گزارش سخنرانی سوسن شریعتی در جبهه مشارکت خراسان
سوسن شریعتی در جلسهیی با عنوان "شریعتی، پدر، پسر، تداوم یا گسست" که در دفتر جبهه مشارکت ایران اسلامی منطقه خراسان رضوی در مشهد برگزارشد، خاطرنشان کرد : در خلال تجربه دوگانه محمدتقی شریعتی و دکترعلی شریعتی میتوان نگاهی به بحث جدی و نه چندان قدیمی سنت و مدرنیته و همچنین نسبت میان دیروز و امروز داشت و از این طریق شاید بتوان به بحث چگونگی امروزی بودن اما درعینحال نگاهی به دیروز داشتن پرداخت و اینکه چگونه میتوان در دیروز نماند ولی درعینحال به دیروز وفادار بود.
وی با بیان اینکه این موضوع فقط با مثال و مصداق شریعتی میتواند شروع شود و سپس به زندگی ما نیز تعمیم پیدا کند، گفت : این موضوع نسبتی که میتواند با ما برقرار کند این است که ما به عنوان یک ایرانی، یک مسلمان، یک شرقی چگونه میتوانیم با ایرانی بودن، مسلمان بودن و شرقی بودن نسبت برقرار کنیم. شریعتی تصریح کرد : من مانند دکتر علی شریعتی با نوع دیگر شریعتی درگیرم و مورد اتهام و نقد قرار میگیرم که چرا راه شریعتی را تداوم نمیدهم و گاه متهم به این میشویم که چرا حرف خودتان را نمیزنید و نان پدر میخورید، به نظر میآید این موقعیت پارادوکس برای شریعتی پسر نیز در گذشته مطرح بوده است چرا که ایشان زمانی آقازاده بود و بعد خودش مطرح شد و من هم باید با این پارادوکس زندگی کنم که چگونه میتوان وفادار ماند ولی مستقل بود.
وی به منظور توضیح وجود گسست یا تداوم بین دو شریعتی به توضیح بحث ارتباط سنت و مدرنیته پرداخت و ادامه داد : معمولاً مدرنیته را با دو دیدگاه و کلیدواژه تعریف میکنند، دستهیی از آن به عنوان گسست یاد میکنند و مدرنیته را تجربه گسست میدانند و گروهی دیگر افرادی هستند که مدرنیته را محصول تداوم میدانند.
شریعتی اظهار داشت : گفتوگو بر سر این است که آیا مدرنیته محصول خارج شدن از زیر سقف حافظه است، حافظهیی که اسم آن سنت یا مذهب است و جهانبینی که از آن به عنوان امر دینی تعریف میشود. اینها تعاریفی است که احتمالاً از جهان قدیم میشده است : جهان قدیم که خود محصول گفتوگو بین سه المان متضاد بوده است.
وی افزود : یعنی از زمانی که انسان قدسی محور معطوف به امر قدسی از زیر سقف حافظه سنتی بیرون میآید و میگوید مشروعیتی که دارم را خودم به دست آوردم بنابراین در حوزه علم از زیر حافظه اسکولاستیک بیرون میآید و درنتیجه خودش را دیگر براساس منابع دینی تعریف نمیکند. وی ادامه داد : چنین انسانی در حوزه هنر نیز از زیر چتر حافظه بیرون میآید و دیگر هنر را با تعاریف قرون وسطایی تعریف نمیکند و در حوزه تفکر نیز به همین ترتیب است و برای گفتن اینکه نظم اجتماعی چیست و چگونه میتوان نسبت آحاد را با یکدیگر تنظیم کرد، هیچ لازم نیست از منابع دینی و کتب مقدس مشروعیت خود را بگیریم و به این ترتیب مدرنیته به صورت خدامحور و انسان محور تعریف میشد. در یک کلام میتوان گفت امر مدرن اتفاق افتاده است و یکسری خروجیها از قبیل اینکه جادو تبدیل به علم، معجزه تبدیل به پزشکی و امر قدسی تبدیل به عقلانیت میشود از نتایج همین اتفاق است.
فرزند دکتر علی شریعتی به تشریح بینش دوم در مورد مدرنیته پرداخت و افزود : بینش دوم مخالف نگاه اول است و مدرنیته را گسست نمیداند و تعریفش این است که مدرنیته عبارت است از تداوم المانهای دنیای قدیم اما به شکل دیگر و به صورت سکولاریزه شده یا قدسی زدایی شده و ادامه پیدا کرده است در مدرنیته و ادامه همان نگاه فلسفی تاریخی مسیحی است که نگاهی خطی است و اینکه ما حتماً به سوی تکامل و رستگاری با فردایی بهتر میرویم : براساس این دیدگاه نگاهی که در مدرنیته به عنوان ایده تکامل وجود داشت چیزی به جز ایده مسیحی نیست ولی در شکل سکولاریزه و قدسی زدایی شده که در دوره بعدی زندگی خودش را بازسازی میکند.
سوسن شریعتی به تشریح حقوق بشر پرداخت و گفت : در نگاه دوم، ایده کلی حقوق بشر مسیحی است یعنی همانطور که حرمت گذاری برای بشر ایدهیی مسیحی است که انسان اهمیت پیدا میکند و برای انسانی که نماینده خدا و مخلوق خداست شانیت قائل میشود ولی به شکل سکولاریزه در مورد حقوق بشر نیز از همین مساله سخن میگوید. وی اضافه کرد : تمام اشکال متعدد تحت عنوان تفکیک عرفی و قدسی که ایده اصلی مدرنیته است و همانطور ایده تفکیک ساحتها در حقیقت ایدههای مسیحی است اما به صورت بازسازی شده و به شکل سکولار امتداد یافته و تمام آیینها و جنبشهایی که در دنیای مدرن به عنوان آیینهای مدنی نامگذاری میشوند چیزی به جز بازسازی مناسک مذهبی نبوده و بنابراین فرهنگ نیز چیزی به جز تداوم امر دیروز و امروز نیست. وی تصریح کرد : دیدگاه دوم تا جایی پیش میرود که حتی سنت را نیز امری دینامیک تعریف میکند چرا که سنت توانسته است تا امروز بیاید و در این مسیر توانسته خود را با زمانه منطبق کند و اینکه سنت را در برابر مدرنیته بنشانیم درست نیست چراکه مدرنیته فرصتها را دریافتن و خود را با فرصتها تطبیق دادن است و به همین دلیل سنت تا به امروز میماند وگرنه از تاریخ حذف میشد.
سوسن شریعتی ادامه داد : در این صورت، سنت را نباید در برابر مدرنیته قرار داده و بگوییم سنتی هستی یا مدرن؟ دیروزی هستی یا امروزی؟ اینکه ما را بر سر دوراهیها نشاندهاند اتفاقی است که همیشه با آن روبه رو هستیم و یکسره میخواهیم یا این یا آن باشیم و موضوعی که حتی امروز نقد میشود که ما را سنتی بارآورده و دنیای ما را سیاه و سفید کرده است و درعینحال واقعیت متکثر منشور رنگین کمانی چندبعدی را به این یا آن تقلیل داده است، برسر دوراهی بودن در تعبیر شریعتی امری غیرمدرن است و اینکه میخواهند ما را بر سر دوراهی بنشاند و پیچیدگیهای امر اجتماعی را ندانیم و میخواهد سادهسازی کند به دلیل اینکه با مخاطبی سر و کار دارد که ذهنیتی تحلیلگرا و سیاه سفیدی دارد و میخواهد مردم را مجبور به انتخاب کند، اما شریعتی از مجبور شدن به انتخاب سر باز میزد. وی سپس به بررسی گسست میان شریعتی پدر و پسر پرداخت و افزود : برای این کار بد نیست که در مورد نقش و اثرات شریعتی پدر و تداوم ایدهها و روشها صحبت کرد و احتمالاً اگر گسست به معنی خروج از زیر سقف حافظه بوده، کجاست؟ وی ادامه داد : دو گانههایی که وجود دارد به گونهیی نیست که فقط امروز با آنها مواجه باشیم. طبیعتاً بارها گفته شده و تکرار میکنیم، نه از باب دو گانهها تا زمانی که دیگر آینهیی شده که خود را در آن ببینیم و بعد از قیافه خودمان بدمان بیاید و میل به گذشته نداشته باشیم به عنوان مثال دوگانه عقل و دل، دوگانه شرق و غرب، دیروز و فردا، دوگانه سنت و مدرنیته و مسائلی که هر کدام از این دو گانهها داشتهاند.
فرزند دکتر شریعتی تصریح کرد : شریعتی پدر نیز مانند شریعتی پسر با این دوگانه روبه رو بوده است و در اثرات استاد به وضوح دیده میشود تحت عنوان شرق کیست؟ غرب کیست؟ و همانطور که استاد هم به دلیل حس خطری که احساس میکند میگوید دین یا اسلامیت ما در خطر است و در آثار دیگر گاه کمونیسم تعریف شده و گاه غرب و غرب زدگی، به هر دلیل تقابل غرب و شرق در آثار استاد شریعتی دیده میشده است و حساسیت نشان داده شده که هراسی ایجاد کرده که باید تکلیفمان را روشن کنیم و در غیر این صورت یا دوپاره میشویم یا مجبور به انتخاب و استاد شریعتی نمیخواهد مجبور به انتخاب شود. وی ادامه داد : میبینیم شریعتی پسر هم طور دیگری در جای دیگر پاسخهای خاص خود را به این موضوعات میدهد و میبینیم دغدغه شریعتی پسر نیز سخن گفتن در مورد تناقضات است و گاه تناقضات را حل کرده است، شاید این یکی از نقاط مشترک شریعتی پدر و پسر باشد.
سوسن شریعتی با بیان اینکه هنوز مبهم است که شریعتی پسر تناقضات را حل کرده است یا نه، ادامه داد : شریعتی متهم است که تناقضات را حل کرده یا حل نکرده است و در نهایت کاری به جز آشفتگی ما نکرده که در هر دو حالت شاید چیزی از حقیقت باشد.
فرزند دکترعلی شریعتی ادامه داد : شباهت دیگر این است که هر دو از مجبور شدن به انتخاب این و آن سر باز میزنند : استاد دوستدار گفتوگو بوده است. وی تصریح کرد : در شریعتی نیز این حالت وجود دارد و همانطور که بارها به آن اشاره کرده است انسان سراسیمگی میان غرب و شرق و میان خویشتن است به این معنی که نه تنها باور دارد که یک غرب و شرق جغرافیایی وجود دارد بلکه شرق و غرب دیگری به ساحت زندگی انسان امروزی که در تقابل با یکدیگر هستند، تبدیل شده است. با جملاتی بارها به این موضوع در کویر اشاره کرده است به عنوان مثال سراسیمگی فرصتی در من نیست، سراسیمگی خود من است و در تناقض عقل و دل، بنابراین شریعتی پسر هم حتی اگر بگویند ناممکن است با کشف امکانات جدید، مجبور به برقراری نسبت یا گفت وگوست. سوسن شریعتی در ادامه به وجه مشترک دوم دو شریعتی پرداخت و گفت : دومین ایده مشترک، بازگشت به متن برای بازاندیشی حقیقت دینی است که ایده بسیار جدیدی است و شریعتی تحت عنوان مطالعه اینکه ما در چه دورهیی از تاریخ هستیم به این نتیجه میرسد که تفاوتی بین زمان تقویمی و تاریخی ما وجود دارد و بنابراین اینجا در پناه تعریف تاریخ و تمدن غربی به این نتیجه میرسد که اگر بگوییم در قرن شانزدهم هستیم باید هویت دین در جامعه را نقد کنیم و اگر بگوییم قرن بیستمی هستیم باید انسانی را که از امر قدسی خداحافظی میکند بار دیگر به این امر دعوت کنیم.
وی ادامه داد : شعار شریعتی با توجه به تجربه مراجعه به متن بود : یعنی معتقد است که مومن بیواسطه باید به متن مراجعه کند و منتظر نباشد که متخصصان برای او تعیین کنند چرا که میبینیم مراجعه مستقیم به متن یعنی تجربه مستقیم امر قدسی، بنابراین ایمان، نقش فردی، شخصی و انتخابی میگیرد. مراجعه به متن باعث میشود جلوی تفسیرهای متولی گرایانه اندیشه گرفته شود و شریعتی پدر و پسر ضرورت مراجعه مستقیم به متن را تاکید و به این موضوع اشاره کردهاند که نوآوری بزرگی محسوب میشود. سوسن شریعتی تاکید کرد : به همین دلیل است که امروز در هر کوچه و خیابان و خانه استفاده قرآن به صورت عمومی آزاد شده و خانمها در جلسات، تفسیر قرآن میکنند و به یمن این سنت است که ما از مراجعه مستقیم به متن نمیترسیم. وی با بیان اینکه گاه مراجعه همه افراد به متن خطرناک است، ادامه داد : این موضوع خطرات خاص خود را دارد و من فقط از خوبیهای آن میگویم و یکی از خوبیهایی که دارد هر مومنی خود را مجاز به مراجعه میداند و منتظر مجوز مراجعه به متن نمیماند. زمانی که استاد شریعتی بازگشت به متن را مطرح میکند حتی برای متولیان و محافل دینی شگفت آور بود چون همه نمیتوانستند از متن استفاده کنند : شریعتی پسر نیز بارها به این موضوع اشاره دارد و اگرچه خیلی مستقیم با متن کار نکرده ولی میبینیم بر این ضرورت پافشاری کرده و عوارض آن را مثبت میداند. فرزند دکتر علی شریعتی سومین نقطه مشترک بین دو شریعتی را این گونه دانست و گفت : ایده مشترک دیگر، فایده و لزوم دین است چراکه دین یکسری لزوم و فایدههایی دارد و لازم است که ما دیندار شویم.
وی افزود : هر کدام به نوعی به چرایی لزوم دین جواب دادهاند و به خودکفا پنداشتن انسان و اعلام بینیازی از امر قدسی و توهم اینکه دین محور جهان است، چه عوارضی دارد، بارها اشاره کردهاند.
هر دو به نسبت دین و اجتماع نیز اندیشیدهاند یعنی خواستهاند جایی دینداری ما به صورتی در ساختهای اجتماعی اثر خوب یا بد بگذارد : هر دو بر این باور بودند که خصوصی کردن دین دور از ذهن است حتی اگر دین را به خانه برانیم و در را به روی آن ببندیم از پنجره بیرون میآید بنابراین تصوری که امروز پیش آمده مبنی بر اینکه دین را از مسائل اجتماعی جدا کنیم تا مشکلاتمان حل شود، پدر و پسر معتقدند که دین اساساً نمیتواند بدون وجه اجتماعی باشد.
سوسن شریعتی خاطرنشان کرد : وجه اشتراک مهمتر گشودن راه سوم است که به دنبال پیدا کردن راههای واسطهاند وقتی از انتخاب سر باز میزنند : بنابراین گفتمان دینی پدر و پسر در سه وجه نزاع با قدرت، در نزاع با دین سنتی و درعینحال در تقابل ارزشها و در این سه جبهه با هم عمل میکنند. وی اضافه کرد : دکتر شریعتی نیز میگوید سنت خانوادگی و آن چیزی که از پدر و مادر گرفتهام کتاب، فقر و آزادگی است به معنای نه گفتن به ثروت، نه گفتن به قدرت و جهل در این موضوعات. پدر و پسر در تفاهم هستند و رویکرد این دو یک رویکرد روشنفکرانه در جهت نقد گفتمانهای غالب حرکت کردن است. سوسن شریعتی ادامه داد : دو شریعتی چریکوارزندگی را تعطیل کردند چرا که به تعبیر خودشان در زمانه اضطرار زندگی میکنند و استاد شریعتی تعریف میکند که کلاسهایش را به دلیل کم بودن، شبانهروزی و رایگان کرده است و شریعتی پسر نیز دانشکده را رها میکند و به میان مردم میرود، چریکوار میخواهد فرهنگسازی کند و شب را بهروز میدوزد و میبینیم که در یک ماه ۱۸ سخنرانی دارد و بعد از چاپ شدن سخنرانیها میبینیم که سوژهها به یکدیگر مرتبط نیست، چرا که خود را تکرار نمیکند. وی افزود : کار فرهنگی که شریعتی پسر میکند از جنس حادثه است به دلیل اینکه در مخاطب منجر به یک اتفاق میشود. فرزند دکتر شریعتی خاطرنشان کرد : میگویند شریعتی متاثر از یک رویکرد چپ زمانه خود است، زمانه چپ بوده و شریعتی هم متعاقباً تحتتاثیر بوده است و این از مسائلی است که دست خودش نبوده و او مثل هر انسان دیگری فرزند زمانه خود است ولی روشنفکر موجودی است که فقط فرزند زمانه خویش باقی نمیماند و نسبت به زمانه خویش انتقاد میکند. و اتفاقاً پدر و پسر این حرف را دارند و در مورد شریعتی پسر میبینیم که او متاثر از گفتمان چپ و رادیکال زمان خود است و حتی ممکن است متاثر از سوسیالیسم باشد ولی روال انتقادی خود را با آن متون حفظ میکند : شریعتی پدر و پسر از موضوعی هم که متاثر میشوند نسبت انتقادی خود را با آن متن حفظ میکنند. وی شباهت دیگر شریعتیها را تک منبعی نبودن دانست و گفت : در آثار استاد کمتر و در آثار شریعتی بیشتر از متون مختلف وجود دارد و میبینیم که خود را محدود به یک منبع، معرفی نمیکنند.
فرزند دکتر علی شریعتی به تشریح تفاوتهای دو شریعتی پرداخت و افزود : به دلایل مختلف از تعبیر گسست استفاده نمیکنم و تفاوتها را میگویم : در روش مناظره با دیگران به گفته خود استاد، روش ایشان در مناظره با دیگران بهخصوص سنتیها به صورت ایجابی بوده نه خطی، یعنی این گونه نبوده است که به سنتیها عقب مانده بگوید بلکه از راه دیگر و با سوال اینکه حقیقت افکار دینی چگونه است وارد میشود و حسن این روش این است که طرف مقابل تحریک نمیشود به همین دلیل نیز روز بهروز طرفداران استاد زیاد میشدند. سوسن شریعتی ادامه داد : تفاوتها از جایی آشکار میشود که آیتالله میلانی شکایت از پسر به پدر میکند، آیا برای این است که فکر میکند پسر شبیه پدر نیست، پس چه تفاوتی وجود دارد که پدر به پسر توصیه میکند آرام باش و بهرغمِ اینکه استاد شریعتی تا آخرین لحظه بهرغمِ احترامی که به بزرگترها میگذارد اما هرگز به نفع آنها حمایت خود را از شریعتی پسر برنمیدارد و این موضوع پیش میآید که کجا تفاوت وجود دارد : تفاوت آنجاست که یک گسست معرفتی وجود دارد و پشت تمام شباهتهایی که گفته شد گسستی در قالب مدرنیته وجود دارد که شریعتی از آن صحبت کرده است. شریعتی پسر تجربه کویر را دارد. به نظر نمیآید این تجربه در آثار شریعتی پدر وجود داشته باشد و اگر این کتاب را به عنوان یادداشتهای احساساتی و عاشقانه ندانیم، در مورد شریعتی این تجربه تراژیک اتفاق میافتد.
فرزند دکتر علی شریعتی ادامه داد : متاسفانه نسل ما اصلاً شریعتی را ندید و این نسل میبیند ولی محدود میبیند و از آن متون فقط به عنوان یک متن عاشقانه و احساساتی استفاده میکند. وی تصریح کرد : شریعتی از چهل تکه صحبت نمیکند ولی از تکه پارههایی صحبت میکند و میگوید من جهان سومیام با مقتضیات خود، شرقیام با مقتضیات خاص خود و مسلمانم و از همه بدتر قرن بیستمیام با مقتضیات خود. انسان قرن بیستمی، انسان تنها، بریده از خدا، انسان جهان سومی مشکل غذا و پول دارد و نتیجهیی که میتوان گرفت این است که شریعتی تنها تجربه گسست را نه از استاد و پدر بلکه از سنت به شکل تراژیک گذرانده و اینجا باز از قصد خودکشی خود میگوید و بنابراین در این تنهایی کویر، حیرت و اضطراب را تجربه میکند. نوه استاد شریعتی ادامه داد : شریعتی به دلیل داشتن تجربه گسست، تراژیکتر از استاد شریعتی است : یعنی مثل استاد همچنان در بین دو گانههاگیر کرده و میخواهد آشتی دهد و درعینحال از آشتیهای شترگاو پلنگی هم بدش میآید، چرا که استاد میگوید بسیار از افراد دیندار که به چیزی حمله میکنند و به محضی که علم آن را ثابت میکند میگویند ما آن را گفته بودیم، بدم میآید و شریعتی نیز بسیار به این موضوع حمله میکند که دیگران زحمت بکشند و بعد بگوییم ما گفته بودیم. وی خاطرنشان کرد : بین شریعتی پدر و پسر تداوم و مدرنیته بوده است یعنی تقریب پدر به پسر بی شک وجود دارد، درعینحال شریعتی هیچگاه متهم به این نشد که پدرش را تکرار کرده باشد به دلیل اینکه در تجربهیی مانند کویر اصالت داشته است، بنابراین اگر بازگشتی کرده است، انتخاب المانهای آگاهانه که از دیروز مانده است را برمیگزیند و خود چیدمان میکند.
سوسن شریعتی در ادامه جلسه به پرسش و پاسخ پیرامون دیدگاههای دکتر علی شریعتی پرداخت و در جواب یکی از حضار مبنی بر اینکه چه شده است که صحبتهای روشنفکران برای یک قشر اقلیت است، گفت : در زمان خود شریعتی هم این بحث بود و دکتر هم مجبور بود به سمت گفت وگوهایی برود که بین یک طرف فرضی با خودش بود به دلیل اینکه شریعتی شانس اینکه حتی کسی درست به وی حمله کند را نداشت و به همین دلیل مجبور بود فرد منتقد را خودش خلق کند و به جان خودش بیندازد. فرزند دکتر علی شریعتی ادامه داد : شریعتی میگوید باید با زبان مردم سخن گفت و اگر بخواهید اتفاقی در یک حادثه اجتماعی ایجاد کنید باید با مردم صحبت کنید و انتقادی که به هم عصران خود میکند این است که میگوید شما پیچیده صحبت میکنید. شریعتی میگوید اگر میخواستم تخصصی صحبت کنم دانشگاه را رها نمیکردم و کلاس آکادمیک را کنار گذاشته و منبری شدم تا بتوانم بیشترین طیف را پوشش دهم. وی تصریح کرد : نه تنها یکی از خطرات اصول روشنفکری انزوای روشنفکرانه است که خطر دوم آن عوامزدگی است که بگویی مردم، بعد کمکم شبیه مردم شوی و بخواهی شبیه آنها حرف بزنی تا دل مردم را به دست آوری و شریعتی به این پارادوکس توجه میکند. سوسن شریعتی ادامه داد : درست است که روشنفکر فردی است که به مردم میاندیشد اما گاهی اوقات باید در برابر مردم بایستد و پارادوکسی که اینجا وجود دارد این است که چگونه میتوان مردمی بود و با مردم سخن گفت اما در زندان نخبهگرایی نیفتاد درعینحال به اقتدار پوپولیسم هم نیفتاد : با این وجود با توجه به آگاهی که در مورد خطرات روشنفکری داشت موفقترین کسی بود برای برقراری رابطه با وسیعترین طیف و به همین روش، بیشترین نیرو را برای جنبشهای اجتماعی آزاد کرد.
دربارهی این مقاله :
پس از چاپ گزارش این سخنرانی در روزنامه اعتماد، که با انتخاب تیتر نامناسبی همراه بود، خانم سوسن شریعتی مطلبی را برای درج در روزنامهی اعتماد ارسال کرده است که آن را
در این آدرس مطالعه نمائید.
تاریخ انتشار : ۱۶ / اردیبهشت / ۱۳۸۷
منبع : روزنامه اعتماد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : ۰ بار / شروین / ایندیزاین