[تصویر:
http://talar.shandel.info/photo/ershad.jpg]
نام مقاله : حسینیه ارشاد و شریعتی
مصاحبه با : ناصر میناچی
مصاحبه کننده: فرزانه بذرپور / جرس
موضوع : شریعتی و حسینیه ارشاد
جرس : ۲۹ خرداد ماه ۵۶ سالروز درگذشت مردی است که می توان او را ایدئولوگ انقلاب و محبوبترین چهره روشنفکری دینی ایران دانست. دکتر شریعتی از سال ۴۷ سخنرانی های خود را در حسینیه ارشاد آغاز کرد جلساتی که به گزارش ساواک با استقبال پنج هزار نفری جوانان و دانشجویان مواجه می شد. این جلسات و کلاس ها تا سال 52 ادامه داشت و در نهایت با محاصرهی حسینیهی ارشاد و درگیری با شاگردان و دانشجویان و دستگیری عدهای به بسته شدن حسینیهی ارشاد منجر شد، شریعتی نیزدر سال 53 بازداشت و هجده ماه محبوس و مجبور به بازنشستگی زودهنگام شد. از آن پس تا اردیبهشت سال 56 که با نام علی مزیانی از کشور خارج شد ، علیرغم کنترل شدید ساواک در جلسات مخفی خانگی همچنان با یاران و هواردانش ارتباط داشت. اما در پی هجرت ساواک از غیبت دکتر شریعتی مطلع شد و همسرش را ممنوع الخروج کرد و در نهایت 29 خرداد ماه دکتر شریعتی در لندن و در فراق همسر و فرزند کوچکش مونا درگذشت. مرگی که در هاله ای از ابهام ماند.پیکر شریعتی علیرغم وصیتش در زینبیه دمشق دفن شد و هیچگاه حکومت اجازه نداد شریعتی همانطور که خواسته بود در حرم امام رضا و در کنار پدرش دفن شود..
نمی توان از حسینیه ارشاد و سخنرانی های شورانگیز دکتر علی شریعتی گفت و یادی از ناصر میناچی از بنیانگذاران حسینیه نکرد. میناچی باهشتاد سال سن همچنان در دفتر حسینیه ارشاد حضور مستمر دارد و در تمام سالهای بعد از انقلاب به جز دوران کوتاهی که در دولت موقت وزارت فرهنگ و ارشاد را بر عهده داشت، همواره متصدی حسینیه بوده است. میناچی از خاطراتش در سال 53 می گوید که همراه با دکتر شریعتی در زندان ساواک به سر می برده است و به یاد می آورد که در واپسین روزهای زندگی شریعتی با دکتر توافق کرده بودند که شعبه ای از حسینیه را در لندن بر پا کنند. در سالروز درگذشت دکتر شریعتی با ناصر میناچی به گفتگو نشسته ایم.
س : جناب میناچی ممکن است یکی از خاطرات تان از دکتر شریعتی را برای ما بفرمایید؟
ج : خاطرات من در کتابچه حسینیه ارشاد آمده است . اما یکی از آنها را برایتان می گویم. شریعتی وقتی دوران ساواک در زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری بود.فمن هم آنجا بودم . من شش ماه و ایشان 18 ماه زندانی بود . سال 53 بود . سلول های ما کنار هم قرار داشت. یک روز دیدیم اقای شریعتی را از سلولش بردند بیرون . همگی ناراحت و نگران شدیم . بعد معلوم شد پیش ثابتی رئیس اداره سوم ساواک بوده. بعدا که شریعتی از زندان آزاد شد من از وی پرسیدم که آن روز شما را کجا بردند، شریعتی گفت : "من را بردند اتاق آقای ثابتی ، در آنجا به من گفت که آقای دکتر شریعتی ، سه نفر از اساتید برجسته دانشگاه سوربن فرانسه مامور شدند که در ایران تحقیق کنند آیا ساواک شکنجه میکند یا خیر . اگر از شما سوال کردند چون ما چندان تو را شکنجه نکردیم از شکنجه زندانیان هم چیزی نگو . اگر بگویی ساواک شکنجه میکند آن وقت خواهی دید چه سرنوشتی پیدا میکنی مگر اینکه بگویی ساواک شکنجه نمیکند . شریعتی گفت من فکر کردم چه پاسخی به ثابتی بدهم . بعد گفتم این سه پرفسور با من به فرانسوی صحبت میکنند شما هم نمی فهمید و من مجبورم برای شما ترجمه کنم و بپرسم . به ثابتی گفتم باید فکر کنم ." بعد ایشان را می اندازند اتاق بغل و میگویند سرنوشت شما بستگی دارد به خودت . اگر بگویی شکنجه هست بدان که سرنوشت شومی خواهی داشت . شریعتی به من گفت ساعتها او را در اتاق کناری نگه داشتند - این بی اعتنایی ها و ساعتها در انتظار نگه داشتن زندانی برای کوبیدن شخصیت متهم بود- بعد از ساعتها ثابتی او را خواست ، شریعتی تعریف کرد که: " وقتی من را انداختند اتاق هیچ راهی نداشتم جز اینکه به خدا متوسل شوم و از خدا مدد بگیرم .و دست به دعا برداشتم . بعد که رفتم پیش ثابتی به او گفتم انها به فرانسه صحبت میکنند و من نمیتوانم بگویم که اینها این را میگویند و من چه جواب میدهم . بهترین راه اینست که به انها بگویید شریعتی گفت من با شما ملاقات نمیکنم . دیدم این بهترین راهست . چون من نمیتوانم وقتی بارها دیدم چطور اینها بچه ها را شکنجه کردند و زیر شکنجه شهید شدند ، اگر بگویم ندیدم که آینده چه پاسخی بدهم و اگر بگویم هست معلوم نیست چه بر سرم بیاید . دوباره چند ساعتی من را نگه داشتند اما آخرسر من را به سلولم برگرداندند.
شریعتی با این توسل به خدا و گفتن این مطلب از شر اینها خلاص شدند . نه علیه این جوانان بیچاره که شکنجه شدند حرفی زد و نه دردسر تازه ای برای خودش ساخت. این یکی از خاطرات من از دکتر شریعتی است .
س : آن زمان در حسینیه ارشاد سخنرانی های دکتر شریعتی مخاطبان زیادی داشت . روبه روی آنجا هم کاخ جوانان بود . آیا مخاطبان دکتر شریعتی همه مذهبی بودند؟ تاثیر دکتر شریعتی بر جوانان چطور بود؟
ج : ما در دوران شریعتی وقتی کلاس های تحقیقاتی دکتر شریعتی را تشکیل دادیم نام نویسی کردیم . ما در حدود چهار هزار کارت ورودی چاپ کردیم و با عکس و نام و نشان از دانشجویان و جوانان و حتی طلاب که از قم یا شهرستان ها میآمدند، نام نویسی میکردیم . دکتر شریعتی درس تاریخ ادیان میداندند و بعد هم اسلام شناسی که پاسخگویی به مارکسیست ها بود . آن طرف هم کاخ جوانان بود . یک روز ثابتی به دکتر شریعتی گفته بود که ما میتوانیم به دو روش جوان ها را بخریم و از این حسینیه شما که راجع به حسین و زینب و حضرت زهرا صحبت میکنید دورشان کنیم. ما با دو روش میتوانیم کاری کنیم که دیگر این جوانان سراغ شما نیایند . شریعتی پرسید چه روش هایی ؟ ثابتی گفت با پول و سکس . کاخ جوانان برای همین کارست و مهمانی هایی که در تخت جمشید شیراز راه میانداختند و اینها راههای است که ما میتوانیم جوانان را خوب اداره کنیم .
س : یعنی کاخ جوانان بعد از کلاس های دکتر شریعتی فعال شد؟
ج : نه جلوتر از آن دوره کاخ جوانان بود . اما بعد از شروع کلاس ها و سخنرانی های دکتر شریعتی دیگر آنجا رونقی نداشت .دیگر کسی تقریبا کاخ جوانان نمی رفت. همین جوانانی که میخواستند آلوده شان کنند وقتی یک جلسه شریعتی میآمدند پاگیر میشدند و مرید مطلق نسبت به افکار بسیار پسندیده دکتر شریعتی میشدند و مجموعه آثار ایشان دلالت دارد که ایشان چه کرده است و چه تاثیراتی بر جوانان داشته و امروز نسل ها پی در پی دنبال نوشته هایش هستند و حتی آنها که شریعتی را از نزدیک درک نکردند. امروز می آیند نوارها و سی دی هایش را از کتابخانه حسینیه ارشاد میگیرند.
س : اولین بار کجا با دکتر شریعتی آشنا شدید؟ و چه شد که دکتر شریعتی کلاس هایش را در حسینیه ارشاد آغاز کرد؟
ج : اولین بار سال 1346 بود که در سخنرانی محل موقت حسینیه پدر دکتر شریعتی مرحوم استاد شریعتی سخنرانی میکرد و آنجا من را به دکتر شریعتی معرفی کردند بعد از آن جلسه در حدود نیم ساعت با هم صحبت کردیم و هر دو همدیگر را کاملا درک کردیم و پیمان بستیم که راه جذب و جلب جوانانی را که سرگردان شدند بیابیم . افکار مادی گرایی و اندیشه الحادی بسیار رایج شده بود و کتابهای زیاد ترجمه شده دردسترس جوانان بود این جوانان که در گیر فلسفه های وارداتی بودند به سراغ ما نمی آمدند و از سوی دیگر سنتی ها هم دیگه سراغ ما نمی آمدند. شریعتی میگفت ما نسل واسط این دو طیف را میخواهیم . جوانانی که نه با سنتی ها و مذهب خشک آنها میانه ای دارند و نه میتوانند دیدگاه های الحادی ماتریالیسم را بپذیرند ما با این نسل کار داریم و باید اینها را جذب کنیم و نهایتا همین گروه در حسینیه ارشاد در برنامه هایش شرکت کردند و در نسل های متمادی ادامه پیدا کرده است .
س : در سالهای اخیر به دلیل ممانعت نیروهای امنیتی موفق به برگزاری بزرگداشت دکتر شریعتی نشدید. چرا به شما اجازه برپایی مراسم نمی دهند؟
ج : ما برای بزرگداشت کسانی که در حسینیه خدماتی علمی داشتند از جمله آیت الله طالقانی، دکتر شریعتی، مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی هر سال مراسمی را برپا میکنیم. ما هر سال برای این عزیزان بزرگداشتی برپا میکردیم اما در چند سال اخیر به دلیل مسائل امنیتی مجوز برگزاری مراسم را نمیدهند که این جلسات برپا شود تا مبادا آنجا شعار دهند ما هم چاره ای نداریم و باید تابع این مقررات باشیم . ما نمی توانیم برخلاف دستور تشکیلات امنیتی کشور کاری کنیم و به همین دلیل جلسات برگزار نشده است.
س : بعضی ها میگویند استاد مطهری با حضور دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد مخالف بود. آیا این طور بود؟
ج : آقای مطهری خیلی سخنرانی داشتند و شاید 37 سخنرانی این استاد شهید را جمع آوری کرده بودیم که بعد از شهادتشان بنیاد صدرا و ورثه و رادیو و تلویزیون نوارها را استفاده کردند . در زمان حیات استاد مطهری خود از او خواهش میکردیم که شما که این همه سخنران دعوت کردید از آقای فلسفی ، هاشمی نژاد ؛ امامی کاشانی ، خزئلی و دیگران که ما لیست سخنرانی ها را کامل داریم، اجازه دهید این سخنرانی ها چاپ و منتشر شود اما آقای مطهری اجازه ندادند برای اینکه میگفتند حیثیت و موقعیت علمی حسینیه اقتضا نمیکند که هر سخنرانی را ما سخنرانی هایش را چاپ کنیم . و بین سخنرانی های خودشان هم فقط چند مورد محدود را اجازه دادند . تنها 4 سخنرانی را اجازه دادند که ما استخراج و منتشر کردیم. آن سخنرانی ها عبارت بودند از: خدمات متقابل ایران و اسلام ، عدل الهی ، جاذبه و دافعه حضرت علی و حجاب . اما بعد از شهادت ایشان حضرت امام فرمودند که تمام آثار استاد مطهری انتشار پیدا کند و همه سخنرانی ها که ایشان در حسینیه داشتند چاپ و نشر شود. شاید مهمترین بحث درباره مخالفت استاد مطهری با دکتر شریعتی مربوط به نامه ایشان به امام بود.
س : موضوع آن نامه چه بود؟
ج : امروز روزنامه روزگار در صفحه ای 9 این روزنامه مقاله ای را منتشر کرده درباره دکتر شریعتی و در ستون سمت راست بخشی از نامه ی استاد مطهری به امام درباره شریعتی را منتشر کرده است . من میخواستم به آقای میرفتاح که مدیر روزنامه روزگار است تماس بگیرم با توجه به اینکه این مطالب را که استاد مطهری بعد از درگذشت دکتر شریعتی به امام نوشتند بسیار تند است . مطهری یعد از درگذشت دکتر شریعتی به حضرت امام نوشته بود که: "اگر ایشان( شریعتی ) زنده بود چه بلایی بر سر دین و اسلام و روحانیت میآورد و خوب شد که مرد... ولی در آخر هم نوشته که حضرت امام مجموعه مقالات خوبی از شریعتی در کیهان چاپ شده که قطعا مطالعه فرمایید مقالات خوبی بود. "
حال من میگویم اگر این مطالب خوبی بود و اجازه چاپ و نشر داشت. چرا استاد مطهری در زمان حیات دکتر شریعتی اجازه چاپ مطالب ایشان را نداد.
س : نامه منتسب به استاد مطهری جعلی هست؟
ج : نه نامه واقعی است ولی این نامه را من جوابی دادم در روزنامه کیهان مورخ 02/ 06/ 89 صفحه 12، من جوابیه ارسال کردم . موضوعی که در این کتاب در حاشیه نویسی علیه حسینیه ارشاد از مقام رهبری منعکس شده بود . اظهارات تند و همراه با سوء ظنی است که در نامه شهید مطهری به حضرت امام ارسال شده بود . بسیاری از افراد طرح این موضوع را از سر عصبانیت استاد مطهری تلقی کردند و برخی آن را به دشمن شناسی ایشان مربوط می دانند . در این زمینه هم مقام رهبری چنین قضاوتی را درباره دکتر شریعتی را نمی پذیرد. آقای حمید روحانی با شخص رهبری مصاحبه ای انجام داده که در کتاب بررسی های تاریخی ایشان هم آمده است.
رهبری پیرامون نظریات استاد مطهری درباره دکتر شریعتی میگویند: " مطهری چه در آغاز آشنایی شان که به نحو شگفت آوری دکتر شریعتی را ستایش میکرد و چه در زمانه ای بعد که به طرز شگفت آوری مذمت میکرد؛ غالبا نظراتش مبالغه آمیز بود.نشانه های بزرگنمایی و اغراق در گفتار استاد مطهری آشکار است و بسیاری از دوستان مثل دکتر بهشتی هم موافق بوند که استاد مطهری در نامه اش به امام بزرگنمایی و مبالغه کرده است."
لذا من به آقای میرفتاح – مدیر روزنامه روزگار- عرض میکنم بالاخره هر دو اینها از دنیا رفتند شاید در عالم برزخ هیچکدام این مسائل را قبول نداشته باشند که نسبت به هر کدامشان مطلب خلاف واقعی گفته شود .
س : خاطره ای از روز درگذشت دکتر شریعتی در سال 56 برای مخاطبان جرس می فرمایید؟
ج : شب قبل از درگذشتش من تا صبح با دکتر شریعتی قدم زدیم . به ملاقاتش رفته بودم . ما میخواستیم از ترس ساواک حسینیه ارشاد را در غربت تنشکیل دهیم . دکتر عزیزی از دوستان دکتر شریعتی میگفتند در فرانسه اما ما میگفتیم در انگلستان و در لندن حسینیه را برپا کنیم . حتی اساسنامه تشکیل حسینیه ارشاد در لندن را هم تنظیم کرده بودیم . اما عمر او کفاف نداد. قرار بود شریعتی همان جا یعنی در حسینیه تمام آثار و کتاب هایش را ویراستاری جزئی کند و حتی دست نویس هایش را قرار بود آنجا برای چاپ اماده کنیم اما فردای آنروز ایشان از دنیا رفت . همه اینها در کتاب حسینیه ارشاد آمده است که مخاطبان شما میتوانند آنجا بخوانند.
تاریخ انتشار : ۲۹ / خرداد / ۱۳۹۰
منبع : جرس
ـــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۰ بار