"... ای زینب ای زبان علی در کام!
با ملت خویش حرف بزن!
ای زن!
ای که مردانگی در رکاب تو ، جوانمردی آموخت ...
ای زبان علی در کام!
ای رسالت حسین بر دوش!
ای که از کربلا می آیی و پیام شهیدان را
در میان هیاهوی همیشگی قداره بندان و جلادان
همچنان به گوش تاریخ می رسانی
زینب،با ما سخن بگو!
مگو که بر شما چه گذشت !
مگو که در آن صحرای سرخ چه دیدی!
مگو که جنایت آنجا تا به کجا رسید!
مگو که خداوند ، آن روز
عزیزترین و پرشگوه ترین ارزشها و عظمت هایی را که آفریده است
یک جا در ساحل فرات
و بر روی ریگزارهای تفتیده بیابان طف
چگونه به نمایش آورد و بر فرشتگان عرضه کرد
تا بدانند که چرا می بایست بر آدم سجده کنند...؟
آری زینب!
مگو که در آنجا بر شما چه رفت!
مگو که دشمنانتان چه کردند، دوستانتان چه کردند...؟
آری ای "پیامبر انقلاب حسین"!
ما می دانیم ما همه را شنیده ایم.
تو پیام کربلا را ، پیام شهیدان را بدرستی گزارده ای
تو شهیدی هستی که از خون خویش کلمه ساختی
همچون برادرت که با قطره قطره خون خویش سخن می گفت.
ای که از باغهای سرخ شهادت می آیی
و بوی گلهای نو شکفته آن دیار را در پیرهن داری
ای دختر علی ، ای خواهر
ای که غافله سالار کاروان اسیرانی
ما را نیز در پی این غافله با خود ببر!..."
مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۱۲۰
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : ۰ بار / شروین