جملات شریعتی درباره عبادت
25_03_2010 . 19:42
#1
جملات شریعتی درباره عبادت



دوستان گرامی!
جهت تهیه آرشیوی برای دسته‌بندی موضوعی اندیشه‌های شریعتی، جملات شریعتی درباره عبادت را با ذکر شماره مجموعه آثار و صفحه مربوطه، در این بخش وارد نمائید.


ــــــــــــــــــــــــــــــ
.
25_03_2010 . 19:45
#2
نماز تو یک ورزش تکراری است!
پدر مومن من ... مادر مقدس من ... نماز تو یک ورزش تکراری است بدون هیچ اثراخلاقی و اصلاح عملی و حتی نتیجه بهداشتی! که صبح و ظهر و شب انجام می‌دهی اما نه معانی الفاظ و ارکان‌اش را می‌دانی و نه فلسفه حقیقی و هدف اساسی‌اش را می‌فهمی. تمام نتیجه کار تو و آثار نماز تو این است که پشت تو قوز در آورد و پیشانی صافت پینه بست و فرق من بی نماز با تو نمازگزار فقط این است که من این دو علامت تقوی را ندارم!

تو می‌گویی : نماز خواندن با خدا سخن گفتن است. تصورش را بکن کسی با مخاطبی مشغول حرف زدن باشد اما خودش نفهمد که دارد چه می‌گوید؟ فقط تمام کوشش‌اش این باشد که با دقت و وسواس مضجکی الفاظ و حروف را از مخارج اصلی‌اش صادرکند. اگر هنگام حرف زدن "ص" را "س" تلفظ کند حرف زدنش غلط می‌شود اما اگر اصلا نفهمد چه حرفهایی می‌زند و به مخاطب‌اش چه می‌گوید غلط نمی‌شود!

اگر کسی روزی پنج بار و هر بار چند بار با مقدمات و تشریفات دقیق و حساس پیش شما بیاید و با حالتی ملتمسانه و عاجزانه و اصرار و زاری چیزی را از شما بخواهد و ببینید که با وسواس عجیبی و خواهش همیشگی خود را تلفظ می‌کند اما خودش نمی‌فهمد که چه درخواستی از شما دارد چه حالتی به شما دست می‌دهد؟ شما به اوچه می‌دهید؟ و وقتی متوجه شدید که این کار برایش یک عادت شده و یا بعنوان وظیفه یاترس از شما هم انجام می‌دهد دیگر چه می‌کنید؟ گوش‌تان را پنبه نمی‌کنید؟

اگر خدا از آدم خیلی بی شعور و بلکه آدمی که مایه مخصوص ضدشعور داردبدش بیاید همان رکعت اول اولین نمازش با یک لگد پشت به قبله از درگاه خود بیرون‌اش می‌اندازد و پرت‌اش می‌کند توی بدترین جاهای جهان سوم تا در چنگ استعمار هم‌چون چهارپایانزبان بسته‌ی نجیب بار بکشد و خار هم نخورد و شکر خدا کند و در آرزوی بهشت آخرت در دوزخ دنیا زندگی کند و در لهیب آتش و ذلت و جهل و فقر خود ابولهب باشد و زن‌اش حماله‌الحطب!!!

و اگر خدا ترحم کند رهایش می‌کند تا هم‌چون خر خراس تمام عمر بر عادت خویش در دوار سرسام‌آور بلاهت دور زند و دور زند و دور زند... و در غروب یک عمر حرکت و طی طریق در این "مذهب دوری" به همان نقطه‌ای رسد که صبح آغاز کرده بود. با چشم بسته تا نبیند که چه می‌کند و با پوز بسته تا نخورد از آنچه می‌سازد! و این است بنده مومن آنچه عفت و تقوی می‌گویند.

کجایی پدر مومن من... مادر مقدس من... وای بر شما نمازگزارانی که سخت غافلید و از نماز نیز. در خیال‌تان خدای آسمان را نماز می‌برید و در عمل بت‌های قرن را. خداوندان زمین را...

بت‌هایی را که دیگر مجسمه‌های ساده وگنگ و عاجز عصر ابراهیم و سرزمین محمد نیستند...


مجموعه آثار ۰۰ / ـــــ / ص ۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : ۰ بار / شروین
.
15_10_2011 . 11:10
#3
جملات شریعتی درباره عبادت
"... عبادت، به معنای انجام فرم‌های سنتی و اوراد لفظی، آن‌چنان‌که اکنون در میان مذهبی‌های سنتی رایج است، نیست..."


مجموعه آثار ۲ / خودسازی انقلابی / ص ۱۵۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
22_06_2013 . 11:45
#4
جملات شریعتی درباره عبادت
در زندان ساواک صدای شکنجه شوندگان, به خصوص در شب ها قابل تحمل نیست. شب هایی که چنین وصفی بود همه به حد جنون می رسیدند و مقاومت ها می شکست. من وقتی طاقتم طاق میشد تنها راهی که داشتم این بود که به نماز بایستم!
در تنهایی سلول زندان, همه رابطه های انسان قطع میشود. به صورتی در می آید که حتی وقتی میخواهد زن و بچه اش یا پدر و مادرش را تصور کند] به ذهنش نمی آید و قیافه اش از یادش می رود؛ حتی اسامی و الفاظ و حرف زدن از یادش می رود. برای اینکه یک زندانی به سقوط مطلق برسد, باید او را به تنهایی مطلق رساند و در این حالت برای هر کاری آماده است و دیگر مقاومتی ندارد.
تجربه نشان داده است که در این حالات, درون گراها دیرتر به تنهایی می رسند, انسان هایی که می توانند ساعت ها تنها بمانند و با خودشان فکر کنند, بیشتر در برابر تنهایی مقاومت می کنند. نکته دیگری که در تمام دنیا تجربه شده این است که افراد مذهبی بیشتر مقاومت می کنند, تا افراد غیر مذهبی. در تنهایی زندان, انسان خود به خود به همه عواملی تکیه میکند و تقویت شان می نماید که موجب مقاومت بیشتر او در بابر تاثیر تنهایی خواهد شد.
در تلاشی که انسان برای مقابله با تنهایی میکند, یکی از عوامل برای درست کردن "ضد تنهایی", "سلام های نماز" است. این سه سلام مکانیسم عجیبی در پر کردن خلاء و در نفی تنهایی در راندن تنهایی دارد.
اولین کاری که سلام میکند و اولین نقشی که دارد احضار کسی است که مخاطب "سلام" شما است. امکان ندارد شما به فرد غایب, به آدمی که نیست به کسی که نیست سلام کنید. در آن فضایی که هیچ رابطه ای با هیچ کس ندارید, "سلام" شما را در یک رابطه ی مستقیم با یک مخاطب حی و حاضر که جلوی تان نشسته است, در اتاق تان حضور دارد, قرار می دهد, و این تنهایی را محدود میکند و یا آنرا از بین می برد.
این سه تا "سلام" سه تا احضار است, به سه مخاطب. "سلام" اول پیغمبر و نبی را احضار میکند, یعنی سلول زندان از حضور نبی پر میشود. نبی, سرچشمه ی همه ی اعتقادات و همه ی ایمان و همه ی پیوند ها و احساس های من است.
"سلام" دوم خود دو بخش است, یعنی دو سلام است, با سلام دوم, تمام حزب و جمعیت خود را اینجا آوردم و نشاندم. همچنین با همه ی انسان های پاک کردار و پاک اعتقاد و صالح و مصلح, در هر گوشه ای از زمین و زمان, رابطه برقرار میکنم. در "سلام" آخر] من یک رابطه ی وجودی با هستی پیدا میکنم, با همه ی جهان, با نیروها و آگاهی ها و شعورها و دست اندکارهایی که در راه حقیقت کلی هستی به طرف خدا حرکت میکنند.

مجموعه آثار 3 / ابوذر / ص 201
.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان