درود مهمان گرامی!ورودثبت نام


Close
ورود...


گذرواژه‌تان را فراموش کرده‌اید؟


حالت‌های نمایش موضوع
خیام ۲
18_03_2010 . 20:04
#1
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
خیام ۲
شعرهای خیام





بر اساس نسخه تصحیح شده‌ی شادروان صادق هدایت


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
     
02_04_2010 . 13:23
#2
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
عروس دهر
می خوردن و شاد بودن، آيينِ من است
فارغ بُودنِ ز کفر و دين، دينِ من است
گفتم به عروسِ دهر : کابينِ تو چيست؟
گفتا : دلِ خرمِ تو، کابينِ من است!
.
     
02_04_2010 . 13:26
#3
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
سه‌طلاق
امشب، میِ جامِ يک منی، خواهم کرد
خود را، به دو جامِ می، غنی خواهم کرد
اول، سه‌طلاق، عقل و دين، خواهم داد
پس، دخترِ رَز را، به زنی، خواهم کرد
.
     
02_04_2010 . 13:28
#4
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
چون مرده شوم
چون مُرده شوم، خاکِ مرا، گُم سازيد
احوالِ مرا، عبرتِ مردم سازيد
خاکِ تنِ من، به باده آغشته کنيد
وز کالبدم، خشتِ سرِ خم سازيد
.
     
02_04_2010 . 13:31
#5
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
به باده شوييد مرا
چون درگذرم، به باده شوييد مرا
تلقين، ز شرابِ ناب، گوييد مرا
خواهيد، به روزِ حشر، يابييد مرا؟
از خاکِ درِ ميکده، جوييد مرا
.
     
02_04_2010 . 13:34
#6
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
چندان بخورم شراب
چندان بخورم شراب، کاين بوی شراب
آيد زِ تراب، چون روم زيرِ تراب
گر بر سرِ خاکِ من، رسد مخموری
از بوی شرابِ من، شود مست و خراب
.
     
02_04_2010 . 13:37
#7
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
ز بوی می
در پای اجل، چو من سرافکنده شوم
وز بيخِ امیدِ عمر، برکنده شوم
زينهار، گِلم، به جز صُراحی نکنيد
باشد که، زِ بوی می، دمی، زنده شوم
.
     
02_04_2010 . 13:40
#8
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
یاران
ياران! به مرافقت چو ديدار کنيد
بايد که زِ دوست، ياد، بسيار کنيد
چون باده‌ی خوش‌گوار، نوشيد به هم
نوبت، چو به ما رسد، نگون‌سار کنيد!
.
     
02_04_2010 . 13:44
#9
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
ای صاحب فتوی!
ای صاحبِ فتوی! زِ تو پُرکارتريم
با اين همه مستی، زِ تو هشيارتريم
تو، خونِ کسان خوری و، ما، خونِ رَزان
انصاف بده! کدام، خونخوارتريم؟
.
     
02_04_2010 . 13:47
#10
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
گفتا : شيخا
شيخی به زنی فاحشه گفتا : مستی
هر لحظه، به دامِ دگری، پا بستی
گفتا : شيخا!، هر آنچه گويی، هستم
آيا تو، چنان که می‌نمايی، هستی؟
.
     
02_04_2010 . 13:57
#11
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
حور عين
گويند: بهشت و، حورِ عين خواهد بود
و آنجا، میِ ناب و، انگبين خواهد بود
گر ما، می و معشوق گُزيديم، چه باک؟
آخر، نه به عاقبت، همين خواهد بود؟
.
     
02_04_2010 . 13:59
#12
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
بهشت و حور و کوثر
گويند: بهشت و، حور و، کوثر باشد
جوی می و، شير و، شهد و، شکر باشد
پُر کن قدحِ باده و، بر دستم نِه
نقدی، زِ هزار نسيه، بهتر باشد
.
     
02_04_2010 . 14:02
#13
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
آواز دُهُل
گويند، بهشتِ عَدنِ با حور خوش است
من می‌گويم، که آبِ انگور، خوش است
اين نقد بگير و، دست از آن نسيه بدار
کاوازِ دُهُل، برادر!، از دور خوش است
.
     
02_04_2010 . 14:06
#14
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
من هيچ ندانم
من هيچ ندانم، که مرا، آنکه سرشت
از اهلِ بهشت کرد، يا، دوزخِ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لبِ کشت،
اين هر سه، مرا نقد و، ترا، نسيه بهشت
.
     
02_04_2010 . 14:10
#15
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
اندوه جهان
چون آمدنم، به من نَبُد، روزِ نخست
اين رفتنِ بی‌مراد، عزمی است درست؟
برخيز و ميان ببند، ای ساقی!، چُست
کاندوهِ جهان، به می، فرو خواهم شُست
.
     
02_04_2010 . 14:14
#16
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
چه شيرين و چه تلخ
چون عُمر به سر رسد، چه بغداد و چه بلخ
پيمانه که پُر شود، چه شيرين و چه تلخ
خوش باش! که بعد از من و تو، ماه، بسی
از سَلخ، به غَره آيد، از غَره، به سَلخ!
.
     
02_04_2010 . 14:17
#17
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
سرمستی من
ساقی!، غمِ من، بلندآوازه شده است
سرمستیِ من، برون زِ اندازه شده است
با موی سپيد، سرخوشم، کز میِ تو
پيرانه سرم، بهارِ دل، تازه شده است
.
     
02_04_2010 . 14:20
#18
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
سعی ساقی
از من رمقی، به سعی ساقی، مانده است
وز صحبت خلق، بی‌وفايی مانده است
از باده‌ی نوشين، قدحی، بيش نماند
از عمر، ندانم که، چه باقی مانده است!
.
     
08_04_2010 . 13:18
#19
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
آخر چه؟
دنيا به مراد، رانده گير، آخر چه؟
وين نامه‌ی عمر، خوانده گير، آخر چه؟
گيرم که به کامِ دل، بماندی صد سال
صد سالِ دگر، بمانده گير، آخر چه؟
.
     
08_04_2010 . 13:25
#20
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
هيچ
بنگر زِ جهان، چه طرف بربستم؟ هيچ
وز حاصلِ عمر، چيست در دستم؟ هيچ
شمعِ طرب‌ام، ولی، چو بنشستم،‌ هيچ
من جامِ جم‌ام، ولی، چو بشکستم، هيچ
.
     
08_04_2010 . 13:28
#21
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
يک نفس
از منزل کفر، تا به دين، يک نفس است
وز عالم شک، تا به يقين، يک نفس است
اين يک نفس عزيز را، خوش می‌دار
کز حاصل عمر ما، همين يک نفس است
.
     
08_04_2010 . 13:30
#22
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
من در عجبم
تا زهره و مه، در آسمان گشته پديد
بهتر ز می ناب، کسی هيچ نديد
من در عجبم، ز می‌فروشان، کايشان
زين به که فروشند، چه خواهند خريد؟
.
     
08_04_2010 . 13:32
#23
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
قافله‌ی عمر
اين قافله‌ی عمر، عجب می‌گذرد!
درياب دمی، که با طرب می‌گذرد
ساقی، غم فردای حريفان، چه خوری
پيش آر، پياله را، که شب می‌گذرد
.
     
08_04_2010 . 13:36
#24
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
خروسِ سحری
هنگام سپيده‌دم، خروسِ سحری
دانی که چرا، همی‌کند، نوحه‌گری؟
يعنی که : نمودند، در آيينه‌ی صبح
کز عمر، شبی گذشت و، تو بی خبری!
.
     
08_04_2010 . 13:39
#25
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
شيشه‌ی نام و ننگ
صبح است، دمی، بر می گلرنگ زنيم
وين شيشه‌ی نام و ننگ، بر سنگ زنيم
دست از امل دراز خود، باز کشيم
در زلف دراز و، دامن چنگ زنيم
.
     
08_04_2010 . 13:42
#26
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
گل و سبزه
ساقی، گل و سبزه، بس طربناک شده ا‌ست
درياب، که هفته‌ی دگر، خاک شده ا‌ست
می نوش و گلی بچين، که تا درنگری
گُل، خاک شده ا‌ست و، سبزه، خاشاک شده ا‌ست
.
     
08_04_2010 . 13:46
#27
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
هفت هزار سالگان
ای دوست، بيا، تا غم فردا نخوريم
وين يکدم عمر را، غنيمت شمريم
فردا، که ازين دير کهن، درگذريم
با هفت هزار سالگان، سر به سريم
.
     
08_04_2010 . 13:50
#28
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
عمر جاودانی
می نوش، که عمر جاودانی اين است
خود، حاصلت از، دور جوانی، اين است
هنگام گل و مل است و، ياران، سرمست
خوش باش دمی، که زندگانی، اين است
.
     
08_04_2010 . 13:53
#29
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
تا کی؟
تا کِی، غمِ آن خورم، که دارم يا نه
وين عمر، به خوشدلی گذارم يا نه
پُرکن، قدحِ باده، که معلومم نيست
کاين دم، که فرو برم، بَر آرم يا نه
.
     
08_04_2010 . 13:58
#30
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
عمرت، تا کی
عمرت، تا کی، به خودپرستی گذرد
يا در پی، نيستی و، هستی گذرد
می خور که چنين عمر، که غم، در پی اوست
آن به، که به خواب، يا به مستی گذرد
.
     
08_04_2010 . 14:01
#31
shervin آفلاین
مدیر
ارسال‌ها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
خيام!
خيام! اگر ز باده مستی، خوش باش
با لاله‌رخی، اگر نشستی، خوش باش
چون، عاقبت کار جهان، نيستی است
انگار که نيستی، چو هستی، خوش باش
.
     
« قدیمی‌تر | جدیدتر »
 موضوع بسته شده است 




موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  خیام ۱ shervin 30 12,547 02_04_2010 . 13:18
آخرین ارسال: shervin

  • مشاهده‌ی نسخه‌ی قابل چاپ
  • مشترک شدن در این موضوع
پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان

خانه بازگشت به بالا خوراک انجمن‌های تالار خوراک کلی تالار

kanoun
کانون آرمان شریعتی
قدرت‌گرفته از : مای بی بی
پشتیبانی از سایت : مای بی بی فارسی
فارسی‌سازی انجمن : پشتیبانی مای بی بی ایران
شبکه شریعتی در تلگرام _ سایت مرکزی شاندل _ تالار گفتمان جدید
جدید new
تلگرام
خبرنامه خبرنامه
.
حالت خطی
حالت موضوعی