شریعتی از نگاه شریعتی
11_12_2011 . 21:46
#71
جملات شریعتی درباره خودش
"... مقدسین متعصب ما که تمام حرف‌های مرا از روی لباس و قیافه ظاهریم محکوم می‌کنند. و فقط به دلیل داشتن مثلاً یک ته ریش به خود اجازه می‌دهند که علیه من فتوی صادر کنند و حرف مرا نفهمیده و حتی قدرت قرائت عبارتش را نداشته طرد کنند..."


مجموعه آثار 5 / ما و اقبال / ص 98
"""""""""""""""""""""""""""""""""""


.
11_12_2011 . 22:09
#72
جملات شریعتی درباره خودش
"... من اصراري ندارم به خودم «مارک» بزنم، مارک‌هاي رايج و آلامد. اگر کسي از روي اين اصطلاحات رسمي آدم را مي‌شناسد و قضاوت مي‌کند، به چه کار من ميآيد که خودم را برايش معرفي کنم..."


مجموعه آٍثار 33 / گفتگوهای تنهایی / ص 1058
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""


.
12_12_2011 . 03:19
#73
جملات شریعتی درباره خودش
"... آميزاده‌هاي سرزمين ما، هنوز از اکثر ميوه‌هاي باغ محروم‌اند، ميوه‌هاي «مجاز»، برايشان «ممنوع» شده است، ابتدا بايد در اين باغ، داراي حقوق آدميت شوند، از همه ميوه‌هاي اين باغ برخوردار شوند، در بهشت، آدم شوند، «ميوه‌هاي مجاز» را بدست آرند، بچشند، آنگاه نوبت به «ميوه ممنوع» خواهد رسيد..."


مجموعه آثار 33 / گفتگوهای تنهایی / ص1017
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

.
12_12_2011 . 03:21
#74
جملات شریعتی درباره خودش
"... نهضتي که شما ايجاد کرده‌ايد آيا همان است که از آغاز خودتان مي‌خواسته‌ايد ؟ يعني خودتان را در اثري که گذاشته‌ايد، موفق مي‌دانيد ؟ جواب- من به آنچه در اين سئوال شما، «سئوال» نيست، پاسخ مي‌دهم و پاسخي منفي! «نهضتي که شما ايجاد کرده‌ايد»! يعني چه ؟ آنچه را يک «فرد» ايجاد مي‌کند، هرگز يک «نهضت» نيست، مگر بمعني لغوي کلمه «نهضت»! سوال- پس، آنچه را شما ايجاد کرده‌ايد، خودتان چه ميناميد ؟ جواب- «نهضت»! سوال- اينکه شد همان! پس اعتراضتان چيست ؟ جواب- اين است که اين نهضت را من ايجاد نکرده‌ام، من کوچکتر از آنم که ايجاد کننده نهضتي باشم، وانگهي، نهضت بزرگتر از آن است که يک فرد ايجاد کند.من، در اين مکتب، اگر براي خود «عنواني» قائل شوم، يک «شاگرد خوب» بودن است و نه بيش!..."


مجموعه آثار 33 / گفتگوهای تنهایی / ص1007
"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

.
12_12_2011 . 03:24
#75
جملات شریعتی درباره خودش
"... گويي به پايان همه چيز رسيده‌ام، تا مرز عدم چند گامي بيش نمانده است، مي‌دانم که پشت سرم هيچ چيز، هيچ کس نيست که وسوسه ديدارش رويم را به سوي دنيا برگرداند، در اين دنيا رنگ‌هاي بسيار، آدم‌هاي بسيار، کتاب‌هاي بسيار و جاهاي بسيار ديده‌ام و خوانده‌ام و رفته‌ام و اکنون مردي را مي‌مانم که از نمايشگاه بزرگي که همه جايش را گشته و همه چيزش را ديده بر مي‌گردد ... اما نمي‌دانم به کجا برگردم ؟ اين است آنچه مرا مي‌ترساند..."


مجموعه آثار 33 / گفتگوهای تنهایی / ص 990
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

.
12_12_2011 . 03:26
#76
جملات شریعتی درباره خودش
"... من هرگز تعطيل و بي‌پناه نخواهم ماند. هيچگاه تنهايي و کتاب و قلم، اين سه روح و سه زندگي و سه دنياي مرا کسي از من نخواهد گرفت. قصر بلند و زيباي تنهايي و از آن دو يار هميشگيم کتاب و قلم. ديگر چه مي‌خواهم ؟ آزادي چهارمين بود که به آن نرسيدم و آن را از من گرفتند، اما اين سه را که نمي‌توانند گرفت. حتي به زندان هم که مي‌روم اينها بيشتر و وفادارتر مي‌شوند..."


مجموعه آثار 33 / گفتگوهای تنهایی / ص 971
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

.
12_12_2011 . 03:27
#77
جملات شریعتی درباره خودش
"... سيگاري بر لب، سري بر دو دست، نگاهي به گوشه‌اي ميخکوب، انديشه‌اي غرق در اعماق دور رنج‌ها، دلي سرشار درد، لبخندي بيزار، چشماني بي‌اعتنا به هر چه و هر که هست و مي‌توان ديد و روحي تلخ و گرفتار و چهره‌اي همواره در پس سايه اندوه و انديشه! اين بود طرح هميشگي سيماي من. اين بود مني که همه مي‌شناختند..."


مجموعه آثار 33 / گفتگوهای تنهایی / ص 932
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
.
14_12_2011 . 21:59
#78
جملات شریعتی درباره خودش
"... چرا از نور تند و رقص جادويي آتش و روشنايي خيره کننده مي‌هراسم ؟ چشمانم را مي‌زند ؟ مي‌دانم؛ يک عمر زندان، روييدن در سلول، زندگي در تنگنا و تاريکي، چشم‌هاي مرا به ظلمت خو داده است..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۶۶

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
18_12_2011 . 03:51
#79
جملات شریعتی درباره خودش
"... هر مسئله علمی که در یک شکل خاص و راجع به موضوع خاصی عنوان می‌شود، وقتی معنی درست و کاملش روشن می‌شود که در چهارچوب کلی بینش و مکتب اعتقادی گوینده جای بگیرد و بعد دوباره‌اش قضاوت بشود.این اشتباه و این تردید و حتی تناقض در قضاوت، راجع به همه کنفرانس‌هائی که من در دانشگاه‌ها ایراد کرده‌ام و حتی نوشته‌هائی که از من منتشر شده است، وجود دارد و علتش هم اینست که چهارچوب اساسی طرز تفکر من برایشان روشن نیست؛ و چون هیچ فرصت نکرده‌ام که در کتاب جامعی، و یا در یک فرصت کافی، خودم را توجیه کنم، خواه ناخواه بحثی که من در زمینه خاصی مطرح کرده‌ام، ملاک قضاوت قرار می‌گیرد برای طرز تفکر کلی من. و معمولاً این جور قضاوت‌ها، قضاوت‌های دقیق و درستی نخواهد بود..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۱۹۵
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
18_12_2011 . 03:52
#80
جملات شریعتی درباره خودش
"... غالباً وقتی که راجع به مسائل علمی یا فلسفی بحث می‌کنم، این قضاوت در شنونده پیدا می‌شود که: بنابراین، از مسائل عینی و زندگی اجتماعی و دردها و پریشانی‌های انسان موجود غافلم. و وقتی که راجع به مسائل اجتماعی و دردهای عینی صحبت می‌کنم، این انتقاد باز به من وارد می‌شود که: از مسائل اساسی و ایدئولوژی و داشتن یک مکتب فکری که زیربنای همه عقائد من باشد عاری هستم؛ و وقتی که راجع به یک مسئله هنری یا مذهبی سخن می‌گویم باز متهم به این می‌شوم که فقط در چارچوب مسائل مذهبی فکر می‌کنم و از هر چه در بیرون این دایره است، غافلم.این قضاوت‌ها که غالباً وجود دارد، علتش نه ضعف قضاوت دیگران است و نه نقص اندام فکری من؛ بلکه نبودن فرصتی است که من برای نسل جدید، خودم را از نظر فکری توجیه کنم..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۱۹۶
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
27_12_2011 . 15:51
#81
جملات شریعتی درباره خودش
"... پارسال رفتم در یک کنگره بین المللی اسلامی در مکه سخنرانی کنم. متن سخنرانی‌ام را دادم، رد کردند و گفتند این «شیعه غالی» است و شیعه غالی یعنی شیعه افراطی، شیعه‌ای که درباره علی مبالغه می‌کند. وقتی خبر دادند که به اتهام شیعه غالی بودن و علی پرست بودن در عربستان سعودی، مرا از شرکت در کنگره اسلامی ممنوع کرده‌اند، خدا را شکر کردم که مرا به راهی رانده که: «در ایران متهم به تسنن هستم و در عربستان متهم به تشیع»! و به هر حال، اگر راه من درست هم نباشد لااقل به حقیقت نزدیکتر است از راه کسانی که عادت دارند «هم از توبره بخورند و هم از آخور»، راهی است که می‌دانم اگر تا آخر عمر تلاش کنم و زندگیم را فدایش کنم، نه به عنوان «بت روشنفکران» در آن جناح چیزی می‌شوم و چیزی به دست می‌آورم و نه به عنوان یک چهره مقدس مذهبی در اینجا. هر دو را از دست می‌دهم و امیدوارم در این از دست دادنها چیزی به دست بیاورم، چیزی که می‌خواهم..."


مجموعه آثار ۱۹ / مذهب، عليه مذهب / ص ۲۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
29_03_2016 . 04:19
#82
در انتظار نقد
در انتظارِ نقد

"... لازم است این یادآوری را بکنم که هرچه می گویم و درباره هرچه، اولاً نظر شخصی و برداشت خاص خودم است و بد و خوبش پای خودم. ثانیاً هرگز معتقد نیستم که: این است و جز این نیست! ثالثاً حرف همین اکنون من است و شاید فردا، تصحیح یا تکمیل‌اش کردم. رابعاً به همان اندازه که به وزویست‌ها گوشم بدهکار نیست، چشم‌ام در انتظار صاحب‌نظری است که با انتقاد درست، عیب‌ام را به من بنماید. اگر کسی حرف درست و حسابی داشته باشد، ولو آن را با دشنام و اهانت هم بیامیزد، با سپاس بسیار می‌پذیرم. آنچه را گوش نمی‌دهم فحاشی و دروغ و تهمتِ خالصِ یکدست است..."


مجموعه آثار ۱۶ / اسلام شناسی ۱ / ص ۳۵
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۰ بار
.
29_03_2016 . 04:23
#83
سرشت‌ مرا با فلسفه‌، ...
سرشت‌ مرا با فلسفه‌، حکمت،‌ و عرفان‌ عجین‌ کرده‌اند

"... سرشت‌ِ مرا با فلسفه‌، حکمت،‌ و عرفان‌ عجین‌ کرده‌اند. حکمت‌ در من‌، نه‌ یک‌ علم‌ِ اکتسابی‌، اندوخته‌هایی‌ در کُنج‌ِ حافظه‌، بلکه‌، در ذات‌ِ من‌ است‌، صفت‌ِ من‌ است،‌ و چنان‌ که‌ وزن‌ دارم‌، غریزه‌ دارم‌، گرما دارم‌، یعنی‌ موجودی‌ هستم‌ دارنده‌‌ی این‌ صفات‌ و حالات‌، موجودی‌ هستم‌ دارنده‌ی‌ حکمت‌، و فلسفه‌، فلسفه‌ در آب‌ و گل‌ِ من‌ است‌، در جوهرِ روح‌ِ من‌ است‌، و به گفته‌‌ی یکی‌ از دوستان‌ام‌، که‌ به‌ شوخی‌ می‌گفت‌: حتی‌ در قیافه‌ام‌، بدنم‌، رفتارم‌، سخن‌ام‌، سکوت‌ام‌... فلسفه، در من، تنها از طریقِ خواندن و تحصیل و تعلیم راه نیافته است، در ژن‌های من رسوخ یافته است. آن را از اجدادم به ارث برد‌ام..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهائی / ص ۵*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین یک بار
.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان