جملات شریعتی درباره دین و مذهب
02_04_2010 . 11:44
#1
جملات شریعتی درباره دین و مذهب
دوستان گرامی!
جهت تهیه آرشیوی برای دسته‌بندی موضوعی اندیشه‌های شریعتی، جملات شریعتی درباره دین و مذهب را با ذکر شماره مجموعه آثار و صفحه مربوطه، در این بخش وارد نمائید.


ـــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_08_2010 . 13:55
#2
اعلام ورشكستگي مذهب
"... واقعيت اين است كه، ميانِ مذهب و نسلِ جديد، فاصله افتاده است. سخن‌گويانِ رسمي‌ی مذهب، علتِ آن را، "فسادِ اخلاق"، "انحرافِ افكار"، و "غلبه‌ی ماديت و زوالِ معنويت" بر روحِ بشرِ امروز، و به تبعِ آن، حالتِ شيفتگي و تقليدِ تحصيل‌كرده‌هاي امروزِ جامعه‌ی ما، در برابرِ اين روحِ پليدِ حاكمِ بر زمان می‌دانند. شگفتا كه، از اين اصل غافل‌اند كه، اگر فسادِ انسانِ امروز علتِ عقيم ماندنِ مذهب باشد، پس، رسالتِ اصلي‌ی مذهب چيست؟ مگر نه مذهب مدعی‌ی آن است كه، انسان را، از انحراف و فساد، به راستي و صلاح، وادارد. و بديهي است كه، اگر، به راستي، انسان فاسد شده است، و ديگر به سخنِ مذهب گوش نمی‌كند، در درجه‌ی اول، مذهب مسئول است، و در درجه‌ی دوم، اعلامِ اين واقعيت، به معنی‌ي اعلامِ ورشكستگی‌ی مذهب در عصرِ جديد است..."


مجموعه آثار ۳۵ / آثارگونه‌گون ۱ / ص ۲۷۲*
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین / تطبیق با متن
.
13_08_2010 . 13:58
#3
مذهب موجود و مذهب پیامبران
"... به عقيده من، اين تناقض، نشان دهنده تناقضي است ميان مذاهب واقع، آن‌چنان كه بر انسان امروز عرضه می‌شود، و مذهب حقيقی، آن‌چنان كه پيامبران بزرگ عرضه می‌كرده‌اند.

مذاهب موجود، آن‌چنان كه عرضه می‌شوند، براي انسان‌هايي جالب و اثربخش است كه هنوز در مرحله‌ی جهل علل علمی و عوامل طبيعی به سر می‌برند، هنوز از نظر مادي و سطح اقتصادی، جامعه‌ای كه درآن زندگي می‌كنند، از بيماري، محروميت‌هاي مادي، تبعيض‌ها و ستم‌ها و سنت‌هاي غيرانساني رنج می‌برند، از نيروهاي غالب و قاهر طبيعت و به‌خصوص "نيروهاي شر"، از قبيل مرض و زلزله و سيل و قحطي و جنگ، می‌هراسند، و نيز، اسارت و محكوميت و ضعف اجتماعي خويش را ابدی و طبيعی و مقدر می‌شمارند. زيرا چنين انسانی است كه نيازمند اعتقادي است كه وضع موجود را برايش توجيه كند، اسرار مجهول و عجيب طبيعت را برايش تأويل غيبی كند، رنج و بدبختي و ناهنجاري زندگي موجودش را با وعده ها و وعيدهاي خوشبختي موعود، روحاً، جبران سازد.

انسان امروز به چنين مذهبي نياز ندارد. علم هر روز مجهولي را در طبيعت كشف مي كند، تكنيك هر روز يكي از نيروهای قاهر طبيعت را مقهور خويش می‌سازد، به كوشش و نبوغ و اراده خويش…"


مجموعه آثار ۳۵ / آثارگونه‌گون ۱ / ص ۲۷۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
13_08_2010 . 14:13
#4
اسلام به عنوان عقیده
"... نه اسلامِ عالمانه، نه اسلامِ عامیانه، اسلامِ آگاهانه! نه مسلمانِ عالم، نه مسلمانِ عامی، مسلمانِ روشنفکر! اسلام، نه به عنوانِ فرهنگ، نه به عنوانِ سنت، بلکه، به عنوانِ عقیده!..."


مجموعه آثار ۱۶ / اسلام‌شناسی ۱ / ص ۱۶۹*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
18_11_2010 . 15:19
#5
من از اسلام استعمارزده سخن می‌گویم
"... من از اسلامِ استعمارزده سخن می‌گویم، و هیچ نیرویی در دنیا، به اندازه‌ی اسلام، قربانی‌ی استعمار نشده است. بنابراین، همه‌ی روشنفکرانِ کشورهای اسلامی، باید، یک جنگِ آزادی‌بخش، برای نجاتِ خودِ اسلام آغاز کنند، که اسلام آزاد بشود، خودِ اسلام نجات پیدا کند، نه این‌که مسلمان‌ها نجات پیدا کنند. اگر مسلمان‌ها نجات پیدا کنند، و اسلام زندانی باشد، باز دو مرتبه می‌افتند در داخلِ زندانِ "ارتجاع"، و باید دائماً بروند و برگردند، مثلِ آنچه می‌بینیم، یا از اسلام کنار می‌روند، و دنبالِ یک ایدئولوژی‌ی دیگر می‌روند، و باز به دنبالِ یک جای دیگر می‌افتند. بنابراین، جنگِ آزادی‌بخشِ ضداستعماری، یک جنگِ "اسلام"ی است، نه "مسلمان"ی (ملت‌های اسلامی یا طبقاتِ اسلامی، یا توده‌های اسلامی)، خودِ اسلام باید از زندانِ قرن‌ها پیش نجات پیدا کند.

بزرگ‌ترین راهِ نجاتِ مسلمان‌ها و مردم و انسان‌ها و توده‌ها, نجات دادنِ خودِ اسلام است از زندانِ یک گروهِ مشخصی، که آگاه یا ناآگاه, به "قدرتِ زمان"، و "طبقه‌ی حاکمه"، و به هر حال، "پول"، وابسته است. تا وقتی که، "دین"، از "پول"، تغذیه کند، مسلماً، خادمِ پول است، خادمِ مردم نیست، و مردم را، به صورتِ "رعیتِ" دین، نگاه می‌دارد (یعنی عوام)، نه نجات‌یافته‌ی دین!..."


مجموعه آثار ۱۰ / جهت‌گیری طبقاتی اسلام / ص ۱۵۳*
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
18_11_2010 . 15:36
#6
تکیه‌ی ما به دین، بازگشت به گذشته نیست
"... این را به روشنفکران، به آنهایی که همیشه می‌پرسند که: "تو به نامِ یک روشنفکر، چگونه این همه به دین تکیه می‌کنی؟"، می‌گویم که: "من، اگر از دین سخن می گویم، از دینی سخن نمی‌گویم که در گذشته تحقق داشته، و در جامعه حاکم بوده است، بلکه، از دینی سخن می گویم، که هدف‌اش، از بین بردنِ دینی بوده است، که در طولِ تاریخ، بر جامعه‌ها حکومت داشته، و از آن دین سخن می‌گویم، که پیغمبران‌اش، برای نابودی‌ی اشکالِ گوناگونِ دینِ "شرک"، قیام کردند، و در هیچ زمانی، به‌طورِ کامل، از نظرِ جامعه و زندگی‌ی اجتماعی‌ی مردم، آن دینِ توحید، تحقق پیدا نکرده، بلکه، مسئولیتِ ما این است که، برای تحققِ آن دین، دینِ توحید، در آینده، بکوشیم. و این، مسئولیتِ بشری است، تا در آینده، دینِ توحید، آن‌چنان که به وسیله‌ی پیغمبرانِ توحید اعلام شده، در جامعه‌ی بشری، جانشینِ ادیانِ تخدیری‌ی توجیهی‌ی "شرک" شود. بنابراین، تکیه‌ی ما به دین، بازگشت به گذشته نیست، بلکه، ادامه‌ی راه تاریخ است..."


مجموعه آثار ۲۲ / مذهب علیه مذهب / ص ۲۸*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
27_09_2011 . 04:17
#7
جملات شریعتی درباره دین و مذهب
"...ادبيات ما، بيش‌تر در شعر تجلي دارد، و شعرِ ما، بيش‌تر در غزل، و غزلِ ما، مجموعاً، عبارت است از، آه و ناله‌ها، و زاري و زوزه‌هاي ذلت‌آور و رقت‌بارِ عاشق، براي جلبِ نظرِ معشوق. يک بار هم، در شعرِ ما، سابقه ندارد که، يک معشوقي، براي عاشقِ خويش، کوچک‌ترين ارزشِ انساني _ حتي در حدِ يک موجودِ زنده، در حدِ يک جانور _ قائل باشد، و در نقطه‌ي مقابل، يک عاشقي هم، در سراسرِ ادبياتِ وسيعِ فارسي، وجود ندارد که، در راهِ طلب، بر زيبائي، جاذبه، شخصيت، ارزش، قدرت، و يا تلاش و اراده‌ي خود، تکيه‌اي داشته باشد، يعني، در آرزوي وصال، به شخصيتِ خودش، کوچک‌ترين اميدي داشته باشد. عاشق، هميشه، يک پفيوزِ بدبختِ روزگار سياهي است، که تنها و تنها، از طريقِ استرحام، مي‌خواهد در دلِ سنگ و بيزارِ معشوق، راهي پيدا کند، و بس ناله کند و عجز و لابه کند، و مثلِ گدا، مثلِ سگ، سر کوي معشوق بايستد، و خاکِ راه‌اش شود، و گردِ پايش گردد، تا شايد، بر کفش‌اش بنشيند!... و مذهبِ ما نيز چنين است..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۱۵*
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
06_10_2011 . 20:42
#8
جملات شریعتی درباره دین و مذهب
"... اگر مذهب را، از انحصارِ همين قالب‌هاي تکراري‌ی "طبقِ معمولِ سنواتی"، نجات ندهيم، و آن را، به يک حرکت، بدل نسازيم، مذهب، با مرگِ نسلِ فرتوت، و تيپِ فرسوده‌اي، که هم‌چون عادتی، بدان وفادار مانده‌اند، خواهد مرد..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۳۷*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
10_10_2011 . 10:08
#9
جملات شریعتی درباره دین و مذهب
"... اسلام فردا دیگر اسلام مفاتیح نیست، اسلام قرآن است. تشیع فردا دیگر تشیع شاه سلطان حسین نیست، تشیع حسین است..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۱۳۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_10_2011 . 11:01
#10
جملات شریعتی درباره دین و مذهب
"... اما، بودا، رستگاری را در رهایی از رنج می‌بیند، و اسلام، برعکس، رستگاری را در صیقل خوردن و گداختن و خوب‌پروردن رنج. رنج نیرویی است که آدمی را از پوسیدن در مرداب آرامش و رفاه و بی‌خبری مانع می‌شود و روح را برمی‌انگیزد تا همچون لایه رسوبی سیل بر روی خاک، سفت وخشک و سفال مانند نشود..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۱۵۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
13_10_2011 . 11:03
#11
جملات شریعتی درباره دین و مذهب
"... اگر بگویم یک تحصیل‌کرده امروز دانشگاه در ایران، به راحتی می‌تواند بهترین و بیشترین آثار و تحقیقات را از بتهوون یا لنین به دست آرد و بخواند و با دقت علمی و منطقی و مستقیم این دو را کامل و مطمئن بشناسد و اگر بخواهد ابوعلی و ملاصدرا را که مشهورترین و رایجترین و محبوبترین متفکران فلسفی و دینی مایند مطالعه کند چیزی گیرش نمی‌آید و چه می‌گویم ؟ حتی علی و حسین را!..."


مجموعه آثار ۱ / با مخاطب‌های آشنا / ص ۱۵۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
15_10_2011 . 01:46
#12
جملات شریعتی درباره دین و مذهب
"... نقطه‌ی ضعفِ مذهبِ موجودِ رسميی، اين است كه، واقعاً انسان را از انسان بودن خارج مي‌كند، و به صورتِ يک بنده‌ی گدای ملتمس، براي نيروهاي غيبی، كه خارج از قدرتِ اويند، در مي‌آورد. انسان را از اراده‌ی خويش بيگانه و خلع مي‌كند. اين، مذهبِ رسمي ‌است، كه ما الآن مي‌شناسيم..."


مجموعه آثار ۲ / خودسازی انقلابی / ص ۷۸*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
16_10_2011 . 21:41
#13
جملات شریعتی درباره دین و مذهب
"... هیچ وقت فکر اسلامی در چهار چوب گرفتار نمی‌شود. به نظر من از وقتی که متکلمین ما درست کردند که: اصول دین ما اینهاست، و فروع دین ما آنهاست ، فکر اسلامی را به جمود کشاندند. پنج‌تایش کردند، سه تایش کردند، نه تایش کردند. فکر نمی‌کنم که این‌ها با بینش اسلامی جور باشد. گاهی می‌‌بینیم فرعی هست که از همه اصول اهمیت‌اش بیشتر است، و گاهی نیز یک اصل. و اصولاً بینش اسلامی جور دیگری است..."


مجموعه آثار ۲ / خودسازی انقلابی / ص ۴۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
17_10_2011 . 01:47
#14
جملات شریعتی درباره دین و مذهب
"... در حال حاضر متفكرين هندو، راجع به شرك و خدايان بي‌شمار هند، يك جور تلقی و توجيه و تفسيري دارند كه در دنيا در حد عالي‌ترين افكار فلسفی قابل طرح است، در صورتي‌كه ما، يك مذهب بسيار مترقي داريم، كه اقلاً از لحاظ تاريخي دو هزار سال از مذهب هندو‌ها جلوتر و كامل‌تر است، ولي چون دست ما افتاده، يك چيز مبتذلي شده است..."


مجموعه آثار ۲ / خودسازی انقلابی / ص ۶۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
17_10_2011 . 11:17
#15
جملات شریعتی درباره دین و مذهب
"... مذهبِ الانِ ما، ارزش‌ها و کرامت‌های انسانی را، که قرآن تثبیت می‌کند، نفی می‌کند. ما، هیچ چیز، غیر از یک ولایتِ توسل و گریه نداریم. در دنیا هم، بینشِ مذهبی، همین‌طوری است..."


مجموعه آثار ۲ / خودسازی انقلابی / ص ۷۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
18_10_2011 . 19:59
#16
جملات شریعتی درباره دین و مذهب
"... پيشرفت هر مذهبی بستگی به پيشرفت پيروان آن مذهب دارد..."


مجموعه آثار ۲ / خودسازی انقلابی / ص ۶۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
05_12_2011 . 01:18
#17
جملات شریعتی درباره دین و مذهب
"... کساني که به وسيله پيغمبر مذهبي مي‌شوند، آدم‌هاي سطحي و بي‌ارزش‌اند. مذهب در سطح روح‌شان قرار مي‌گيرد، مثل رطوب اندکي که از يک باران تند گذرا روي خاک را مي‌گيرد، اما درون خاک خشک است، و رطوبت را هم زود خشک مي‌کند..."


مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی / ص ۶۱۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
18_12_2011 . 03:39
#18
جملات شریعتی درباره دین و مذهب
"... دشمنانِ انسانیت، بزرگ‌ترین عملی که انجام دادند، این بود که، مذهب را، که یک احساسِ ماوراءِ انسانی، و یک عاملِ ترقی و آگاهی و فخر و کمالِ بشری بود، و عاملی بود که، انسان را، از این چهارچوبِ زندگی‌ی روزمره، می‌توانست نجات بدهد، به صورتِ یک عاملِ تخدیر درآوردند، و وسیله‌ی توجیهِ وضعِ موجود کردند. بدین ترتیب که، مذهب را، منحصر کردند به آخرت، بطوری‌که، فقط به دردِ این می‌خورد، که وقتی سرت را به قبر گذاشتی، برایت فایده داشته باشد. خب، ما قبل از آن‌که سرمان را به قبر بگذاریم، چه کسی باید به دردمان بخورد؟! آخر این عمل چه فایده دارد؟ این سنت و این عقیده چه نتیجه‌ای می‌تواند داشته باشد؟..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۳۱۰*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
18_12_2011 . 04:09
#19
جملات شریعتی درباره دین و مذهب
"... زهدگرائی است که آدم را از خودش بیگانه می‌کند... ما، خوشبختانه، در تاریخ خودمان، مثال‌های بهتری داریم از خود کسانی که این مسئله را در اروپا مطرح کردند. وحدت وجودی‌های ما، امثال حلاج، کاملاً نشان می‌دهند که یک انسان چگونه می‌تواند به وسیله زهدپرستی یا به وسیله یک عشق عرفانی الینه بشود. این که حلاج می‌گوید: «انا الحق»، قبول دارم و نمی‌خواهم به آن فقها و حکام زمان او حق بدهم، نه، به خود حلاج حق می‌دهم که وقتی می‌گوید، انا الحق، راست می‌گوید و نمی‌خواهد ادعای خدائی کند، می‌خواهد بگوید که من نیستم، فقط حق هست. و وقتی می‌گوید «لیس فی جبتی الا الله» (در این لباس من، در این قبای من غیر از خدا هیچ کس نیست)، واقعاً این‌را احساس می‌کرده؛ این یک بیماری خاص روانی است، و این بیماری را احساس می‌کرده؛ حس می‌کرده که خدا شده و «من» را حس نمی‌کرده؛ خودش را به نام حسین پسر منصور حلاج حس نمی‌کرده، خودش را «الله» حس می‌کرده، و این نشان می‌دهد که زهدگرائی عرفانی و صوفیانه واقعاً بیماری روانی خاصی است که انسان را تبدیل [می‌کند] به یک حالت خاص، یک فکر را در انسان بودن او حلول [می‌دهد]، همه خصوصیات بشری او را می‌کشد، و او را به چیزی که او نیست تبدیل [می‌کند] بطوری که او خودش را نمی‌شناسد... این است که انسان [گاه] به وسیله زهدپرستی که غرائز را می‌کوبد و می‌کشد و گاه به وسیله عشق‌های عرفانی صوفیانه الینه می‌شود، یعنی تبدیل به چیزی «غیر خود» می‌شود..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۲۵۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
27_12_2011 . 15:41
#20
جملات شریعتی درباره دین و مذهب
"... تشيع، در داستانِ كربلا، در اوجِ شكوه‌اش، تجسمِ عيني پيدا مي‌كند. اما، يكي از وسايلِ بي‌روح شدن و فلج شدنِ فكرِ شيعي، و گم شدنِ اصلِ قضيه، اين است كه، ما، همه چيز را گذاشتيم، و به داستانِ كربلا پرداختيم. و به شكلي پرداختيم، كه اولين قرباني‌ی تجليل و تعظيمِ ما از حسين، و يادآوري‌ی داستانِ كربلا، خودِ حسين، و خودِ داستانِ كربلا است..."


مجموعه آثار ۱۹ / حسين وارث آدم / ص ۲۳۴*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.




موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  جملات شریعتی درباره مذهب علیه مذهب shervin 1 2,994 30_04_2010 . 13:00
آخرین ارسال: farasoo0

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان