زن مدرن، زن سنتی، زن روشنفکر
25_12_2009 . 23:06
#1
زن مدرن، زن سنتی، زن روشنفکر



دوستان گرامی!
شریعتی در دهه پنجاه زنان جامعه ایران را به سه گروه تقیسم‌بندی می‌کرد:
زن مدرن
زن سنتی
زن روشنفکر

منتظر دریافت دیدگاه‌های شما درباره این موضوع هستیم.



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
09_01_2010 . 01:40
#2
زن مدرن، زن سنتی، زن روشنفکر
همه امیدم به "احسان" است در درجه اول، و به دو دخترم در درجه دوم. و این که این دو را در درجه دوم آوردم، نه به خاطر دختر بودن آن‌ها و امل بودن من است، به خاطر آن است که در شرایط کنونی جامعه ما، دختر شانس آدم حسابی شدنش بسیار کم است، که دو راه بیشتر ندارد و به تعبیر درست، دو بیراهه :

یکی؛ همچون کلاغ ِ شوم در خانه ماندن و به قار قار کردن‌های زشت و نفرت بار، احمقانه زیستن که یعنی زن نجیب متدین. و یا تمام شخصیت انسانی و ایده‌آل و معنوی‌اش در ماتحت‌اش جمع شدن، و تمام ارزش‌های متعالی‌اش در اسافل اعضایش خلاصه شدن و عروسکی برای بازی ابله‌ها و یا کالایی برای کسبه مدرن و خلاصه دستگاهی برای مصرف کالاهای سرمایه‌داری فرنگ شدن که یعنی زن روشنفکر متجدد، و این هر دو یکی است. گرچه دو وجهه متناقض هم، اما وقتی از انسان بودن خارج شود، دیگر چه فرقی دارد که یک جغد باشد یا یک چُغوک، یک آفتابه شود یا یک کاغذ مستراح؟ مستراح شرقی گردد یا مستراح فرنگی؟

و آنگاه در برابر این تنها دو بیراهه‌ای که پیش پای دختران است، سرنوشت دخترانی که از پدر محرومند تا چه حد می‌تواند معجزه‌آسا و زمانه‌شکن باشد؟ و کودکی تنها، در این تند موج ِ این سیل کثیفی که چنین پر قدرت به سراشیب باتلاق فرو می‌رود تا کجا می‌تواند بر خلاف جریان شنا کند و مسیری دیگر را برگزیند؟


مجموعه آثار ۰۰ / ۰۰ / ص ۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
20_01_2010 . 19:00
#3
زن متدین دیروزی یا زن متجدد امروزی؟؟ مسئله این است
دکتر شریعتی در کتاب ارزنده "فاطمه، فاطمه است"، ضمن آنکه حضرت زهرا را اسوه حسنه و الگوی کامل برای پیروی زنان مسلمان معرفی می‌کند، بحث‌هایی جالب و دقیقی را نیز درباره‌ی تیپ‌های گوناگون زن در جوامع کنونی دنیای اسلام، از جمله ایران، ارائه می‌کند. وی در مجموعه آثار ۲۱، به نام "زن"، در مبحث چگونه بودن زن مسلمان، نظر خود را درباره‌ی زنان موجود در جوامع امروز اسلامی چنین بیان می دارد :


"... در جامعه و فرهنگ اسلامی، سه چهره از زن داریم :

یکی چهره‌ی زن سنتی است و مقدس‌مأب. یکی چهره‌ی زن متجدد و اروپایی‌مأب، که تازه شروع به رشد و تکثیر کرده است. و یکی هم چهره‌ی فاطمه و زنان "فاطمه‌وار"، که هیچ شباهت و وجه مشترکی با چهره‌ای به‌نام زن سنتی ندارد. سیمایی که از زن سنتی در ذهن افراد وفادار به مذهب در جامعه‌ی ما تصویر شده است، با سیمای فاطمه همان‌قدر دور و بیگانه است که با چهره‌ی زن مدرن...

این زن سوم، زنی است که می‌خواهد انتخاب کند، زنی است که نه چهره موروثی را می‌پذیرد و نه چهره تحمیلی صادراتی را. هر دو را آگاه است و هر دو را هم می‌داند. آنکه به نام سنت تحمیل می‌شد و در جریان آن به وراثت می‌رسید، مربوط به اسلام نیست. مربوط به سنت‌های دوره پدرسالاری است و حتی آنچه امروز از غرب می‌آید، نه علم است، نه بشریت است، نه آزادی است، نه انسانیت است و نه مبتنی بر حرمت زن است. مبتنی بر حیله‌های حقیر قدرت‌های انحرافی بود.

فقط برخی از زن‌های اروپایی هستند که ما حق شناخت‌شان را داریم و باید همیشه همان‌ها را بشناسیم، آن‌هایی را که فیلم‌ها و مجله‌ها و رمان‌های جنسی نویسندگان به ما نشان می‌دهند و به عنوان تیپ کلی "زن اروپایی" به ما می‌شناسانند.

حق نداریم آن دختر اروپایی را بشناسیم که از شانزده سالگی به صحرای نوبی، به آفریقا، به صحرای الجزایر و استرالیا می‌رود و تمام عمرش را در آن محیط‌های وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی می‌گذراند و شب و روز، در جوانی و کمال و پیری، درباره‌ی امواجی که از شاخک‌های مورچه فرستاده می‌شود و شاخک‌های دیگر آن امواج را می‌گیرند، کار می‌کند و چون عمر را به پایان می‌برد، دخترش کار و فکر او را دنبال می‌کند و این نسل دوم زن اروپایی، در سن پنجاه سالگی، به فرانسه باز می‌گردد و در دانشگاه می‌گوید: "من سخن گفتن مورچه را کشف کرده‌ام و بعضی از علائم مکالمه‌ی او را یافته‌ام".

حق نداریم مادام "گواشن" را بشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشه‌ی افکار و مسائل فلسفی‌ی حکمت بوعلی و ابن‌رشد و ملاصدرا و حاجی ملا‌هادی سبزواری را در فلسفه‌ی یونان و آثار ارسطو و دیگران پیدا کرد و با هم مقایسه نمود و آنچه را حکمای ما از آن‌ها گرفته‌اند نشان داد، و آنچه را بد فهمیده‌اند و بد ترجمه کرده‌اند، در طی هزاران سال تمدن اسلامی، تصحیح نمود.

حق نداریم مادام "دولاویدا"ی ایتالیایی را بشناسیم، که یک کارش تصحیح و تکمیل کتاب نفسانیات بوعلی سینا است از روی نسخه‌ی متن رساله‌ی نفس ارسطو در زبان یونانی قدیم...

حق نداریم مادام "کوری" را بشناسیم که کاشف کوانتوم و رادیو اکتیویته است یا "زراس دولا شاپل" را که بیش از همه‌ی علمای اسلام و حتی همه‌ی شیعیان و کباده‌کشان فعلی‌ی ولایت علی و مدعیان معارف علوی، او، یک دختر زیبای آزاد و مرفه سوئدی‌نژاد، با دوری از جو فرهنگی‌ی اسلام و زمینه‌ی تربیتی و اعتقادی شیعی، از آغاز جوانی، زندگی‌اش را وقف شناخت آن روحی کرد که در اندام اسلام مجهول ماند و پی بردن به مردی که در زیر کینه‌های دشمن و حیله‌های منافق و مدح و ثناهای شاعرانه و بی‌معنای دوست، پنهان شده است، درست‌ترین خطوط سیمای علی، لطیف‌ترین موج‌های روح و ابعاد احساس و بلندترین پرش‌های اندیشه‌ی او را یافت و رنج‌ها و تنهایی‌ها و شکست‌ها و هراس‌ها و نیازهای او را برای نخستین بار احساس کرد و نه تنها علی‌ی احد و بدر و حنین، که علی‌ی محراب و شب و چاه‌های پیرامون مدینه را نیز پیدا و نهج البلاغه‌ی او را، که مسلمانان عرب تنها منتخبات ادبی آن را، به تصحیح محمد عبده، مفتی اعظم اهل تسنن دارند و اهل تشیع علی، تنها "سخنان جواد فاضل" منسوب به علی را، و یا ترجمه‌ی فیض را که به علی منسوب است، اما باید به کمک متن عربی خواند. و این دخت کافر جهنمی بود که هم، آنچه علی به قلم آورده است، پراکنده در این کتاب و آن دفتر و یا بیشتر نسخه‌های خطی پنهان اینجا و آنجا، همه را گرد آورد و خواند و ترجمه و تفسیر کرد و زیباترین و عمیق‌ترین نوشته‌هایی را که درباره‌ی کسی از یک قلم جاری شده است، درباره‌ی علی نوشت، و اکنون چهل و دو سال است که لحظه‌ای، سر از اندیشه و تأمل و کار و تحقیق و شناخت او بر نگرفته است.

ما حق نداریم دوشیزه "مشین" را بشناسیم که در اشغال پاریس به وسیله‌ی نازی‌ها، از سنگر "نهضت مقاومت فرانسه" ضربه‌هایی چنان کاری بر ارتش هیتلری زد که دوبار، غایبانه، به مرگ محکوم شد، و با اینکه خود یهودی است، انسان بودن و آزادی را در اوجی می‌فهمد که اکنون، در صف فدائیان فلسطینی، علیه صهیونیسم می‌جنگد!...

ما حق نداریم که "آنجلا" دختر آمریکایی یا دختر ایرلندی که دو ملت اسیر، چه می گویم؟، همه‌ی مردم آزاده‌ی جهان و تمام بشریت مجروح و محکوم تبعیض و ستم و استثمار چشم به آنان دوخته‌اند را بشناسیم، و بدانیم که زن فرنگی نه... یک عروسک بازیچه‌ی دون‌ژوان‌ها و برده‌ی پول و تجمل و جواهر، و کنیز مدرن‌ی که تا وقتی بکار است و برای مرد مطرح است که قابل‌توجه و تمتع هوس‌بازان و شهوت‌رانان باشد و بعد از آن دوران، ماشینی است که اسقاط شده است، بلکه تا آنجا پیش رفته که تجسم ایده‌آل یک ملت و مظهر نجات و غرور و افتخار یک نژاد شده است.

ما فقط حق داریم مادام "توئیگی" را بشناسیم، به نام آخرین مظهر ایده‌آل زن تمدن غرب، ملکه‌ی زیبایی جهان در سال ۱۹۷۱ و در کنارش برجسته‌ترین زنان نماینده زن اروپا، ژاکلین اوناسیس را، که با پول همه چیز را معامله می‌کند، و بریژیت باردو را، و ملکه‌ی موناکو را و زنان هفت‌تیرکش پیرامون جیمزباند را. یعنی همین‌ها را که گوشت‌های قربانی‌ی دستگاه‌های تولید اروپایی‌اند، همین اسباب‌بازی‌ها و عروسک کوکی‌های سرمایه‌داری و کنیزان تمدن جدید برای سربندی خواجه‌های تمدن جدید را. این‌ها را ما ایرانی‌ها حق داریم به عنوان زن متمدن اروپایی بشناسیم.

یک بار ندیدیم که از دانشگاه کمبریج یا سوربن یا هاروارد عکسی بردارند و بگویند که دختران دانشجو چگونه می‌آیند و چگونه می‌روند، چگونه در کتابخانه‌ها بر روی نسخه‌های قرن ۱۴ و ۱۵ اروپا و الواحی که از ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش در چین پیدا شده، یا روی نسخه‌ای از قرآن، یا نسخه‌ای از کتب خطی لاتین و یونانی و میخی و سانسکریت، از صبح تا شب، خم می شوند، بی‌آنکه تکانی بخورند و چشم به این سو و آن سو بدوانند، و تا کتاب‌دار کتاب را نمی‌گیرد و عذرشان را نمی‌خواهد، سرشان از روی کتاب برداشته نمی‌شود...

آری! زنان ما نباید این زنان را بشناسند، زیرا حق ندارند خانم "میش"‌ها و "دولایدیا"ها را "زن روز" یا "زن متمدن اروپایی" تلقی کنند و تقلید. آنها فقط دو انتخاب بیشتر ندارند: یا قربانی استعمار کهنه ماندن، یا قربانی استحمار نو شدن.

مذهب؟ زن سفره!
تمدن؟ زن بار!
تمام..."


مجموعه آثار ۲۱ / زن / ص ۴۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
08_07_2010 . 03:06
#4
زن فقاهتی، زن مدرنیزه، زن تاریخی
نویسنده : نشر مستضعفین

موضوع : ــــــ


از بعد از جریان معرفی کابینه دوم احمدی‌نژاد به مجلس و حضور و معرفی سه کاندیدای زن برای پست‌های وزارت آموزش و پرورش، بهداشت، و رفاه در میان آن‌ها، و مخالفت مراجع دولتی قم تحت رهبری‌ی ناصر مکارم شیرازی با این موضوع، و حمایت خامنه‌ای از مراجع دولتی قم در جلسه‌ی افطار هیئت دولت در خصوص این قضیه، و بالاخره مخالفت مجلس، دو تا از خانم‌ها رای نیاوردند. باز گرداندن نامه‌ی معرفی دوم پست‌های خالی کابینه احمدی‌نژاد توسط مجلس که در آن نامه دوباره احمدی‌نژاد بر کاندیداتوری زن‌ها پافشاری کرده بود، همه باعث گردید تا بحث زن و موضوع زن و جایگاه زن در جامعه، در عرصه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی و تاریخی و فقاهتی مطرح گردد.

البته آنچنان‌که احمدی‌نژاد در سخنرانی‌ی معرفی‌ی کاندیداها در مجلس مطرح کرد، معرفی زن کابینه‌ای از طرف او جنبه‌ی کنشی نداشته، بلکه واکنشی بوده است در برابر خواسته‌ی زن اجتماعی و زن سیاسی و زن تاریخی و به همین خاطر هم بود که توانست در برابر تمامی‌ی مخالفت‌های اسلام فقاهتی، برای خانم وحید دستجردی در پست وزارت بهداشت از مجلس رای ناپلئونی بگیرد، و برای اولین بار زن فقاهتی را وارد کابینه‌ی فقاهتی در رژیم فقاهتی‌ی سی ساله گذشته بکند، کاری که حتی خاتمی در دوره‌ی ۸ ساله‌ی حکومت به‌اصطلاح اصلاحات خود نتوانست زن کابینه‌ای که قبلا وعده آنرا داده بود، بالاتر از سرپرستی‌ی سازمان محیط و زیست، آنهم به صورت نمایشی ببرد.

البته این موضوع علاوه بر این‌که یک پیروزی‌ی تبلیغاتی برای احمدی‌نژاد بود، یک حرکت جهت خلع شعار طرف‌داران رفرمیسم یا اصلاحات از بالا هم بود. صد البته که احمدی‌نژاد این کالا در بازار شام اسلام فقاهتی به بهای بایکوت شدن از طرف مراجع دولتی قم توانست صاحب شود، ولی با همه‌ی این احوال، طرح زن کابینه‌ای بعنوان شعار آلترناتیوی در برابر زن سیاسی و زن اجتماعی و زن مدرنیسم بهترین سلاحی بود در دست احمدی نژاد که توسط آن هم می‌توانست با آن یک ادعای حمایت از زن اجتماعی در برابر زن خانه‌دار بکند( آنچنان‌که دیدیم احمدی نژاد در بحث تئوریزه کردن موضوع برتری‌ی زن اجتماعی بر زن خانه‌دار، با تاسی از سردمداران تئوریسین فقاهتی‌ی خود مانند گذشته قصه را از اصحاب امام زمان در زمان ظهورش شروع کرد. با این بیان که، آن‌چنان‌که او مدعی شد، در روایات آمده است که تعدادی از ۳۱۳ نفر اصحاب امام زمان در زمان ظهورش زن می باشند، و بعد در همین جا بود که احمدی‌نژاد برای تبیین تئوریک خود در حمایت از زن کابینه‌ای و زن اجتماعی به جاده خاکی زد و ضمن حمله به زن خانه‌دار گفت: زن همراه امام زمان، زن اجتماعی است، نه زن خانه‌دار. البته قابل توجه است که زن خانه‌داری که احمدی‌نژاد در بحث تئوریک خود به آن حمله می‌کند همان پارادایم کیس یا الگوئی است که اسلام فقاهتی از آغاز حیات تاریخی خود جهت جایگزین کردن با زن اجتماعی به آن تکیه می‌کرده است و در مجلس اول دیدیم که در این رابطه طرحی تحت رهبری‌ی مهندس بازرگان جهت خانه‌نشین کردن زن اجتماعی و سیاسی ایرانی و جلوگیری از اشتغال آنها در ادارات دولتی و نهادهای اقتصادی اجتماعی به مجلس بردند، که به علت مساعد نبودن شرایط سیاسی کشور، با دخالت هاشمی رفسنجانی از دور خارج شد، و هم می خواست با این سلاح و شعار آلترناتیوی به جنگ جناح رقیب که همان رفرمیست‌های طرفدار اصلاحات از بالا بودند برود، و ضمناً با این شعار می توانست در عرصه‌ی جهانی چهره‌ی مکدر سیاسی‌ی خود را هم آب و رنگ مصنوعی بدهد.

لذا در همین رابطه است که باید گفت که موضوع معرفی‌ی کابینه‌ی دوم احمدی‌نژاد و جار و جنجال و گرد و خاک‌هائی که به صورت نمایشی و کاذب توسط نظام فقاهتی در عرصه‌ی جامعه براه انداختند، به‌قول معلم کبیرمان شریعتی تداعی‌کننده‌ی داستان خروس بهمن آباد و جار و جنجال مشهدی حسن می‌باشد، که پس از این‌که مشهدی حسن خروس‌دزد وارد خانه‌ی عموی شریعتی می‌شود و می بیند که صاحب‌خروس‌ها با عموی شریعتی خلوت کرده است و در حال دیالوگ و گفتگوی با هم هستند، لذا دریافت که قصه‌ی دیالوگ آنها داستان فروش خروس‌ها توسط مشهدی حسن می‌باشد، اینجا بود که تا مشهدی حسن وارد خانه شد و آن دو را با هم دید برای فراهم کردن بستر فرار از معرکه راهی نداشت جز این‌که تضاد خارجی را به صورت کاذب عَلم کند. لذا در همین راستا بود که با جار و جنجال و داد و بیداد فریاد کشید که: چه نشسته‌اید که تمام روستا غرق در جنگ و خون و مرده و مرده‌کشی می‌باشد و در روستا حیدر کیک با قاسم کیک به جنگ با هم پرداخته‌اند و تمام روستا را به آتش کشیده‌اند و با طرح این شعار کاذب، شرایط برای فرار خود فراهم می‌کند و از معرکه در می‌رود، و لذا وقتی صاحب خروس‌ها و عموی دکتر با زیر شلواری سر زده جهت نجات کشته‌شدگان بیرون می‌آیند، می‌بینند که در روستا هیچ خبری نیست و جز چند تا پیر مردی که در کنار دیوار حمام آفتاب گرفته‌اند، و در حال چرت زدن هستند، هیچ چیز قابل تماشا و توجه نمی‌باشد و روستا در امن و امان بسر می برد. این‌جا است‌ که آنها پی به جار و جنجال کاذب مشهدی حسن می‌برند و در می‌یابند که داستان، داستان جنگ و خونریزی نیست. داستان، داستان سرقت خروس‌ها و فراهم کردن زمینه برای فرار مشهدی حسن از معرکه بوده است.

داستان کابینه‌ی دوم احمدی نژاد و سناریوئی که جناح خروس‌دزد ۲۲ خرداد نظام فقاهتی حاکم با تمام امکانات تبلیغی و اداری جهت طرح در جامعه و جهان پیاده کرد، سناریوی همان مشهدی حسن خروس‌دزد را تداعی می‌کرد، چرا که جناح خروس‌دزد ۲۲ خرداد، در این شرایط بحرانی‌ی بعد از انتخابات نیازمند به یک هیاهوی کاذب دارد تا با طرح کاذب تضادهای بیرونی، توجه توده‌ها و جهان را از توجه به تضادهای درونی منحرف سازد، تا موضوع سرقت در انتخابات را پایان یافته اعلام کند، تا بدین‌وسیله توده‌ها و جناح رقیب آنرا کار انجام‌شده بپندارند و دیگر سوال اصلی‌ی "در ۲۲ خرداد چه اتفاق افتاد؟" جای خود را در جامعه و جهان به سوال کاذب "کار کابینه‌ی احمدی‌نژاد بکجا رسید؟" بدهد و همین تغییر سوال توده‌ها است که تعیین‌کننده‌ی همه چیز برای حاکمیت غاصب در طول تاریخ می‌باشد، چرا که به قول معلم کبیرمان شریعتی: تمامی داستان‌های ساختگی حاکمیت غاصب برای آن بوده است تا سوال اصلی توده را عوض کنند و با تغییر سوال، از یک‌طرف توده‌ها را دپلیزاسیون یا سیاست‌زدائی نمایند، و از طرف دیگر، در غیبت سیاسی‌ی توده‌ها آنها به نوای خود برسند. حال خواه این غیبت سیاسی‌ی توده‌ها باعث به نماز نشستن آنها گردد، و یا باعث به حج و عبادت توده‌ها بشود.

از نظر معلم کبیرمان شریعتی، با آنها که در همان زمان به شراب نشسته‌اند یا دور کاخ سبز معاویه می‌چرخند هیچ فرقی نمی‌کند، چراکه با این عمل سوال توده‌ها که تا این زمان عبارت بود از این‌که عمرالخطاب (که تا کنون دو امپراطوری بزرگ روم و ایران برای مدینه سوغات آورده است) این پیراهن بلندش را از کجا آورده است؟ تا بالاخره او را مجبور می کنند که به مسجد بیاید و در پاسخ عبدالله ابن مسعود بگوید این قطعه‌ی اضافی‌ی پارچه‌ پیراهن‌ام سهمیه‌ی پارچه‌ی فرزندم عبدالله بوده است، که به خاطر بلندی‌ی قد من و کم بودن پارچه به من بخشیده است، امروز در دوره مامون و هارون الرشید بدل شده است به اینکه که فرق "ماهیت" و "وجود" چیست؟ یا اینکه آیا قرآن حادث است یا قدیم؟ و قسی علی هذا. لذا در همین راستا بود که نظام فقاهتی حاکم برای تغییر سوال توده‌ها تحت خیمه‌شب‌بازی که با کابینه‌ی احمدی‌نژاد براه انداخت، از مدت‌ها قبل تلاش کردند تا با سرمایه‌گذاری‌ی تبلیغاتی و علنی کردن آن در مجلس و برای اولین بار مستقیم به صحنه‌ی تلویزیون آوردن آن، نگاه مردم و جهان را از موضوع سوال سرقت ۲۲ خرداد به طرف شعار کاذب کابینه‌ی احمدی‌نژاد و موضوع اسفندیار رحیم مشائی و... منحرف سازند.

زن کابینه‌ای، وجه‌المعامله استحاله‌ی زن سیاسی : حال با توجه به مقدمه‌ی فوق، بزرگ‌ترین قربانی‌ی این سناریوهای تاریخی، که دوباره در جامعه‌ی ما در حال تکرار شدن است، زن می‌باشد، که این بار به صورت جدیدی در حال قربانی شدن است، و آن نه مانند گذشته تحت لوای زن خانه‌دار که باعث تحریک سیاسی‌ی زن اجتماعی می‌شد، بلکه تحت لوای شعار زن کابینه‌ای، زن فقاهتی می‌خواهد زن اجتماعی را تسلیم زن فقاهتی نماید، در این رابطه بود که شرایط تاریخی ـ اجتماعی حاضر مناسب آن دیدیم که به طرح موضوع تاریخی‌ی زن فقاهتی و زن مدرنیسم و زن مستقل، که همان زن تاریخی می‌باشد، بپردازیم.

قبل از این‌که وارد این بحث بشویم جا دارد در اینجا مراد خودمان از این سه ترم زن فقاهتی و زن مدرنیزه و زن تاریخی را روشن کنیم:


زن فقاهتی :

مقصود ما از ترم زن فقاهتی یعنی زنی که در عرصه‌ی پروسه‌ی تاریخی‌ی فقه، به طور مشخص از قرن چهارم و پنجم تا کنون، تعریف شده است، و از بعد از انقلاب فقاهتی‌ی ۲۲ بهمن ۵۷ تلاش کرده‌اند تا این فقه هزار ساله را به صورت قانون بر جامعه و زن ما تحمیل کنند. طبیعی است که این‌چنین زنی یا آن‌چنان‌که شیخ حسن نجفی صاحب جواهرالکلام، بزرگ‌ترین دایره‌المعارف فقه شیعه، می‌گوید، برای رهائی از بند فقاهت سلاحی جز متوسل شدن به ارتداد از دین ندارد، یا آن‌چنان‌که اقبال لاهوری می گوید: برای پیوند با ایمان‌ش راهی جز ارتداد از فقاهت برایش باقی نخواهد ماند. البته همین زن فقاهتی است که گاهی به صورت شیطان دنیا در آثار غزالی و مولوی تجلی می‌کند و گاه به صورت چهار پائی غیر انسان در آثار ملاصدار و ملاهادی سبزواری تبین گردد. زمانی به صورت یک شهروند درجه‌ی دو که نه حق انتخاب کردن دارد و نه حق انتخاب شدن، آن‌چنان‌که در قانون مشروطیت اعلام گردید و به نمایش گذاشته شد. و یک زمانی ممانعت از اجتماعی شدن زن فقاهتی عامل گردید تا خمینی نهضت خود از سال ۴۲ (با اعلام مخالفت با حق انتخاب شدن و انتخاب کردن زن در عرصه‌ی شوراهای ایالتی و ولایتی) را شروع کند.

به‌هرحال زن فقاهتی تاریخی پر فراز و نشیب داشته است. همیشه زنی مکلف بوده است که هیچ‌گونه حقوق طبیعی و ذاتی، که معلول انسانیت انسان می‌باشد، را دارا نبوده است. گاهی این تکلیف از طرف فقیه به طور مستقیم بر او تحمیل می‌شده است، مثل نداشتن حق طلاق، نداشتن حق حضانت فرزند، و دارا بودن ارزش نصف مرد در دیه و شهادت و ارث و... گاهی این تکلیف از طرف مرد و گاهی از طرف خانواده و زمانی از جانب حکومت‌ها اعمال می‌شده است. گاهی به صورت عروسک حرم‌سراها در می‌آمده و زمانی به صورت حیوانی جهت تولید بچه و اطفاء آتش شهوت مرد مطرح شده است. با همه‌ی این لایه‌های مختلف زندگی و حیات زن فقاهتی، آنچه در همه‌ی اشکال آن به صورت وجه مشترک آنها مطرح می‌باشد این‌که، در سیمای زن فقاهتی، آنچه شیرازه‌ی شخصیت زن فقاهتی را تشکیل می‌دهد، تکلیف فقهی بوده است، نه حق و حقوق طبیعی‌ی انسانی. لذا زن فقاهتی فی‌حد ذاته به خاطر انسان بودن دارای هیچ‌گونه حق و حقوق طبیعی نمی‌باشد، و هرگونه حقی هم که برحسب شرایط سیاسی تاریخی به آنها اهداء می‌شود، این حقوق از نوع حقوق درجه دوم می‌باشد، یعنی عطا شده از موضع رافت و رحمت از طرف بالائی‌ها بر زن بوده است، و هیچ‌کدام از آنها بخاطر زن بودن زن، و انسان بودن زن، و به‌عنوان حقوق طبیعی‌ی زن صاحب نشده است.


زن مدرنیزه :

مقصود از زن مدرنیزه در این‌جا زنی است که از قرن هفدهم و هیجدهم در بستر رنسانس و پیدایش بورژوازی‌ی تجاری و بورژوازی‌ی تولیدی اروپا و همراه با درهم شکستن نظام قرون وسطائی و فئودالیسم در بستر انقلاب کبیر فرانسه متولد شد. این زن در پروسس شکل‌گیری‌ی خود دو فرآیند مختلف طی کرده است: فرایند اول، فرایند رهائی بوده است. فرایند دوم، فرایند آزادی می‌باشد. فرایند رهائی‌ی زن مدرنیزه رهائی "از" بوده است، و فرایند آزادی زن مدرنیزه فرایند "برای" می‌باشد. در مرحله‌ی فرایند رهائی "از"، زن مدرنیزه، رهائی‌ی خود را از قید و بندهائی که نظام قرون وسطی و فئودالیسم بر دست و پای و اندیشه‌ی او ایجاد کرده بودن می‌طلبید، اما در مرحله‌ی فرایند رهائی "برای"، که از بعد از انقلاب کبیر فرانسه با استقرار نظام سرمایه‌داری و حاکمیت تمام‌عیار بورژازی در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و... شکل گرفت، به خاطر سیطره‌ی نظام سرمایه‌داری، این فرایند سمت و سوئی بورژوائی پیدا کرد، که در نتیجه آن باعث گردید تا زن مدرنیزه به صورت کالائی در بازار فراگیر بورژوازی درآید، که این کالای بازار بورژوازی، در مکتب فرویدیسم، به صورت یک پدیده‌ی جنسی مطرح گردید و در عرصه‌ی بعد از خشونت فراگیر دو جنگ جهانی، به صورت کالای فرهنگی و اخلاقی و اقتصادی‌ی بورژوازی جهانی درآمد.


زن تاریخی :

مقصود از زن تاریخی عبارت از زن به‌عنوان یک پدیده‌ی تاریخی می‌باشد که به موازات سیر تحول و تکامل تاریخ این پدیده تکامل پیدا کرده است، و به موازات تکامل‌پذیری در عرصه‌ی تحول تاریخی، دارای تاریخ شده و بعنوان یک پدیده‌ی تاریخی مطرح شده است. این زن اگرچه در مراحل عقب‌مانده‌ی تاریخ دارای سرنوشتی سیاه بوده است، ولی تکامل و رهائی‌ی خود را مولود دینامیسم درونی‌ی تاریخ و خود در یک بستر سنتزی می‌داند، و دستاوردهای تاریخی‌ی خود را اعطائی از جانب هیچ عقیده و مکتب و مذهبی نمی‌داند.

بزرگ‌ترین دستاورد تاریخی‌ی برای این زن، انسانیت انسانی‌ی او می‌باشد، که توانسته است به‌عنوان نخستین موضوع حقوقی‌ی خویش آنرا فهم کند، و در راستای این فهم و شناخت او بوده است که تمامی‌ی دستاوردهای بعدی‌ای که او بدست آورده است یا بدست خواهد آورد، حق طبیعی‌ی خود می‌داند، نه اعطائی از جانب هیچ کس، و در این رابطه است که هیچ کس را هم لایق خلع این حقوق خود نمی‌داند، و نمی‌بیند زن تاریخی اگر برای خود خواهان حقی مساوی‌ی مرد در عرصه‌های اقتصادی ـ سیاسی ـ قضائی ـ اجتماعی می‌باشد، به خاطر آن است که موضوع انسانیت خود را بالاتر از حقوق می‌داند و تمامی‌ی حقوق اجتماعی ـ تاریخی ـ قضائی متولد‌شده از این اصل فوق اصل می‌داند. یعنی چون معتقد است که انسان است، معتقد است باید حق طلاق یا حق انتخاب شدن و حق انتخاب کردن داشته باشد. چون انسان است، باید از آزادی بیان و آزادی قلم و آزادی شکل زندگی و آزادی شکل پوشش برخوردار باشد، نه چون مسلمان است یا چون مسیحی و یهودی و... می‌باشد. و بخاطر این جهان‌بینی است که او هرگز حاضر به قبول هیچ‌گونه تبعیضی بر خود نمی‌باشد، و هرگونه شکل‌بندی‌ی تحمیلی تحت هر نام و عنوانی را که بر او تحمیل گردد، در هم می شکند، مگر شکل‌بندی‌ای که خود برپایه‌ی آگاهی و انتخاب برگزیده باشد.

طبیعی است که زن تاریخی، برعکس زن فقاهتی که به تکلیف می‌اندیشید، به حق بیاندیشد. هم‌چنین زن تاریخی، برعکس زن مدرنیزه که در فرایند آزادی برای بورژوازی به صورت کالا درآمد، به خاطر سرمایه‌ی انسانی‌ی خویش، همیشه خود را صاحب سرمایه‌ی غنی انسانی می‌داند، لذا در عرصه‌ی این سرمایه‌ی بزرگ درونی، هرگز حاضر به کالا شدن نمی‌شود.


تاریخ انتشار : ۱ / آبان / ۱۳۸۸

منبع : سایت نشر مستضعفین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان