نویسنده : یکی از نویسندگان نشر مستضعفین
سلسله بحثهائی در باب استراتژی اقدام سازمانگرایانه حزبی / بخش آخر
موضوع اول : حزب سازمانگرایانه و آموزشده و برنامهریز پائینیها (مستضعفین) در جامعه ما، با تکيه بر کدامين شريعتی ممکن است؟ شریعتی انطباقی؟، شریعتی تطبیقی؟، یا شریعتی حزبی؟
آسیبشناسی استراتژی حزبی در ۱۲۰ سال گذشته تاریخ سیاسی ما
سومین سوالی که بصورت کلیدی در همین جا مطرح میباشد این استکه با نگاه آسیبشناسانه به استراتژی حزبی ما در گذشته، علت بحرانها و بن بستهای و به شکست کشیده شدن احزاب پائینیها در گذشته جامعه ما چه بوده است؟ اگر بپذیریم که تنها راه نیل به دموکراسی و سوسیالیسم و آزادی در جامعه ما وجود احزاب پائینیها میباشد و تا زمانیکه حزب پائینیها بعنوان بازوی اجرائی و هدایتگر پائینیها تشکیل نگردد امکان نیل به آزادی و دمکراسی و سوسیالیسم در این جامعه و در هیچ جامعهای وجود نخواهد داشت و هر گونه تلاشی در این رابطه آب به هاون کوبیدن است، در پاسخ به سوال سوم در اینجا بصورت اجمال همین قدر باید بگوئیم که علت عمده و اساسی شکست تلاشهای گذشته و امروزین در جهت تشکیل حزب پائینیها در یک کلام عدم توانائی پیوند پیشگام با تودهها بوده است که طبیعتاً تا زمانیکه این پیوند ایجاد نشود هر گونه حرکتی در این رابطه جز تلاشی سکتاریستی بیشتر نخواهد بود.
حرکت شریعتی تنها جریانی بود که در تاریخ جنبش روشنفکرانه ما در ۱۲۰ سال گذشته از قشر روشنفکر به بطن پائینیهای جامعه ما نفوذ کرد
سوال دیگری که در همین جا باید مطرح کنیم عبارت است از اینکه چرا در این مرحله از بحران تئوریک و استراتژیک جنبش اجتماعی ما باز برای ایجاد حزب پائینیها شریعتی را مطرح میکنیم ؟ مگر پیش از شریعتی و بعد از شریعتی در تاریخ جنبش ما مدعیان تئوریک در این عرصه نبودهاند در پاسخ به این سوال استکه باید باز هم بشکل اجمالی در اینجا این حقیقت بزرگ را مطرح کنیم که آری پیش از شریعتی و بعد از شریعتی اندیشههای بزرگی که مدعی ایجاد حزب پائینیها باشند و وجود داشتهاند اما هیچ کدام از آنها نتوانستند اندیشه حزبی خود را از عرصه و حصار روشنفکری خارج کنند و این تنها شریعتی بوده است که در میان تمامی روشنفکران 120 ساله گذشته جنبش اجتماعی ما توانسته است اندیشه حزبی را از عرصه روشنفکری به عرصه تودهها بکشاند البته اگر بعلت غیبت خودش و بعلت عدم پی گیری علمی هواداران حرکت او پس از سرازیر شدن اندیشه حزبی اش به جامعه نتوانست این اندیشه و حرکت در پائینیها نهادینه گردد و بدل به حزب پائینیها شود و همین خلا باعث شد تا اندیشه حزبی سر ریز شده شریعتی بعد از بسته شدن ارشاد به تودهها بجای اینکه بدل به حزب پائینیها گردد در غیبت آنها تبدیل به یک حرکت اجتماعی بدون رهبری حزب شود که در غیبت حزب پائینی میوه چینان فرصت طلب در کمین نشسته از پناهگاههای خود خارج شوند و با استحاله جنبش اجتماعی مردم ما در سال 57 از آن انقلاب اجتماعی بی صاحب حکومت فقاهتی بسازند و جنبش اجتماعی ما را جزو تیول گذشته خود در آورند و تازه پس از تصاحب غاصبانه جنبش اجتماعی جهت لکه دار کردن عاملان و هادیان اصلی جنبش برای این سرقت خود شروع به نصب سازی کردند و تا آنجا پیش رفتند که حتی صاحب اصلی این جنبش که کسی جز معلم کبیرمان شریعتی نبود با عنوان ساواکی و...غیره در دیدگاه تودهها بد نام کنند تا عمل غاصبانه میوه چینی جنبش اجتماعی خود را مشروعیت تاریخی بخشند.
اگر حرکت شریعتی نبود چه میشد؟
حال با توجه به پاسخ سوالهای فوق قطعا به سوال اصلی خودمان که عبارت بود از اینکه: آیا حزب پائینیها یا حزب مستضعفین یا حزب یخه آبیها در جامعه و تاریخ ما ممکن است ؟ میتوانیم در همین جا در پاسخ به این سوال تاریخی این جواب تاریخی بدهیم که اگر شریعتی نیامده بود و اگر حرکت شریعتی در پیوند به تودهها ببار نمینشست قطعا پاسخ به این سوال در این مرحله تاریخی منفی بود چراکه تمامی دست در کاران ارتجاع و انحصارطلبان قدرت در این مدت 120ساله که جنبش اجتماعی ما بحرکت در آمده است در کارند تا بهر شکلی که شده نقش حزب را در دیدگاه توده ما خراب و کنند تا با ایجاد خلاء حزبی در پائینها تشکیلات ارتجاعی سنتی خود را جانشین حزب پائینیها کنند. بی دلیل نبود که خمینی در سال 65 دستور تعطیلی تمامی احزاب و تشکیلات اجتماعی طرفدار خود حتی حزب جمهوری اسلامی را صادر کرد، چراکه به این نکته کلیدی پی برد که شیوع فرهنگ حزبی در پائینیها موجب نفی تشکیلات سنتی و ارتجاعی روحانی میگردد همان تشکیلاتی که باعث گردید تا در سال 57هژمونی جنبش اجتماعی را مفت و مجانی از وارثان حقیقی آان بگیرد و تحویل آقاها و آقا زادهها بدهند و با همان تشکیلات سنتی و ارتجاعی در مدت این سی سال بتوانند برپایه تکلیف و فقاهت و شریعت، تودهها را مانند بره دنبال نظام و خود بکشند. کی این پردههای فریب کنار میرود و این دکانها تعطیل میگردد؟ هر زمانی که حزب پائینیها یا حزب مستضعفین تشکیل گردد. تا زمانیکه حزب پائینیها تشکیل نگردد اگر صد بار هم انقلاب کنیم وضع ما از این که هست بهتر نمیشود چرا که تودهها بازوی اجرائی ندارند. تا زمانی که تودهها در پائین حزب خود را نداشته باشند وسیله سازماندهی ندارند تا زمانیکه تودهها حزب خود در پائین نداشته باشند وسیلهای که آنها را آموزش دهند را ندارند. تا زمانیکه تودهها در پائین حزب خود نداشته باشند دستگاهی که بتواند به آنها برنامه عملی بدهد وجود نخواهد داشت. تا زمانی که تودهها دستگاه سازمانده و دستگاه آموزش ده و دستگاه رهبری کننده و برنامه ده خودشان که در نمای حزب مادّیت پیدا میکند نداشته باشند احزاب و تشکیلات بالائیها بجای حزب پائینی در جهت منافع بالائیها همین عمل را برای آنها به انجام میرساند آنوقت است که تشکیلات بالائیها از تودهها ارتش 20میلیونی میسازند و بعنوان بازوی سرکوب خود پائینیها از آنها استفاده میکنند. تا زمانیکه پائینیها تشکیلات و حزب آموزش ده نداشته باشند تشکیلات تبلیغاتی بالائیها از رادیو و تلویزیون و منابر و مساجد گرفته تا کتاب و روزنامه و..شب و روز برای این تودهها در جهت منافع خود فرهنگ سازی میکنند و تولید فکر در جهت منافع خود میکنند و هر گونه صدای آگاهی بخشی که در جهت آگاهی دهی به تودهها باشد با بیرحمانه ترین شکلی نابود میکنند یا به لجنش میکشند تا زمانیکه تودهها تشکیلات هدایتگر و برنامه ده خودرا نداشته باشند بالائیها توسط نیروهای باورنده و وادارنده خود برای آنها در خدمت منافع بالائیها بصورت شبانه روز تولید برنامه میکنند. پس ماحاصل آنچه فوقاً مطرح شد اینکه باید در پاسخ به سوال بالا بگوئیم آری حزب پائینیها ممکن است چراکه حرکت شریعتی ثابت کرد که اندیشه پیشگام قدرت و پتانسیل آنرا دارد که درون پائینیها نفوذ کند و تا زمانیکه این نهضت اعتقادی در پائینیها بوجود نیاید، امکان تکوین حزب پائینیها وجود نخواهد داشت. یعنی ابتدا باید باور مردم را برای ایجاد حزب پائینی استحکام بخشید. چراکه چهارصد سال است که تشکیلات سنتی و ارتجاعی باور مردم را بر علیه خودشان و بر علیه تشکیلات پائینیها و به سود منافع بالائیها تغییر داده اند.
اگر در جامعه ما حزب ممکن است، با کدام اندیشه حزب ممکن است؟ حال اگر تا اینجا به این حقیقت رسیدیم که در جامعه ما حزب ممکن است سوالی که در این رابطه در اینجا مطرح میشود عبارت است از اینکه با کدامین اندیشه و تئوری این حزب ممکن است؟
در پاسخ به سوال فوق آنچه باید مطرح کنیم اینکه اگر فرایندهای سه مرحلهای تکوین اندیشه شریعتی از مرحله انطباقی علمی به مرحله تطبیقی تاریخی و از مرحله تطبیقی تاریخی به مرحله استراتژی حزبی بعنوان متدولوژی نگرش به اندیشه شریعتی در نظر نگیریم زمینه برخورد اکلکتیویته کردن با اندیشه سه مرحلهای شریعتی میگردد که این موضوع بزرگترین آفتی است که در طول 37 سال گذشته پس از بسته شدن حسینیه ارشاد گریبانگیر اندیشه شریعتی شده است. البته این آفت تنها مختص به اندیشه شریعتی نیست بلکه کلا هر اندیشهای که تاریخمند گردید آبستن چنین آسیبی خواهد شد که برای نمونه میتوانیم به قرآن اشاره کنیم علت اینکه بقول مولانا:
زآنکه از قرآن بسی گمره شدند / زین رسن قومی درون چه شدند
مر رسن را نیست جرمیای عنود / چون ترا سودای سر بالانبود.
چرا این قرآنی که بقول علامه اقبال لاهوری :
نقش قرآن چونکه در عالم نشست / نقشهای پاپ و کاهن را شکست
فاش گویم آنچه در دل مضمر است / این کتابی نیست چیز دیگر است
چونکه در جان رفت جان دیگر شود / جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود
با مسلمان گفت جان در کف بنه / هر چه از حاجت فزون داری بده
می بایست اولین تاثیرش بر جامعه و تاریخ سرافرازی و سکانداری مسلمانان باشد امروز بصورت کتاب مرده و مردگان در آمده دریک کلام پاسخش آن خواهد بود که ما قران را بصورت یک کلیت از بستر تاریخی زمان خارج کردیم و در نتیجه تبدیل به کتاب مرگ و بعد از مرگ کردیم البته این آفت هرگز دامنگیر اندیشههای غیر تاریخی مثل مثنوی نمیشود چراکه بقول مولانا آنجا که در وصف مثنوی و رسالت مثنوی میگوید:
تو بگو این ناطقه جو ی کند / تا بقرن بعد خود آبی رسد
گرچه هر قرنی سخن نو آورد / لیک گفت سالفان یاری کند
د ر مقدمه بحث آسیبشناسی حرکت شریعتی آنچه باید بعنوان یک اصل خدشه ناپذیر بپذیریم عبارت است از اینکه نه تنها امکان تشکیل حزب سازمانگر حزبی توسط اندیشه حزبی شریعتی وجود دارد بلکه لازمه هرگونه تحول تاریخی - اجتماعی در جامعه ما عبور از این پل و اندیشه میباشد.
با کدامین شریعتی میتوانیم اقدام به حرکت سازمانگرایانه حزبی کنیم؟
پاسخ به این سوال که کدامین شریعتی ؟ آیا شریعتی انطباقی ؟ یا شریعتی تطبیقی ؟ یا شریعتی حزبی ؟ در این رابطه آنچه میتوانیم بگوئیم عبارت است از اینکه اگر از عینک شریعتی حزبی با اندیشههای شریعتی برخورد نمائیم تمامی اندیشههای شریعتی میتواند معنا پیدا کند چه شریعتی انطباقی باشد چه شریعتی تطبیقی ولی اگر بخواهیم با شریعتی بصورت مکانیکی بر خورد کنیم یعنی با شریعتی انطباقی بصورت مستقل برخورد کنیم و یا با شریعتی تطبیقی بصورت جدا شده از شریعتی حزبی بخواهیم تکیه کنیم در اینصورت نه تنها اندیشه شریعتی نمیتواند بصورت تئوریک راه گشای استراتژی ما گردد بلکه بلعکس خود اندیشه شریعتی باعث سرگردانی ایدولوژیک و استراتژیک ما میگردد چراکه در عرصه استراتژیک در اندیشه شریعتی از استراتژی ارتش خلقی گرفته تا استراتژی چریکی و مسلحانه و بالاخره استراتژی حزبی وجود دارد و در عرصه ایدولوژی از ایدولوژی انطباقی اقتباس شده از فرید وجدی در اسلامشناسی مشهد گرفته تا ایدولوژی تاریخی سالهای 46 تا 50 و بالاخره ایدولوژی هندسی سالهای 50 و51 وجود دارد و در عرصه جهان بینی از جهان بینی مکانیکی توحید در کتاب اسلامشناسی مشهد گرفته تا جهان بینی ارگانیکی توحید در اسلامشناسی ارشاد وجود دارد. بنابراین تنها متدولوژی علمی جهت بر خورد با اندیشه شریعتی که میتواند تمامی دیدگاههای متفاوت او را در پیوند با یکدیگر قرار دهد برخورد از زاویه تئوری حزبی او با کلیه اندیشه هایش میباشد که در این راستا آنچه که با اندیشه حزبی شریعتی اعم از جهان بینی حزبی یا ایدولوژی حزبی یا استراتژی حزبی یا تاکتیک حزبی یا شعار حزبی یا جهت گیری طبقاتی حزبی یا خواستگاه طبقاتی حزبی یا اقتصاد سوسیالیستی حزبی یا متدولوژی دیالکتیکی حزبی یا مبارزه طبقاتی حزبی یا فلسفه تاریخ حزبی و جهت گیری سیاسی حزبی و... هم خوانی داشت مورد استناد ما میباشد و آنچه که با این مبانی حزبی تناقض داشته باشد مورد تکیه و استناد ما نخواهد بود.
مثلا از اهم مبانی زیر بنائی اندیشه شریعتی اصل توحید میباشد که شریعتی این اصل با دو صورت کاملا متفاوت و حتی اگر بگوئیم کاملا متناقض سخنی بگزاف نگفته ایم مطرح کرده است از یکطرف همین اصل توحید در کتاب اسلامشناسی مشهد بشکل مکانیکی و مجرد مطرح شده است در صورتیکه همین توحید در اسلامشناسی ارشاد بصورت ارگانیک و دیالکتیکی و فلسفی در ابعاد مختلف وجودی و انسانی و اجتماعی و تاریخی مطرح شده است.
پس بطور خلاصه متدولوژی ما در برخورد با اندیشه شریعتی برای ایجاد حزب سازمانگر پائینیها در چهارچوب شریعتی حزبی میباشد و هرگز با اندیشه شریعتی بصورت مجرد و مکانیکی برخورد نمیکنیم یا بر طبق منافع سیاسی خودمان به گزینش اندیشه شریعتی نمیپردازیم.
پیش بسوی تشکیل حزب سازمانگرایانه پائینیهای جامعه (مستضعفین) بر پایه اندیشه حزبی شریعتی.
والسلام
تاریخ انتشار : ۳۱ / فروردین / ۱۳۸۹
منبع : سایت نشر مستضعفین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : ۰ بار / شروین