نویسنده : دکتر پوران شریعتترضوی
موضوع : ـــــ
مسائلی که آقای مصباح یزدی در مخالفت با علی و افکار او مطرح میکرد، حول سه مسئله بنیادی یعنی بحث خاتمیت و وحی، امامت و معاد بود . به گفته مرحوم بهشتی : "آقای مصباح گفتهاند که شریعتی در این سه زمینه مطلبی را گفته که در بخش وحی و خاتمیت و معاد بر خلاف اصول مسلم اسلام است . و در بخش امامت بر خلاف اصول مسلم تشیع"(۱)
مباحث فوق از سوی آیت اله مصباح یزدی در جلسه پایانی درس نهایه در مدرسه منتظریه (حقانی) مطرح میشود(۲) و طلاب مدرسه نیز از دکتر بهشتی در این باره نظر خواهی میکنند و ایشان در طی تابستان در سفر سالانه به مشهد نزد عدهای از طلاب و علاقه مندان به مباحث طرح شده در مقام نقد دیدگاه مصباح یزدی برآمده و در نهایت متذکر میشوند که : "چنین نیافتم که شریعتی با این عبارات (تکامل عقل و تعداد زوجات) میخواسته بگوید ما باید یکسره از عقل استفاده کنیم و تعالیمی را که وحی برای ما آورده کنار بگذاریم".(۳)
۱. همان ص ۳۵
۲. همان مقدمه
۳. آقای سید محمد مهدی جعفری دربارهی اختلافات فیمابین دکتر بهشتی و مصباح یزدی بر سر آرای شریعتی و مبحث خاتمیت میگوید : در سال ۱۳۶۲ به اتفاق آقای سید محمد خاتمی، سید محمود دعایی و عدهای از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و شهید شاهچراغی به کردستان رفتیم . در کردستان در شهر نقده من و شهید شاهچراغی رفتیم به مقر سپاه پاسداران . در آن برخی از پاسدارها از آن شهید پرسیدند : نظر شماه دربارهی دکتر شریعتی چیست؟ شهید شاهچراغی داستانی تعریف کرد و گفت : ما طلبهی مدرسهی حقانی قم بودیم . رئیس مدرسه هم شهید قدوسی بود . یکی از استادان مدرسه نیز آقای محمد تقی مصباح یزدی بود . آقای مصباح روزی آمد و به ما گفت : دکتر شریعتی منکر خاتمیت است و وحی را به گونهای تعبیر کرده که یعنی هنوز هم جریان وحی ادامه دارد .
ما طلبهها با این حرف مخالفت کردیم . ایشان نیز بر سر حرفشان پافشاری کردند . چون مخالفت ما با آقای مصباح بالا گرفت شهید صدوقی ما را تهدید به اخراج از مدرسه کرد و گفت : اگر شما با آقای مصباح مخالفت کنید ما همه را از مدرسه اخراج میکنیم . ما داوری در این باره را پیش شهید بهشتی بردیم او هم یکی از مدرسین مدرسه بود.
شهید بهشتی گفت : من هم باید گفته دکتر شریعتی را بخوانم و هم گفتههای مصباح را بدانم تا بعد بتوانم قضاوت بکنم .
مدتی گذشت همه ما در مشهد جمع شدیم . همه استادان و طلبهها . در آنجا شهید بهشتی ما را دعوت کرد که بیایید تا من نظرم را بگویم . رفتیم ایشان گفتند : من کتاب دکتر شریعتی را خواندهام . به هیچ وجه چنین چیزی که آقای مصباح میگویند از گفتهی دکتر شریعتی استشمام نمیشود . برعکس دکتر شریعتی معتقد به خاتمیت است و وحی به پایان رسیده . مثل خود ما ایشان هم اعتقاد دارند که بعد از خاتمیت این عقل است که میتواند داوری بکند. شریعتی آن گونه که من شناختم صص ۸۱ و ۸۲
موضعگیری و انتقاد بر سر آرا و افکار علی همچنان بعد از مرگ او نیز از جانب هر دو جناح مدرسه حقانی ادامه داشت : "این انتقادها طی سالهای ۵۶ و ۵۷ همزمان با اوجگیری نشر آثار شریعتی به صورت جدیتر در قم و برخی از شهرهای دیگر از جمله اصفهان مطرح میشد"(۱) و هر جناح له یا علیه شریعتی داد سخن میداد . کما اینکه در سال ۱۳۶۲ یکی از طرفداران و دوستان نزدیک آقای مصباح کتابی تحت عنوان شهید مطهری افشاگر توطئه(۲) نوشت که انگیزه اصلی نگارش آن به اصطلاح افشای ماهیت محمد همایون بنیانگذار و یکی از موسسان ارشاد و نیز شخص دکتر شریعتی بود . نویسنده کتاب با آمیختن دروغ و دوشاب به هم تلاش مذبوحانهای کرده بود تا با سندسازی و ارائه تحلیلهای توطئه گرایانه، حسینیه ارشاد و فعالیتهای علی را در امتداد خط مشی فراماسونری ارزیابی کند .
از آنجا که تحلیلهای توطئه گرایانه دربارهی اشخاص و رویدادها به سادهسازی مسائل و سفید و سیاه دیدن پدیدهها ختم میشود از این رو فرد علاقهمند به این شیوه تحلیل با کنار هم چیدن نمونههای ظاهری از رفتار پدیدهها، ارتباطی صوری و شکلی بین آنها برقرار میسازد و پیچیدگی و پویایی پدیدهها را به ذهن ساده ساز و معیوب خود تقلیل میدهد . همین رویکرد ساده سازانه و باور به تئوری "توطئه" در سالهای اخیر به برخی از دست پروردگان مدرسه حقانی اجازه میدهد که با چاپ اسناد ساواک دربارهی علی، شیوهها و تمهیداتی را که یک زندانی گرفتار رژیم ستمگر و جهنمی آن هم در زیر بار انواع فشارهای جسمی و روحی و شرایطی جهت پوشانیدن چهره اصلی خود به کار میبرد به عنوان مکنونات قلبی و ضمیر هوشیار و آگاه و صریح وی منتشر کنند، راهی آسان و عوام پسندانه برای تحلیل ماهیت و عملکرد علی : از اتهام وابستگی وی به فراماسونری و اینک همکاری با ساواک و رژیم شاهنشاهی پهلوی!
اما جالبتر از همه اینها، این چهره ماندگار و رازآلود شریعتی است که در هر دوره و عصری و در نگاه هر فرد و جریانی وجهی از آن برجسته میشود : در ایران شیعی، متهم به سنی گری و وهابیت(۳)
۱. جریانها و جنبشهای مذهبی – سیاسی ایران ص ۲۹۷
۲. کتاب مزبور که از سوی انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم منتشر شده بود واکنش برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی و نیز برخی مراجع مانند آیت اله منتظری را به دنبال داشت . آقای حسن یوسفی اشکوری هم نقدی مفصل بر ان نوشت و نگرش توطئه گرایانه نویسنده را با استناد به آرا و افکار شریعتی رد کرد . ن . ک نقدی بر کتاب شهید مطهری افشاگر توطئه چاپ سهامی انتشار سال ۱۳۶۳
۳. شریعتی در اتهام فوق نوشته است : اول که قرار شد حسینیه ارشاد و من کوبیده بشویم شعاری که انتخاب شد ناشیانه و بی مطالعه انتخاب شد و پیراهنی را که برداشتند تا پیراهن علی کنند، پیراهن عثمان از آب درآمد! کار خراب شد و معرکه نگرفت! اول فقط براساس این ملاک و نیاز شعار را انتخاب کردند که تهمتی باشد که در میان توده مردم مذهبی ما نفرات زیادی ایجاد کند . این بود که از میان دشنامهای مختلف مسیحی، یهودی، بابی، کمونیست، اگزیستانسیالیست، شیخی، صوفی و غیره دیدند که با در نظر گرفتن احساسات مردم شیعه ایران، تهمت سنی گری و آن هم بدتر از همه وهابیگری از همه نفرت آمیزتر است و این را تعیین کردند و بخشنامه هم شد و از این نظر درست فکر کرده بودند اما انچه را فکر نکرده بودند این بود که درست است سر و کار آنها با عوام الناس است ولی تهمت باید طوری انتخاب شود که لااقل با زور هم که شده بتوان به وسیله خروارها سریشم دروغ و چسب سفسطه چسباند . بخشنامه به همه شعبهها رسید و شایعه سازان با تمام نیرو دست به کار پخش دستور شدند که خوشبختانه به همت حسینیه ارشاد و همکاری فداکارانه گروهی از همفکران که این توطئهها در آنان مسئولیتی را پدید آورده بود درسها و کنفرانسها و نوشتههای قدیم و جدید من با پلی کپی و چاپ و حتی نوار همهجا پخش شد و دانشجویان گمنام نیز در هر دانشکدهای و شهری هم به ابتکار شخصی در حد توانایی خود یکی از این گفتهها را پلی کپی کردهاند و منتشر ساختند و بسیاری از عقاید من دربارهی شیعه و اهل بیت و ائمه و بهویژه علی و فاطمه و حسین و امام موعود (ع) بر افکار صاحبفکران عرضه شد و مته چاه کنان به سنگ خورد و ماند . دیگر در دورترین مسجد یا حسینیه و حتی در مجالس روضههای خانگی و دورههای سنتی بانوان طرح چنین تهمتی مشتی محکم بر دهان را در پی داشت و بدنامی و رسوایی! م . آ ۲۲ صص ۳۲۲ و ۳۲۳
در عربستان سعودی، شیعه غالی!(۱)
نه در مسجد گذارندم که رندی / نه در میخانه کاین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است / غریبام، سائلام، آن ره کدام است؟
برگرفته از کتاب "طرحی از یک زندگی" / جلد دوم / ص ۲۴۸
تاریخ انتشار : چاپ اول / ۱۳۸۳
منبع : سایت نیمهحرف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : ۰ بار / شروین