نام مقاله: جهانبینی چیست؟
نویسنده : دکتر شریعتی
موضوع : تعریف جهانبینی
جهانبینی
هر متفکری که دارای مکتب است باید چنین شکلی برای خود رسم کند و آنگاه به این پرسش که : "جهانبینیِ تو چیست؟" پاسخ بدهد.
آنکه صاحبِ جهانبینی است در جواب میتواند بگوید :
جهانبینیِ من ماتریالیسم، رِآلیسم، شَکاکیّت (سِپتی سیسم)، تائوییسم، شِرک (پُلی ته ایسم)، ثَنَویّت (دوآلیسم)، توحید، وحدتِ وجود، ایده آلیسم، بیخدایی (اته ایسم) و یا ِاگْزیسْتانْسیالیسم و... است.
جهانبینی عبارت از نوعِ تلقیای است که انسان از "هستی" یا "وجود" دارد. تفاوتِ حافظ با مولوی در اختلافِ جهانبینیِشان است.
خیام میگوید : چون کسی از این دنیا نرفته که بازگردد و چون کسی از آن دنیا خبر ندارد (= جهان بینی)، پس دَم را غَنیمَت شمار (= ایدئولوژی)! می بینیم که ایدئولوژی، درست از متنِ جهان بینی زاییده میشود و این دو با هم رابطهٔ علت و معلولی دارند.
حافظ میگوید : "چو قسمتِ اَزلی بیحضورِ ما کردند" (یعنی در خِلْقَتِ جهان، بیآنکه از ما بپرسند که چه میخواهیم، هر کس را روزیای دادند) جهان بینی جبریِ حافظ ـ پس : "گَر اندکی نه به وِفقِ رضاست، خُرده مَگیر"! (ایدئولوژیِ حافظ).
بنابراین، مذهب که معتقد است : "جهان، خدایی دارد و شعور و اراده و احساس و حسابی و کتابی دقیق و انسان فردا سرنوشتِ امروزش را میبیند و پاداش و کیفرِ عملاش را میبیند"، یک جهان بینی است، و بر اساسِ همین جهانبینی است که میگوید : پس زندگی باید این باشد و انسان آن، و باید چنان کرد و چنین بود، و تو اینی و دیگران آن، و معنیِ حیات و جامعه و اخلاق و زشت و زیبا و حقیقت و باطل این است... و این ایدئولوژیِ مذهب است.
"ایدهآلیسمِ" هِگِل، "ماتریالیسمْ دیالکتیکِ" مارکس، " ِاگْزیسْتانْسیالیسمِ" هایدگر و یاسْپِرس و سارتر، "پوچی و عَبَثِ" (Absurdite) آلبر کامو و بکت و مذهبِ کاتولیک یا " اسلام" و "تائوییسمِ" لائوتِسو و کارما و سامسارای هِندو، "رنج و نیروانا"ی بودا و "وحدتِ وجودِ" حَلّاج و "شکانگاریِ بدبینانهٔ" خیام و ابوالعلاء و شوپِنهاور و مِتِرلینگ و... جهانبینیاند.
مجموعه آثار ۱۶ / اسلامشناسی ۱ / ص ۱۴
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین