جملات شریعتی درباره روحانیت
23_12_2009 . 16:17
#1
جملات شریعتی درباره روحانیت



دوستان گرامی!
جهت تهیه آرشیوی برای دسته‌بندی موضوعی اندیشه‌های شریعتی، جملات شریعتی درباره روحانیت را با ذکر شماره مجموعه آثار و صفحه مربوطه، در این بخش وارد نمائید.


ــــــــــــــــــــــــــــــ
.
10_02_2010 . 04:00
#2
اسلام منهای روحانیت
"... اكنون، خوشبختانه، همان‌طور كه دكتر مصدق تز "اقتصاد منهای نفت" را طرح كرد، تا استقلال نهضت را پی‌ریزی كند و آن‌را از بند اسارت و احتیاج به كمپانی استعماری سابق آزاد سازد، تز "اسلام منهای آخوند" در جامعه تحقق یافته است و این موفقیت موجب شده است که هم اسلام از چارچوب تنگ قرون وسطایی و اسارت در كلیساهای كشیشی و بینش متحجر و طرز فكر منحط و جهان‌بینی انحرافی و خرافی و جهالت‌پرور و تقلیدسازی، كه مردم را عوام كالانعام بار آورده بود و روشنفكر را دشمن مذهب و ترسان و گریزان از اسلام، آزاد شده است..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
08_03_2010 . 01:52
#3
همين روحانيت اسلام بود که فتوی می‌داد
"... از همان اول هم همين روحانيت اسلام بود که فتوی می‌داد: ابوذر قصد آشوب دارد و آيه را بد معنی می‌کند. حجر از دين خارج شده است. حسين بن علی بر خلافت الهی خروج کرده است. و شيخ‌خليفه در مسجد سبزوار حرف دنيا می‌زند، به اصحاب اهانت می‌کند، او را سلطان سعيد بايد بکشد. سهروردی کافر است، شمع آجين‌اش کنيد. شهيد اول، شهيد ثانی، شهيد ثالث، همه اين‌ها که تن به حکومت اولوالامر نمی‌دهند، رافضی‌اند، مشرک‌اند، عاصی بر حکم خدا و رسول‌اند، قتل عام کنيد..."


مجموعه آثار ۲۶ / علی / ص ۲۵۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
08_03_2010 . 02:02
#4
عناصر محافظه‌کار و دم و دستگاه‌دار
"... آنان (روحانيون) نيز، هم‌چون سياست‌مداران، در يک نظامِ شکل‌گرفته‌ی منجمد، از عناصرِ محافظه‌کار و "دم و دستگاه‌دار" هستند، و نه می‌توانند، و نه می‌خواهند، و نه می‌فهمند. بنابراين، آنان نمی‌توانند آغازکننده‌ی يک انقلابِ مردمی باشند. باید مردم را بیدار کرد، و برانگیخت، و یک حرکتِ انقلابی را، از متنِ ناس، شروع کرد. در این حرکت است که، از میانِ روحانیت، عناصرِ هوشیار و پارسا و شایسته، بدان خواهند پیوست، و بافتِ ارتجاعی، همراه با عناصرِ منحط و مرتجع، رفته رفته، عقب خواهند افتاد، و محو خواهند شد..."


مجموعه آثار ۲۷ / بازشناسی / ص ۲۴۳*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
08_03_2010 . 02:29
#5
سازمان رسمی روحاني در اسلام نيست
"... اسلام، واسطه‌ی ميانِ انسان و خدا را از ميان بُرد، و برای اولين بار، ايجادِ ارتباطِ مستقيمی را، ميانِ اين دو قطب، اعلام کرد، و بنابراين، سازمانِ رسمیِ روحاني در اسلام نيست. مناصبِ مختلفِ روحانی، در اين دين، رسميت ندارد، و قبولِ ايمان و اَعمالِ عبادی‌ی افراد، موکول به نظارت و ميانگينی مقاماتِ رسمی‌ی خاصی نيست..."


مجموعه آثار ۳۰ / اسلام‌شناسی مشهد / ص ۲۴*
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
08_03_2010 . 02:34
#6
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... در اسلام ما روحانی نداريم ، اين اصطلاح مسيحی است و متأخر..."


مجموعه آثار ۰۰ / ـــــ / ص ۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : ۰ بار / شروین
.
08_03_2010 . 02:36
#7
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... من اساساً اصطلاح "روحانيت" را يک اصطلاح شيعی و اسلامی نمی‌دانم و معتقدم اين اصطلاح اخيراً از مسيحيت گرفته شده، و در متون اسلامی ما، چنين کلمه‌ای بدين معنی نيامده..."


مجموعه آثار ۰۰ / ـــــ / ص ۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : ۰ بار / شروین
.
08_03_2010 . 02:41
#8
اگر آبی نمی‌آرند، کوزه‌ای نشکنند
"... و این دیگر نیازی به گفتن ندارد که، اسلام، جز من و تو، و امثالِ من و تو، هیچ کس را ندارد. از روحانيت چشم داشتن، نوعی ساده‌لوحی است، که ويژه‌ی مقلدانِ عوام است، و مريدانِ بازاری، و اگر آبی نمی‌آرند، کوزه‌ای نشکنند، بايد سپاس‌گذارشان بود..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۲۱۴*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
08_03_2010 . 02:50
#9
هر کاری و هر خيانتی
"... یکی از الطافِ بزرگِ خدا، که این ایام احساس کرده‌ام، این بوده که، من با اين که در محيطِ مذهبی بوده‌ام، و از بچگی در کارِ مذهب، و با مذهبی‌ها بزرگ شده‌ام، معذالک، وضع طوری بوده، که با آخوندها، و محيطِ مخصوصِ آنها، نه همسايه بودم، و نه هم‌خانه، و از دور با آنها تماس داشتم.

و حال، که مستقيماً در برابرشان قرار گرفته‌ام، و آنها را، بی‌‌ریا و بی‌لباس، می‌بينم، و از شدتِ ماديگری و خودخواهی و دروغ‌پردازی و بی‌رحمی و بی‌عاطفه‌ای و بی‌شعوری و جعالی، و حاضر شدن‌شان به هر کاری و هر خيانتی، و هم‌دستی با هر کسی و هر جايی، که منافعِ شخصی، و يا صنفی‌شان، ايجاب می‌کند، آگاه شده‌ام. و هر روز قيافه موحش‌ترشان نمودارتر می‌شود..."


مجموعه آثار ۳۴ / نامه‌ها / ص ۲۵*
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
08_03_2010 . 02:56
#10
صاحب امتياز رسمی از جانب خدا!
"... متوليانِ رسمی‌ی مذهب، برخلافِ متفکران و دانشمندان و صاحب‌نظرانِ غيرمذهبی، مخالفِ خود را، مخالفِ خدا و دينِ خدا، تلقی می‌کنند، و خود را، نماينده‌ی خدا، و صاحبِ امتيازِ رسمی از جانبِ خدا! و اين است که، اختلافِ فکری يا علمی‌ی فردی با اين تيپ‌ها، به زودی، تبديل به جهادِ مقدسِ ميانِ کفر و دين، و شيطان و الله، و نجس و پاک، و ظلمت و نور، می‌شود! و در اين صورت، هر وسيله‌ای، برای کوبيدنِ باطل، و غلبه‌ی حق، مجاز است، حتی توطئه‌های ناجوان‌مردانه، و جعل و دروغ و پرونده‌سازی و پاپوش‌دوزی!..."


مجموعه آثار ۱۹ / حسین وارث آدم / ص ۸*
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
01_04_2010 . 14:06
#11
کیست که نداند؟
"... کیست که نداند، اسلام را، نه سلاحِ رستم فرخزاد و هرقل، و نه زبانِ ابنِ ابی‌العوجاء و جاثلیق، بلکه، روایاتِ ابوهریره، و احادیثِ ابودرداء، و فتواهای کعب‌الاحبار و ابوموسی و شریح و ائمه‌ی بزرگِ جماعت و فقها و متکلمان و مفسرانِ قرآن و قضات و حکامِ شرع و وعاظ و زهاد و عرفای نامی و خلفای پیغمبر، این چنین نمود، که می‌بینیم، و این چنین ساخت، که داریم! این‌ها بودند که اسلام را از درون پوساندند، پوک و بی‌روح و بی‌جهت و بی‌حیات و بی‌حرکت کردند، آن هم، نه زندیقان و دهریون و کفارِ ذمی، همین‌ها، که تولیتِ اسلام را داشته‌اند، و روحانیت اسلام را، و همین‌ها که، شعائرِ اسلام را، حج و نماز و جهاد و زکات و اذان و مسجد و رواجِ قرآن و املاءِ حدیث و ترویجِ سنت و وسعتِ قلمرو و بسطِ قدرتِ دین و عظمتِ تمدن و گسترشِ علوم و غنای فرهنگ و عرفان و حکمتِ اسلام را در تاریخ عهده‌دار بوده‌اند..."


مجموعه آثار ۲۰ / چه باید کرد؟ / ص ۳۴۴
_____________________________
ویرایش : یک بار / شروین
.
01_04_2010 . 23:45
#12
عالم به جای روحانی
"... اسلام به جای روحانی که یک قدرت حاکم بر عقل و علم، و قید اسارت بر پای حرکت و پیشرفت و حققیقت یابی است،"عالم" را می نشاند که ـ چنانکه در اسلام‌شناسی (مشهد) گفته‌ام ـ یک نیاز ضروری جامعه است، و آگاهی‌دهنده و بیدار‌کننده و عامل رشد بینش مذهبی و توسعه دانش اسلامی و چراغ راه و جوینده مجتهد حقیقت و کوبنده جهل و انحراف است..."


مجموعه آثار ۱۶ / اسلام شناسی ۱ / ص ۲۲۸
___________________________________
ویرایش : یک بار / شروین
.
02_04_2010 . 21:43
#13
حرمت جامعه روحانی
"... اگر غرض یا مرض بتواند خود را در جامه مقدس روحانی پنهان کند و از آن پایگاه به جانب ما، تیر بدترین اتهام‌ها و دروغ‌پردازی‌های تحریک‌آمیز را پرتاپ کند و حتی شرف ما و عشق و ایمان ما و اساسی‌ترین مقدسات ما را نیز آماج گیرد، ما به حرمت روحانیت و برای جلوگیری از سوء استفاده دشمن از این اختلاف، در برابر آن، مقابله نخواهیم کرد و حتی به تبرئه خود نخواهیم پرداخت، چه، حرمت جامعه روحانی را بر حرمت خویش مقدم می داریم، زیرا پاسداری از آن، نه تنها بر همه معتقدان به مذهب، بلکه برای همه روشنفکران آگاه و مسئولی که در برابر هجوم فرهنگ استعماری می‌ایستند، به عنوان تنها پایگاهی که، هم از نظر طبقاتی، بر متن توده مردم استوار است و در ارتباط، و هم از نظر فرهنگی، هنوز استعمار فرهنگی نتوانسته است آن را تسخیر کند، یک تعهد اجتماعی و وظیفه فکری است..."


مجموعه آثار ۳۴ / نامه‌ها / ص ۹۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : ۰ بار / شروین/ صفحه نامشخص
.
09_04_2010 . 12:40
#14
نه به عنوان یک جریان عمیق!
"... هر چند هیچ‌گاه جامعه شیعه و حوزه روحانیت شیعه از تکان و از جنبش و از حرکت‌های انقلابی خالی نبوده است، اما نه به عنوان یک جریان عمیق و دامنه‌داری که در مسیر حرکت فکری متن حوزه باشد، بلکه به عنوان قیام، اعتراض، و ظهور روح‌های انقلابی و شخصیت‌های پارسا، آگاه، و دلیری که به خاطر وفادار ماندن به ارزش‌های انسانی و پاسداری از حرمت و عزت اسلام و مسلمین، گاه به گاه در برابر استبداد، فساد، و توطئه های استعماری قیام می‌کرده اند، و از این‌گونه است قیام‌هایی که از زمان میرزای شیرازی تا کنون، آیت‌الله خمینی، شاهد آن بوده ایم..."


مجموعه آثار ۲۷ / بازشناسی هویت ایرانی ـ اسلامی / ص ۲۴۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
09_04_2010 . 13:37
#15
نقش رهبران روحانی مشروطه
"... نقش اساسی رهبران روحانی ما در مشروطه، تکیه بر اصول کلی اخلاقی و انسانی از قبیل عدالت، آزادی، برابری، قانون، و محکومیت ظلم، جور و استبداد بوده است. و نقش اساسی اسلام: "استخدام ایمان مذهبی در مسیر انقلاب" است، و نه ارائه یک فلسفه سیاسی و فرهنگ انقلابی‌ای که از متن ایدئولوژی اسلام یا مکتب تشیع برخاسته باشد..."


مجموعه آثار ۲۷ / بازشناسی هویت ایرانی ـ اسلامی / ص ۲۴۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
29_04_2010 . 23:43
#16
آقا روحانی است!
"... نوعی جدید و تیپی تازه در میان گروه علمای اسلامی پدید آمده‌اند که فقیه نیستند، اما مثل همین فقها حرف می‌زنند، یعنی حرف نمی‌زنند، که در رشته منبر نیستند. نمی‌نویسند، که اهل تصنیف و تالیف و ترجمه نیستند، قرآن و سیره تعلیم نمی‌دهند، زیرا که کار تفسیر نمی‌کنند. صدر اسلام و نهضت اسلام را نمی‌شناسند، زیرا که سیره‌ی پیغمبر و شرح حال ائمه و اصحاب را نمی دانند، زیرا که این چیزها مربوط به تاریخ است ، به علوم دینی مربوط نیست. مباحث اعتقادی و استدلالی اصول فکری اسلام را نمی‌شناسند، زیرا که این رشته علوم عقلی است و ویژه متکلم و فلسفه‌خوان و اهل جدل...

خلاصه آقا مفسر قرآن نیست، محدث نیست، متکلم نیست،فقیه نیست، فیلسوف نیست، عارف نیست، خطیب نیست، مدرس نیست، تاریخ اسلام را نمی‌داند، اقتصاد اسلام را نمی‌داند، پیشوایان اسلام را نمی‌شناسد، تمام عمر دست به قلم نبرده، هیچ‌وقت زبان به سخن نگشوده، یک نفر یک کلمه حرف تازه یا کهنه‌ای درباره اصل یا فرع اسلام از او نشنیده است، هیچ‌کس هم از او توقع هیچ چیز ندارد. خود به خود این سئوال پیش می‌آید که : پس آقا چکاره است؟

آقا "روحانی" است!

یعنی چه؟ ، مصرف‌اش چیست؟... ایشان یک پارچه نور است! مقدس است! "شخصیت دینی" است، آبروی دین است، وجودش تو این محل ، تو این شهر ، در همسایگی ما، مایه برکت است. نمی‌بینی چه صفائی دارد؟! چه صورت نورانی‌ای؟! روحانیت از چهره‌اش می‌بارد. وقتی چشم آدم به جمال مبارک‌اش می‌افتد، قلب‌اش روشن می‌شود، اصلاً تو این دنیا مثل اینکه نیست. با این زندگی و مردم مثل اینکه سر و کاری ندارد، تو عالم دیگری است! چیزهای دنیائی را اصلاً نمی‌شناسد. نشنیده‌ای؟ یکی از مریدهایش که برایش می‌میرد و خاک نعلین‌اش را به چشم تراخمی‌ی بچه‌اش می‌ریزد، از "آقا" پرسیده بود: برای تعیین اوقات سحری و افطار و مواقیت نمازهای یومیه، نظر مبارک درباره‌ی ساعت چیست؟ جایز است؟!

آقا با عصبانیت و تعجب از بیسوادی این مردم و ناراحتی از این جور سئوال‌های عامیانه می‌فرمایند: آقا حواست کجاست؟ خود حضرت رسول هم نمی‌داند، فقط ذات احدیت است که از ساعت خبر دارد و تعیین وقت ساعت در دست خودش است. برو از خودش بپرس مومن". از وقتی این قضیه را شنیدم و فهمیدم آقا ساعت را به معنی قیامت گرفته و اصلاً حتی متوجه نشده که در دنیا وسیله‌ای به این اسم درست شده، من ارادت‌ام به آقا دو صد چندان که بود، شد. این جور نورها باید در این ظلمات دنیای سیاه ما باشند، اگر نه سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. به خاطر چند وجود نازنین مثل همین‌هاست که خدا آسمان را بالای سر ما و زمین را زیر پای ما نگه‌داشته و از عذاب ما در برابر این همه گناهان‌مان به خاطر آنها چشم پوشیده، اگر نه باید زمین ما را مثل عاد و ثمود کن فیکون کند. او آیت خداست، حجت اسلام است، از اولیاء‌الله است، یکپارچه قدس است، اهل تقوی است، متبرک و اهل آخرت است، شخصیت الهی و بزرگ و محترم و موجه و مقدس و مبارک و مستطاب و عظمی و .... (دیگر کلمات گنده اما پوچ)

مرید آقا یک بچه دانشجوی فضولی دارد که سر به سر باباش می‌گذارد و هی می‌پرسد: بابا، آقا رشته تخصصی‌شان چیست؟ تحصیلات‌شان تا کجا است؟ الان برای اسلام دارند چه خدمتی جز نماز جماعت انجام می‌دهند؟ آقا کدام طلبه‌ای را تعلیم داده‌اند؟ کجا سخنرانی می‌کنند؟ ممکن است چند تا از آثاری که آقا درباره اسلام یا تشیع یا قرآن یا زندگی پیامبر و ائمه نوشته‌اند بدهی من بخوانم و روشن بشوم؟ مرا می‌بری پیش آقا که به سوالات‌ام راجع به خدا و مذهب و مساله امامت و انتظار مهدی جواب بدهد؟ من هیچی، تو در این بیست سی سالی که مرید مداوم آقا بوده‌ای، از او چی یاد گرفته‌ای؟ چه شناخت و شعوری تازه درباره دین و مذهبت به تو آموخته یا می آموزند؟ می‌دانم که تو به او چه‌ها داده‌ای، اما نمی‌دانم در عوض از او چه گرفته‌ای؟ می‌دانی که آقا اصلاً سواد فارسی ندارد، اما مطمئنی که سواد عربی دارد و می‌تواند قرآن را بفهمد و نهج‌البلاغه را بخواند و کتب دینی را مطالعه کند؟

و پدر جواب‌اش فقط اوقات تلخی است و بد و بیراه و اظهار یاس از سستی ایمان پسرش و فحش به زمان و جهان و علم و تمدن اروپا، و همه نویسندگان و دانشمندان و متفکران و استادان که همه‌شان لامذهب‌اند و بچه او را از دین دور کرده‌اند:

"...آخر بچه! تو خیال می‌کنی آقا هم باید دیپلم و لیسانس داشته باشد؟ هی می‌گویی سواد آقا سواد آقا؟ مگر همه‌اش سواد است؟ بچه‌جان دین مثل دانشگاه نیست که همه‌اش سواد باشد یا بیسوادی. سواد توی کتاب‌ها پر است، روحانیت چیز دیگری است. هی می‌پرسی فلسفه‌ی احکام دینی را آقا می‌داند؟ بچه‌جان! احکام دینی فلسفه و هدف ندارد، تازه این چیزها را باید از علمایی که در رشته علوم دینی مجتهد و حکیم و مفسر و مبلغ و غیره‌اند پرسید، دین که همه‌اش این نیست. آقا مرد خداست، یک شخصیت روحانی است، یک تکه نور ایمان است! وقتی نزدیک‌اش می‌روی مثل این‌که برق می‌گیردت، تمام تنت می‌لرزد، دست‌اش را که می‌بوسی برق نوری در دل و روح سیاه‌ات می‌دود. پیغمبر هم سواد نداشت، مگر همه‌اش سواد است؟ یا مگر همه‌اش پیش شخصیت دینی که می‌روی باید چیزی یاد بگیری؟ زیارت روحانی هم ثواب دارد. خدمت به صُلحا و اولیای خدا ذخیره‌ی آخرت‌ات می‌شود. شناختن و فهمیدن و شایستگی و کمال و تربیت فکر و روح و علم پیدا کردن به خدا و قرآن و زندگی پیغمبر و تاریخ اسلام و این‌ها مال اهل علم است. ما باید کاری کنیم که گناهان‌مان سبک شود و ثواب‌هامان سنگین. اعمال دینی و عبادت و زیارت که کردی چه معنی‌اش را بفهمی، چه نفهمی، اجرش را می‌بری، از آتش جهنم نجات پیدا می‌کنی و بهشت روزی‌ات می‌شود، شایستگی‌اش را هم نداشته باشی، شفاعت می کنند. همین آقا آنجا دست تو را می‌گیرد و با خودش از روی پل صراط می‌برد!! به آبروی او نمی‌آیند تو را از دست او بگیرند و از روی پل بیندازند توی آتش! جوری که تو دین را می‌فهمی، فقط فهمیده‌ها و با شعور‌ها و آنهایی که می‌دانند و می‌شناسند به بهشت می‌روند، در صورتی‌که بر عکس، حدیث است که: "اکثریت اهل بهشت آدم‌های ابله هستند"!

این است پدیده تازه در اسلام : روحانیت!..."


مجموعه آثار ۹ / تشیع علوی و تشیع صفوی / ص ۱۹۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
15_07_2010 . 19:15
#17
روحانيان رسمي
"... ناگهان ديدم در کنار فرعون‌ها و قارون‌ها،
که به بردگی‌مان می‌خريدند،
و به بيگاری‌مان مي‌کشيدند،
ديگرانی نيز به نام جانشينان پيامبران سرکشيدند،
روحانيان رسمي..."


مجموعه آثار ۲۲ / مذهب علیه مذهب / ص ۰۰
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : ۰ بار / شروین/ صفحه نامشخص
.
13_08_2010 . 13:31
#18
"آخوند زدگی" و "غرب‌زدگی"
شریعتی در یکی از بازجویی‌های ساواک نوشته است :

"... ثابت خواهم کرد و ثابت خواهد شد که مبارزه‌ی من با "آخوندزدگی" و "غرب‌زدگی" که همه‌ی کوشش علمی من و سر موفقیت‌های اجتماعی من است، کار لازمی است که به خاطر مصالح این جامعه باید در زمینه‌ی وسیعی به عنوان یک انقلاب فرهنگی ادامه یابد، و این همه‌ی کار و فکر من است..."


سید حمید روحانی / نهضت امام خمینی / دفتر سوم / ص ۲۵۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
13_08_2010 . 13:38
#19
شریح قاضی‌اند و ساحران فرعون
"... بیا و ببین که همان ریش‌های بلندی که تا دیروز، به خصوص تمام ماه رمضان امسال را در مسجدها و تکیه‌ها و سفره‌ها و مجالس زنانه عربده می‌کشیدند و هار شده بودند، و فتوای آیت الله سید مرتضی میلانی در دست و هوار می‌کشیدند که بکشید و بزنید و ویران کنید... اکنون سر از گریبان‌شان بر نمی‌دارند که مردم چه زود و چه رسوا دست‌شان را خواندند و دین‌شان و ولایت‌شان را فهمیدند، که اینها همه شریح قاضی‌اند و ساحران فرعون..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۵۳
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
21_10_2010 . 22:49
#20
نقش ماهرانه‌ی شبه‌روحانیون
"... اگر شبه روشنفکران و روشنفکران بی‌مذهب توانسته‌اند در "محو اسلام" موفقیت‌هایی به دست آورند و شکارهای بسیاری از خیل جوانان و تحصیلکرده‌های ما صید کنند، توفیق‌شان را یکسره مرهون نقش ماهرانه‌ی "شبه‌روحانیون"اند، که با اجرای نماشنامه‌ی "مسخ اسلام"، آنان را قبلاً از مذهب رم داده‌اند و هم‌دستان‌شان، در آن سوی این تماشاخانه، در حال فرار صیدشان کرده‌اند، و این همان حادثه‌ای است که کارگردان اصلی‌ی هر دو صحنه می‌خواسته است، چه، بازیگران "نقش مذهبی"، که کارشان "مسخ مذهب" است، در کار خویش موفق‌اند و خلقی را با جادوی هنرمندی و چشم‌بندی خویش بر گرد خود جمع می‌کنند و با ورد و افسونی که می‌دمند به خواب‌شان می‌کنند و روح‌شان را با احساس‌ها و عشق‌ها و آرزوها و کینه‌ها و نفرت‌های مصلحتی و ساختگی و موهوم ، مسموم می‌سازند و ذهن‌شان را با اسامی و اوراد و اوهام مشغول می‌دارند، و وقت‌شان را با اطوار و عادات و رسوم و شعائر پوک و بی‌روح و بی‌معنا معطل می کنند و به‌هرحال سرشان به چیزی به نام دین بند است و دل‌شان به ذهنیاتی بی‌خاصیت به نام اسلام و با عشق‌ها و حقه‌ها و دشمنی‌ها و شوق‌ها و جانبداری‌ها و حالات سودائی و گریه‌زاری‌های بی‌خودی برای اسامی و اشخاص و حوادث مجهولی که نمی دانند چیست، خوش! و به‌هر حال موجوداتی بار می‌آیند که در گذشته و حوادث گذشته زندگی می‌کنند، و بی‌خیال خود به آخرت، به فرادی قیامت پس از مرگ می اندیشند. حال؟، فراموش است!

اسلام را وسیله‌ای کرده‌اند برای غیبت مسلمانان از زمان حال، حادثه‌ای است در گذشته، تشیع راه نزدیکی که از همان چهارده قرن پیش، یکسره می‌خورد به بهشت! و بازیگران نقش مذهبی کار اساسی‌شان این است که تماشاچیان را از "حال" بدر برند، مسلمان‌شان کنند، یعنی چه؟ یعنی بکشانندشان به پیش از حال، برای چه؟ برای زندگی‌ی بعد از مرگ، زندگی‌ي فعلی چه؟ اسلام پیش از مرگ چه؟ اسلام به چه کار الان می آید؟ چه سودی برای مردم ما، زمان ما، چه چاره‌ای برای جهل ما، گرسنگی‌ی ما، انحطاط ما، دوست ما، دشمن ما، و... درد ما، نیاز ما؟ هیچ، این‌ها حرف دنیا است، زندگی‌ی دنیا است، زخارف دنیا است، تمام نعمت دنیا پشیزی نمی‌ارزد. تن رها کن تا نخواهی پیرهن!

یک نوع نهیلیسم مذهبی! یک فلسفه‌ي پوچی، نام‌اش دین: یک نوع استخدام دین به سود دنیاداران، وقتی مردم به دنیا نیندیشند، صاحبان دنیا بر گنج قارونی و تخت فرعونی‌ی خویش چرا اندیشناک باشند؟ وقتی مذهب ثروت‌های زمین، یعنی نعمت‌های خداوند را از دست انبوه خلایق گرفت و گفت نجس است، جیفه و مردار است، و پرت کرد، معلوم است کی می‌قاپد، و وقتی این قاپید، آشکار می‌شود که چرا او پرت کرد..."


مجموعه آثار ۲۰ / چه باید کرد؟ / ص ۳۴۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
05_01_2011 . 22:35
#21
اینها نه دین دارند و نه روحانیت!
"... اگر خدای نکرده، خداوند برای عذاب من در دل یکی از اینها می‌انداخت که کلمه‌ای در ستایش من بر زبان فحاش، قلم جعالشان گذرد، خودم را از ننگ و شرم زنده در خاک دفن می‌کردم و لااقل بتوانم باین روشنفکر دور از محافل مذهبی و بیگانه با اوضاع داخلی مذهبی‌ها، بگویم که اینها که بنام دین و به نمایندگی روحانیت حرف می‌زنند هیچکدامشان نه دین دارند و نه روحانیت! و اساسا روحانی ظاهری هم نیستند. یکی کارمند سابق شرکت سابق نفت ایران و انگلیس است و داماد طرد شده‌ي یکی از روحانیون جلیل و بزرگ، یکی هندوانه فروش بود یکی شاگرد خوش‌آواز کبابی که برای مشتریهای دکانشان که در اتومبیل کباب می‌خورده‌اند، چهچه‌ای می‌زده است و اخیرا کاشفین چهره‌های هنری و ستاره‌های مستعد هرپیشگی او را برای "شو"های دینی کشف کرده‌اند. یکی پادو سیاسی دستگاه آیت‌الله بهبهانی و یکی پاسبان بازنشسته و یکی روضه‌خوانی که اختلال حواس و احساس و ایمان دارد و درجوانی، بر روی پدرش کارد می‌کشیده است و در پیری دانشجویی را به جرم یک سئوال ، در مسجد پیغمبر کتک می‌زند و جوانی را در حوض آب می‌اندازد! و یکی آن وکیل سابق مجلس است که اخیرا به سبک باباطاهر عریان که کرد بود و سر در حوض آب کرد و بیرون آورد و عرب شد (امسیت کردیا و اصبحت عربا)! وکیل سیاسی سابق بود از تبریز ، اخیرا سرش را در خم رنگ ولایت فرو کردند، ناگهان "آیت‌الله العظمی، نابغه‌ي علامه‌ي زمان، فقیه آل محمد، در دوران (فبای آلاء ربکما تکذبان)؟ سر برآورد به لج این حقیر! فتوایی علیه من صادر کرد و بعنوان رد بر من کتابی نوشت بقلم یکی دیگر (درسی از منشور ولایت) و یکی‌دیگر کتابی نوشت بقلم او (خرتوخر !)..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / صفحه ۳۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
05_01_2011 . 22:40
#22
این‌ها با همه جا دست دارند!
"... این‌هایند آن عناصری که امروز با مردم از دین و از علی و از حسین و از روحانیت شیعه سخن می‌گویند و می‌نویسند ! این‌ها در دشمنی، حق کشی و حسد و تحریک مردم و حفظ چند مرید بدبخت خویش بهر کاری حاضرند. هرجعلی و دروغی و تحریفی و تهمتی را که منافعشان اقتضا کند ابا ندارند. این‌ها همه فن حریف‌اند، این‌ها بزرگ‌ترین دشمن اسلام، دشمن مسلمین، دشمن مردم و دشمن شیعه و دشمن روحانیت راستین و دشمن حوزه‌ي علمیه‌اند. این‌ها با همه جا دست دارند و برای پول و حتی برای بوی پول، هرکاری از دستشان برآید و هر فحشی و دروغی که بر زبان بتوان آورد و حتی نتوان، می‌کنند و می‌گویند..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / صفحه ۳۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
27_09_2011 . 04:12
#23
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... آنچه را آخوندهاي ما هم نمي‌فهمند، اين است که، وجود عده‌ی زيادی افراد مؤمن، موفقيت يک ايمان به حساب نمی‌آيد، بلکه ارزش يک ايمان به اين است که زندگی کند، و رشد و نمو و تکثير داشته باشد، وگرنه، مذهبي که به صورت يک موجود منجمد و متحجر درآمده و عقيم شده است، هرچند در حال حاضر اکثريت توده‌ي عوام بدان وابسته باشند، مرده است، و از دست رفته. زيرا، نبايد ديد که پيروان يک مذهب در يک مملکت چند ميليون نفر است، بلکه، بايد ديد که در صحنه زندگی و زمان و فکر و حرکت و تحول جامعه، و تغيير نسل و کون و فساد عقايد و ارزش‌ها و فرهنگ‌ها و نهادهاي اجتماعی، و سير تاريخ به سوي فردا، اين مذهب حضور دارد يا نه؟..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
27_09_2011 . 04:15
#24
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... آيا کساني که هنوز در قرن بيستم جرأت نکنند از چند آخوند درباری‌ي سيصد سال پيش، که حاشيه‌نشين شاه سلطان حسين بوده‌اند، انتقاد علمی کنند، و حتی اهانت‌های وقيح و کثيف آنان را به ساحت مقدس خاندان پيغمبر و ائمه‌اطهار رد نمايند، لياقت آن را دارند که اسلام را در اين عصر نجات دهند؟..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
08_10_2011 . 01:02
#25
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... اسلام فردا، دیگر اسلام ملا نخواهد بود. اسلام قم و مشهد نیز تغییر خواهد کرد..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۱۳۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
09_10_2011 . 01:45
#26
جملات شریعتی درباره روحانیت
"...یکی از همکاران آقای شیخ قاسم، که تنها کسی است که هرگز او را نخواهم بخشید، و "وای اگر از پس امروز بود فردایی"، آقای سید ابراهیم انصاری زنجانی است، که در قم ساکن‌اند، و متأسفانه، به جای یک "کلاه مخملی"، عمامه بر سر گذاشته‌اند، و در کتاب "اسلام‌شناسی در ترازوی عقل و دین"! به عنوان رد نظریه‌ای علمی، "عقل و دین‌شان" چنین پایه و مایه‌ای از منطق و شرف به ایشان ارزانی داشته است، که برای تحلیل عقلی و دینی‌ی کتاب اسلام‌شناسی من، که درس‌هایم در دانشکده ادبیات بوده است، به تمام زنان و دختران مسلمانی که در کنفرانس‌ها و درس‌های من در ارشاد شرکت می‌کرده‌اند، اتهام "اختلاط جنسی" می‌زند. هزاران زن و دختری که هر تار گیس‌شان به خروارها ریش این ملانمایانی می‌ارزد که ننگ روحانیت‌اند، و مایه شرم بشریت، هزاران زن و دختری که در چنین روزگاری، به عشق ایمان، و برای شنیدن درسی از خداپرستی، یا سخنی از علی و فاطمه و حسین و زینب، رنج راه و دشواری‌های بسیار را بر خود هموار می‌کردند، و ساعت‌ها می‌نشستند، و نیمه‌های شب، باید تنها و پیاده، گاه از شمال تا جنوب این تهران مخوف را به خانه برمی‌گشتند، و تنها به این شوق که با توش و توان مذهب و تقوی، در برابر دعوت‌های پیگیر مکتب‌های مادی، و یا وسوسه‌های کثیف فرهنگ و زندگی استعماری بتوانند مقاومت کنند، و در این راه چه عظمت‌ها و قدرت‌های اعجازآمیز و خیره‌کننده‌ای نشان دادند، و چه آیاتی در تقوی و ایمان و عمل از میان‌شان برخاست، و چه فاطمه‌وارها و زینب‌وارها که از اینان برآمدند، نمونه‌هایی که صدر اسلام را تجدید کردند، و چهره‌های آن روزگار را به یادها آوردند، و زندگی و عمل و عقیده و شخصیت نیرومند و شگفت‌شان، به اسلام جانی تازه داد، و به تاریخ ما، فصلی تازه، و به نسل ما، امیدی و ایمانی تازه، و به خدا اگر یک "روسپی اجیر"، هرچند به پول محتاج باشد، وقاحت آن را داشته باشد که به اینان با این لحن، هتاکی کند و فحاشی، و چنین کاری تنها از امثال این "سید روحانیِ ترازودار عقل و دین" ساخته است..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۱۶۸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
12_10_2011 . 01:49
#27
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... من گاندی آتش‌پرست را بيشتر لايق شيعه بودن مي‌دانم، تا آيت‌الله بهبهانی، و بدتر از او، علامه‌ مجلسی را..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۱۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
13_10_2011 . 15:06
#28
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... من در تمام این ملک، کسی را در مرتبه‌ای پایین‌تر از تقی‌زاده، شایسته‌ی دشنام نمی‌دانم، و این شیوه‌ای است که باید از قرآن بیاموزیم، چه، از میان آن همه دشمن‌ها و دشمنی‌ها، تنها نام یکی را به زبان آورده، آن ابولهب است که خودی بود و خیانت می‌کرد، خویشاوند بود و بیگانگی و دشمن‌کامی نمود..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۱۵۸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / بدون متن
.
25_10_2011 . 10:57
#29
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... آن روح‌های مختصر و چهار انگشتی! که ظرفیت دلشان به اندازه‌ی یک انگشتانه است و پرش فکرشان تا نوک بینی‌شان، خیلی خوش و راحت و خاطرجمع‌اند و با یک انگشتر عقیق و یک جو ارتفاع محاسن و یک زیارت شاه عبدالعظیم و یک اطعام و چهار پول صدقه و چند صفحه قرائت مفاتیح، خود را در اقیانوس علم‌الیقین احساس می‌کنند و در آغوش حورالعین! و چنان خیالشان از عالم و آدم و دنیا و آخرت و حساب و کتاب جمع است که گویی متولّیِ پل صراط‌ ‌اند و ملائک بهشت از اطرافیان آقا به شمار می‌روند..."


مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۵۰
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
28_10_2011 . 13:08
#30
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... امروزه خيال مي‌کنند که هر که در لباس علماي قديم بوده است، آخوند و ملا بوده است، يعني فقيه! هرگز، امروز اين لباس خاص علماي مذهبي است، پيش ازين خاص علما بوده است و حکما؛ حتي لباس فارابي که موسيقيدان و رياضي‌دان بوده و بوعلي که فيلسوف و جابر حيان که شيميست و خيام که دهري و لامذهب بوده است همين بوده است..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
28_10_2011 . 23:08
#31
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... آيت‌الله و آخوند بايد از اسلام حرف بزنند اهل نظر ميدانند که آخوند گرچه با اسلام نان مي‌خورد و زندگي مي‌کند اما آن را نمي‌فهمد و جز رساله عمليه در آداب و احکام ظاهري اسلام از آن چيزي نمي‌داند..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۴۲
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
28_10_2011 . 23:08
#32
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... اسلام را بايد از پروفسور ماسينيون پرسيد نه از حضرت مستطاب جلالت‌مآب حجت‌الاسلام والمسلمين الفقيه الخبير المحدث الاصولي الاحکيم، جناب آقاي حاجي آقا سيد محمد مهدي البحرالعلومي المشهدي ثم القمي الاصفهاني المولد النجف الموطن الکربلا مدفن انشاءالله تعالي! هُو! ماشاءالله مثل هزارلاي گوسفند هرچه مي‌کشي مي‌آيد! اما همين است، غير از همين اسم‌ها و ريش و پشم و تسبيح و انگشتر و عمامه و عبا و ساير مخلفات هيچ نيست، جز يک شکم و بقيه‌اش باد! او از اسلام چه ميفهمد..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۴۲
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
08_11_2011 . 01:08
#33
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... معمولاً متولي‌ها مسجدنشناس‌ترند و حال و روح فضاي مسجد و حکمت مسجد و داستان مسجد را نميشناسند، مثل روضه‌خوانها که کارشان روضه سيدالشهدا خواندن است و از همه کمتر سيدالشهدا را ميشناسند، هيچوقت ديده‌ايد روضه‌خواني بر امام حسين گريه کند ؟ يا آستانه‌چي‌ها، آنها که لباس رسمي دارند و توي حرم امام رضا کشيک ميدهند، اينها از همه با حرم و با امام بيگانه‌ترند. غالباً جيب‌برند نه امام‌شناس و پاسدار حرم و حريم امام، کارشان چيست..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۰۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
08_11_2011 . 01:09
#34
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... متولي‌يي که اصلاً کبوتران گلدسته را هرگز نديده و خيال مي‌کند بر روي گلدسته، سرگلدسته فقط روزنه‌هاي مؤذن است، اصلاً گوشهاش هم بقدري سنگين است که هيچوقت بانگ اذان را نشنيده است، فرق گلدسته و دودکش کوره آجرپزي را نمي‌داند چيست ؟ اگر هم بداند و بخواهد به متولي بودن مسجدش افتخار کند يا پيش خودش از آن ياد کند و کيف کند و از خودش راضي شود خيال مي‌کند که گلدسته مسجد فرقش با دودکش کوره آجرپزي يا گچ‌پزي اينست که گلدسته باريک‌تر و بلندتر از دودکشهاي کوره گچ‌پزي، آهکپزي و ذغال‌سوزي است! يا اگر بخواهد خيلي ذوق هنري بخرج دهد، مي‌گويد، نه، فرقش، فرق ديگرش اينست که گلدسته با کاشيهاي زيباي معرق تزيين شده و دودکش‌ها نه، آجر خالي است! پس اگر روزي، فردا، پس‌فردا، سالياني بر گلدسته گذشت و کاشيهايش رنگ باخت، کمي ريخت، مي‌شود دودکش کوره آجرپزي!! ؟ يا اگر يک دودکش کوره گچ‌پزي را آمدند کاشيکاري کردند مي‌شود گلدسته..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۰۰
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
18_11_2011 . 00:57
#35
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... آخوند بر همه جا مسخر است. توده در دست او است. متن مردم را به صورت لايه رسوبي ضخيم سيل ساخته است، سفت و نفوذناپذير و منجمد! هيچ آبي در آن رسوخ نمي‌كند، هيچ بذري را بر نميگيرد، كشت در آن بذر در باد فشاندن است، زمين را سخت و سنگ كرده‌اند. جز تكه‌هاي نوك‌تيز و مجروح‌كننده‌اي كه جستن مي‌كند و سر و رويت را مي‌شكند و به خون مي‌نشاند هيچ تخم زدن و بذر فشاندن در آن ثمري ندارد و اين تجربه است... دشمن را هر جور كه صاحبش تعيين مي‌كند نشان ميدهد. پر باد، پر ادعا، ناشي، هرهري مذهب، بي‌شخصيت، بي‌شرف، بي‌شعور، آلت‌دست، آماتور، عمله آماتور ظلمه! زبانشان عروسك‌هاي خنك و بي‌شعور و بي‌احساس و لوس و بي‌وزن و سبك‌مغز و خنك‌دل و جهان‌بيني‌شان تا بالاي زانو و ايده‌آلشان محصور در اسافل اعضاء! ظاهرشان شبيه گارسون‌هاي مؤنث فرنگي، دختران استخدام‌شده باشگاهها و دانسينگ‌هاي اروپايي و باطنشان ملاباجي‌هاي كنجكاو تهمت‌زن بددل حسود پست‌انديش غيبت‌كن فضول عقده‌داري كه كارشان توي مغازه‌ها پرسه زدن براي خريد است و توي خانه‌ها نشستن و از اين و آن حرف زدن و بافتن و ساختن و بد گفتن و به كار در و همسايه كار داشتن..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۲۹۳
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
11_12_2011 . 22:05
#36
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... و اما اينکه من با روحانيت مخالفم، تهمتي است که همان اندازه بي‌پا است که پيش از اين شايع کرده بودند که با تشيع مخالفم! من، چنانکه بارها گفته‌ام، دفاع از اصالت جامعه علمي شيعه، حتي در مسئوليت هر روشنفکري است که با استعمار فرهنگي غرب در مبارزه است، ولو، از نظر اعتقادي، يک احساس مذهبي نداشته باشد. اين‌ها که به تازگي از روحانيت دفاع مي‌کنند و مرا متهم مي‌سازند، غالباً کسبه معمم‌اند. هندوانه فروش، شاگرد کبابي، پاسبان بازنشسته، نخ‌تاب، کارمند پيشين شرکت سابق نفت انگليس و ايران... که اخيراً در سلک روحانيت در آمده‌اند در همين حوزه علمي ما، اکنون دانشمندان و متفکران و آزادانديشاني هستند که سرمايه اميد و الهام‌بخش ايمان مايند و در برابر دانشگاه ما، موجب حيثيت علمي و فرهنگي ما؛ اما، متأسفانه، مردم هميشه جنجال‌ها را مي‌شنوند! گوش‌ها غالباً سکوت را نمي‌توانند بفهمند، چشم‌ها غالباً آنچه را تظاهر نمي‌کند، نمي‌توانند ببينند، و در اين جنجالها و ظاهرسازي‌ها و عوامفريبي‌ها، پيش از ما، اين شخصيت‌هاي علمي و اصيل روحاني مايند، که قرباني مي‌شوند..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۰۴۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
11_12_2011 . 22:07
#37
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... شما يکجا مي‌نويسيد، رابطه اين‌ها با مردم: «دستي براي گرفتن است و دستي براي بوسيدن»، و جاي ديگري مي‌نويسيد: «اگر چهره‌هاي علي‌واري، هست، باز هم در ميان همين‌ها هست»! اين تناقض‌گويي نيست ؟ آيا، اين ستايش عجيب را بخاطر آن نکرده‌ايد که از حمله‌هاي آنها بکاهيد ؟ يک نوع باج دادن ؟ - قضاوت درباره من که آيا هرگز شده است که بخاطر مصلحت و سياست، ستايشي برخلاف حقيقت از فردي يا جمعي بکنم، با شما است و ميزان شناختتان از من و انصافتان در قضاوت، اما اين دو جمله را فراموش کرده‌ايد که من در يکجا نقل کرده‌ام و حتي در يک پاراگراف، و آن کتاب «انتظار، مذهب اعتراض» است. اين تناقض در قضاوت من هست، علت آن، تناقض در موضوع مورد قضاوت من است. همانطور که گفته‌ام (در کنفرانسي در پاريس و در درسهاي اسلام‌شناسي تهران هم) «تا آنجا که اطلاع داريم، در زير قراردادهاي استعماري با غرب، امضاي دکتر و مهندس و فرنگ‌رفته هست، اما امضاي يک ملاي مذهبي نيست، برعکس، پيشاپيش هر نهضت ضداستعماري و ملي مترقي، قيافه يک يا چند روحاني بزرگ را مي‌بينيم». از طرف ديگر، مي‌بينيم هر وقت دشمن خواسته است همين علماي روشن و مصلح و يا نهضت اسلامي ترقيخواه را فلج و آلوده کند، اذهان توده را بيالايد و يا تحريک عوام از احساسات مذهبي سوء استفاده کند، جامعه را در جمود و خواب نگه دارد و هرگونه جهشي يا جنبشي را در انديشه‌ها بکوبد، به عواملي متوسل شده است که متأسفانه لباس و نام و عنوان روحاني داشته‌اند. اين است که لقب و اسم و رسم و ظاهر را بگذاريد کنار، بگوييد: کي ؟ تا بگويم: چي..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۰۴۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
11_12_2011 . 22:07
#38
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... امروز علماي بزرگ مذهبي ما بايد به منبر بالا روند، و دست به قلم ببرند، و با مردم حرف بزنند، نه اينکه براي مردم فقط يک رساله عمليه بنويسند، و همان را هم ديگري بنويسد، و به امضاي ايشان برساند! پس مردم از چه کساني مذهب‌شان را بياموزند؟ چرا الان کتاب‌هاي مذهبي را که کتاب‌خوان‌هاي ما مي‌خوانند، غالباً بايد يا ترجمه آثار مستشرقين باشد، و يا آثار مصري‌ها، و يا تحصيل‌کرده‌هاي جديد..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۰۴۳
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
11_12_2011 . 22:27
#39
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... با اینکه هر خواننده ای میفهمد که من از علمای مذهبی و حوزه اسلامی ستایشی بی سابقه کرده ام و تجلیلی که از آن بالاتر در قلم و زبان نمی آید و حمله ام متوجه افراد بی صلاحیت ناپاک وابسته و منافق و مصنوعی است که دستهائی بر آنها لباس علم و دین پوشانده اند تا مردم را بفریبند و از ایمان و احساسات جامعه مذهبی نسبت به مذهب و علمای راستین مذهب سوء استفاده کنند و افکار را به مسائل انحرافی مشغول دارند و مذهب را مسخ کنند و بیشتر علمای مذهبی را در محاق برند و حق روحانیون حقیقی را پامال سازند و حوزه را لکه دار سازند...ولی نمیدانم چرا بعضی از مدافعین این مطلب را اهانت به مقام خود و حمله به شخصیت خود تلقی کرده اند این سوء استفاده های قدرت ها را در دوران غیبت،به خود منسوب نموده اند و آن عناصرمشکوک دخیل را که خود را در صف علمای مذهبی جا میزنند و علمای حقیقی را که هستند و چهره های علی واری را که باز در همین روحانیت هست،کنار میرانند یا تضعیف میکنند-خطاب به خود تعبیر کرده اند!من که کلی حرف میزنم و تعیین موضوع و مورد نمیکنم،خلاصه من آدرس نمیدهم،چرا خودشان صدایش را در می آورند..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۰۰۵ / پاورقی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
12_12_2011 . 03:09
#40
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... آقاي حاج شيخ محمد علي انصاري در کتاب قطور «دفاع از اسلام و روحانيت، پاسخ به دکتر علي شريعتي»- که اگر قرار بود در زشتي هم جايزه نوبل بدهند، بي‌شک برنده ميشد- فصل اول کتابش بنام «دکتر شريعتي را بشناسيد». به شرح حال من اختصاص دارد. آدم خوش‌ذوق و مؤمن! را ببين که حتي شرح حال مرا نشسته و سرتاپا از خودش جعل کرده است! «مردي است در حدود پنجاه سال! بيست سال در فرانسه بود، در مدرسه «واليانس» (مقصودش آليانس است) درس خوانده در رشته زبان‌آوري و فن نطق و بيان! (شنيده که آليانس مدرسه زبان است، نمي‌فهمد که مدرسه زبان، يعني چه ؟ ) و بالاخره، دکتر در رشته طب است»!!
آرزوي هميشگي ما اين است که مردم و نيز تحصيلکرده‌هاي روشنفکر، بهمان اندازه که «کسبه دين» و رياکاران دروغيني را که دستي در دست جهل دارند و دستي در دست... مي‌شناسند و از جامعه مي‌رانند، و از تکفير و تهديد و توسلشان نمي‌هراسند، جامعه مقدس علمي و علماي آزاده و طلاب و همه پاسداران راستين فرهنگ اسلامي را پاس دارند..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۰۴۲
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
27_12_2011 . 15:35
#41
جملات شریعتی درباره روحانیت
"... علماي شيعه كاملاً‌مواظب هستند كه دربين مردم محبوبيتشان حفظ شود و چون به مردم تكيه دارند ناچار بسياري از حقايق علمي را كه از اسلام يا اجتماع احساس مي‌كنند و مي‌بينند كتمان كنند. چون موافق طبع و راي مردم نيست. مثلا از هر روحاني بپرسي كه سينه زدن و مجروح كردن بخاطر امام حسين در عاشورا درست است، مي‌گويد خير، مطرود است. ولي هيچكس اين را روي منبر نمي گويد. چرا آنچنان كه بايد حرف بزند، نميزند. بلكه آنچنان كه شايد حرف مي‌زند. چرا كه اگر بگويد سينه نزنيد، عوام از آنها برميگردند و ناچار كساني‌كه ترس آرا مردم را دارند، قدرت خود را براي رهبري مردم از دست مي‌دهند. اين جمله مال اشپنگلر است: «همه كساني‌كه از دموكراسي حرف مي‌زنندو همه كساني‌كه با دموكراسي روي كار آمدند دروغگويان مردم فريب و متظاهرند، زيرا دموكراسي يعني فريب كاري». البته اين سخن دشنام به فاشيسم است كه خود نظام و فكر هولناكي است، ولي خالي از واقعيت نيست..."


مجموعه آثار ۱۲ / تاریخ تمدن ۲ / ص ۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان