مقالات نویسندگان افغانی
22_01_2010 . 17:51
#1
مقالات نویسندگان افغانی
درباره اقبال لاهوری





دوستان گرامی!
منتظر دریافت اطلاعات شما در این مورد هستیم.


فهرست مقالات :

درباره اقبال لاهوری
گذری در اندیشه و افکار علامه اقبال
نگاهی به شاخصه‌های فکری اقبال لاهوری
اقبال لاهوری و جریان‌های علمی و آکادمیک افغانستان


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
22_01_2010 . 18:06
#2
اقبال لاهوری و جریان‌های علمی و اکادمیک افغانستان



اقبال لاهوری و جریان‌های علمی و اکادمیک افغانستان

نویسنده : گل احمد یما

موضوع : _____


جریانهای علمی و اکادمیک در افغانستان معاصر با جریانهای عمومی جامعه اعم از جریانهای نظامی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، مدنی و فرهنگی در پیوند قرار دارد که بادر نظر داشت عوامل داخلی و خارجی میتواند تبیین کردد. اقبال الاهوری ، به عنوان یکی از شخصیتهای مطرح در جهان اسلام ، در جریانهای علمی و اکادمیک افغانستان معاصر، از جهات مختلف نقش دارد که ما اجمالا برخی از نکات عمدهء ان را به بررسی میگیریم.


موضوع : معرفی اقبال لاهوری

علامه اقبال لاهوری یکی از شخصیتهای مهم فرهنگ و تمدن نیم قارهءهند است که جوهرهء اساسی فرهنگ و تمدن اسلامی را در دورهء معاصر تشکیل میدهد و امروز به عنوان یکی از ایدیو لوگهای مهم جهان اسلام شناخته میشود به گونه یی که اندیشه هایش در ایجاد جریانهای مهم سیاسی و فرهنگی کشور های اسلامی مخصوصا کشور های منطقه از اهمیت زیاد برخوردار است .محمد اقبال لاهوری در 22 فبروری 1873 میلادی مطابق 3 دلو 1252 هـ .ش. در سیالکوت پاکستان تولد گردید 1 وبه تاریخ 21 اپریل 1938 میلادی برابر با 1ثور 1317 هـ .ش. چشم از جهان فروبست. 2 در بارهءآموزشهای وی باید گفت که اقبال بعد از کسب آموزشهای مقدماتی در مدارس محلی و یک مدرسه انگلیسها در حالیکه در محیطش به حیث یک شاگرد ممتاز و جوان آگاه شناخته میشد جهت تحصیلات عالی به پوهنتون کمبرج و پوهنتون مونیخ رفت و در رشتهء فلسفه به اخذ درجهء دکتورا نایل آمد . اقبال قبل از سفر و اخذ دکتورا با افکار دانشمندان و فلاسفهء غرب آشنایی داشت و از وضیعت کشور خویش در پیوند با استعمار مطلع بود و میخواست نوعی از بیداری را در افکار و حیات سیاسی ومدنی کشور پدید بیاورد ،تنظیم افکار یا تنظیم ایدیولوژی و استفاده از شعر برای اشاعهء ایدیو لوژی کاری بود که وی به انجام آن مبادرت میورزید . آنچه خصوصیت عمدهء این کار هارا تشکیل میداد و بعد از تحصیل در پوهنتونهای غرب دقیقتر و عمیقتر گردید همانا توجه به دید علمی و نظم اکادمیک بود که از بزرگانی چون امام محمد غزالی ،مولانا جلال الدین محمد بلخی وسید جمال الدین افغانی 3 ودیگران به ارث برده بود وبا آثار متفکران ،دانشمندان وفلاسفهء معاصر غرب 4 پایه های آن را استحکام داده و ازطریق اشتغال به امور حقوقی ،سیاسی و مدنی 5 باساختار های مختلف جامعه علاقمندی یافته به تنظیم اندیشه های دینی خویش پرداخته بود و یکنوع ایدیولوژی اسلامی را به جهان معاصر برای مسلمانان ایجاد کرد ایدیولوژیی که با سید جمال الدین افغان در سر زمین ما آغاز گردیده نخست در کشور های منطقه بعدا در سطح همهء جهان اسلام اشاعه یافت و امروز به عنوان یک ایدیو لوزی معتبر در میان کشور های مسلمان مطرح است.


موضوع : آثار مهم اقبال لاهوری

اقبال لاهوری آثار زیادی در زمینه های مختلف دارداما آنچه از ان میان شهرت بسیار دارد و از جملهء آثار مهم بر شمرده میشود عبارت از کتاب احیای فکر دینی و رسالهء دورهء دکتورای وی یعنی انکشاف ماوراء الطبیعه در فار س که تحت عنوان« سیر فلسفه در ایران» انتشار یافته است،میباشد .کتاب نخستین به عنوان یک کتاب ایدیو لوژیک برای مسلمانان و کتاب دومین به عنوان یکی از نخستین تحقیقات علمی در بارهء فلسفهءشرق در دورهء قبل از اسلام و بعد از اسلام از اهمیت ویژه برخوردار است . اشعار در ی اقبال تحت عناوین:«پیام مشرق»،«اسرارو رموز »،«جاوید نامه» ،«مثنوی پس چه باید کرد؟مع مسافر» و «ارمغان اعجاز» تنظیم گردیده است و در میان دری زبانان شهرت فراوانی دارد. (1)


موضوع : استراتژی اقبال

اگر فقط به عناوین آثار اقبال که قبلا از آن تذکر به عمل آمد دقت صورت بگیرد خوانندهء آگاه از فکر و ایدیو لوژی در مییابد که اقبال به عنوان یک ایدیولوگ ، ایجاد جامعهء اسلامی را با در نظر داشت پیشرفتهای تمدن و فرهنگ امروز جهان هدف کارهای فکری وادبی خود قرار داده بود و میخواست با اشعار و آثار خود نوعی از تحرک را جهت فعالیتهای فکری و ادبی برای خواننده گان محصوصا خواننده گان دری زبان پدید بیاورد تا آنهابتوانند جامعه را از خواب غفلت بیرون آورند و به کار و کوشش وسازنده گی سوق دهند .


موضوع : متدولوژی کار فکری و ادبی اقبال

یک بررسی اجمالی از آثار اقبال نشان میدهد که وی میتود هایی را که به کار میگیرد از یکطرف با امور انفسی ارتباط دارد چنانکه به خودی و شخصیت فردی توجه میکند میخواهد آدمی را به خود متوجه سازد از سوی دیگر به امور آفاقی ارتباط دارد که در آن کار و سازنده گی وارزشهای این جهانی پر ارزش جلوه میکند . البته در این میان از یکطرف مقایسه را به کار میگیرد و زنده گی غربیان را در مقایسه با زنده گی شرق نشان میدهد از سوی دیگر ، دید تاریخی را مورد توجه قرار میدهد و شخصیتهای بزرگ جهان اسلام را در تاریخ ارائه میدهد و آنهار ا الگویی از پیشرفت مسلمانان در دوره های طلایی چون عهد سلطان محمود غزنوی ارائه میدارد وبالاخره با استفاده از میتود مختلط خواننده را از یکطرف به خود متوجه میسازد از سوی دیگر به جامعه و طبیعت6


موضوع : اقبال و جهان اسلام

اقبال خود را یک مسلمان متعهد و رسا لتمند میداند که میخواهد ارزشهایی را که در اسلام مطرح است و مسلمانان آن را درک نمیکنند از طریق آثار خود توضیح دهد و بخواهد بگوید که آنچه از ضعفهایی که در جهان امروز وجود دارد توسط ارزشهای اسلامی از میان میرود یعنی پیشرفتهای مادی را در پیوند با ارزشهای اسلامی کمال یافته میپندارد و نبود آن ارزشهارا برای جهان مادی یک نقیصه تعبیر میکند .


موضوع : اقبال و نیم قارهء هند

اقبال نیم قارهء هند را به حیث یک الگو برای یک کشور اسلامی در دورهء بعد از رهایی از استعمار به تصور می آورد که پاکستان با الهام از آن ایده ها یک دهه بعد از وفاتش تشکیل گردید .


موضوع : اقبال و افغانستان

اقبال به افغانستان به عنوان کشوری میدید که وارث تمدنهای بزرگ عهد اسلامی است 7ودر زمان معاصر نخستین کشوری است که از یوع استعمار رهایی یافته و میتواند الگویی برای سایر کشور های مسلمان قرار بگیرد به همین جهت کتاب پیام مشرق را با پیشکش به حضور اعلیحضرت امان الله خان آغاز نموده است .


موضوع : اقبال و جریان‌های علمی و اکادمیک

مهمترین خیصیصهءکارهای فکری و ادبی اقبال آنست که به امور و مسایل از دیدگاه علمی مینگرد و آنهارا به شکل آموزشهای منظم و اکادمیک مطرح میکند . چون دید علمی و اکادمیک دارد نمیخواهد امور را به شکل تقلیدی یا احساساتی مطرح کند بلکه هرچیز را تحلیل میکند و نتیجه میگیرد و یک موضوع را با موضوع دیگر ارتباط میدهد و از آنها نتایج کلی تر به دست میدهد. خواننده هنگامی که یک کتاب اقبال را میخواند فکر میکند در یک کر یکولم یکی از مضامین را خوانده است که بخش دیگر آن در کتاب دیگر تکمیل میگردد . این کاری است که قبلا سایر بزرگان عالم اسلام مخصوصا امام محمد غزالی و (2)

مولانا جلال الدین محمد بلخی به صورت بسیار عالی انجام داده بودند چنانکه احیای علوم دین غزالی و مثنوی معنوی مولانا نمونه های برجستهء آن است که اقبال با الهام ار آنها گویی به تدوین آثار منثور و منظوم خود پرداخته است .البته مبرهن است که امام محمد غزالی و مولانا جلال الدین محمد بلخی استادان بزرگ پو هنتونهای قرون ششم وهفتم هجری برشمرده میشدند .


موضوع : اقبال و جریان‌های علمی و اکادمیک قبل از استقلال افغانستان

جریان‌های علمی و اکادمیک در افغانستان معاصر طی سالهای قبل از استقلال کشور با کارهای علامه سید جمال الدین افغان آغاز گردید ،چنانکه مفهوم معارف عصری و تدوین برنامه های آموزشی و کار های اکادمیک به اثر کوششهای علامه سید جمال الدین افغان در عصر امیر شیرعلی خان در پهلوی کار در بخش ایجاد ساختار های جدید در جامعهء آن روز آغاز یافت.8 وزمینه برای پذیرش ارزشهای تمدن جدید از طریق جریانهای علمی و اکادمیک در نهاد های مختلف جامعه به وجود آمد ویکنوع روح تجددفرهنگی و مدنی در جامعه شکل گرفت همان روحی که بعدا با کار های سید جمال الدین افغان در هند ،مصر، سایر کشور های شمال افریقا ،ترکیه ،ایران ،عراق ،سوریه و دیگر کشور های اسلامی راه پیدا کرد . اقبال چون خود را یکی از ادامه دهنده گان راه سید جمال الدین افغان میداند ودر چاوید نامه در بخش فلک عطارد سید جمال الدین را :

سید السادات مولانا جمال
زنده از گفتار او سنگ و سفال

می‌خواند و از زیارت ارواح جمال الدین افغانی یاد میکند. ۹


موضوع : اقبال و جریان‌های علمی و اکادمیک بعد از استقلال افغانستان

یکی از ارکان عمدهء جریانهای علمی و اکادمیک دانشمنددایره المعارفی وفیلسوف برجسته کشور علامه صلاح الدین سلجوقی میباشد که وی و اقبال علاوه بر ارتباط معنوی که آنها از طریق خوانش آثار همدگر باهم داشتند هشت سال کامل، آندو هرسال هفته ها باهم یکجا به سر برده و تبادل افکار داشته اند 10 به اینجهت آنچه به نام مکتب فکری علامه سلجوقی در فرهنگ و ادب دورهء معاصر هستی دارد و تقریبا بسیاری از شخصیتهای مهم در دورهء بعد از استقلال اعم از استاد ،نویسنده ،شاعر وسیاستمدار میشناسیم در پیوند با این مکتب مطرح میشوند که بر اساس آنچه در ارتباط علامه سلجوقی و علامه اقبال گفیم به نحوی از انحا با علامه اقبال نزدیکی پیدا میکنندوبدین طریق جریان علمی و اکادمیک بعد از استقلال را به طور غیر مستقیم به علامه اقبال پیوندمیدهد.


موضوع : اقبال و پوهنتون کابل و تحصیلات عالی کشور

یکی از مهمترین کارهایی که در زنده گی اقبال موجود است ،ارتباط اقبال با تحصیلات عالی افغانستان و پوهنتون کابل به عنوان پوهنتون مادر درکشور میباشد . علامه اقبال نخستین دانشمندی است که به عنوان مشاور فرهنگی هنگام تائسیس پوهنتون کابل در 1933 به افغانستان رسما دعوت گردیده است . 11به یقین سمت مشاوریت فرهنگی بر اقبال تاثیر خاصی داشته،چنانکه میبینیم رسالهء منظوم «پس چه باید کرد ای اقوام شرق» و منظومهء «مسافر» که دوسال قبل از وفات علامه اقبال یعنی در 1936 به و جود آمده است رساله هایی است که کاملا اهداف مشخص برای ساختن نهاد های مدنی و فرهنگی و بیداری مردم ایجاد گردیده است.


موضوع : اقبال، کریکولم و متدلوژی مکاتب و پوهنتون

اقبال ازیکطرف باشخصیت کلیدی جریانهای علمی و اکادمیک درکشور یعنی علامه استاد صلاح الدین سلجوقی ارتباط فکری داشت از سوی دیگر رسما به حیث مشاور فرهنگی در امور تحصیلات عالی به دولت آن وقت مشوره میداد به جریانهایی که در ساحات تعلیم و تربیه و تحصیلات عالی ارتباط دارد تاثیرات خاصی داشته است.(3) اسلام خواهی که در آثار علامه اقبال و علامه سلجوقی مشترک است با احساس تجدد خواهی و نو گرایی عجین گردیده که آنچه تا 1357 در امور تعلیم و تربیه و تحصیلات عالی وکارهای فرهنگی وعلمی به مشاهده میرسد میتوان این بخش را به طور دقیق به ارزیابی گرفت و تاثیرات علامه اقبال را به صورت مستند تشخیص داد و آن را ارائه کرد .


موخره :

علامه اقبال یکی از شخصیتهای متنفذ در جهان اسلام به اساس علاقمندیهایی که به تاریخ دورهء کلاسیک ودورهء معاصر افغانستان داشته است به صورت عمیق به گوشه های مختلف فرهنگ افغانستان توجه نموده ودر اثار و اشعار خویش طوری از افغانستان صحبت میکند که آن را به عنوان کشور خودی ترسیم مینماید و کسی که نداند اقبال از پاکستان است و صرف آثار و اشعارش را بنگرد حتما خیال میکند که از افغانستان است و یکی از دلایلی که وی مورد توجه علما و دانشمندان افغانستان میباشد علاوه بر افکار واندیشه های وی که به عنوان ایدیالوگ جهان اسلام مطرح است علاقمندی خاص وی به افغانستان و مردم این سرزمین است . در صورتی که کریکولم ومیتود های درسی در پوهنتون کابل و فعالیتهای علمی و تحقیقی که در افغانستان صورت گرفته است بررسی گردد نقش علامه اقبال در آنها به روشنی به مشاهده خواهد رسید که مطالعهء آن خالی از دلچسپی نخواهد بود . یکی از اموری که تداوم افکار و اندیشه های اقبال را درجریانهای علمی و فرهنگی و اکادمیک امکانپذیر میگردانید تجلیل از سالگرد وفات علامه اقبال است که هر سال در ماه ثور از جانب سفارت پاکستان به صورت یک عنعنه با شرکت فعال استادان دیپارتمنت دری پوهنحی ادبیات و علوم بشری پوهنتون کابل دایر میگردید و خبر آن بامتن خطابه های مهم در مجلهء ادب انتشار مییافت وبه این طریق تجدید احترام به مقام علمی این دوست مردم و دولت افغانستان می‌گردید .


پاورقی :

۱. سید غلام رضا سعیدی . «زنده گی و فلسفه ونظریات سیاسی اقبال» ،یادنامهء اقبال

به کوشش بهاءالدین اورنگ ، لاهور: خانهء فرهنگ ایران ، 1357 ص 21.

۲.غلام حسن مجددی . «فلسفهء اقبال » ادب، ش1_2 سال پانزدهم (1346) ص3.

۳. کتاب معروف احیای فکر دینی اقبال لاهوری با کتاب احیای علوم دین امام محمد غزالی از نظر اهداف نویسنده گی کاملا مشابه است که میتوان گفت در احیای فکر دینی تاثیر امام غزالی بسیار زیاد به مشاهده میرسدهمچنان مولانا جلال الدین محمد بلخی و سید جمال الدین افغان از نظر روحی بر اقبال مسلط است چنانکه این موضوع در جاوید نامه کاملا درمورد مولانا مشهود است ودر بخش فلک عطارد در مورد سید جمال الدین افغان به صورت واضح تذکر رفته است (اقبال .جاویدنامه، لاهور: شیخ غلام علی ایند سنز ناشران کتب ،چاپ پنجم ۱۹۶۴)

۴. درین بخش رجوع شود به ( اقبال :«نقش فرنگ » ،پیام مشرق ، لاهور :شیخ علی ایندسنز ، ناشران کتب ،چاپ دهم ۱۹۶۳،ص۲۲۳)

۵. سید غلام رضا سعیدی ، همان اثر ،ص۲۲

۶. درمورد میتود انفسی در اسرار و رموز در بحث اسرار خودی و در مورد روش آفاقی در پیام مشرق و در مورد روش مختلط به مثنوی پس کرد ؟ مراجعه شود.

۷. محمد اقبال لاهوری .مثنوی پس چه باید کرد؟ مع مسافر،لاهور : شیخ غلام علی ایندسنز ناشران کتب ،چاپ پنجم ۱۹۶۴ ،ص ۲۴.

۸. میرغلام محمد غبار.« تاریخ افانستان بعد از اسلام الی زمان حاضر» افغانستان، انجمن آریانا دایره المعارف، ۱۳۳۴ ،ص ۵۷.

۹. محمد اقبال .جاوید نامه،ص۶۳.

۱۰. صلاح الدین سلجوقی .تقویم انسان، کابل : ناشر حمیرا ملکیار سلجوقی، ۱۳۵۲،ص۳۱۳.

۱۱. سید غلام رضا سعیدی . همان اثر ، ص۲۲.


تاریخ انتشار : ۰۰ / ـــ / ۰۰۰۰

منبع : نامشخص
ــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۰ بار
.
22_01_2010 . 21:29
#3
نگاهی به شاخصه‌های فکری اقبال لاهوری



نگاهی به شاخصه‌های فکری اقبال لاهوری

نویسنده : محمد كاظم كاظمي‌

موضوع : _____


دو عالم را توان دیدن، به مینایی که من دارم‌
کجا چشمی که بیند، آن تماشایی که من دارم‌

دگر دیوانه‌ای آید، که در شهر افکند هویی‌
دو صد هنگامه برخیزد، ز سودایی که من دارم‌

مخور نادان، غم از تاریکی شب‌ها، که می‌آید
که چون انجم، درخشد داغ سیمایی، که من دارم‌

ندیم خویش می‌سازی مرا، لیکن از آن ترسم‌
نداری تاب آن، آشوب و غوغایی، که من دارم‌



شعر فارسی در اواخر قرن سیزدهم هجری در رکود و خمودگی کامل به سر می‌برد و این خمودگی هم به وضعیت اجتماعی جوامع فارسی‌زبان وابسته بود. بسیاری از مردم از تحولات سریع جهان خارج بی‌خبر بودند و کسانی هم که چیزهایی از این تحوّلات می‌دانستند، یا چشم‌بسته تسلیم آن می‌شدند و یا از سر عناد و کورکورانه با آن مخالفت می‌کردند. بسیار کم‌بودند کسانی که توانسته باشند در برابر این دگرگونی‌ها یک واکنش سنجیده و هوشیارانه نشان دهند.

البته شاعران دورة مشروطه در ایران و افغانستان کمابیش سعی می‌کردند خودشان را با تحوّلات خارج وفق دهند، ولی متأسفانه این وفق‌دادن بسیار سطحی و صوری بود و کمتر نشانه‌ای از یک واکنش عمیق فکری در برابر رهیافت‌های مغرب‌زمین دیده می‌شد. به همین لحاظ، آنانی که دغدغة مذهبی داشتند، غالباً با هر گونه تغییر و تحوّلی مخالفت می‌کردند و آنانی هم که از این دغدغه‌ها تهی بودند، دربست تسلیم غرب و همة جزئیات فرهنگ آن می‌شدند.

در این میان اقبال لاهوری تنها کسی بود که با چشم باز و از روی آگاهی و هوشیاری با غرب و تحوّلات دنیای نوین برخورد کرد و در عین حال‌، توانست در کنار دانش و فن‌ّ غربی‌، معنویت شرقی را نیز حفظ کند. شعر اقبال‌، حاصل چنین برخوردی است‌.

زندگی، در صدف خویش، گوهر ساختن است‌
در دل شعله، فرو رفتن و، نگداختن است‌

عشق، از این گنبد دربسته، برون‌ تاختن است‌
شیشة ماه، ز طاق فلک، انداختن است‌

سلطنت، نقد دل و دین، ز کف انداختن است‌
به یکی داو، جهان بردن و، جان باختن است‌

حکمت و فلسفه را، همّت مردی باید
تیغ اندیشه، به روی دو جهان، آختن است‌

مذهب زنده‌دلان، خواب پریشانی، نیست‌
از همین خاک‌، جهان دگری، ساختن است‌


این غزل‌، یک بیانیه فکری اقبال است‌. او در آن بر چند نکتة اساسی تأکید می‌کند. یکی اتکاء بر داشته‌های خویش‌، یعنی در صدف خویش گوهر ساختن‌. دیگری مبارزه‌، تلاش و استقامت برای دست‌یافتن به یک زندگی بهتر، و دیگری‌، رویارویی فکری و فلسفی با دنیا. او در نهایت عقیده دارد که از همین خاک‌، یعنی مشرق ‌زمین، می‌توان جهانی دیگر ساخت‌.

----------

یکی دیگر از ویژگی‌های بارز شعر اقبال‌، آزادی‌خواهی است‌. این "آزادی‌" به مفهوم نوین آن‌، از دستاوردهای جهان در چند قرن اخیر است‌. در فرهنگ و ادب کهن ما، آزادی بیشتر وجه معنوی و عرفانی دارد، و کمتر به جوانب سیاسی و اجتماعی این کلمه توجه می‌شود. مثلاً وقتی مولانای بلخی و بیدل در این بیت‌ها از زندان و آزادی و امثال اینها سخن می‌گویند، بیشتر مفاهیم معنوی مورد نظر است‌ :

باز آمدم چون عید نو، تا قفل زندان بشکنم‌
وین چرخ مردم‌خوار را، چنگال و دندان بشکنم‌



تنم ز بند لباس تکلّف آزاد است‌
برهنگی به بَرَم خلعت خداداد است‌


ولی اقبال همانند دیگر شاعران آن دوره‌، غالباً آزادی را از منظر اجتماعی و سیاسی در نظر دارد و این مفهوم به ویژه در شعر او، با نوعی بیگانه‌ستیزی همراه است‌، چنان که می‌گوید:

می‌رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیده‌ام از روزن دیوار زندان شما


در کنار این آزادی‌خواهی‌، نوعی انقلابی‌گری از نوع مبارزه علیه استبداد هم در شعر اقبال دیده می‌شود، و البته این بی‌سبب هم نیست‌، چون او در روزگار وابستگی کشورش به استعمار انگلیس به سر می‌برده و از مبارزان راه استقلال و بنیادگذاری کشور پاکستان است‌. شعر "خواجه و مزدور" اقبال‌، به خوبی بیانگر مبارزه‌جویی و انقلابی‌گری او است ‌:

خواجه از خون رگ مزدور، سازد لعل ناب‌
از جفای دهخدایان‌، کشت‌ِ دهقانان خراب‌
انقلاب‌، ای انقلاب، ای انقلاب‌

میر و سلطان نردباز و کعبتین شان دغل‌
جان محکومان ز تن بردند و، محکومان به خواب‌
انقلاب‌، ای انقلاب، ای انقلاب‌


----------

یکی دیگر از مباحث‌ی که به وسیلة اقبال وارد شعر فارسی می‌شود، غرب‌ستیزی است‌. این غرب‌ستیزی در دوره‌ای مطرح می‌شود که جریان‌های روشنفکری در کشورهای اسلامی‌، غالباً آبشخور غربی دارند و در نهایت نیز به نوعی غرب‌گرایی افراطی منتهی می‌شوند. ولی برخورد اقبال با غرب‌، کاملاً هوشمندانه است‌. او می‌کوشد جوانب قوّت و ضعف تمدّن غربی را از هم تفکیک کند. به همین لحاظ، برای دانش و فن غربی احترام قایل است و می‌گوید :

قوّتِ افرنگ، از علم و فن است‌
از همین روغن، چراغ‌اش روشن است‌


ولی این احترام به دانش و فن‌، باعث نمی‌شود که اقبال از معنویت شرقی غافل شود و همین‌، از وجوه بارز تفکّر اوست‌. او عشق و معنویت را عامل حیات مشرق ‌زمین می‌داند و بر این باور است که غرب از این معنویت دور شده است‌. این هم سخن تازه‌ای است که در شعر دیگر شاعران آن دوره کمتر دیده می‌شود.

در جایی دیگر، یادآور می‌شود که غربیان را زیرکی زنده ساخته و شرقیان را عشق و معنویت‌. شاعر ما بر این باور است که جامعة امروز به هر دو نیاز دارد.

غربیان را زیرکی‌، ساز حیات‌
شرقیان را عشق‌، راز کائنات‌

زیرکی، از عشق گردد حق‌شناس‌
کار عشق، از زیرکی محکم ‌اساس‌

عشق، چون با زیرکی، هم‌پَر شود
نقش‌بند عالم دیگر شود



خیز و، نقش عالم دیگر، بنه‌
عشق را، با زیرکی، آمیز ده‌


البته در مجموع با توجه به مصیبت‌هایی که ملل مشرق‌زمین از استعمار غرب تحمّل کرده‌اند، برخورد اقبال با غرب و غربیان‌، غالباً انتقادآمیز است‌.

----------

اندیشة جهان‌وطنی مسلمین‌، یکی دیگر از شاخصه‌های فکری اقبال است، که باز هم در شعر فارسی تازگی دارد. البته در شعر دورة مشروطه در ایران و حتّی افغانستان‌، "وطن‌" و "وطن‌خواهی‌" با شدّت تمام مطرح می‌شود، ولی این وطن‌، غالباً یک وطن محدود و جغرافیایی است‌، نه همة جهان اسلام و یا مشرق‌زمین‌. به همین لحاظ، وطن‌گرایی شاعران مشروطه، مثل ملک‌الشعراء بهار و عارف قزوینی و ابوالقاسم لاهوتی و دیگران، به نوعی ملی‌گرایی افراطی نزدیک می‌شود. ولی وطن در چشم اقبال‌، بسیار وسیع‌تر از هند و پاکستان و افغانستان و ایران است‌، بلکه خود می‌گوید :

از عراق و هند و ایرانیم ما
شبنم یک صبحِ خندانیم ما



و در شعر معروف از خواب گران خیز هم انسان‌های کشورهای مختلف را مخاطب قرار می‌دهد، نه مردم هند و پاکستان تنها را:

خاور همه مانند غبار سر راه‌ی است‌
یک نالة‌ی خاموش و، اثرباخته ‌آهی است‌

هر ذرّه‌ی این خاک‌، گره‌خورده نگاه‌ی است‌
از هند و سمرقند و عراق و همدان، خیز!

از خواب گران‌، خواب گران‌، خواب گران، خیز!
از خواب گران، خیز!


در دید اقبال‌، همة جهان اسلام یک کشور و یک ملّت به شمار می‌آید و این سخن‌، هرچند در افکار کسانی چون سیدجمال الدین و دیگران سابقه داشته‌، در شعر فارسی به این شکل کمتر مطرح بوده است‌. در مقابل نیز، همة جهان سرمایه‌داری‌، "غرب‌" یا "فرنگ‌" دانسته می‌شود و شکل برخورد با جهان غرب‌، چنان که گفتیم‌، یکی از دغدغه‌ها و یکی از نوآوری‌های این شاعر است‌.

----------

اعتماد به نفس و اتکا به سرمایه‌های معنوی خویش‌، یکی دیگر از دستگیره‌های فکری علاّمه اقبال است‌. او علاوه بر این که کتابی با نام "اسرار خودی‌" دارد، در جای‌جای شعرهایش به این موضوع می‌پردازد و بر این باور است که در میان ملل مشرق ‌زمین آن‌ قدر توانایی معنوی وجود دارد که اگر با دانش و فن امروز یکجا شود، بتواند جهانی دیگر بیافریند.

در همین راستا، توجه به مذهب را نیز می‌توان یکی دیگر از شاخصه‌های فکری اقبال دانست و از ارمغان‌هایی که او به شعر امروز هدیه کرده است‌. او بر خلاف بسیاری دیگر از روشنفکران عصر خویش‌، علی‌رغم آشنایی با تمدّن جدید، فردی است کاملاً مذهبی و باورمند به حقّانیت شریعت محمدی‌. به همین لحاظ، در دوره‌ای که غالب روشنفکران دورة مشروطه و حتی بسیاری از پیروان نیمایوشیج‌، به صراحت دم از گرایشهای ضدمذهبی یا ضداسلامی می‌زنند، با صراحت تمام می‌گوید :

همّتِ مسلم ز نامِ مصطفاست‌
آبروی ما ز نامِ مصطفاست‌


با توجه به آنچه گفته آمد، مجموعه شعرهای اقبال لاهوری را می‌توان گنجینه‌ای وسیع و ارزشمند از تفکرات نوین و سازنده‌ای دانست که نه تنها در عصر زندگی شاعر، که در پیشینة شعر کهن فارسی نیز کم‌سابقه و یا حتی بی‌سابقه بوده است‌.

منبع : خبرگزاری صدای افغان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
22_01_2010 . 22:17
#4
گذری در اندیشه و افکار علامه اقبال



گذری در اندیشه و افکار علامه اقبال

نویسنده : دکتر حمیدالله مفید

موضوع : ـــــ


نه افغانیم و، نی ترک و، نه تاتاریم
چمن‌زادیم و از یک شاخساریم

تمیز رنگ و بو بر ما حرام است
که ما پرورده ی یک نوبهاریم


نهم ماه نومبر برابر بود با ۱۳۳مین سالروز پیدایش خرد مرد روشن‌اندیشی که سوار بر کشتی زرین دانش وانسان باوری ره به دریای زیبای انسان‌سالاری و انسان‌دوستی پیمود .

اینجا سخن بر سخنسرای است که با تازیانه ی شعر اش ( سروده اش) دریچه ی ( پیام مشرق ) را به سوی اروپای درهم وبرهم آنزمان گشود .

علامه محمد اقبال لاهوری در سال 1293 مهتابی در شهر سیالکوت پنجاب دیده به جهان گشود .پدرش نور محمد نام پیشه بازرگانی داشت وبا نیکنامی وپارسا یی روزگار میگذاشت .مادرش نیز پارسا زنی بود ،که خداپرستی را بر همه چیز بر تر می شمرد . در چنین خانواده ای که نسب به برهمنان کشمیر می رسانید اقبال درس انساندوستی وخداپرستی آموخت . آموزش وخوانش را نخست در کشمیر در زادگاهش آغاز کرد وسپس برای فراگیری بیشتر دانش به لاهور که مرکز شعر وهنر زبان دری واردو بود رهگشود .در مدرسه ی بلند پایه ی دولتی لاهور از اقیانوس بیکران فلسفه گهر های چید وچندی در آنجا استاد فلسفه شد . آشنایی با ( سرتو ماس آرنولد ) که در زمینه هنر در دنیایی اسلام اگهی فزاینده ی داشت.در افزایش و پر باری اندیشه ی او در زمینه جهانی شدن اسلام جایگاه ویژه ی بار آورد . در این دوران اقبال دست به دامن شعر زد وبه زبان اردو اشعاری دلپذیری سرود .که به نامور شدن او در سراسر هند انجامید . در میانه سال 1905 تر سا یی با گذر از قله های دشوار گذر اداری وبا تشویق استادش (سرتوماس آرنولد) به اروپا مسافرت نمود ودر کشور های انگلستان وآلمان به پژوهش وپوهش پرداخت .چندی به آموزش حقوق همت گماشت وسپس دوبار به آموزش فلسفه روآورد .وبه اندیشه وافکار فیلسوف های اروپایی از افلاطون تا برگسون آشنا یی یافت . در این زمان به پرس وپال در اندیشه های فلسفی اسلامی پرداخت ویکبار دیگر در این کوره راه ها ره پیمود . در همین هنگام به نگارش رساله ی زیر عنوان (تحول علم ماوراء الطبیعه در ایران) دست یازید . که در کشور آلمان به خاطر همین رساله درجه دکترا به او دادند . پس از آن به این پندار که بار آرزوی آموزش را به سر منزل مقصود رسانید. دو بار به وطن بازگشت کرد . نخست به کار وکالت دعاوی(داد خواهی) پرداخت. ولی دیری نگذشت که دل وسوسه انگیزش اورادوباره بسوی اندیشه آزادی انسان شرق از بند زلفان سیاه وچرکین استعمار غرب کشانید . به همین منظور وبخاطر پرورش روح آزاد منشی وآزادی خواهی ملت مسلمان به یک سلسله سخنرانی ها در دانشگاه های هند پرداخت .

در این سخنرانی ها که پسان ها مجموعه ی آن بنام «تجدید بنای فکر دینی در اسلام» به چاپ رسید . اقبال تلاش نمود تا نقش ایمان وباور دینی را در پروسه گفتمان های فلسفی برجسته تر نشان بدهد . وهمچنان در این گفتمان ها می کوشید تا برای باور یا ایمان نیز آغاز فرا گیتی ( ماوراء الطبیعی) بدهد . واین باور را با دانش زمان سازگار وهمآهنگ برآورد کند . در برابر اندیشه تصوف اسلامی بر می خیزد وآن را به نقد می کشاند .و تصوف را در زمان مدرنیزه جهانی مایه سردرگمی وانحراف می پندارد .

اندیشه ای فلسفی اقبال از آموزش فلسفه استادش ( مک- تگارت) که در دانشگاه کامبرج لندن استاد او بود ، متاثر می‌باشد. برخورد ویژه وپا فشاری او به عنصر ایمان وباور وبازگشت به (خودی) از آموزش اموزه های استاد (هگل مشرب ) اش ( مک- تگارت) مایه گرفته است. علامه اقبال با پیوند اندیشه های اوهام( نیچه) ، گفته های (برگسون) با اسلام حجاز و اندیشه مولانا جلال الدین محمد بلخی واز آمیزش فلسفه خاور (غرب) با باختر (شرق) دیدگاه جدیدی را ارایه داشت از دیدگاه او دنیا یک تصور نیست، بلکه، "عملِ حیاتی است" که آن را می سازد، و انسان با اشتغال بدان به ذره ی اوج خوشبختی می‌رسد و مفهوم هستی برای او پایدار می گردد.

ذره‌ای از کف مده تابی که هست
پخته گیر اندر گره تابی که هست

تابِ خود را بر فزودن خوشترست
پیشِ خورشید آزمودن خوشترست


و یا

پیکر، فرسوده را دیگر تراش
امتحان خویش کن موجود باش



این چنین موجود محمود است و بس
ورنه نار زندگی دود است و بس



علامه اقبال با تآثیری که از فلاسفه خردگرایان دارد، به منطق و خرد ارج والا می گذارد. گفته است :

خدایا جز رضای تو نجویم
بجز راهی که تو گفتی نپویم

ولی با این همه گر تو بگویی
خری را اسپ تازی گو، نگویم



علامه اقبال با پیام بیدارگری واهنگ رهایی از یوغ استعمار کمر همت بست وبرای رسانش یک حرکت یک جنبش ویک شورش به پا خاست وبار بنه سفر را بردوش کشید .جهان اسلام را برای بیداری وبرای مقابله در برابر استعمار غرب اماده ساخت . گفتنیست که این پیام در دوران بود وباش شاعر در اروپا در درون او شکل گرفت و بر ضد جاذبه غرب به غرشی مبدل گشت .

با همین ره آورد علامه اقبال « ارمغان حجاز» را سرود .پسانتر « پیام مشرق» را در پاسخ « دیوان شرقی» گویته شاعر غرب آفرید . با آفرینش « گلشن راز جدید » مسایل « حکمت وعرفان » را به چالش کشید.

با پیشکشی « جاوید نامه » با رهبران آزادی بخش وبیدار گر جهان اسلام چون سید جمال الدین افغانی وحلیم پاشای ترک همره گشت .با ارایه پرسشی ( چه باید کرد؟ ای اقوام شرق!) ضرورت رهایی از یوغ استعمار غرب را شرط اساسی آزادی وانمود کرد .وبا آنچه در آن روزگار از جانب مهتما گاندی رهبر فقید هند مطرح می شد همنوا گشت . علامه اقبال با تنفر از بردگی و غلامی گفته است :

آدم از بی خردی بندگی‌ی آدم کرد
گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد

یعنی که خوی غلامی ز سگی خوارتر است
من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد



همسویی و هماوایی مسلمانان هند وجهان انگیزه ی بود که اقبال را به پخش پیامی در قالب شعر رهنمون شد .زبان دری را که زبان مولا نا وفردوسی بود به همین خاطر برگزید .با آنکه وکیل( داد خواه) بود ، با انهم به سیاست وشعر رو آورد .در باره هند وبویژ مسلمانان آن سرزمین دلهره داشت و همیشه می اندیشید . وضع سیاسی هند را در قالب ( افسانهء عبرت انگیز) و(تصویر درد) پی ریخت و ازسر نوشت درد انگیز مسلمانان هند رنج می برد . در پی وحدت وهمسویی مسلمانان هند تلاش می کرد . سخت گیری ونفرت هندوان را در برابر مسلمانان سدی بزرگی میشمرد که او را وادار ساخته بود تا به ایجاد یک دولت مستقل مسلمانان بیندیشد .

علامه اقبال این دیدگاه خود را در سال 1930 ترسایی در یک جلسه رسمی که نمایندگان تمام مسلمانا ن هند حاضر بودند ؛ ابراز کرد .آن را در مثنوی ( رموز بیخودی ) خود نیز بازتاب ساخته است .

به راستی می‌توان گفت که، علامه اقبال بنیان‌گذار اندیشه تقسیم هند، و ایجاد پاکستان می‌باشد.

نخستین گزیده ی شعری اقبال به زبان فارسی دری بنام (اسرار خودی ) نام دارد که در سال 1956 ترسایی به چاپ رسید . پس از نشر این کتاب اندیشه ودیدگاه اقبال موجب غوغای شگفت انگیزی شد . زیرا در این کتاب اقبال به درویشی وقلندری تاخته بود .پس از آن ( رموز بیخودی) را به چاپ رسانید .

اقبال سروده است :

خدا آن ملتی را سروری داد
که تقدیرش به دست خویش بنوشت

به آن ملت سروکاری ندارم
که دهقان‌اش برای دیگری کشت



در سال 1351 مهتابی "جاویدنامه" خود را آفرید، که می‌توان آنرا به منزله‌ی کمدی الهی اقبال در برابر "کمدی الهی"ی دانته پذیرفت. در این اثر که در حقیقت معراج‌نامه شعر اقبال است به پیروی از دیدگاه فلسفی و شعری مولانا جلال‌الدین محمد بلخی سروده شده است. رهاورد سفر روحانی اقبال که در این اثر بازتاب شده از آنچه در کتاب دانته روی داده گرانبهاتر و افزون‌تر است. اقبال در طی سفر روحانی که در این اثر بیان می‌دارد با توالی رخدادها و بیان صحنه‌ها شعر خود را با زیباترین شکل شعری مثنوی ارایه می‌کند و گاهگاهی از قالب سنتی مثنوی نیز بیرون می‌پرد.

دقت وموشگافی اقبال در ارایه وپیشکشی گفتمان های فلسفی وعصری در گفت وشنود های که شاعر با اشباح وسایه های جهان ماورای گور در افلاک برین دارد ، در برخی موارد درخشندگی وجلوه بی مانندی دارد .

کتاب "مسافر" را در سال 1355 مهتابی به چاپ می‌دهد. اقبال در این اثر به جستجوی رهبری مدبری می‌براید، که جهان اسلام را از قید بندگی وارهاند. گاهی به پاد شاه افغانستان دل می‌بندد و گاهی به سوی پادشاه ایران رشته‌های امید خود را می‌دوزد. ولی از هر دوی آنها که لحاف غفلت را تا گلوی خود کشیده‌اند می‌رنجد. اقبال در می‌یابد که هم پادشاه ایران و هم پادشاه افغانستان هردو به تداوم استعمار انگلیس بی تفاوت هستند می گوید:

بیا که سازِ فرنگ از نوا بر افتاده است
درونِ پرده‌ی او، نغمه نیست، فریاد است

زمانه، کهنه بتان را، هزار بار آراست
من از حرم نگذشتم، که پخته بنیاد است

درفشِ ملتِ عثمانیان، دوباره بلند
چه گویمت، که به تیموریان، چه افتاده است



پس از آنکه از همه دل می کند با هزار درد وغم می سراید:

می‌رسد مردی که زنجیرِ غلامان بشکند
دیده‌ام از روزنِ دیوارِ زندانِ شما

حلقه گردِ من زنید، ای پیکرانِ آب وگل
آتشی در سینه دارم از نیاکانِ شما



علامه اقبال با آنکه در جوانی اشعاری به زبان اردو سرود . اما پس از نشر ( اسرار خودی) و( رموز خودی) زبان دری را برای بیان اندیشه ودیدگاه های خود رسا تر یافت .چنانکه خود گفته است :

گرچه هندی در عذوبت شکر است
طرزِ گفتارِ دری، شیرین‌تر است



علامه اقبال حتی در روزهای پایانی‌ی زندگی‌اش، از سرایش شعر دست نکشید، و در آخرین دم زندگی، که صفر 1357 مهتابی بود نیز شعر گفت:

سرودِ رفته باز آید؟ که ناید
نسیمی از حجاز آید؟ که ناید

سر آمد روزگارِ این فقیری
دگر دانای راز آید؟ که ناید


در دیوان شعری علامه اقبال همه گونه انواع شعری بدون قصیده بدیده می آید غزل، مثنوی ، دوبیتی وانواع قطعات.

غزل هایش مانند غزلیات حافظ رنگ وبوی عرفان وحکمت دارد. گاهگاهی درد وسوز امیر خسرو وعراقی نیز در غزلیات او بدیده می‌آید.

در مثنوی لحن و آهنگ مولانای بلخ وشبستری را با هم آمیخته است. ولی در کلامش ممتازی سبک هندی نیز وجود دارد .

در قطعات ومفرداتش شیوه ی بیان ناصر خسرو ، فیضی دکنی وغالب را بدیده داشته وچون از اندیشه ویژه فلسفی برخوردار است آنرا زیباتر ورساتر ارایه کرده است .

آنچه را که اقبال با زیبای برازنده بیان کرده رباعیات ویا دوبیتی های اوست .گرم تابناک واگنده از شعله های شور وحیات ترکیبی از درد واندوه فلسفی خیام و سوز وساز بابا طاهر عریان ، در آنها بازتاب دارد .

در این دوبیتی ها افزون از بازتاب اندیشه ، حکمت وفلسفه شور وهیجان شاعرانه ویژه ی نیز گنجانیده شده است . گاهی یک دوبیتی به اندازه یک غزل گیرندگی دارد.

علامه اقبال به مردم افغانستان علاقه ویژه داشت و آنان را زنجیر شکنان استعمار انگلیس میپنداشت . زبان دری لهجه کابلی را خوب میدانست وواژه های گفتاری مردم کابل در اشعارش بازتاب دارد . به افغانستان سفر کرد وطرف استقبال گرم شهریان کابل قرار گرفت.

در مثنوی زیبای در باره افغانستان چنین گفته است:

آسیا یک پیکر آب وگل است
ملت افغان در این پیکر دل است


با همه حال اقبال شاعری بود زنجیر شکن وضد استبداد واستعمار غرب . پس از یک عمر مبارزه وپیکار در ماه صفر سال 1357 به ابدیت پیوست . روانش شاد واندیشه اش برازنده باد.


تاریخ انتشار : ۰۰ / ـــ / ۰۰۰۰

منبع : نامشخص
ــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۰ بار
.
23_01_2010 . 01:21
#5
درباره اقبال لاهوری



درباره اقبال لاهوری

نویسنده : امام عبادی

موضوع : ـــــ


ساحل افتاده گفت، گرچه بسی زيستم
هيچ نه معلوم شد، آه که من چيستم

موج ز خود رفته‌ای، تيز خراميد و گفت
هستم اگر مي‌روم، گر نروم نيستم



محمد اقبال فرزند شيخ نورمحمد، در ۱۸ ماه عقرب ۱۲۵۶ شمسی برابر با ۹ نوامبر ۱۸۷۷ میلادی در شهر سيالکوت هند بريتانوی تولد يافته بود.

نياکان اقبال از برهمنان عالی‌مقام کشمير بودند، که در حدود پانصد سال قبل از تولد او، به دين اسلام پيوسته بودند. اين خاندان را "سپرو" يعنی درس‌خوانده مي‌گفتند.

پدرش دکان بزازی (تکه فروشی) داشت، که آن مغازه مرکز رفت و آمد علمای دين و پيشوايان مذهب‌ها و مشرب‌های گوناگون اسلامی بود. مادرش، امام بی بی، زنی متدين بود. اقبال يک برادر و چهار خواهر داشت، که همگی از او بزرگتر بودند.

اقبال خواندن قرآن را در مساجد سيالکوت و دروس ابتدائی را در خانه آموخت، سپس وارد مکتب "اسکاج ميشن" سيالکوت شد و بعد از آن وارد "کالج ميشن" گرديد و دوره مقدماتی دانشکده را در همان کالج طی کرد. علاوه بر دروس معمول، لسان عربی و فارسی را نيز آموخت. زبان مادری اقبال پنجابی بود، به آموختن زبان اردو نيز علاقمند شد.

يکی از استادان او در اين دانشکده سيد ميرحسين، از دوستان پدرش بود که استعداد شاعری اقبال را شناخت و او را به سرودن شعر تشويق کرد.

هجده ساله بود که دوره‌ی مقدماتی دانشگاه را با درجه عالی به پايان رسانيد و به همين دليل دو مدال طلا و بورس تحصيلی نيز جايزه گرفت. او از آنجا به دانشگاه دولتی پنجاب رفت، ليسانس و فوق ليسانس‌اش را در رشته فلسفه بدست آورد.

يکی از استادان اقبال در دانشگاه پنجاب، پروفيسور (سر توماس آرنولد) بود که بر شخصيت و افکار اقبال اثر ماندگاری بر جای نهاد، آرنولد علاوه فلسفه جديد در تاريخ و فلسفه و ديگر علوم اسلامی و زبان و ادبيات عرب نيز صاحب نظر بود. اقبال آنقدر در فلسفه از خويش استعداد نشان داد که آرنولد را شيفته‌ی خود کرد. او در باره اقبال گفته بود : "اين دانشجو استاد را محقق و محقق را محقق‌تر می سازد."

اقبال بعد از فراغت به درجه اول و اخذ مدال طلا از دانشگاه، بلافاصله بحيث استاد زبان‌های شرقی (اورينتال کالج) مقرر شد و زبان عربی را تدريس می‌کرد و همزمان در کالج دولتی اسلاميه زبان انگليسی و مضمون فلسفه را تدريس می‌نمود.

اقبال به تشويق و توصيه پروفسور آرنولد در بيست و هشت سالگی عازم اروپا شد و در دانشگاه کمبريج در رشته فلسفه پذيرفته شد.

در همان ايام با تنی چند از دانشمندان اروپايی آشنا شد و اين دوستی در شکل گيری انديشه های او بسيار موثر بود.

از ميان آنان می توان به دکتر (مک نگرت) استاد مشهور فلسفه و از پيروان هِگل و پروفسور (رينالد الين نيکلسن) شرق شناس نامدار و مصحح و مترجم بسياری از آثار عرفانی، همچون مثنوی معنوی، غزليات شمس تبريزی و تذکرة اولياء عطار، اشاره کرد.

اقبال همزمان با تحصيل فلسفه، در دانشکده حقوق لينکن نيز ثبت نام کرد و برای تکميل مطالعات فلسفی و تحقيق برای رساله دوره دکترا به هايدلبرگ آلمان سفر کرد و پس از يکسال به کمبريج برگشت. در اين هنگام از دانشگاه لينکن مدرک يا سند ليسانس حقوق و اجازه وکالت دعاوی را گرفت.

دکترای فلسفه را از دانشگاه مونشن دريافت نمود.

در آن هنگام، اقبال سی و يک ساله، به لاهور بازگشت، به او اجازه داده شد که به وکالت دعاوی بپردازد و نيز به عضويت کانون وکلای عدلی لاهور تقرر حاصل کرد.

سه سال بعد به سمت استادی فلسفه دانشکده دولتی لاهور منصوب شد، اما پس از مدتی استعفا داد و شغل خويش را منحصر به وکالت کرد تا بتواند آزادانه و بدون مداخلات شغلی، انديشه های خويش را انتشار دهد.

اقبال چهل و شش ساله بود که دولت انگلستان برای تجليل از مقام علمی و شعري‌اش به او لقب (سِر) اعطا کرد. دو سال بعد نيز از دانشگاه پنجاب دکترای افتخاری دريافت کرد.

زندگی اقبال از آغاز جوانی با سياست پيوند خورده بود. جوانی او مصادف بود با مبارزات ضد استعماری و آزاديخواهانه مردم هند بر عليه انگليس‌ها. او نيز در اين مرحله از طرفداران استقلال هندوستان بزرگ و يکپارچه بود.

او در کمسيونی که برای طرح دعاوی استقلال‌طلبانه مسلمانان و هندوان تشکيل شده بود، عضويت يافت. اقبال چندين سال رياست حزب "مسلم ليگ" را در ايالت پنجاب به عهده داشت و از اين طريق مبارزات خود را بخاطر آزادی و تأسيس يک دولت مستقل مسلمان، مرکب از سند و پنجاب و بلوچستان، ادامه داد. اين آرزوی او، ده سال بعد از وفات‌اش، در سال ۱۹۴۸میلادی برآورده شد.

آشنايی با نظريه اتحاد اسلام و بخصوص ديدگاه‌های سيد جمال‌الدين، اثر بسيار عميق بر ديدگاه‌های اقبال داشته است، چنانکه برخی از مهمترين طرز انديشه اقبال برگرفته شده از نظريات طرفداران اتحاد اسلام است. در اين ميان تأثير افکار و آراء علامه سيد جمال‌الدين بر او بيشتر است.

اقبال مسلمان است و انديشه او انديشه‌اي است که دين نقش تعيین‌کننده در آن دارد، به عبارت ديگر بايد او را متفکر دينی خواند. مشرب او مشرب عارفانه است، اما عرفان او با عرفان تصوف اسلامی افراطی کاملاً منطبق نيست.


او همچون همه عارفان "دل" را مرکز واردات و دريافت‌های فيض الهی مي‌داند.

چه مي‌پرسی ميان سينه، دل چيست!
خِرد چون سوز پيدا کرد، دل شد
دل از ذوق تپش دل بود، ليکن
چو يک دل از تپش افتاد گِل شد



همچنين اقبال چون عارفان، نگاه فلسفی و استدلالی به جهان را خام مي‌داند و پای استدلاليان را چوبين می‌شمارد.

بر عقل فلک، ترکانه شبيخون به
يک ذره‌ی در دل، از علم فلاطون به



غير از آن، او معرفت مفتيان و فقيهان را از دين، ظاهری و ناقص مي‌داند و تفسير آنها را از مذهب منطبق با روح و جوهره آن نمی‌شناسد.

متاع شيخ اساطير کهن بود
حديث او همه تَخمين و ظن بود

هنوز اسلام او، زناردار است
حرم چون دير بود، او برهمن بود



گذشته از اين، اقبال حتی بارها و بارها به صراحت، صوفيان را محکوم مي‌کند و آنها را خارج از مسير دين می‌خواند:

صوفی‌ی پشمينه‌پوش حال مست
از شرابِ نغمه‌ی قوال مست

آتش از شعر عراقی در دلش
در نمی‌سازد به قرآن محفل‌اش

از کلاه و بوريا تاج و سرير
فقر او از خانقاهان باجگير



اين همه از آنجا نشأت مي‌گيرد که ديدگاه اقبال، ديدگاهی اجتماعی است، از اين رو اسلام او نيز اسلامی است که بر وجوه اجتماعی زندگی تاکيد دارد و عرفان‌اش رنگی اجتماعی به خود مي‌گيرد.

در نظر او هر کس و هر انديشه‌ای که وجوه اجتماعی زندگی را ناديده بگيرد يا خفيف شمارد، شايسه طرد است. به همين دليل صوفيان را که خانقاه‌نشينی و انزوا و گوشه‌گيری را ترويج می‌کنند، پيروان مذهب تخدير مي‌داند و به ستيز با آنان بر مي‌خيزد. اين روند تا آنجا ادامه پيدا مي‌کند که به افلاطون (که به زعم او افکار صوفيانهِ مسلمانان از آراء او نشأت گرفته است) دشنام مي‌دهد.

راهب ديرينه، افلاطون حکيم
از گروه، گوسفندان قديم

گوسفندی، در لباسِ آدم است
حُکمِ او، بر جانِ صوفی، محکم است



شواهد حاکی از آن است که اقبال در آغاز ورود به اروپا به "وحدت وجود" معتقد بود، اما بعدها با انتشار کتاب "اسرار خودی" نظريه "خودی" را ارائه داد و آنرا جايگزين "وحدت وجود" کرد.

نظريه "خودی" محور اساسی انديشه اقبال است و آنرا به ابعاد گوناگون، چون زندگی فردی، زندگی اجتماعی، اخلاق، هنر و ادبيات، سرايت داده و به بحث در باره آن پرداخته است.

"خودی" در ديدگاه اقبال يعنی دريافت نيروی خود يا نيروی درون، به عبارت ديگر "خودی" يعنی خودآگاهی و شناخت استعداد‌های فرد و تسلط بر آنها. نظريه "خودی" توصيه به اتکا به خود است. و در ابعاد اخلاق با مفاهيمی چون "عزت نفس" و "اتکا به نفس" خويشاوند بشمار می‌آيد.

اقبال اين نظريه را در کتاب "اسرار خودی" توضيح بيشتر داده است.

مرا ذوقِ "خودی" چون انگبين است
چه گويم؟ وارداتِ من همين است



اقبال دغدغه قدرت يافتن مسلمانان را دارد. او عقب ماندگی و انحطاط امروز ملت‌های مسلمان را می‌بيند و از ضعف آنها به شدت رنج می‌برد. از سوی ديگر، قدرت غربيان و غلبه آن‌ها بر مسلمانان و پيشرفت غرب در علوم و تسلط آنان بر نيروهای طبيعی را می‌بيند و بر سرنوشت مسلمانان حسرت مي‌خورد.

در قلمرو شعر، تاثير اقبال، هم بر شاعران پارسی گوی شبه قاره هند و افغانستان و حتی شاعران ايران زمين بسيار است.

غزليات علامه اقبال را آوازخوانان مشهور هندی و افغانی نيز زمزمه نموده و می‌نمايند. از جمله از جناب دکتر صادق فطرت (ناشناس) يادآوری مي‌گردد که با صدای دلپذيرش خوانده است :

فکر رنگينم کند نذرِ تهی‌دستانِ شرق
پاره‌ی لعلی که دارم از بدخشانِ شما

مي‌رسد مردی، که زنجير غلامان بشکند
ديده‌ام از روزنِ ديوارِ زندانِ شما



علامه اقبال در سال ۱۳۱۲ شمسی برابر با ۱۹۳۳میلادی به دعوت محمد ظاهر شاه پادشاه سابق به افغانستان مهمان شد. او در وطن افغان‌ها آنقدر صميميت ديد که در بازگشت کتاب "مسافر" را نوشت، اکثراً در ستايش کابل زيبا و غزنی و قندهار، در باره احمد شاه بابا، در باره سلطان محمود غزنوی، درباره محمد ظاهر شاه، در مورد شاعر بلندآوازه غزنه سنايی و مردمان نجيب افغانستان در آن کتاب با ارزش سخنان دل پذير، دلنواز و پرمحبتی سروده است.


تاریخ انتشار : ۰۰ / ـــــ / ۰۰۰۰

منبع : سایت باشگاه اندیشه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۰ بار
.




موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  مقالات نویسندگان ایرانی shervin 3 3,145 28_04_2010 . 01:58
آخرین ارسال: shervin
  مقالات نویسندگان پاکستانی shervin 2 2,008 22_01_2010 . 21:58
آخرین ارسال: shervin
  مقالات نویسندگان غربی shervin 0 1,377 22_01_2010 . 17:54
آخرین ارسال: shervin

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان