقط برای آرمان‌های بزرگ فداکاری صورت می‌گیرد. آرمان‌هایی مثل عدالت، استقلال، آزادی، و امنیت. آنها و به‌ویژه قدرت غالب تصور نمی‌کردند جوانانی که "فردگرا" دیده و شناخته می‌شدند، و گمان می‌شد فقط به دنبال تفریح‌های فردی هستند و تن‌محور، لذت‌محور، و به تعبیر کنایه‌آمیز و توهین‌آمیز "بچه سوسول" نامیده می‌شدند، بتوانند به خیابان‌ها بیایند، اعتراض کنند، و حتی گلوله بخورند. این واقعه نشان داد برای آرمان‌های کوچک هم می‌توان فداکاری کرد یعنی برای "رای ‌مرا پس بده"، نفی حجاب اجباری، برداشتن گشت‌های ارشاد، کسب آزادی‌های مدنی فردی، و امثال این موارد هم می‌توان فداکاری کرد. در واقع این مسائل آرمان‌های کوچکی است که به‌رغم فردگرا بودن‌اش، می‌تواند تبدیل به یک حس جمعی "ما"گرایانه شود و از بطن آن فداکاری هم به وجود بیاید..."


برگرفته از مصاحبه : تداوم وضعیت فعلی نوعی فروپاشی است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
12_05_2010 . 23:58
#3
اصلاح و تغییر واقعیت به سمت آرمان‌ها
"... بسیاری افراد(و سازمان‌ها و حکومت‌ها) بوده‌اند که به جای آن‌که آرمان و ذهن خود را به واقعیت‌ها نزدیک کنند، سعی کرده‌اند به هر قیمت و هر ضرب و زوری که شده واقعیت را بر اندازه‌ی قالب ذهنی خود ببرند و کوتاه و بلند کنند. "گشودگی" وجودی و باز بودن ذهن برای تأثیر و درس گرفتن از "واقعیت"، در عین تلاش برای اصلاح و "تغییر" آن به سمت ایده‌آل‌ها و آرمان‌ها، یکی از لوازم جدی این ارتباط دیالکتیکی و تغییر ذهن از یک سو، و اصلاح و تغییر واقعیت به سمت آرمان‌ها از سوی دیگر است. تاریخ بشری چه درد و رنج‌های بزرگی از عدم گشودگی رهبران و مدیران در ارتباط با اهداف مختلفی هم‌چون عدالت اقتصادی، آزادی سیاسی، سربلندی قومی و نژادی و... و تلاش آنها برای به‌زور عملیاتی کردن آرمان‌هاشان متحمل شده است..."


برگرفته از مقاله : آموزه‌ها و تجارب سحابی برای نسل ما
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
05_11_2010 . 12:14
#4
کار فکری، کار سیاسی
"... هر زمان که فضا بسته است گرایش به کارِ فکری بیش‌تر می‌شود، چون امکانِ کارِ عملی و سیاسی کم‌تر فراهم است. اما به هنگامِ باز بودن، به‌جز کسانی که از قبل دارای بنیادهای فکری هستند، عمومِ افراد به فعالیت‌ها و حرکت‌های سیاسی مشغول می‌شوند، و کارِ فکری در محاق قرار می‌گیرد. بینِ فضای موجودِ کشور و برداشت و بازخوانی‌ای که از استراتژیِ شریعتی به عمل می‌آید، به‌جز نیروها یا تک افرادی که قدرتِ جمع‌بندی داشته باشند، و بتوانند از حالتِ عکس العملی خارج شوند و فاصله بگیرند، نسبت و ربطی آشکار وجود دارد..."


برگرفته از مقاله : نسبت کار فکری و کار سیاسی در استراتژی شریعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
05_11_2010 . 12:32
#5
کاری مرتب نو به نو شونده
"... در استراتژیِ شریعتی کارِ فکری، کاری "یک بار برای همیشه" نیست، بلکه کاری مرتب نو به نو شونده است. کارِ فکری خطی است که به طورِ مستقل و موازی در کنارِ عملِ سیاسی و اجتماعی پیش می‌آید، یعنی یا موضوعات‌اش یا مواضع‌اش نو می‌شوند. نباید فقط ۴ ـ ۵ کتاب به عنوانِ مرام‌نامه و اساس‌نامه‌ی حزبی تدوین کرد و آنها را برای بیانِ مواضعِ فکری معرفی کرد. اگر چه باید این کار، ساختنِ دستگاهِ فکری، را انجام داد، اما این دستگاهِ فکری باید مرتب نو شود. شریعتی معتقد است هر انقلابِ سیاسی باید از یک خمیر مایه‌ی فکری برخوردار باشد. آنچه که انقلاب‌ها را برگشت‌ناپذیر می‌کند، بنیادهای فکری و آگاهی است که در ورای هر انقلابی وجود دارد..."


برگرفته از مقاله : نسبت کار فکری و کار سیاسی در استراتژی شریعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
05_11_2010 . 12:42
#6
نگاه غیرِ دیالکتیکی به انسان
"... این روایت (قرائتِ ارتدوکس از شریعتی) دارای اِشکالِ مبناییِ تئوریک و معرفت‌شناسی است. این قرائت نگاهی غیرِ دیالکتیکی به انسان، هستی، و پروسه‌ی تکوینِ معرفت و آگاهی دارد. در حالی که شریعتی دیدگاهی دیالکتیکی بینِ عینیت و ذهنیت داشت. شریعتی انسان را به خِرد نیز تقلیل نمی‌داد. از نظرِ او انسان فقط خِرد و اندیشه نیست که با کارِ فکری بتوان فقط اندیشه‌ی او را تحت‌الشعاع قرار داد. پایه‌ی معرفتیِ این استراتژی با پایه‌های انسان‌شناسی و معرفت‌شناختیِ دیالکتیکی، که شریعتی دارد، از اساس متفاوت است. در این روایت یک نگاهِ غیرِ دیالکتیکی وجود دارد. این دیدگاه انسان را به خِردش تقلیل داده و در انتخاب بینِ عینیت و ذهنیت، اصالت و تقدمِ ذاتی را به ذهنیت می‌دهد. در حالی که در دستگاهِ فکریِ شریعتی بینِ ذهنیت و عینیت یک رابطه‌ی در هم پیچیده‌ی دیالکتیکی وجود دارد..."


برگرفته از مقاله : نسبت کار فکری و کار سیاسی در استراتژی شریعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
05_11_2010 . 12:58
#7
آفتِ "فکر ـ هدفی"
"... آفتِ "فکر ـ هدفی"، آفتی است که شریعتی، هم در گرایشِ سنتی و هم در گرایشِ مدرن، با آن مقابله کرده است. شریعتی در نقدِ گرایشِ سنتی، با "مذهب ـ هدفی" برخورد کرده است. از نظرِ او، مذهب، راه است، هدف نیست. شریعتی در نقدِ گرایش‌های روشنفکری و مدرن هم، با هنر برای هنر، فکر برای فکر، و مکتب برای مکتب موافق نبود. در این قرائت(قرائتِ ارتدوکس از شریعتی)، درون مایه‌ی "تئوری برای تئوری" وجود دارد. یعنی یک نوع "مذهب ـ هدفیِ روشنفکرانه" در آن هست، که با دیدگاهِ کارکردگرای شریعتی هم‌خوانی ندارد..."


برگرفته از مقاله : نسبت کار فکری و کار سیاسی در استراتژی شریعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
05_11_2010 . 13:10
#8
شریعتی تئوری را برای تئوری نمی‌خواهد
"... در تحلیلِ نهایی شریعتی همه چیز را برای انسان و مردم می‌خواهد و انسان و مردم فقط "ذهن" نیستند. شریعتی تئوری را برای تئوری نمی‌خواهد. به نظر می‌آید این قرائت به دنبالِ چنین توهم و سرابی است که با کارِ فکریِ ممتد و عمیق، به صورتِ ناگهانی و گسترده در یک آیندهٔ دور دست و مبهم، بتوان یک تاثیرِ عمیق و ناگهانی در جامعه گذاشت. اما این سراب و توهم، دست نیافتنی است. در این روایت از استراتژیِ شریعتی، افراد باید همه‌ی انرژیِ خود یا بخشِ اعظمِ آن را برای کارِ فکری و تئوریک مصرف کنند تا در آینده‌ای مبهم ناگهان همه چیز را تحت‌الشعاع قرار دهند، که حتی در صورتِ امکان نیز، با برخوردی که شریعتی با تئوری ـ هدفی، مذهب ـ هدفی، و هنر برای هنر می‌کند، تطابق ندارد..."


برگرفته از مقاله : نسبت کار فکری و کار سیاسی در استراتژی شریعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
05_11_2010 . 13:16
#9
نگاهِ شریعتی، نگاهی تغییرگراست نه تبیین‌گرا
"... در حالی که نگاهِ شریعتی، نگاهی تغییرگراست نه تبیین‌گرا(البته تغییرِ ماورای تبیین، نه تغییرِ مادونِ تبیین)، در قرائتِ آکادمیک یا تئوریکِ صرف از استراتژیِ شریعتی، به دامی در می‌غلطیم که منظرش به مسائلِ فکری با منظرِ شریعتی متفاوت است. شریعتی تبیین را برای تغییر می‌خواهد، در حالی که در این قرائت همیشه مبتلا به تبیین برای تبیین هستیم. در این تئوری ـ هدفی هیچ گاه تبیین‌ها به نقطه‌ی تاثیرِ اجتماعی نمی‌رسند. پس روشِ شریعتی روشِ تبیین برای تغییر است، ولی این قرائت هیچ گاه به تغییر نمی‌رسد، چون این اصل را پذیرفته است که همیشه باید فقط کارِ فکری انجام داد و چون زمان بندیِ مشخصی ندارد، ما همیشه باید کارِ فکری بکنیم. همیشه به دنبالِ سرابی هستیم که به نقطه‌ای خواهد رسید که ناگهان دستگاهِ فکریِ ما مثلِ یک زیر دریایی از زیرِ اقیانوس در می‌آید و همه چیز را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و این امر امکان پذیر نیست..."


برگرفته از مقاله : نسبت کار فکری و کار سیاسی در استراتژی شریعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
05_11_2010 . 13:25
#10
رویه‌ي شکل‌گیریِ اندیشه و تئوری
"... رویه‌ي شکل‌گیریِ اندیشه و تئوری هیچ‌گاه به شکلی که در قرائتِ ارتدوکس موردِ نظر است، نیست. در دیدگاهِ دیالکتیکی، در بسترِ عینیت و نیز عمل است که حرف و تئوری شکل می‌گیرد. اگر تصور شود که با کنار ماندن، و در حاشیه‌ی واقعیتِ جامعه قرار گرفتن، می‌توان کارِ فکری کرد و به سخنی اساسی و بنیادی برای ارائه به جامعه رسید، باید دانست که چنین سخنی هیچ‌گاه متولد نخواهد شد. در دیالکتیکِ بینِ ذهنیتِ روشنفکرها و واقعیتِ جامعه است که حرفِ عمیق و کیمیای نظر متولد می‌شود و شکل می‌گیرد، نه در یک کارِ مجردِ ذهنی، که گویا، باید همه‌ی انرژیِ مان را صَرفِ آن کنیم..."


برگرفته از مقاله : نسبت کار فکری و کار سیاسی در استراتژی شریعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
05_11_2010 . 13:33
#11
تاکتیکِ شریعتی را نباید به استراتژی تبدیل کرد
"... تاکتیکِ شریعتی را نباید به استراتژی تبدیل کرد. "از کجا آغاز کنیم" نباید به "چه باید کرد" تغییر یابد. مرحله‌ی تاریخیِ او را نیز نباید مرحله‌ی عامِ تاریخی به حساب آورد. ۱۳ سال حرکتِ شریعتی در فضایی کاملاً بسته صورت گرفت. نباید با استراتژیِ وی سطحی و فرمالیست برخورد کرد. روایتِ ارتدوکس از استراتژیِ شریعتی، نگاهِ پیچیده و دیالکتیکیِ او را ندارد. بر اساسِ گفته‌ای که شریعتی از گورویچ نقل می‌کند، یعنی "جامعه‌ها وجود دارند نه جامعه"، نباید شکلی خاص از یک استراتژی، که کسی در یک مرحله‌ی تاریخی در یک جامعه انتخاب کرده و پیش بُرده است، را ثابت فرض کرد و تا ابد به تکرارِ آن پرداخت..."


برگرفته از مقاله : نسبت کار فکری و کار سیاسی در استراتژی شریعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
05_11_2010 . 14:06
#12
نگاهِ شریعتی نگاهی متحول و سیاسی بود
"... نگاهِ شریعتی نگاهی متحول و سیاسی بود. چنان که پیش از این سخنِ او را در رَمیِ جمرات نقل کردیم. از نظرِ شریعتی، حرکتِ پیغمبر، هم مکی و هم مدنی بود. حرکتِ شریعتی را می‌توان حرکتِ مکی دانست. البته او نمی‌خواست که این دو مرحله را از یکدیگر جدا کند، اما می‌گفت: "ولی تکیه گاه‌ها فرق می‌کند". شریعتی پذیرفته بود که تکیه‌گاه می‌تواند تغییر کند. او برای زمانِ خودش روی تکیه‌گاهی خاص، تاکید می‌کرد، که درست هم بود، اما ما نباید فرمالیستی و غیرِ اجتهادی با شریعتی، که در فضایی بسته کار کرده و فضای باز یا نیمه‌بازِ سیاسی را تجربه نکرده بود، برخورد کنیم..."


برگرفته از مقاله : نسبت کار فکری و کار سیاسی در استراتژی شریعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
05_11_2010 . 14:16
#13
مهم‌ترین کارِ روشنفکر، انتقالِ تضادها از عینیتِ جامعه به ذهنیتِ مردم است
"... از نظرِ شریعتی، مهم‌ترین کارِ روشنفکر، انتقالِ تضادها از عینیتِ جامعه به ذهنیتِ مردم است. او این عمل را عام‌ترین وظیفه‌ی روشنفکر می‌داند. اما واقعیت، سیال و متغیر است. ممکن است یک دوره‌ی تاریخی در یک جامعه، تضادِ اصلی، سنت ـ مدرنیته و یا تضادِ استبداد ـ آزادی باشد، اما در زمانی دیگر به تضادی جدید تغییر کند، و به همین ترتیب ممکن است تضادهای دیگر یا تلفیقی از آنها تضادِ اصلیِ جامعه شوند. از نظرِ شریعتی، اصلِ کلی، انتقالِ تضاد‌هاست، که متناسب با شرایط باید آن را تشخیص داد. بدین ترتیب، اگر شریعتی در زمانی دیگر یا جامعه‌ای متفاوت می‌زیست، ممکن بود شکاف و تضادِ اصلی را چیزی دیگر تشخیص دهد، نه آنچه که در "ایرانِ آن دوره" بدان رسیده بود..."


برگرفته از مقاله : نسبت کار فکری و کار سیاسی در استراتژی شریعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
05_11_2010 . 14:24
#14
استراتژیِ شریعتی زنجیره‌ای شکل است
"... استراتژیِ شریعتی زنجیره‌ای شکل است. بدین ترتیب که تحلیلِ استدلالیِ وی از مبانی شروع می‌شود و حلقه به حلقه (از نکته‌ی ۱ تا ۱۰ که در بحثِ گذشته آمد) پیش می‌رود. پس نباید یک حلقه را از آن میان برگزید و بر آن تاکید کرد. استراتژیِ شریعتی، تلفیقی و آگاهی‌بخش است. کشفِ مساله‌ی اصلی و انتقالِ تضاد‌هاست. بازگشت به خویشتن و استخراج و تصفیه‌ی منابعِ فرهنگی است. تا این مرحله از استراتژی، همه‌ی اصولِ آن فراگیر و عام است، یعنی از نظرِ شریعتی هر روشنفکر در هر جا باید این نکته‌ها را در استراتژیِ خود رعایت کند. از این مرحله به بعد، به جامعه‌ی ایران، در دهه‌ی ۵۰، نزدیک می‌شویم، و طرحِ رنسانسِ فکری و پروتستانتیسمِ اسلامی، طرحِ ایدئولوژی به جای فرهنگ در بازسازیِ فکری، اجتماعی شدن و جریان‌سازی، پیشگام‌سازی، تشکیلِ حزب، و مردمی شدن در حلقه‌های بعدیِ استراتژیِ شریعتی جای می‌گیرند..."


برگرفته از مقاله : نسبت کار فکری و کار سیاسی در استراتژی شریعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
05_11_2010 . 14:30
#15
تبیین زنجیروار استراتژی
"... (در اندیشه‌ی شریعتی) تبیینِ استراتژی، زنجیروار، از نگاهِ معرفت‌شناسیِ دیالکتیکی شروع می‌شود، و به انتقالِ تضاد‌ها و تشخیصِ تضادِ اصلیِ جامعه می‌رسد. به نظرِ شریعتی تضادِ اصلی در ایرانِ آن زمان استحمار بوده است. در نتیجه، باید به استخراج و تصفیه‌ی منابعِ فرهنگی پرداخت، و به یک پروتستانتیسمِ اسلامی دست زد، و... هر قدر حلقه‌های استراتژی خاص‌تر گردد، به مضمونِ یک پروژه نزدیک‌تر می‌شود. هر پروژه نیز هدفی دارد، که در هر دوره ممکن است از یک راهِ متفاوت به آن برسند. بنابراین، نمی‌توان یک حلقه از زنجیره استراتژیِ شریعتی را بدونِ توجه به قبل و بعدِ آن جدا کرد و الگویِ عمل قرار داد..."


برگرفته از مقاله : نسبت کار فکری و کار سیاسی در استراتژی شریعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان