مقالات درباره حسینیه ارشاد
14_04_2011 . 22:36
#1
مقالات درباره حسینیه ارشاد
حسینیه ارشاد





دوستان گرامی!
منتظر دریافت اطلاعات شما درباره این موضوع هستیم.



فهرست مقالات :

سیری در روابط شریعتی و مطهری / انی کاظمی
می‌خواهیم برنامه ناتمام پدر را ادامه دهیم، اگر بگذارند!
اسناد ساواک شهادت می‌دهند : خطر جدی / مهدی فاتحی


ـــــــــــــــــــــــــــــــ
.
15_04_2011 . 08:56
#2
سیری در روابط شریعتی و مطهری
[تصویر: http://talar.shandel.info/photo/ershad.jpg]


نام مقاله : سیری در روابطِ شریعتی و مطهری

نویسنده : ناشناس

موضوع : ـــــ


آیت الله مطهری و دکتر شریعتی دو مرد تاثیر‌گذار در انقلاب ایران بودند. نه می‌توان زحمات مطهری را نادیده انگاشت و نه می‌شود به شریعتی بی‌ اعتنا بود. این دو [در کنار دیگر بزرگان] بار فرهنگی انقلاب را به دوش کشیدند. ذهن‌ها را آماده کردند و طرحی نو در انداختند. گرچه تاثیر‌گذاری شریعتی در نسل جوان بیش‌تر بود و معلم انقلاب لقب گرفت اما نقش مطهری را که از بنیانگذاران حسینیه ارشاد بود نیز نمی‌توان در آگاهی دادن و تعلیم و تربیت آن نسل انکار کرد. شریعتی با آن بیان جذاب و گیرایش [که مارکسیسیت‌ها را یکضرب شیعه می‌کرد!] اسلام را از پستو بیرون کشید و پایه‌گذار یک حرکت پرخروش مردمی شد. اسلام و مذهب را بی‌ واسطه فهمید. این‌گونه شد که توانست با فهم نو از دین و مذهب سیل جوانان را به حسینیه ارشاد سرازیر کند چنان‌که در هر درس ۵۰۰۰ نفر پای صحبتش می‌نشستند. مقصود از این نوشته نه تمجید از شریعتی است و نه تجلیل از مطهری ؛ نه تخریب شریعتی است و نه تنبیه مطهری. تنها شرح و بسط یک درگیری فکری است بین یک عالم اسلامی و یک روشنفکر دینی[۱]. دعوای یک ملای کور و یک خاموش فکر غربزده نیست. کشمکش فکری است میان یک روحانی علوی و یک متفکر اسلامی. قصد ما بزرگ نمایی و یا تخریب وجهه‌ی این دو نیست. تحقیق و تحلیلی است بر این دو بزرگوار که شاید ” فاعتبروا یا اولی الابصار…. “

حسینیه ارشاد موسسه‌ای مذهبی فرهنگی بود که در سال ۱۳۴۲ به همت محمد همایون و علی آبادی و ناصر میناچی با همفکری مطهری تاسیس شد. تعیین سیاست عمومی و انتخاب سخنرانان اکثراً به عهده‌ی مطهری بود [۲] سال ۱۳۴۵ مطهری از استاد محمد تقی شریعتی دعوت می‌کند تا برای سخنرانی به ارشاد بیاید و استاد تا سال ۱۳۴۶ در محل موقت حسینیه به ایراد سخنرانی می‌پرداخت. در سال ۴۸ که موضوع چاپ نشریات داخلی حسینیه پیش آمد مطهری اولین نشریه حسینیه را در دو جلد به نام “محمد خاتم پیامبران” منتشر کرد. مطهری از شریعتی دعوت می‌کند تا مقاله‌ای برای این نشریه بفرستد و در نامه‌ای به دکتر می‌نویسد: “برادر عزیز دانشمندم. قلب خود شما گواه است که چقدر به شما ارادت می‌ورزم…”[۳] دکتر شریعتی برای این کتاب دو مقاله فرستاد ۱. هجرت تا وفات ۲. سیمای محمد. و به مطهری اجازه داده بود که هر یک از این مقالات را که می‌پسندد چاپ کند.” مطهری چنان از خواندن زندگی محمد به وجد آمده بود که آن‌را سه بار به‌طور کامل خوانده بود. مطهری هر دو مقاله را چاپ کرد و در نامه‌ای به پدر شریعتی از او تجلیل و تمجید کرد”[۴]

با انتشار این دو مقاله سیل انتقادات و حمله‌ها از روحانیون سنتی شروع شد. “چرا جلوی اسم محمد “حضرت” و “ص” نگذاشته؟[۵] مطهری در مقابل این حملات ایستاد و از شریعتی دفاع کرد. درباره‌ی شریعتی گفته بود:” چون رشته او جامعه‌شناسی است و خوب هم درس خوانده و کاملاً بر اعصابش مسلط است در بیان الفاظ معرکه است. چون جوانها از فکلی‌ها کم‌تر بحث‌های دینی شنیده‌اند و او هم به زبان جوان‌ها صحبت می‌کند اینست که بیش‌تر از ما طالب دارد.”[۶]

شریعتی از سال ۴۵ با سخنرانی “مخروط جامعه شناسی” همکاری خود را با ارشاد آغاز می‌کند. تا جایی که به قول خود شریعتی حسینیه با خون و فکر و شخصیت‌اش عجین می‌شود[۷]

رضا داوری در بیان خاطره‌ای از دیدار با مرحوم مطهری می‌گوید:” ایشان [مطهری] زبان به ستایش شریعتی گشودند و گفتند: بعضی از مقالات دکتر شریعتی و از جمله زن در چشم و دل محمد را هیچ یک از ما نمی‌توانستیم بگوییم.

با آمدن شریعتی و استقبال شدید دانشجویان رفته رفته مرحوم مطهری نسبت به شریعتی بدبین می‌شود. جای تمجید‌ها، تنقید‌ها نشست و جای تکریم‌ها، تعذیب ها. اطرافیان نیز به این اختلاف دامن می‌زدند.


پرویز خرسند می‌گوید :

"... روزی برای برداشتن وسایل مورد نیاز به حسینیه آمدم. در گوشه‌ی سالن آقای … را دیدم که با مرحوم مطهری گفتگو می‌کرد. از کنارشان که گذشتم اسم شریعتی را شنیدم و این‌که چه کسی باید برود و چه کسی باید بماند. کنجکاو شدم وایستادم. آقای … به مرحوم مطهری می‌گفتند: “بین شما و دکتر شریعتی فقط یکی باید اینجا بماند و تصمیم قطعی است. مرحوم مطهری گفتند حالا چه کسی قرار است بماند؟ آقای … پاسخ داد: چون جوان‌ها استقبال بیشتری از دکتر شریعتی دارند قرار است ایشان بماند. مرحوم مطهری خیلی ناراحت شد”. من تصور کردم که این تصمیم هیئت مدیره است و خود دکتر هم قضیه را می‌داند. بلافاصله به آپارتمان برگشتم و داستان را برای شریعتی گفتم. متوجه شدم او کاملاً بی‌ خبر است. وقتی حرفهایم را شنید با عصبانیت گفت:”این احمقانه‌ترین کاری بود که می‌توانستند انجام دهند.این‌ها نمی‌فهمند که نه حضور مطهری عرصه را بر من تنگ می‌کند و نه حضور من مانع کار اوست. او استاد فلسفه وحکمت است و من جامعه‌شناسی درس می‌دهم و این هر دو برای جامعه‌ی جوان‌ها مفید است..."(۸)


با روشن شدن افکار شریعتی و تز اسلام منهای روحانیت و انتقاد به مجلسی و خواجه نصیر، مطهری که زمانی دائما از شریعتی و افکارش و زبانش تعریف می‌کرد کم‌کم شروع به موضع‌گیری در مقابل شریعتی نمود. البته باید گفت که خود مرحوم مطهری به انتقاد از روحانیون اعتقاد داشت اما می‌گفت این ما هستیم که باید خودمان را نقد کنیم و دخالت کردن غیر روحانیون در مباحث دینی را بر نمی‌تابید. به همین دلیل مرحوم مطهری جلسه‌ای را تشکیل داد تا برای سخنرانان ضوابط و معیار هایی در نظر گرفته شود. شاید بیش‌تر این ضوابط به خاطر این بود که شریعتی از حسینیه کنارگذاشته شود.[۹] در این تبصره‌ها عدم تجاهر به فسق و پایبندی به تقوا و پرهیز از گناهان کبیره گنجانده شده بود. به قول محمد همایون صاحب حسینیه: “پس لطف کنید یک تبصره هم بگذارید که سخنران کچل هم نباید باشد! [اشاره به این‌که همه‌ی این ضوابط به خاطر حذف شریعتی است] اما چگونه می‌شد شریعتی را حذف کرد؟ شریعتی‌ای که شهرت حسینیه مدیون او بود. ناصر میناچی می‌گوید: “حسینیه‌ای که در طول چندین سال فعالیتش فقط توانسته بود ۲ جلد کتاب محمد خاتم پیامبران بیرون دهد و جلد دوم با عدم استقبال مردم مواجه شده بود و اگر جلد اول به چاپهای بعدی رسید به خاطر دو مقاله شریعتی بود، چگونه با حذف شریعتی حسینیه می‌تواند به کار خود و رسیدن به سطح عالی ادامه دهد؟”[۱۰]

با مخالفت همایون و میناچی با طرح حذف دکتر، مرحوم مطهری استعفای خود را تقدیم حسینیه کردند. شریعتی هم که ۷ ماه از ارشاد کنار کشیده بود بار دیگر بازگشت.

و اما واکنش شریعتی به این ماجراها چه بود؟ محمد مهدی جعفری در کتاب”بار دیگر شریعتی” می‌نویسد:” یکبار شریعتی را دیدم و به او گفتم امشب فلان مجلس دعوت داریم. شما هم بیایید. در ضمن آقای مطهری هم هستند. شریعتی گفت: اتفاقاً چه بهتر. خوشحال می‌شوم که بیایم. طوری می‌گویید که من اگر مطهری بیاید ناراحت می‌شوم. اگر اختلافی هم هست میان من و ایشان اختلاف جزئی است. وگرنه ما همه‌مان در یک صف واحد می‌جنگیم.


پرویز خرسند می‌گوید :

"... نشنیدم شریعتی یکبار کلمه‌ای علیه مطهری بگوید..."(۱۱)


جعفری می‌گوید :

"... خدایی‌اش من هرگز از دکتر شریعتی بدگویی نسبت به شهید مطهری نشنیدم..."(۱۲)


جعفری هم‌چنین نقل می‌کند :

"... روزی در منزل دکتر نکوفر بودیم. مرحوم مطهری را دیدم. مرا خواست. گفت: دیدی رفیقت چه تیشه‌ای به ریشه‌ی اسلام می‌زند؟ گفتم چه کسی؟ گفت شریعتی. گفتم برای چه؟ گفت: این مقالاتی که در کیهان می‌نویسد تیشه به ریشه دین می‌زند. گفتم مگر جریان را نمی‌دانید؟ دکتر رفته اصفهان یک سخنرانی کرده. سخنرانی از نوار پیاده می‌شود و بوسیله‌ی دانشجویان چاپ می‌گردد. در صحافی بوسیله‌ی ساواک توقیف می‌شود ساواک این‌ها را می‌دهد به کیهان. مطهری گفت : نه اینطور نیست. گفتم خود شریعتی این را به من گفت. مرحوم مطهری گفت:دروغ می‌گوید. پدرش هم دروغ می‌گوید!..."(۱۳)


پاره‌ای از سخنان پراکنده آیت‌الله مطهری در مورد دکتر شریعتی :

"... صرف نظر از افکار نادرست و غرور و اشتباهات‌اش ضربه‌ی جبران ناپذیری به هماهنگی روحانیت و طبقات تحصیل‌کرده زده و آنها را سخت نسبت به روحانیون بدگمان کرده است..." (استاد شهید به روایت اسناد، ص ۲۱۷)

"... اوضاع آبستن حادثه‌ی قرن ۱۳ هجری است (اشاره به فرقه‌سازی بابیه). در نوشته‌های مرحوم [شریعتی] بذر این انشعاب شوم وجود دارد..." (سیری در زندگانی استاد، ص ۱۲۷)

"... این جزوه (اشاره به اسلام‌شناسی ارشاد) مانند غالب نوشته‌های نویسنده از نظر ادبی و هنری اعلی است، از نظر علمی متوسط است، از نظر فلسفی کم‌تر از متوسط و از نظر دینی و اسلامی صفر است!..." (استاد مطهری و روشنفکران، ص ۳۴]

"... به نظر من این جزوه (اسلام‌شناسی ارشاد) چیزی که نیست اسلام‌شناسی است. حداکثر بگوییم اسلام‌سرایی یا اسلام شاعری است. نویسنده جزوه نظر به غرور بی‌ حد و نهایتش همان‌طور که خاصیت هر مغروری است، عقده ندانستن علوم اسلامی از فلسفه و کلام و فقه و عرفان و غیره دارد..." (مطهری و روشنفکران، ص ۴۲)

"... این جزوه (حسین وارث آدم) نوعی روضه‌ی مارکسیستی است که تازگی دارد..." (یادداشت‌های مطهری ص ۲۱۸)

"... من دو سفر با شریعتی به حج رفتم هرگز یکبار ندیدم سر او به مهر برسد..." (اشاره به این‌که شریعتی نماز نمی‌خوانده است!؟) (طرحی از یک زندگی، ج ۲، نقل از علی‌آبادی، یکی از ۳ نفر اعضای موسسین ارشاد)

اینکه چرا مطهری با آن همه سابقه و مبارزه و کار فرهنگی دست به چنین اظهار نظرهایی زد دقیقاً معلوم نیست اما می‌شود با نگاهی به سیر زندگی مرحوم به نکاتی دست یافت.


حامد الگار نویسنده و مترجم مسلمان آمریکایی می‌گوید :

"... پیش از به صحنه آمدن شریعتی، مرحوم مطهری مشهور‌ترین و محبوب‌ترین سخنران دانشجویان دانشگاه بود. اما با آمدن شریعتی مستمعان او به سرعت رو به کاهش نهادند، چرا که شریعتی هر روز افراد بیشتری را به سوی خود جذب می‌کرد. نتیجه این‌که به هر حال بشر بشر است. این موضوع منجر به رنجش آیت‌الله مطهری شد..."(۱۴)


شاید مطهری که خود جزو موسسین حسینیه ارشاد بود و در آنجا سال‌ها درس داده بود و در میان قشر دانشجو و روشنفکر مقام بالایی داشت نمی‌توانست ببیند که از حسینیه کنار رفته و به جایش کسی آمده که پای هر درسش ۵۰۰۰ نفر جوان می‌نشستند و او مجبور بود در مسجد الجواد حرفهایش را برای ۲۰..۳۰ نفر بزند که تازه اکثر آنها پیرمرد بودند.


پس از شهادت

با شهادت دکتر شریعتی محبوبیتی فوق العاده برای او ایجاد شد. همه او را معلم شهید و معلم انقلاب نامیدند. در این جو هیچ کس تحمل شنیدن حرف مخالف شریعتی از مطهری را نداشت. مطهری‌ای که یک عمر در راه اسلام تلاش کرده بود به یکباره با اظهار نظرهایش در میان جوانان از عرش به فرش آمد. به‌طوری‌که در مراسم چهلم شریعتی در مشهد که بازرگان در دفاع از مطهری سخنرانی کرد حاضران در مراسم اعتراض کردند و استاد محمد تقی شریعتی به نشانه‌ی ناراحتی جلسه را ترک کرد. با انتشار نامه‌ی بازرگان و مطهری علیه شریعتی این ضدیت‌ها و دشمنی‌ها به اوج رسید. گرچه بازرگان نامه‌ی دیگری نوشت و از بعضی کلمات تبری جست. [شرح ماجرای این نامه را به زمان دیگر موکول می‌کنیم.] دانشجویان مسلمان درآمریکا ضمن نامه‌ای شدیداً به این دو حمله کردند و شریعتی را بالاتر از آن دانستند که با انتقاد و دشمنی این و آن کوچک شود. آنها نوشتند:

"... نسل جوان مسلمان امثال آقای مطهری را که مسائل مردم برایشان مسئله‌ای نیست و از جیب ملت ارتزاق می‌کنند و تحریف اسلام راستین و دسیسه گشتن دین در دست جلادان زمان برایشان بی‌ تفاوت است کاری ندارند. ما کسانی را که به زندگی عثمان‌وارنشسته‌اند و دم از علی می‌زنند، جزو علمای راستین نمی‌دانیم که خود را مسئول شنیدن حرفهایشان کنیم..."(۱۵)


شهید مطهری بعد از انقلاب نیز در نامه‌ای به آیت‌الله خمینی چنین نوشت :

"... اخیراً می‌بینیم گروهی که به اسلام عقیده و علاقه درستی ندارند سعی می‌کنند از او [شریعتی] بتی بسازند. تحت این عنوان که سید جمال و اقبال و بیش از آنها این شخص[شریعتی] اسلام را نو کرده و خرافات را دور ریخته و همه باید به افکار او بچسبیم…"(۱۶)


در همان نامه سفر منجر به شهادت دکتر را ناشی از توطئه و ماموریتی می‌داند که دکتر می‌خواست دنبال کند:

"... و خدا می‌داند اگر خداوند از باب مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین در کمین او نبود او در ماموریت خارجش چه بر سر اسلام و روحانیت می‌آورد..."(۱۷)

در این میان آیت‌الله خامنه‌ای دیدی خاص به ماجرا دارد و دکتر شریعتی را نه تنها از ورای کتاب‌ها و نوارهای سخنرانی بلکه به عنوان یک دوست، یار و همراه می‌شناخته، و بارها با یکدیگر در مشهد و تهران و در جریان مبارزات، گفتگو و تبادل نظر داشته‌، لذا به زیر و بم تفکرات شریعتی آشنا بوده‌است. لذا سخن ایشان دارا اهمیت خاصی است.

آیت‌الله خامنه‌ای اما به این موضوع در مبحثی طولانی پرداخته است(۱۸) او حتی گفته است: شریعتی را استاد خود می‌دانم(۱۹) وی هم‌چنین گفته است: بعد از بلوغ شریعتی در عرصه روشنفکری و بر منبر روشنفکری اسلامی بسیار بودند کسانی که معلمان شریعتی بودند، اما کشف نشده بودند، ولی کشف شدند، شریعتی به خود من بارها می‌گفت که من مرید مطهری هستم… اما طلوع مطهری در آفاقی شد که آن افاق را از لحاظ جو کلی، کوشش‌های شریعتی به وجود آورده بود.(۲۰) شریعتی برخی اشتباهاتش را قبول کرده بود، اما گفته بود مجازاتی که در قبال اشتباهات‌ام برای من در نظر می‌گیرند، اگر صد برابر بیش‌تر نیست، ده برابر بیش‌تر است.(۲۱) او می‌فهمید و درک می‌کرد، و راستی امروز جایش خالی است. شریعتی آن کسی بود که نقطه التقاع روشنفکری اسلامی و جریان‌های روشنفکری قبل قرار گرفت. لذا حق بزرگی به گردن اندیشه روشن‌بینانه و روشنفکرانه‌ی اسلامی دارد..."(۲۲)

"... شریعتی توانست نسل جوان را یکجا و دربست به طرف مذهب و ایمان مذهبی بکشاند. این کار را او به طبیعت خود می‌کرد، تصنعی در این کار نداشت، طبیعتاً اینطوری بود، او خودش یک چنین ایمانی داشت، او خودش یک چنین دید روشنی به اسلام داشت و به همین دلیل بود که آنچه از او میتراوید این فکر و این منش را ترویج می‌کرد. بعد از بلوغ شریعتی در عرصه روشنفکری و بر منبر روشنفکری اسلامی بسیار بودند کسانی که معلمان شریعتی بودند، اما کشف نشده بودند، ولی کشف شدند، مطهری نیز از اینان بود..."(۲۳)

ایشان موضوع را چنین نتیجه‌گیری کردند که نظرات شهید مطهری درباره‌ی شهید شریعتی، چه در آغاز آشنائی‌شان، که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت‌انگیزی ستایش می‌کرد، و چه در سال‌های بعد، که از او به نحو شگفت‌آوری مذمت می‌فرمود، غالباً مبالغه می‌کرد، در همین نامه‌ای که ایشان به امام خمینی نوشته‌اند، نشانه‌های بزرگ‌نمایی آشکار است، برخی دیگر از دوستان ما از جمله شهید بهشتی نیز همین نظر را درباره‌ی اظهارات مطهری داشتند.(۲۴)


هر دو در راه هدفشان شهید شدند، مریدان مطهری، وی را استاد شهید، و مریدان شریعتی را معلم شهید [گاهی نیز معلم انقلاب] لقب نهادند. شریعتی یک سیر مستقیم را در زندگی پی گرفت و جانش را در این راه نهاد. مطهری نیز از درخشان‌ترین چهره‌های تاریخ اسلام است. کسی بود که در اوج انحطاط مسلمین گرد تخدیر از چهره‌ی دین زدود و وارد عرصه‌ی کارزار شد. کتاب هایش مثل تمام‌عیار روشنفکری دینی بوده و هست اما در انسان‌شناسی و قضاوت در مورد انسان‌ها نسبی‌گرایی یک اصل است. به قول شاعر:

کوه با آن عظمت آن طرف‌اش صحرا بود / دست بر دامن هر کس که زدم رسوا بود.


پاورقی :

۱. روشنفکر دینی به معنی واقعی کلمه. هر که مسلمان بود و با یک سری از احکام دین مخالف بود اسم‌اش را نمی‌شود گذاشت روشنفکر دینی. روشنفکر دینی روشنفکری است آگاه، متعهد، مسئول و انسان که در مقابل جامعه‌اش مسئولیت احساس کند و برخیزد. اینهایی که امروز ادعای روشنفکری دینی می‌کنند دیندار هم نیستند، روشنفکری آن پیشکش!

۲. خاطرات ناصر میناچی،نشریه داخلی حسینیه ارشاد ۶/۲/۱۳۷۸ ص۵

۳. متن این نامه را می‌توانید در کتاب طرحی از یک زندگی جلد دوم ص ۲۸۰ بخوانید.

۴. مسلمانی در جستجوی ناکجا آباد، علی رهنما ۳۳۱

۵. شریعتی در جمعی گفت: وقتی در این مملکت بالاتر از حضرت که اعلیحضرت باشد داریم،همان نام مبارک محمد زیباترین و خدایی‌ترین نامی است که می‌شود در این کشور و در هر مقاله و اثری به جای گذاشت.

۶. خاطرات من از شهید مطهری،علی دوانی ص ۴۸

۷. مجموعه آثار ۱٫ ص۱۴۳

۸. شریعتی در آیینه‌ی خاطرات. ش لامعی ص ۴۶

۹. پوران شریعت رضوی طرحی از یک زندگی ج ۲ص ۲۲۹

۱۰ـ نشریه ارشاد شماره ۱۵ ص ۱۰۷

۱۱. یاس نو. ۲ تیر ۱۳۸۲

۱۲. شریعتی آنگونه که من شناختم ص۷۲

۱۳. همان

۱۴. انقلاب اسلامی در ایران ص ۱۱۵و۱۱۶

۱۵. طرحی از یک زندگی ص ۳۰۱

۱۶. سیری در زندگانی استاد مطهری ص ۸۲

۱۷. طرحی از یک زندگی ج۲ ص

۱۸. وبسایت ولایت و رهبری :: مقام معظم رهبری :: شخصیت و آثار علمی آیت‌الله العظمی خامنه‌ای :: دیدگاه‌های مقام معظم رهبری :: استاد مطهری، دکتر شریعتی و حسینیه ارشاد*از زبان رهبر معظم انقلاب

۱۹. متن زیر بخشی از سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۵۹ به مناسبت سالگرد فوت دکتر شریعتی در مسجد اعظم قم، بیان فرموده‌اند – روزنامه جمهوری اسلامی، ۴/۴/۵۹، صفحه۱۲

۲۰ و ۲۱ و ۲۳ – همان

۲۴. جریان‌ها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، رسول جعفریان، در پاروقی کتاب، دیدگاه خامنه‌ای نسبت به شریعتی، صفحه ۲۴۷


تاریخ انتشار : ۲ / خرداد / ۱۳۸۹

منبع : سایت نیمه‌حرف
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۰ بار
.
15_04_2011 . 09:18
#3
می‌خواهیم برنامه ناتمام پدر را ادامه دهیم، اگر بگذارند!
احسان شریعتی





نام مقاله : می‌خواهیم برنامه ناتمام پدر را ادامه دهیم، اگر بگذارند!

موضوع : رمز و رازهای حسینیه ارشاد

مطالعه‌ی مقاله


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین یک بار
.
15_04_2011 . 09:39
#4
اسناد ساواک شهادت می‌دهند : خطر جدی
[تصویر: http://talar.shandel.info/photo/ershad.jpg]


نام مقاله : اسناد ساواک شهادت می‌دهند: خطر جدی

نویسنده : مهدی فاتحی

موضوع : ـــــ


حکومت دیکتاتوری پهلوی در دهه ۴۰ و اوایل ۵۰ مخالفان و دشمنان اصلی خود را یا در مبارزان مسلح که در خانه‌های تیمی جای داشتند و دست به ترور می‌زدند، می‌دید یا در بین روحانیون و وعاظ و منبری هایی که در مسجد و روی منبر به شاه توهین می‌کنند. اما در بدو حرکت شریعتی در حسینیه ارشاد خطر جدی از آن سو احساس نمی‌کرد. مدت زیادی نگذشت که تاثیرگذاری حسینیه ارشاد و جریان روشنفکری دینی برای نهادهای امنیتی روشن شد. آنها به این نتیجه رسیدند که دست اندرکاران حسینیه جوانان را گمراه می‌کنند و از وضع موجود آگاه‌شان می‌کنند و معترض بارشان می‌آورند. ارتشبد نصیری رئیس ساواک به دربار می‌نویسد:

"... فعالیت‌های منحرف‌کننده حسینیه ارشاد قبل از آنکه اقدام به تعطیل آن بشود حاوی اثرات تبلیغی قابل توجهی در توده‌های دانشجویان و بازاریان جوان بوده و از میان آنان عده یی را عملاً به سمت فعالیت‌های مخرب سوق داده است. بعد از این‌که به وجود این فعالیت‌های مخرب پی برده شد، نشریات گوناگونی که از طریق حسینیه مذکور نشر و توزیع می‌شد و متجاوز از هزاران جلد کتاب و جزوات و پلی کپی و امثالهم ضبط و معدوم شد کماکان عملیات خنثی‌سازی روی تبلیغات مورد بحث که هنوز آثار آن در میان گروه‌های مذهبی به چشم می‌خورد، به‌طور مستمر ادامه دارد…"


شروع کار

حسینیه ارشاد در تاریخ ۲۴ دی ماه ۱۳۴۶ در اداره ثبت شرکت‌ها و سازمان‌های غیرانتفاعی توسط محمد همایون و ناصر میناچی به ثبت رسید هرچند پیش از آن با دایر کردن محلی موقت در خیابان چالهرز و محل فعلی حسینیه در سال ۱۳۴۳ در خیابان شمیران، فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی و ترویجی خود را آغاز کرده بودند. در بدو راه اندازی اولین سخنرانان برنامه‌های حسینیه، مرتضی مطهری، محمدتقی شریعتی، علامه محمدتقی جعفری و حجت الاسلام شاه چراغی بودند. نیت موسسان که بیش از سه نفر نبودند، در ابتدا ترویج اسلام واقعی که از خرافات و ظاهرپرستی عاری باشد و هم‌چنین حرکت جدید و نوگرایانه دینی بود که با ادامه و گسترش فعالیت‌های حسینیه و هم‌چنین حضور دکتر علی شریعتی، این مساله بیش‌تر حسینیه ارشاد را تبدیل به نمادی برای حرکت و جنبش نوگرایی و روشنفکری دینی کرد.

هر چند در ابتدا موسسان موسسه ارشاد قصدی بر دخالت در مسائل سیاسی روز نداشتند، اما این را هم از نظر دور نداشتند تا خط کشی مشخصی را با دستگاه حاکم از یک سو، فضای سنتی و عوام‌گرا از سوی دیگر حفظ کند. اما حضور دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد در مدت نه چندان طولانی هویتی دیگرگونه به حسینیه ارشاد بخشید که به‌طور کلی با آنچه در ابتدا حسینیه ارشاد بود، در تفاوت قرار گرفت. البته چگونگی ورود شریعتی به حسینیه ارشاد خود داستان دیگری دارد که طرح دیدگاه هایش موجبات توجه و تحسین مطهری و محمدتقی جعفری را برانگیخت.

علی شریعتی پیش از رفتن به فرانسه، در جریانات نهضت ملی نفت، به قول معروف از مصدقی‌های سرسخت و حامیان جبهه ملی بوده است. هرچند پس از مدتی بنا بر دلایلی رابطه خود را با دوستان سیاسی و حزبی خود قطع می‌کند اما از بابت فعالیت‌های خود نیز مدت کوتاهی را در زندان قزل قلعه گذرانده بود. اسناد ساواک پس از بازگشت شریعتی از فرانسه نشان می‌دهد که وی تا حدی زیر نظر اداره ساواک خراسان قرار دارد. موفقیت و اقبال دانشجویان دانشگاه مشهد به شریعتی و به تبع آن ادبار به دیگر استادان آن دانشکده نیز موجبات و حسادت هایی هم فراهم می‌کند که این خود باعث افزایش حساسیت بر او در مشهد می‌شود. در سندی مربوط به ۲۹ بهمن ۱۳۴۹ آمد:

"... دکتر متینی نظر خوبی با دکتر شریعتی ندارد و او را عامل بیش‌تر تشنجات دانشجویان می‌داند و تحریکات و دخالت‌های او را در همه امور درسی، من غیرمستقیم باعث اختلاف استادان و دانشجویان رشته تاریخ می‌داند. به تایید و پشتیبانی دکتر مویدی و مفخم پایان پرداخته است و در ترم جدید تنها چهار واحد درسی برای دکتر شریعتی باقی گذاشته است…"


در سندی دیگر به تاریخ ۹ اسفند ۴۹ آمده است:

"... نظریه یکشنبه: در مورد اختلاف دکتر مویدی و دکتر علی شریعتی قبلاً گزارشاتی به عرض رسیده است… دکتر علی شریعتی فوق العاده مورد احترام و علاقه دانشجویان دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد می‌باشد و اخیراً که برنامه درسی وی را از دانشجویان سال سوم تاریخ حذف کرده اند… نارضایتی هایی در بین دانشجویان مذکور مشهود است و حتی دانشجویان مذکور قصد دارند با دایر کردن کلاس فوق العاده، بتوانند از دکتر شریعتی دعوت کنند..."


اما توجه شدید ساواک به دکتر شریعتی بعد از حضور وی در حسینیه ارشاد و استقبال شدید مردم به‌خصوص جوانان و دانشجویان به او و بروز جنجال‌ها و نارضایتی‌ها در این مورد در بین روحانیون شروع می‌شود.


سرگردانی ساواک

باید در نظر داشت در طول مدت سخنرانی‌های شریعتی در حسینیه از ابتدا، ساواک تحلیل ثابت و دقیقی از مورد و مساله شریعتی ندارد و این خود باعث می‌شود ساواک از اخذ تصمیمی قاطع در مورد شریعتی و حسینیه ارشاد عاجز شود. تحلیلی ۹ صفحه یی درباره‌ی وضعیت شریعتی مورخ ۲۶ آبان ۱۳۴۹ در اسناد ساواک دیده می‌شود. تئوریسین شریعتی که مساله تحلیل امر شریعتی به وی واگذار شده بود، اظهارنظر وی با عنوان "نظریه شنبه" در ذیل آن از این جهت واجد اهمیت است:

"... شرح نظریه… اگر مساله یی باید در نظر گرفته شود که برای حفظ شرایط فعلی خطرناک است، مساله اتحاد اسلامی به شکل اسلام جدید است که از طرف اینان (اشاره به شریعتی) عنوان می‌شود و برای اجتماع با بنیان مذهبی ایران سختگیر است. مساله یی است هم نزدیک به ذهن و هم دور از ذهن. نزدیک به دلیل بنیاد مذهبی آغشته با تار و پود، به دلیل وحشتی که از روحانیت شکل قدیم در مغزها وجود دارد، ولی معتقدم که برای شنیدن و فهمیدن شکل حرکت توده مردم در مقابل وضع موجود، قسمتی نزدیک به ذهن موثر است. چنان که می‌بینیم که اگر دکتر شریعتی در دانشگاه ملی یا تهران سخنرانی دارد، فوج فوج خود را می‌رسانند تا گوش کنند و بعد هم راضی بیرون می‌آیند که پذیرفته اند. شاید گفته شود اینان قشری از جامعه‌اند به نام دانشجو. جواب می‌دهم چرا و به چه دلیل در حسینیه ارشاد با در نظر گرفتن وضع ترافیک تهران و مشغله‌های فراوان زندگی اقتصادی در آن شهر، آن همه جمعیت برای شنیدن سخنرانی وی هجوم می‌آورند و تا پاسی بعد از نیمه شب، سراپا گوش می‌نشینند و هنوز هم بعد از سه ساعت شنیدن، هنوز هم مشتاق‌اند که بشنوند؟ چون چیزی است برایشان نو و تازه و زنده کننده… مسائلی است که به آن اصالت می‌دهند و برایشان تازگی دارد و در عین حال، نشان دهنده راه و متحرک. جالب‌تر آنکه مسائلی است دینی، اگر مردم پس از شنیدن بفهمند و بپذیرند، مسلماً برای عوض کردن خود و سیستم اجتماعی حاکم بر خود، خواهند کوشید، به‌ویژه روشنفکران فرنگی مآب مارکسیست هم راضی می‌شوند و این تلقی است در بین همه نیروها در ایران. در خاتمه اعتراف می‌کنم که روح شریعتی از روح هایی نیست که بتوان به سادگی به آن نفوذ کرد و آن را شناخت، کاری است بس مشکل و مستلزم زحمت فراوان..."


اسناد منتشره ساواک مضبوط در پرونده بازجویی دکتر شریعتی بیانگر چگونگی درخواست برخی افراد سرشناس در به تعطیلی کشاندن حسینیه و دستگیری شریعتی است. در مراسم شادباش سال نو، دو تن از اشخاص بلندپایه به شاه خطر وهابی گری و کمونیسم را متذکر می‌شوند و تاکید می‌کنند این مساله با حسینیه ارشاد و مسجدهای هدایت و الجواد ارتباط مستقیم دارد. زندانیان سیاسی کمیته مشترک ضدخرابکاری نقل می‌کنند که رسولی، سربازجوی ساواک، بستن حسینیه ارشاد و دستگیری شریعتی را در پی نامه یی می‌داند که بلندپایه‌ترین و سرشناس‌ترین افراد به شاه نوشتند و در آن شریعتی را به جنگ با اسلام و پرورش مارکسیست‌های اسلامی متهم کردند و کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی را به این نامه، برای مطالعه شاه ضمیمه کردند. از سوی دیگر تقابل برخی منبریان و واعظان مساجد مختلف شریعتی در تشدید این مساله موثر بود که در نهایت منجر به صدور فتوا از سوی برخی مراجع علیه شریعتی و تحریم خرید و فروش آثار او و مطالعه آن شد. همه اینها و در کنار مسائلی دیگر باعث شدند جسارت حاکمیت در قبال مساله حسینیه و شریعتی افزایش یابد. اقدامات ساواک و اداره شهربانی که منجر به بسته شدن حسینیه شد در اسناد به دست آمده از ساواک موجود است.


احساس خطر

گزارش پلیس تهران به ریاست اداره اطلاعات، در تاریخ ۲۲ مهر ۵۱ به سخنرانی شریعتی اشاره می‌کند و در قسمتی از آن می‌گوید:

"… من در زندگی هیچ ندارم که از دست بدهم. می‌خواهم حرف هایی بزنم. به من می‌گویند زود است… لکن فردایی وجود ندارد و خواه‌ناخواه حرف‌های خود را خواهم گفت و هر طوری می‌خواهد بشود...(شریعتی)..."


در گزارش محرمانه دیگری در روز بعد به برگزاری نمایشنامه سربداران اشاره و ذکر می‌کند:

"... در پایان نمایش دو نفر ناشناس فریاد می‌زنند: "کوروش، آسوده بخواب، ما بیداریم."..."


این مساله ضمن ارجاع به مقامات بالاتر، اداره شهربانی، یادآوری می‌کند که:

"... چون اکثر شرکت‌کنندگان حسینیه مذکور از طبقه تحصیل‌کرده، دانش آموز، و دانشجو هستند، و تجمع افراد ناراحت در این کانون دینی و فراگرفتن افراد سابقه دار و فرصت‌طلب در سمت گردانندگی حسینیه مذکور، جوانان یادشده به سمت فعالیت‌های مضره و احیاناً مخرب سوق داده خواهند شد..."


جواب اداره اطلاعات به پلیس با مهر خیلی فوری و محرمانه تاکید می‌کند اجرای هرگونه نمایش نیازمند تصویب شورای عالی نمایش وزارت فرهنگ و هنر است و تذکر می‌دهد از برگزاری آن نمایش جلوگیری به عمل آید.


در نامه‌یی با طبقه بندی خیلی محرمانه به تاریخ ۲ آبان ۵۱ از ساواک و با امضای شخص ارتشبد نصیری رئیس ساواک به اداره شهربانی ضمن اشاره به برگزاری نمایش ابوذر و نهضت شیعی سربداریه و تحریک‌آمیز بودن و اغواکننده بودن آنها، از آن اداره خواسته شده است:

"... منبعد از برگزاری هرگونه نمایشنامه در حسینیه مذکور ممانعت و ترتیبی اتخاذ نمایند تا جلسات مذهبی این حسینیه با کسب اجازه قبلی و تایید صلاحیت سخنرانان آن از شهربانی کل کشور برگزار گردد..."


از این پس است که سخنان شریعتی رنگ و بوی انضمامی‌‌تری به خود می‌گیرد و به‌طور شفاف تری نسبت به مسائل سیاسی موضع می‌گیرد نظیر:

"... آنچه من از حزب تلقی می‌کنم، طبقه روشنفکر است که، حزب عبارت است از سازمان و اجتماعی که متشکل از افرادی که دارای ایدئولوژی واحدی بوده و هدف مشترک آنان تغییر نظام اجتماعی حاکم بر جامعه باشد یا به تعبیری اسلحه در دست یک طبقه باشد…"


یا در سخنرانی خود مورخ ۷ آبان ۵۱ با عنوان قاسطین، مارقین و ناکثین، شیعه بودن را در پیروی عملی از علی می‌خواند و صریحاً آن را جهاد در برابر نظم موجود اعلام می‌کند.

در این میان حضور اعضای سازمان مجاهدین خلق در مراسم‌های حسینیه و اقدام به یارگیری در آن محل یا پخش اعلامیه خصوصاً از طریق طبقه دوم حسینیه که مخصوص زنان بوده است و از آن محل اعلامیه‌ها را به پایین می‌ریخته‌اند، باعث گسترش حساسیت‌ها و افزایش مراقبت بر حسینیه ارشاد شد. گزارشی از شهربانی در ۹ آبان، به پخش اعلامیه هایی با عنوان سازمان مجاهدین خلق اشاره کرده و در حاشیه آن سرهنگ فرزانه رئیس اطلاعات شهربانی دستور به افزایش مراقبت‌ها در مراسم حسینیه کرده است.

اما آخرین برنامه یی که در حسینیه ارشاد منعقد می‌شود، فستیوال کودکان است که طی آن کودکان بین ۱۰ تا ۱۲ سال پشت میکروفن شعر می‌خوانند و نقاشی‌هایی از آنان به نمایش در می‌آید. بین مردم و والدین کودکان اوراقی توزیع می‌شود که در آن اسلام را مکتبی معرفی می‌کند که کودک را حتی در ۱۰سالگی مسوول می‌داند و به امام علی اشاره می‌کند که در ۱۰ سالگی اسلام می‌آورد و یک کودک تبدیل به بزرگ‌ترین شخصیت اسلام می‌شود.


پس از تعطیلی

اما برای اولین بار در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۵۱ طی نامه یی خیلی محرمانه از کمیته مشترک ضدخرابکاری، سرلشگر جعفری به ریاست پلیس تهران خواسته می‌شود:

"... از تشکیل هرگونه مجلسی در محل مذکور تا اطلاع ثانوی جلوگیری به عمل آید..."


نهایتاً در حسینیه ارشاد در روز جمعه ۲۶ آبان ۵۱ بسته می‌شود و تعدادی که بنا به گزارش ساواک ۳۰۰ تن بوده‌اند، با مراجعه برای برنامه‌های هفتگی و مواجهه با درهای بسته به تجمع و به درگیری با پلیس می‌پردازند و پلیس ۱۵ مرد و یک زن را دستگیر و به کمیته مشترک ضدخرابکاری اعزام می‌کند. سرهنگ حمیدی آشتیانی طی گزارش کلانتری قلهک به کمیته مشترک می‌نویسد:

"... محترماً مقام عالی را آگاه می‌سازم از ساعت ۰۰/۱۶ روز جاری عده یی در حدود ۳۰۰ نفر جهت مراجعه به حسینیه ارشاد و استماع سخنرانی هفتگی در مقابل محل مذکور اجتماع می‌کنند. چون حسب الامر از هرگونه اجتماع و مجلسی در حسینیه مذکور جلوگیری شده بود، لذا مجتمعین شروع به تظاهرات کرده و عده یی از آنان با دادن شعار الله اکبر به داخل مسجد نیمه تمام که مشرف به خیابان شمیران است، رفته و با ادای شعار مذکور قصد جلب توجه مردم و به یاری طلبیدن اشخاص رهگذر را داشتند. به آنان تذکر و اخطار گردید ولی از متفرق شدن خودداری کردند و سنگ و پاره آجر که در داخل ساختمان نیمه کاره مسجد وجود داشت به طرف افسران و ماموران پرتاب که درنتیجه شیشه تعدادی از خودروهای پلیس و راهنمای رانندگی و اتوبوس شرکت واحد و بانک صادرات مقابل حسینیه شکسته و به بدنه اتومبیل‌ها نیز آسیب وارد شد و سنگی به پشت سرکار سرهنگ کحالی معاونت انتظامی پلیس تهران اصابت که مجروح و دو نفر از افسران به نام سروان مهدی ریخته‌گر و ستوان یکم محمدجعفر قجرزاده و چند نفر از مامورین هم مصدوم شدند. ناگزیر مامورین به داخل مسجد رفته، از مجتمعین تعداد ۱۵ نفر مرد و یک زن را دستگیر کردند و بقیه متواری و به افرادی که خارج از مسجد و در کوچه‌های اطراف اجتماع کرده بودند، ملحق شدند و مجدداً به طرف افسران و مامورین سنگ پرانی کردند که با رسیدن افراد گارد شهربانی تظاهرکنندگان متفرق شدند. وضع در ساعت ۰۰/۱۹ به حال عادی درآمد. ریاست پلیس تهران و معاونین تا خاتمه عملیات در محل حضور داشتند. دستگیرشدگان به کلانتری دلالت و از آنان بازرسی بدنی به عمل آمد که صورت مجلس به انضمام صورت اسامی دستگیرشدگان و تظاهرکنندگان برابر صورت پیوست اعزام و معرفی می‌شوند..."


رادیو بی‌‌بی‌سی نیز گزارشی را در برنامه شبانه خود در مورد تعطیلی حسینیه ارشاد و درگیری‌های به وجودآمده پخش می‌کند، که این موجب هراس و ناراحتی دستگاه اطلاعاتی و وزارت خارجه می‌شود.

پیش از بستن حسینیه ارشاد مدیریت حسینیه از ماجرا باخبر می‌شود و ناصر میناچی و شریعتی و پدرش و صدر بلاغی با پیش‌بینی واکنش دانشجویان تصمیم به خروج از تهران و رفتن به شمال می‌گیرند، تا خود را از اتهام تحریک مردم مبرا کنند. بعد روز جمعه محمد همایون عضو هیات موسس حسینیه و مطهری از سخنرانان اولیه حسینیه دستگیر می‌شوند و هم‌چنین با مراجعه به خانه میناچی او را نمی‌یابند. مطهری با تذکر این‌که او از ابتدای سال ۵۰ با حسینیه قطع رابطه کرده است، آزاد می‌شود. میناچی پس از رسیدن به تهران خود را به اداره شهربانی معرفی می‌کند و شریعتی نیز به خانه پسرعموی خود می‌رود و به مدت حدود یک سال زندگی مخفی خود را آغاز می‌کند. اما علاوه بر میناچی و همایون، ماموران کمیته مشترک به در خانه عضو سوم هیات موسس حسینیه مراجعه می‌کنند. او دکتر عبدالحسین علی آبادی دادستان کل کشور و از استادان حقوق دانشگاه بوده است. موسسان حسینیه در ابتدای کار از وی درخواست می‌کنند نام وی را نیز جزء هیات امنای موسسه بگنجانند. با موافقت او این کار انجام می‌شود اما پس از ماجرای بسته شدن حسینیه ماموران گویا بدون هماهنگی و بی‌ آنکه بدانند او چه موقعیتی دارد برای بازرسی و احتمالاً دستگیری وی به منزل وی مراجعه می‌کنند. پس از این مراجعه علی آبادی نامه‌یی را به اداره اطلاعات شهربانی می‌فرستد و در آنجا ضمن گلایه از ایجاد مزاحمت شبانه برای او و خانوده‌اش، توضیح می‌دهد که او در امور روزمره حسینیه ارشاد دخالتی ندارد.

گفتنی است در آن زمان در دستگاه قضایی به جز آن بخش که تحت سیطره ساواک بود، قضات شریف و سالمی نیز حضور داشتند که آلوده به مطامع قدرت نشده بودند. دکتر علی آبادی یکی از این قضات بود.

پس از این ارتشبد نصیری رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور، ساواک طبق نامه یی به تاریخ ۲ آذر ۵۱ به رئیس شهربانی کل کشور با طبقه بندی سری، شریعتی را از عناصر افراطی مذهبی معرفی می‌کند که با بهره‌گیری از تاثیرپذیری جوانان، آنان را به مخالفت با اوضاع سیاسی و اجتماعی موجود، تشویق و تحریک می‌کند. در این نامه نصیری موکداً تذکر می‌دهد مراقبت‌ها از حسینیه ارشاد باقی بماند و تا اطلاع ثانوی حسینیه بسته بماند و از حضور و سخنرانی شریعتی در هر محلی ممانعت به عمل آید.

هفته بعد از تعطیلی حسینیه، مجدداً در روز جمعه تعداد ۱۵۰ نفر به حسینیه مراجعه می‌کنند که پلیس آنها را متفرق می‌کند.

اما در بین اسناد موجود نامه هایی نیز هست که از دخالت مستقیم شخص شاه در مساله حسینیه ارشاد خبر می‌دهد. در اسناد مربوط به سال ۵۲ و نامه‌های مخصوص گارد شاهنشاهی، شاه ریشه اغلب مارکسیست‌های اسلامی را در حسینیه ارشاد می‌داند و خواستار رسیدگی دقیق می‌شود.

در نامه یی با سربرگ گارد شاهنشاهی، خطاب به ارتشبد نصیری و با امضای سپهبد ایادی و مهر گارد جاویدان شاهنشاهی نوشته شده است:

"... اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر در مورد حسینیه ارشاد فرمودند: باید تمام این اشخاص را شدیداً تنبیه کنید زیرا خیانت بزرگی به کشور کرده اند. به علاوه شما نیستید که در مورد افتتاح یا عدم افتتاح تصمیم می‌گیرید. لازم است موضوع را دقیقاً پیگیری و نتیجه را بعداً گزارش دهید..."

لازم به یادآوری است سپهبد ایادی پزشک مخصوص شاه و از اعضای جامعه بهائیت بود که نظر شاه را به ارتشبد نصیری ابلاغ می‌کند.


تاریخ انتشار : ۲۲ / بهمن / ۱۳۸۸

منبع : سایت نیمه‌حرف / منبع اصلی : روزنامه اعتماد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۰ بار
.
22_08_2011 . 12:36
#5
برای حسینیه همیشه ماندگار ارشاد و شب‌های قدرش
[تصویر: http://talar.shandel.info/photo/ershad.jpg]


نام مقاله : برای حسینیه‌ی همیشه ماندگارِ ارشاد و شب‌های قدرش

نویسنده : حجت شریفی

موضوع : یاد و خاطره‌ای از پرچمدارانِ ارشاد


پیچِ خیابان میرداماد به سمت شریعتی را که می‌پیچی، دل‌ات هری می‌ریزد پایین، چرا که، انگار‌ داری صدای آقا هدی صابر را از داخل حسینیه می‌شنوی، و خوشحال می‌شوی. باز دم حسینیه ارشاد جا برای پارک کردن پیدا نمی‌کنی. به دم حسینیه، رسیده و نرسیده، عصا زنان مهندس سحابی را انگار می‌بینی می‌رود از دربِ پشتی داخلِ حسینیه، تا آماده شود برای سخنرانی دوم، و طبق معمول بچه‌ها جمع‌اند در حیاط کناری و دم حسینیه. می‌گردی ببینی امسال هم عبداله را پیدا میکنی؟یا علی را؟

حسن را دیدم‌اش که آمده بود. او هم که قدر بداند حسینیه را و این شب از معدود ۴۸ ساعت‌های مرخصی را. ولی امسال چه قدر جای بعضی‌ها خالی است. با آنکه حسینیه از سر شب جای سوزن انداختن نیست، چه قدر دلتنگم برای وسواس و شور زدن‌های مهندس. و چه قدر منتظر می‌مانم تا محمد از تریبون بیاید پایین و بگوید: "اسم همه را گفتم حتی ...". و چه قدر می‌چسبید در این شب‌ها سخرانی‌های کدیور و آغاجری و سروش، راستی نکند دوباره مهدی را بعد از مراسم ببرندش؟

جای هادی عزیز هم خالی است. ولی حسینیه هنوز هم همان حسینیه ارشاد است، هرچند صابر و سحابی‌ها از بین ما پر کشیده‌اند، و علیجانی و کدیور و سروش و... هم جای‌شان خالی مانده، و تقی هم احتمالاً دل و دماغ و توان دیدن جای خالی صابر را ندارد. اما خیلی‌ها آمده‌اند، خیلی‌ها که شاید تا به حال کشف نکرده بودند اعجاز این حسینیه را، و بوی معنویت و اخلاقِ لبریز از حسینیه مست‌شان کرده بود، امسال بی‌‌نظیر آمده بودند، و غریبه‌ها هم از همین می‌ترسیدند. به قول آقای درایتی از همین الله گفتن جمع در این حسینیه واهمه داشته و دارند. مراسم هم که تمام می‌شود، چهره‌ها همه امیدوار است به رحمت خدا، و شست‌ات خبردار می‌شود که یا الله گفتن‌ها کار خودش را کرده و سرمست کرده جماعتی را که آمده‌اند در حسینیه. نه این‌که جو گرفته باشد این جماعت را، که اگر می‌خواستند جو‌گیر شوند، خیلی جاهای دیگه توی شهر بهتر از اینجا جوگیرشان می‌کرد، نه، لطیف شده‌اند و وسیع و سرشارو امیدوار.

یاد شریعتی و بازرگان و طالقانی و سحابی‌ها و هدی صابر بزرگ گرامی. جای همه‌ی زندانیان وطن و مهاجران به اجبار از وطن خالی. و حسینیه ارشاد و شب‌های قدرش جاودان و پاینده باد.


تاریخ انتشار : ۳۰ / مرداد / ۱۳۹۰

منبع : ایمیل دریافتی
ــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین یک بار
.




موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  نظر شریعتی درباره حسینیه ارشاد shervin 2 2,379 16_03_2013 . 13:09
آخرین ارسال: shervin
  آلبوم تصاویر حسینیه ارشاد shervin 10 6,719 13_04_2011 . 01:13
آخرین ارسال: shervin
  بنبان‌گذار حسینیه ارشاد shervin 1 1,732 27_02_2010 . 11:51
آخرین ارسال: mss hamraz

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان