جملات شریعتی درباره زندگی
23_12_2009 . 15:01
#1
جملات شریعتی درباره زندگی



دوستان گرامی!
جهت تهیه آرشیوی برای دسته‌بندی موضوعی اندیشه‌های شریعتی، جملات شریعتی درباره زندگی را با ذکر شماره مجموعه آثار و صفحه مربوطه، در این بخش وارد نمائید.


ــــــــــــــــــــــــــــــ
.
09_01_2010 . 15:59
#2
زندگی، رمانتیسم، رئالیسم؟
"... همیشه رمانتیسمِ من کار را خراب می‌کند. چه ضررها از دستِ این رمانتیسم کشیده‌ام... کِی خواهم توانست از این دنیای مه آلودِ افسانه و اساطیر به زمین باز آیم ؟...

روحِ من در این جهانِ رئالیسم هیچ نمی‌یافت که مرا نگاه دارد. چهرهٔ واقعیت‌ها همه برایم زشت و پست و بی‌ارج بود و سرم به بندِ هیچ کدام فرود نمی‌آمد. " آنچه بود" دلِ مرا قانع نمی‌کرد، ناچار به "آنچه باید باشد و نیست" گریختم...

بیزاری از هر چه هست و جذبهٔ آنچه باید باشد و شایستهٔ بودن است، دنیای ایده آلیسمِ مطلقِ بلند و زیبا و متعالی که مَسکنِ من و اقامتگاهِ من و سرزمینِ راحتیِ من است، نه تنها در احساسِ من است، که در افکارِ من نیز رخنه کرده است.

هر چه "نه این" است، هر جا "نه‌اینجا "ست، سرزمینِ مقصودِ من و سرچشمهٔ مطلوبِ من است. آن "نمی‌دانم کجا "، آن "نمی‌دانم چی"، مرا همواره وسوسه می‌کرده است و همواره به خود مشغول داشته و " اینجا " و " اینها " را همه از یادِ من برده است..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهائی / ص ۵۲۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
09_01_2010 . 16:10
#3
زندگی : عصیان، پرواز
"... من به چشمِ خویش می‌بینم که تنها دلیلِ بودن‌ام "عصیان" است. به گفتهٔ اقبال : هستم اگر می‌روم، گر نروم نیستم... ( علیجانی : بعد از چند تعبیر، جمله‌ای به ذهن‌اش می‌رسد و می‌گوید : ) قطع کردم که وحی است ( علیجانی : یعنی مطمئن‌ام این جمله وحی است ) "ما پرندهٔ موهومی هستیم که در عدم پرواز می‌کنیم." پس ما چه هستیم ؟ هیچ، موهومی در عدم! یعنی معدوم، یعنی فقط پرواز کردن..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهائی / ص ۴۶۹
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
09_01_2010 . 16:15
#4
زندگی و فریب‌های ارجمند
"... اگر کسی، در این دنیایی که، هیچ عشوه‌ای او را نمی‌فریبد، و هیچ جاذبه‌ای او را نمی‌گیرد، و برای آن منِ پنهانی‌ی اثیری‌ی خود، ندیمی و پاسخی نمی‌یابد، آیا انسانی‌ترین سرگرمی‌ها، برای گذراندنِ حیاتِ بی‌معنی و پوچ، این نیست که، خود را به لذت بردن از خوب بودن، پاک ماندن، فداکار بودن، اندیشیدن، چیز نوشتن، و از زیبایی‌های علم و فضیلت و هنر و عرفان و مردم دوستی و شرافت گفتن، عادت دهد، و عمرِ بیهوده‌ای را، که چنین بیهوده‌تر می‌گذرد، حال که از رضایتِ روح محروم‌ایم، از رضایتِ وجدان نیز محروم کنیم؟ من تاکنون به چه چیز‌ها می‌توانستم زندگی را پُر کنم؟ آنچه دارم، مقدس‌ترین و ارجمند‌ترین فریب‌ها نیست؟..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهائی / ص ۱۲۲۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / با تطبیق با متن
.
09_01_2010 . 17:03
#5
زندگی چیست ؟
"... زندگی چیست؟
گفتم: بنویسید!
نان، آزادی، فرهنگ، ایمان، و دوست داشتن.
و در بیداری،
که به این پاسخ رویایی‌ام فکر می‌کردم،
با خود گفتم،
که "برابری" و "تکامل" را،
که من،
آن همه بدان عشق می‌ورزم،
در اینجا یاد نکرده‌ام،
و آیا فرمولِ من،
این دو را کم ندارد؟
دیدم که نه،
چون اگر آن پنج تا را داشتیم،
این دو را نیز،
خود به خود،
خواهیم داشت..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۱۵۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / با تطبیق با متن
.
09_01_2010 . 17:53
#6
بودن ، خود برای چیست ؟
"... همه چیز در جهان،
برای بودنِ آدمی است،
و درد این است که،
بودن، خود برای چیست؟
چه خنده آورند آنها که،
بودنِ خویش را در جهان،
ابزارِ چیزی کرده‌اند،
که خود،
ابزارِ بودنِ آنهاست..."


مجموعه آثار ۱۳ / هبوط در کویر / ص ۷۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون تطبیق
.
09_01_2010 . 19:08
#7
درباره زندگی
"... اگر ایمان نباشد،
زندگی تکیه‌گاه‌اش چه باشد؟
اگر عشق نباشد،
زندگی را چه آتشی گرم کند؟
اگر نیایش نباشد،
زندگی را،
به چه کارِ شایسته‌ای،
صَرف توان کرد؟
اگر انتظارِ مسیحی،
امامِ قائمی،
و موعودی،
در دل نباشد،
ماندن برای چیست؟
اگر میعادی نباشد،
رفتن چرا؟
اگر دیداری نباشد،
دیدن چه سود؟
و اگر بهشت نباشد،
صبر و تحمل زندگی‌ی دوزخی چرا؟
اگر ساحلِ آن رودِ مقدس نباشد،
بردباری در عطش از بهر چه؟
و من در شگفتم که،
آنها که می‌خواهند،
معبود را،
از هستی برگیرند،
چگونه از انسان انتظار دارند،
تا در خلأ دم زند؟..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهائی / ص ۱۰۹۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / تطبیق با متن
.
09_01_2010 . 22:28
#8
چگونه مردن
"... خدایا!
به من زیستنی عطا کن،
که در لحظه‌ی مرگ،
بر بی‌ثمری‌ی،
لحظه‌ای که،
برای زیستن گذشته است،
حسرت نخورم.
و مُردنی عطا کن،
که بر بیهودگی‌اش،
سوگوار نباشم.
بگذار تا آن را،
من، خود، انتخاب کنم،
امّا، آن چنان که،
تو دوست می‌داری.
چگونه زیستن را،
تو به من بیاموز،
چگونه مردن را،
خود، خواهم آموخت!..."


مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۱۰۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / تطبیق با متن
.
09_01_2010 . 22:30
#9
روح زندگی
"... چه خانه‌ی سرد و احمق و بی‌روحی است طبیعت،
که "خدا" از آن رفته باشد.
چه شب دراز و تاریک زمستانی است تاریخ،
که "علی" در آن مرده باشد.
و چه قبرستان عزادار و غم‌زده‌ای است زمین،
که در آن "معبد" نباشد..."


مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
09_01_2010 . 22:39
#10
تنها خوشبخت بودن!
"... چه رنجی است،
لذت‌ها را تنها بُردن،
و چه زشت است،
زیبایی‌ها را تنها دیدن،
و چه بدبختی‌ی آزاردهنده‌ای است،
تنها خوشبخت بودن!
در بهشت،
تنها بودن،
سخت‌تر از کویر است..."


مجموعه آثار ۰۰ / ـــــ / ص ۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
10_01_2010 . 00:27
#11
ابتذال آرامش
"... خدایا!
مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان،
اضطراب‌های بزرگ، غم‌های ارجمند، و حیرت‌های عظیم را به روحم عطا کن،
لذت‌ها را به بندگان حقیرت بخش،
و دردهای عزیز بر جانم ریز..."


مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
10_01_2010 . 00:33
#12
زندگی اکثریت آدمیان
"... اکثریت مردم زندگی می‌کنند، بی آنکه نیازی داشته باشند به اینکه بدانند "چرا؟"

در این‌ها، زندگی کار خویش را می‌کند و می‌داند که چه می‌کند و هرگز از آنها نمی‌پرسد که دوست می‌دارند یا نه، طرح دیگری را می‌پسندند؟ این‌ها وسائل جاندار طبیعت‌اند و از "وسیله" کسی نظر نمی‌خواهد !

و اقلیتی هستند که می‌خواهند بدانند و گاه و بیگاه گریبان زندگی را می‌چسبند که: تو چه‌ای؟ چه می‌جویی؟ کجا می‌روی؟ بالاخره چه؟ با ما چه کار داری؟

مذهبی‌ها حل کرده‌اند : "زندگی می‌کنیم تا رضایت خدا را کسب کنیم و در زندگی‌ی پس از مرگ پاداش گیریم"! زندگی یک مجال یا یک پاچال "کسب" است.

باغ بهشت و در آن هر چه بخواهی، شکم‌چرانی و چشم‌چرانی و چریدن! معنویت‌های دنیا و تقوی‌هایش که بدل می‌شود به مادیات‌های آخرت و هوس‌بازی‌هایش! یعنی: « دین »! و مجموعه این فعل و انفعالات شیمیایی یعنی "زندگی"!

و بی‌مذهبها هم حل کرده‌اند! بهشت آخوند را از آن سوی مرگ عقب کشانده‌اند و آورده‌اند به این سوی مرگ : زندگی! و همین .

و شکاکان! بدبخت‌ها! نه به خیال پر شکوهی سیراب‌اند، نه به "حال" راستینی سیر! خسر الدنیا و الاخرة!

و فیلسوف‌ها! دروغ‌های مجسم رقت‌آور! برای زندگی به معنایی و هدفی رسیدن، اما هم‌چون اکثریت مردم زندگی می‌کنند! و از آن میان تک و توک هنرمندان راستین و بزرگ و عجیب! درست بر عکس فیلسوف‌ها بر معنا و هدفی ویژه زندگی می‌کنند و هم‌چون اکثریت مردم بدان می‌اندیشند، یعنی نمی‌اندیشند، یعنی کوششی نمی‌کنند تا برایش تعریفی فیلسوفانه پیدا کنند! این‌ها خود تعریف خاصی از زندگی هستند.

وانگوگ، میکلانژ، سولانژ، مهراوه و… آن پیامبر شوربختی که پس از خاتمیت مبعوث شد و تنها بر یکی! و دیگران همه ملک‌اش خواندند و یا حکیم و… قدری این و قدری ان و قدری چیزهای دیگر و همه بی‌قدر و همه هیچ! و امت‌اش یک تن! یک همه و یک هیچ!

و اما، من، برادر! هیچ کدام از اینها نیستم، می‌دانم که از آنهایم که باید بدانند چرا زندگی می‌کنند و می‌دانم که چرا!..."


مجموعه آثار ۰۰ / ـــــ / ص ۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
10_01_2010 . 00:35
#13
راز خوشبختی
"... مگر نمی‌دانی بزرگ‌ترین دشمن آدمی فهم اوست؟
پس، تا می‌توانی "خر" باش،
تا "خوش" باشی!!..."


مجموعه آثار ۰۰ / ـــــ / ص ۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
10_01_2010 . 02:19
#14
عظمت، عصیان، و رنج
"... خدایا!
در تمامی عمرم،
به ابتذال لحظه‌ای گرفتارم مكن كه،
به موجوداتی برخورم كه،
در تمامی عمر،
لحظه‌ای را
در ترجیح "عظمت"، "عصیان"، و "رنج"،
بر "خوشبختی"، "آرامش"، و "لذت"،
اندكی تردید كرده‌اند..."


مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۱۰۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
29_04_2010 . 19:56
#15
وادی حیرت پر هول و بیهودگی سرشار
"... با شدتی وحشیانه و جنون‌آمیز٬ آن چنان که قلب‌ام را سخت به درد آورد٬ آرزو کردم: ای کاش هم اکنون هم‌چون مسیح٬ بی‌درنگ، آسمان از روی زمین برم دارد٬ یا لااقل هم‌چون قارون، زمین دهان بگشاید، و مرا در خود فرو بلعد.

اما... نه٬ من نه خوبی عیسی را داشتم، و نه بدی قارون را. من یک "متوسط" بی‌چاره بودم، و ناچار محکوم که پس از آن نیز "باشم، و زندگی کنم"، نه٬ "باشم، و زنده بمانم"!

و در این وادی حیرت پر هول و بیهودگی‌ی سرشار٬ گم باشم... و هم‌چون دانه‌ای که شور و شوق‌های روییدن در درون‌آش٬ خاموش می‌میرد، و آرزوهای سبز درون‌آش می‌پژمرد٬ در برزخ شُومِ این "پیدای زشت"، و آن "ناپیدای زیبا"، خُرد گردم!!

که این سرگذشت دردناک و سرنوشت بی‌حاصل ماست. و در برزخ دو سنگ این آسیای بی‌رحمی که... "زندگی" نام دارد!!!..."


مجموعه آثار ۰۰ / ـــــ / ص ۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
15_07_2010 . 18:25
#16
مردن نیز خود هنری است
"... مردن نیز خود هنری است، و هم‌چون هر هنری، باید آن‌را آموخت. نمایشی سخت زیبا و عمیق. تماشایی‌ترین صحنه‌ی زندگی است. بسیار کم‌اند مردانی که زیبا مرده‌اند... یکی از مشهورترینِ مردن‌ها، از آنِ وسپاسین، امپراطورِ روم است. وی در بستری افتاده بود، و جان می‌کند. افسران‌اش بر بالین ایستاده بودند. همین که احساس کرد که مرگ تا حلقوم‌اش بالا آمده است، ناگهان از جا پرید، و فریاد زد: "یک امپراطور باید ایستاده بمیرد". و سپس، در آغوش افسران‌اش، سرِ پا، جان داد..."


مجموعه آثار ۲۸ / روش شناخت اسلام/ ص ۱۱۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / تطبیق با متن
.
13_10_2011 . 20:13
#17
جملات شریعتی درباره زندگی
"... زندگی را،
چون سوسمار،
در سوراخِ خود خزیدن،
و مشغولِ سعادتِ خانوادگی بودن،
بد است.
تلاش در جستجوی حقیقت
و کسبِ آزادی
و فلاحِ انسان،
نفسِ زندگی،
و عینِ سعادت است..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۲۶۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / تطبیق با متن
.
14_10_2011 . 13:42
#18
جملات شریعتی درباره زندگی
"... آنچه مدینه، شهری کوچک و فقیر با دیواره‌های گلی و چند درخت خرما را بر روم، تیسفون، و استخر، کانون‌های بزرگ قدرت و مدنیت آن عصر، فضیلت می‌بخشد، و صفّه‌ي ساده و گردآلود مسجد محمد را، در چشم ما، از تالار پرشکوه و خیره‌کننده‌ي سنای روم، و آپادانای تخت جمشید، عزیزتر می‌سازد. آنچه برای ما اساس و آرمان است، ایمان و ارزش است، آنچه به آدمی جهت می‌دهد، به زندگی معنی می‌بخشد، و می‌آموزد که "بودن" چرا ؟ و "زیستن" چگونه؟..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۱۹۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
14_10_2011 . 17:15
#19
جملات شریعتی درباره زندگی
"... زندگی راحت، که مرداب روح است..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۵۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
19_10_2011 . 15:52
#20
جملات شریعتی درباره زندگی
"... هستی‌ی پوچ، زندگی را نيز پوچ می‌سازد، و ناچار انسان نيز به پوچی می‌رسد. هنگامی كه بودن عبث است، همه چيز، از آن رو كه هر چيزی پديده‌ای از بودن است، عبث خواهد بود. نمی‌توان در عالمی كه از شعور، اراده، و جهت عاری است، از مسئوليت انسان سخن گفت..."


مجموعه آثار ۲ / خودسازی انقلابی / ص ۹۷
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
11_11_2011 . 12:52
#21
جملات شریعتی درباره زندگی
"... اکنون، زندگی‌ی من، ساعت‌ها خاموش ماندن است، و گذر لحظه‌ها را ديدن، که هر يک به سختی و سنگينی‌ی صخره بزرگی که در مسير سيلي آهسته در حرکت است، بر روی سينه‌ام افتاده‌اند و می‌خزند..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۶۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
12_11_2011 . 02:30
#22
جملات شریعتی درباره زندگی
"... آدمي،
در زندگی،
همواره خود را مي‌پوشاند،
همواره در زيرِ نقابی،
که به چشمِ ديگران زيبا مي‌آيد،
مخفی است.
تنها دو جا است که،
هر کسی خودش است،
بسترِ مرگ،
و سلولِ زندان..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۳۱۴
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون تطبیق
.
16_11_2011 . 02:57
#23
جملات شریعتی درباره زندگی
"... وقتي که ديگر نبود، من به بودن‌اش نيازمند شدم، وقتي که ديگر رفت، من به انتظار آمدن‌اش نشستم، وقتي که ديگر نمي‌توانست مرا دوست بدارد، من او را دوست داشتم، وقتي او تمام کرد، من شروع کردم، وقتي او تمام شد، من آغاز شدم، و چه سخت است تنها متولد شدن، مثل تنها زندگی کردن است، مثل تنها مردن است..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۹۲
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
25_11_2011 . 02:13
#24
جملات شریعتی درباره زندگی
"... چه سخت است زندگی و عمر دنيا را همه در معرفتِ دين و حکمتِ نماز و يادِ قيامت و اثباتِ معاد بگذرانيم، و عاقبت‌مان عاقبت يزيد باشد، و در آخرت با کفار و مشرکان و دنياپرستانی، که عمر را به عيش و نوش و بي‌خبری و خودخواهي گذرانده‌اند، هم‌زنجير گرديم..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۵۰۰
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
26_11_2011 . 00:43
#25
جملات شریعتی درباره زندگی
"... خواب دیدن، یک زندگی کردن است، گاه بهتر از بیداری است..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۴۶۵
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
30_11_2011 . 21:27
#26
جملات شریعتی درباره زندگی
"... زندگی،
جستجوی نيمه‌ها است،
در پی‌ی نيمه‌ها..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۰۹
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
01_12_2011 . 21:07
#27
جملات شریعتی درباره زندگی
"... رشک بردن بر زندگی قارونی،
با ننگ شمردن آن،
یکی نیست!..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۰۶۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
08_12_2011 . 02:40
#28
جملات شریعتی درباره زندگی
"...ای کاش،
ای کاش،
ای کاش!
زندگی کردنِ من،
زندگی‌ی ای کاش است!..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۸۴۸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
10_12_2011 . 21:23
#29
جملات شریعتی درباره زندگی
"... دلهره‌ی زنده ماندن،
زندگی را،
از ياد می‌برد..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۰۰
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
10_12_2011 . 21:24
#30
جملات شریعتی درباره زندگی
"... اکثريتِ مردم زندگی مي‌کنند، بي‌آنکه نيازي داشته باشند به اين‌که بدانند "چرا"؟ در اين‏‌ها، زندگی کارِ خويش را مي‌کند، و مي‌داند که چه مي‌کند، و هرگز از آنها نمي‌پرسد که دوست مي‌دارند يا نه، طرح ديگري را مي‌پسندند. اين‌ها، وسايلِ جاندارِ طبيعت‌‏اند، و از "وسيله"، کسي نظر نمي‌خواهد! و اقليتي هستند که مي‌خواهند بدانند، و گاه بي گاه، گريبانِ زندگي را مي‌چسبند که: تو چه‏‌ای؟ چه مي‌جويی؟ کجا مي‌روی؟ بالاخره چه؟ با ما چه کار داری؟..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۹۰۲
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
18_12_2011 . 03:35
#31
جملات شریعتی درباره زندگی
"... کسی که می‌بیند در ده، بیست سالِ آینده، قسطِ ابزار و کالاهایی را که قبلاً خریده، و اکنون اثری از آن‌ها نیست، باید بدهد، محکوم به "چپه" زندگی کردن است! چپه زندگی کردن یعنی چه؟ یعنی: آینده را برای گذشته زندگی کردن، برای مصرف‌ها و نیازهائی، که زمان آن سپری شده، و دیگر وجود ندارد، کار کردن!..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۳۱۸
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
18_12_2011 . 04:01
#32
جملات شریعتی درباره زندگی
"... سفر کردن، خود، یک نوع زندگی کردن است..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۴۲۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
22_06_2013 . 11:33
#33
جملات شریعتی درباره زندگی
"... اگر بهشت‌ام،
جایی بود،
در آن سوی مرگ‌ام،
و آخرت‌ام،
جهانی در آن سوی دنیا،
راه، روشن بود،
و می رفتم.
می‌دانستم چگونه بروم،
و می‌پرسیدم که چگونه باید رفت.

اما، دنیای من،
خودِ من‌ام،
همین که اکنون هستم،
و آخرت‌ام، بهشت‌ام: آن که باید باشم.
و میانِ این دو،
راهی است به درازای ابدیت،
چه می‌گویم؟ ابدیت، لایتناهی.
راهی است که،
هرچه می‌رویم، به انتها نمی‌رسیم.
راه، چنان است که،
هرچه می‌وریم،
طولانی‌تر می‌شود،
و هرچه نزدیک‌تر می‌شویم،
دورتر.
و اساساً،
به اعتقادِ من،
به سوی خدا رفتن،
این چنین است..."

مجموعه آثار ۱۳ / هبوط در کویر / ص ۶۱۷

ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان