جملات شریعتی درباره حقیقت و مصلحت
23_12_2009 . 16:20
#1
جملات شریعتی درباره حقیقت و مصلحت



دوستان گرامی!
جهت تهیه آرشیوی برای دسته‌بندی موضوعی اندیشه‌های شریعتی، جملات شریعتی درباره حقیقت و مصلحت را با ذکر شماره مجموعه آثار و صفحه مربوطه، در این بخش وارد نمائید.


ــــــــــــــــــــــــــــــ
.
02_04_2010 . 18:23
#2
روپوش دروغین زیبایی
"... همیشه "مصلحت"، روپوش دروغین زیبایی بوده است
تا دشمنانِ "حقیقت"، حقیقت را رو به قبله ذبح کنند
که مصلحت، همیشه مونتاژ دین و دنیا بوده است...
"تشیع مصلحت"، نابودکننده ی "تشیع حقیقت" است،
هم‌چنان که در تاریخ اسلام، "اسلام حقیقت"،
قربانی"اسلام مصلحت"، که آغاز نبرد
میان مصلحت و حقیقت در "سقیفه" بود
و مصلحت پیروز شد . و از همان‌جا ادامه دارد
و همچون خطی که از یک نقطه آغاز می‌شوند
و با زاویه ی یک درجه‌ای از هم دور می‌شوند
و هرچه می‌گذرد فاصله بیشتر می‌شود
و بیشتر، تا فاصله‌ی حقیقت و مصلحت می شود
فاصله‌ی "ظلم و عدل"، "امامت و استبداد"،
"جمود و اجتهاد"، "ذلت و عزت"...
یعنی "گذشته و حال". من که تمام عمر،
شاهد قربانی شدن و پایمال شدن حقیقت‌ها
بوسیله‌ی انسان‌های مصلحت‌پرست بوده‌ام،
در مورد مصلحت عقده پیدا کرده‌ام
و اعتقاد یافته‌ام که :
"هیچ چیز غیر از خود حقیقت، مصلحت نیست"..."


مجموعه آثار ۰۰ / ـــــ / ص ۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : ۰ بار / شروین
.
16_07_2010 . 00:13
#3
فاجعه‌ی پلید مصلحت‌پرستی
"... خدایا!
مرا از این فاجعه‌ی پلیدِ "مصلحت‌پرستی"،
که چون همه‌کس‌گیر شده است،
وقاحت‌اش از یاد رفته،
و بیماری‌ای شده است،
که از فرطِ عمومیت‌اش،
هر که از آن سالم مانده باشد،
بیمار می‌نماید،
مصون بدار،
تا :
به رعایتِ مصلحت،
حقیقت را،
ذبحِ شرعی نکنم..."


مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۱۰۸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
16_07_2010 . 01:51
#4
حقيقت‌پرستی
"... و "حقيقت‌پرستی" چنين مذهبي است، كه حقيقت، بی‌پرستش، فلسفه و دانش است، و پرستش، بی‌حقيقت ، بت‌پرستی يا شهوت!..."


مجموعه آثار ۰۰ / ـــــ / ص ۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : ۰ بار / شروین
.
21_10_2010 . 23:24
#5
خواجه‌ی ناصح
"... یکی از رفقا به من نصیحت می کرد که: ... آقا با چه زبانی با تو حرف بزنم که بفهمی؟... باید طوری سلوک کنی و سخن بگویی که مردم بپسندند، آنهایی که مورد توجه عوام مذهبی هستند خوش‌شان بیاید، تو را تأیید کنند تا همه تو را از خودشان بدانند،... هر چه را علت بدبختی‌ی جامعه و عامل جهل مردم و مسخ مذهب است نگوئی، مصالح و حدود و منافع اشخاص ذی‌نفوذ را رعایت کنی، این کارها مشکل نیست، یک کم پختگی و زرنگی می‌خواهد. همین‌هایی که این همه هیاهو راه انداخته‌اند و واسلاما و وا اماما... و اعلامیه نشر می‌دهند و دروغ می‌بندند و سر و ته یک مطلب را می‌زنند و جمله‌ی ناقص و حتی تحریف‌شده‌ای را از کتاب یا سخنرانی تو برای عوام‌الناس نقل می‌کنند و می‌بینی که حاضرند هر جعلی و بهتانی و جنایتی را مرتکب شوند، تا امثال تو را مزاحم شئون و مصالح خود حس می‌کنند، توی توده‌ی ملت لجن‌مال کنند. همین‌ها با یک "چاخان" صد و هشتاد درجه تغییر جهت می‌دهند! امتحان کن تا صحت نظر مرا بفهمی. در ضمن سخنرانی، به مناسبتی که خودت آن را به وجود می‌آوری، ادای احترامی از آنها بکن، اسمی ببر و تجلیلی، همین قدر که مثلاً: فلانی عظیم‌ترین نشانه‌ی خداوند در روی زمین است، یا رکن دنیا و دین و حجت اسلام و مسلمین است، بس است. از فردا می‌بینی که یکی را که گفته‌ای، صد تا عوض‌اش را گرفته‌ای. آقا! آدم... باید متوجه باشد که جامعه چه اقتضائی دارد، چه خصوصیاتی دارد، چه چیز را می‌پسندد، نسبت به چه چیزها حساسیت نشان می‌دهد، و از همه مهمتر، مقصود از جامعه عوام‌الناس که نیستند، آنهایی هستند که عقل و دین عوام‌الناس در دست آنها است، نظر آنها نظر اجتماع است، آنها را باید داشت، آنها هستند که در زندگی و حیثیت و شهرت آدم موثرند. چه کار داری کی بد است کی خوب؟... این‌ها به درد می‌خورند. با شش تا دانشجو و بچه محصل و جوان بازاری و اداری که خودش خودش را نمی‌تواند جمع کند، و سرش به کلاه‌ش نمی‌ارزد و کاره‌ای نیست که "کار درست نمی‌شود !"...

گفتم: خواجه‌ی ناصح عاقل باهوش جامعه‌شناس شیعه‌ی با معرفت و عالم ائمه! من دلم برای خودم نمی‌سوزد، برای حضرت علی می‌سوزد که در زمان ما نبود که از نصایح شما برخوردار شود!!..."


مجموعه آثار ۹ / تشیع علوی و تشیع صفوی / ص ۲۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
01_11_2010 . 12:37
#6
آب حیات
"... مردمی را که « آب قنات » ندارند به جستجوی « آب حیات » در پی اسکندر روانه کردن و قصه خضر بر گوش‌شان خواندن شیطنت بدی‌ است.آن‌ها که « عشق » را در زندگی خلق جانشین « نان » کرده‌اند فریبکارانند که نام فریبشان را « زهد » گذاشته‌اند. مردمی که معاش ندارند معاد ندارند..."
.
29_12_2010 . 20:51
#7
اسلام با نه آغاز شد!
"... تشیع، یک اصل دارد و تمام اصول دیگرش از همین یک اصل منشعب می شود، و اساساً به عقیده من تاریخ تشیع و پیدایش تشیع در اسلام از همین یک “ نه “ آغاز می شود.

اگر همه اصول و فروع شیعه بر این اصل مبتنی نباشد، پا در هوا و بی معنی و بی هدف است. و این اصل اصل ها “ نه “ است.

من نمی خواهم خود موضوع را تحلیل کنم، بلکه برآنم که برای همه تاریخ یک اصل، استنباط کنم:

در شورای ساخت عمر، “ عبد الرحمن بن عوف “ رئیس مجلس مأمور انتخاب خلیفه بعد از عمر، به علی دست می دهد و می گوید: به عنوان خلیفه رسول خدا، بر اساس “ کتاب خدا “، “ سنت پیغمبر “ و “ رویه دو شیخ “، با تو بیعت می کنم. و علی بی لحظه ای تردید می گوید: “ نه “. و “ نه “ اش قیمتی دارد که خود علی می داند و علی باید بپردازد: نابود شدن خود علی، قیمت اول. نابودی تمام فرزندان علی در طول تاریخ، قیمت دوم. و حتی محروم شدن جامعه اسلامی زمان علی، از حکومت علی، قیمت سوم!

این همه زیان برای یک “ نه “ ؟. “ نه “ ای، این همه گران! چرا؟ او، خود و حکومتش را حق داشت قربانی کند، اما فرزندانش را چرا؟ محروم کردن مردم و جامعه زمانش را از حکومت علی و گرفتار کردنشان را به حکومت و زعامت خلفای جور، چرا؟

علی، به عنوان هدف خویش و رسالت بزرگ امامتش، نه می خواهد حکومت به دست گیرد و نه در اندیشه نجات همان جامعه محدود زمانش است، و نه می خواهد به هر قیمتی فرزندانش را بر جامعه حکومت ببخشد - گرچه این همه را می خواهد، اما به صورت جزئی از کل - او، با این “ نه “، می خواهد به مردم همه عصرها بیاموزد که:

. . . هرکه به حق می اندیشد و در راه من گام می گذارد، هرگاه در برابر باطل - در هر شرایطی و با هر مصلحتی - قرار بگیرد باید بگوید: “ نه “!

به خاطر این اصل است که فدا شدن خود او، و حکومت و فرزندانش، و حتی جامعه زمانش، به ماندگاری این اصل در همه زمان ها، می ارزد، تا در میان همه اندیشمندان پا برجا شود، که به خاطر مصلحت، حقیقتی را پایمال نکنند و در برابر باطل - به دلیل مصلحتی - “ آری “ نگویند.

“ تشیع مصلحت “، تشیع صفوی است و در برابرش تشیع علوی که “ تشیع حقیقت “ است..."
بخشی از کتاب ((مسولیت شیعه بودن )) دکتر علی شریعتی
.
14_12_2011 . 22:00
#8
جملات شریعتی درباره حقیقت و مصلحت
"... حقیقت را باید آن چنان که هست شناخت، نه آن چنان که می‌پسندند..."


مجموعه آثار ۵ / ما و اقبال / ص ۶۵

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 22:09
#9
جملات شریعتی درباره حقیقت و مصلحت
"... «جامعه»، غير از منطق يک «نظريه»، عامل ديگري را نيز بايد در قضاوت دخيل شمرد و آن: ملاک «زمان- مکان» خاصي است که آن «نظريه» در آن مطرح مي‌شود. اين است که گاه، يک «حقيقت»، عامل «باطل» مي‌شود و يک «خدمت»، ابزار «خيانت»..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۱۰۲۲

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_12_2011 . 22:19
#10
جملات شریعتی درباره حقیقت و مصلحت
"... احساس‌هايي را که از حصار تنگ و پست واقعيت برتر مي‌پرند و بالاتر مي‌فهمند مي‌دانند که چه بسا واقعيت‌ها که دروغ‌اند و چه بسيار دروغ‌ها که واقعيت دارند، که هستند و چه بسيار حقيقت‌هاي راستين، راستي‌هاي مطلق و درست که جسميت، وزن، رنگ و جرم نيافته‌اند..."

مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۸۶۵
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.




موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  جملات شریعتی درباره حقیقت، زیبائی، خیر shervin 6 4,433 13_12_2011 . 23:06
آخرین ارسال: shandell

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان