نام مقاله : بررسیی نامهی تاریخیی بازرگان و مطهری
نویسنده : نامشخص
موضوع : در بابِ دکتر شریعتی و بازخوانیی حواشی نامه
آغازِ ماجرای انتشارِ نامه
ماجرا از خانهی دکتر کاظم یزدی شروع میشود. در آنجا در حین جلسهای که تشکیل شده بود، مهندس بازرگان رو میکند به مطهری و میگوید؛ "شایعاتی هست که شما با مرحوم شریعتی اختلافاتی داشتید. من میدانم که اختلافی نداشتهاید. بیایید من و شما چیزی بنویسیم دربارهی دکتر شریعتی که ریشه این شایعات زده شود."
شهید مطهری میگوید : "باشد من حاضرم."
بازرگان اضافه میکند : "یک چیزی شما بنویسید. یک چیزی هم من مینویسم. بعد این دو را با هم تلفیق میکنیم."
بازرگان میگوید :
"...من یک چیزی در تجلیل از شریعتی نوشتم. بعد که خواندم ایشان نپسندید. آقای مطهری هم مطلبی را که نوشته بود خواند. من نپسندیدم. همهاش در رد و نقد دکتر شریعتی بود. اعضای انجمن اسلامی پزشکان که در خانه دکتر یزدی بودند، خیلی اصرار کردند که به خاطر از بین رفتن شایعات، حتما چیز مشترکی بنویسیم.
چون میدانستیم که هیچ دو نفری نیستند که صددرصد، در همهی مطالب با هم توافق داشته باشند. من حرفهای مطهری را پذیرفتم. نوشتهی مطهری را گرفتم و خصوصا در مقدمه نظراتم را عنوان کردم. از جمله نوشتم "ما شهادت میدهیم که شریعتی در مسئلهی توحید، عدل، نبوت، معاد و امامت، هیچ مشکلی ندارد و به این اصول اعتقاد دارد." مابقی مطلب را شهید مطهری نوشته بود. از جمله نوشته بود "ایشان به علت اطلاع کمی که از معارف اسلامی داشت..." که دیدم این حرف صددرصد درست نیست، ولی چون به توافق رسیدیم آن را امضا کردم..."
متن اطلاعیه بازرگان و مطهری در سال ۵۶
نظر به اینکه مسائل مربوط به مرحوم دکتر علی شریعتی، مدتی است موضوع جنجال و اتلاف وقت طبقات مختلف و موجب انصراف آنها از مسائل اساسی و حیاتی و وسیله بهرهبرداری افراد و دستگاههای مغرض گردیده است، اینجانبان تبادل نظر در این مسائل را ضروری دانستیم و در یک سلسله مذاکرات به این نتیجه رسیدم که تا حدود زیادی وحدت نظر داریم و با توجه به اینکه بیشترین افراد که دچار این سردرگمی و بیهوده کاری هستند، از قشر حقیقتطلباند، وظیفه شرعی دانستیم، عقاید و نظریات مشترک خود را در این زمینه نخست به طور اجمال و سپس به طور تفضیل به اطلاع عموم و به ویژه این قشر برسانیم. باشد که وسیله خیری برای رهایی از این سردرگمی و بازگشت به وحدت و الفت میان مسلمانان گردد که البته موجب رضای خدای متعال خواهد بود.
آنچه درباره آن مرحوم شایع است یا مربوط است به جنبه گرایشهایش و یا استنباطها و اظهارنظرهایش در مسائل اسلامی که در آثار و نوشتههای او منعکس است. اینجانبان که علاوه بر آشنایی به آثار و نوشتههای مشارالیه، با شخص او فیالجمله معاشرت داشتیم، معتقدیم نسبتهایی از قبیل سنیگری و وهابیگری به او بیاساس است و او در هیچ یک از مسائل اصولی اسلام، از توحید گرفته تا نبوت و معاد و عدل و امامت، گرایش غیر اسلامی نداشته است.
ولی نظر به اینکه تحصیلات عالیه و فرهنگ او غربی بود و هنوز فرصت و مجال کافی نیافته بود در معارف اسلامی مطالعه وافی داشته باشد، تا آنجا که گاهی از مسلمات قرآن و سنت و معارف و فقه اسلامی بیخبر میماند، هر چند با کوشش زیاد به تدریج بر اطلاعات خود در این زمینه میافزود، در مسائل اسلامی (حتی در مسائل اصولی) دچار اشتباهات فراوان گردیده است که سکوت در برابر آنها ناروا و نوعی کتمان حقیقت و مشمول سخن خداست که : ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم للاعنون.
از اینرو، با توجه به اقبال فراوان جوانان به کتب مشارالیه و اینکه خود او در اواخر عمر در اثر تذکرات متوالی افراد بیغرض و بالاتر رفتن سطح مطالعات خودش متوجه اشتباهات خود شد و به یکی از نزدیکانش وکالت تام برای اصلاح آنها داد، اینجانبان بر آن شدیم به حول و قوه الهی ضمن احترام به شخصیت و تقدیر از زحمات و خدماتش در سوق دادن نسل جوان به طرف اسلام بدون مجامله و پردهپوشی و بدون اعتنا به احساسات طرفداران متعصب و یا دشمن مغرض، طی نشریاتی نظریات خود را درباره مطالب و مندرجات کتابهای ایشان بالصراحه اعلام داریم. از خداوند متعال مدد میطلبیم و از همه افرادی که بیغرضانه نظریات مستدل خود را در اختیار ما قرار دهند و ما را در این راه یاری نمایند متشکر خواهیم شد. والسلام علی من اتبع الهدی / مهدی بازرگان، مرتضی مطهری
روایت از زبان محمد مهدی جعفری
محمد مهدی جعفری میگوید :
نوشته که منتشر شد دیدیم در جامعه اثر منفی دارد، خصوصاً آن قسمتی که نوشته بود ایشان اطلاعات کمی از معارف اسلامی داشته است. من و دکتر پیمان و مهندس موسوی و بستهنگار و دکتر فریدون سحابی اعلامیه را برداشتیم و رفتیم منزل بازرگان. گفتیم این چیست که شما نوشتید؟
مهندس بازرگان گفت : من مثل شاگرد مدرسه ناآگاهی بودم. وقتی معلم در کلاس نشسته، شاگرد پیش خودش میگوید من این حرف را میزنم و نمرهی بیست میگیرم. وقتی اعلامیه امضا شد، من پیش خودم فکر کردم که به پیروزی بزرگی دست پیدا کردهام که آقای مطهری را وادار کردهام که این حرفها را بزند و اعتراف کند که اعتقادات دکتر هیچ اشکالی ندارد.
بازرگان گفت : اعلامیه را آوردم پیش دکتر سحابی. ایشان آن را نگاه کرد و گفت "این چیه امضاء کردی؟" اولین ضربه را دکتر سحابی بر من وارد آورد و مرا متوجه کرد که متن نامه آن چیزی نیست که من در آغاز فکر میکردم. گفتم حالا شما چه میگویید. من حرفهای شما را قبول دارم.
من (جعفری) گفتم : "در جامعه اثر منفی دارد."
بازرگان گفت : "چه کار کنم؟"
گفتم : "باید توضیحی بدهید که اثر اعلامیه از بین برود."
بازرگان گفت : "قرار نبود به این زودی منتشر شود. یک نسخه دست من بود. یک نسخه هم دست مطهری. چطوری این متن منتشر شده، من نمیدانم. نسخهای که پیش من بود را فقط به دکتر سحابی نشان دادم."
بعدها معلوم شد آقای مطهری وقتی از منزل دکتر کاظم یزدی بیرون میرود، اعلامیه را میدهد به کسی تا آن را بخواند. آقای مطهری به آن فرد میگوید این را بخوان اما منتشر نکن. آن فرد چون میبیند که نوشته به نفع مطهری و علیه شریعتی است، بلافاصله آنرا منتشر میکند.
مهندس بازرگان وقتی با عکسالعمل دکتر سحابی روبرو میشود، به آقای مطهری تلفن میکند و میگوید؛ "خواهش میکنم این متن را منتشر نکن. ما از خیرش گذشتیم."
مطهری هم میگوید : "من فقط یک نسخه دادم به کسی. چشم. منتشر نمیکنم."
بازرگان برای اینکه اثر آن اعلامیه را خنثی کند، برداشت و توضیحی نوشت. متن دوم را داد به من (جعفری) تا منتشر کنم. دیدم این توضیح خودش باعث ایجاد شک و شبهه در اصل موضوع است. متن خیلی رفع سوءتفاهم نمیکرد. از اینرو آن را منتشر نکردم، اما به دوستانم نشان دادم. این نامه منتشر نشد، اما شایعهی آن در بین مردم پخش شد که بازرگان امضایش را پس گرفته است."(۱)
روایت از زبان همسر دکتر شریعتی
پوران شریعت رضوی، همسر دکتر شریعتی روایت میکند :
"... استاد شریعتی خطاب به آقای عبدالعلی بازرگان اظهار تاسف فراوان میکردند از نوشتن این اطلاعیه و میگفتند: آقای مهندس بازرگان که جز حسننیت نظر دیگری نسبت به علی نداشت، چرا پای چنین متنی را امضا کردند..."(۲)
فرصتطلبی ساواک
ساواک نیز با انتشار گستردهی نامهی اول به اختلاف میان طرفداران شریعتی و مطهری و بازرگان و دودستگی میان مبارزان دامن زد. مراتب به عرض رسیده و تیمسار ساواک پینوشت فرمودند:
"... یک نسخه از این نامه را بهدست آورید و اگر ندارید فتوکپی شود و به حد زیاد در داخل و خارج بین دانشجویان پخش شود..."
در اجرای اوامر صادره اقدام و از طریق اداره کل پنجم، ۴ هزار برگ از روی نامه مذکور تهیه شد که ترتیب توزیع آن در داخل و خارج کشور داده شده است.(۳)
تفاوت نامهی اولیه با نامه منتشرشده
بعد از بازگشت پوران شریعت رضوی به ایران، مهندس بازرگان، او و استاد شریعتی را دعوت میکنند تا به منزلشان بروند. شریعت رضوی میگوید:
"... ایشان (بازرگان) تا ساعت ۱۲ شب به شرح و توضیح چگونگی نوشتن آن اطلاعیه پرداختند و کمال تاسف و اندوه خود را از انجام چنین عملی ابراز داشتند. ایشان گفتند: من علی را بیشتر از بسیاری از همرزمانم قبول دارم و در این اطلاعیه قصد نقد اندیشههای اسلامی دکتر را نداشتم. هنگامی که با آقای مطهری مشغول نگارش این مطلب بودیم، صحبت از "اشتباهات اصولی و فراوان" نبود. این کلمات بعداً و بدون اطلاع بنده در متن اضافه شده است.
دکتر سحابی بلافاصله بعد از اینکه اعلامیه را خواندند، بیدرنگ با من تماس گرفتند و گفتند آیا این حقیقت دارد؟ شما چنین مطلبی نوشتهاید؟ امضای خودتان است؟ من گفتم بله. نگرانی شما از چیست؟ گفتند: خودتان بعد از انتشار اعلامیه آن را خواندهاید؟ گفتم نه! پرسیدند پس این تعبیر اشتباهات اصولی و فراوان یعنی چه؟ من هم که در جریان اضافه شدن کلمات در اطلاعیه نبودم، اظهار بیاطلاعی کردم و تصریح کردم که حتماً خود آقای مطهری این کلمات را پس از نوشته شدن متن اصلی اضافه کردهاند.
دکتر سحابی با تاسف و غمی که از صدایشان پیدا بود گفتند: شما بهتر است مجدداً مطالبی بر رد نامه از قول خودتان بنویسید و منتشر کنید. چون پخش این نامه موجب رنجاش خاطر دانشجویان داخل و خارج کشور میشود و نظرشان را نسبت به شما تغییر میدهد و بیاعتماد میگردند..."
اطلاعیهی جدید مهندس بازرگان در رفع سوءتفاهمات اطلاعیهی اول
توضیحی برای دوستان عزیز و برای آشنایان و طرفداران مرحوم دکتر علی شریعتی
مشروحهای به تاریخ ۲۳ آذرماه ۱۳۵۶ با امضای مشترک جناب آقای مرتضی مطهری و اینجانب به دست اشخاص رسیده است که با تعجب و تاسف تمام مشاهده شد که برخلاف آنچه منظور و نظر بوده است تا وسیله خیری برای رهایی از سردرگمی و بازگشت وحدت و الفت میان مسلمانان گردد که البته موجب رضای خدای متعال خواهد بود، برداشتهای نادرست از آن مشروحه، خود موضوع جنجال و اتلاف وقت طبقات مختلف و موجب انصراف آنها در مسائل اساسی و حیاتی و وسیلهی بهرهبرداری افراد و دستگاههای مغرض گردیده است. دو دستهی مخالف و موافق با آنکه دو نظر و دو نتیجهگیری متضاد داشتهاند، ولی از جهت عدم توجه به متن و منطوق آن نوشته و در اثر سوءتفاهم راه مشترکی را پیش گرفتهاند.
برای جلوگیری از هرگونه سوءاستفاده، رفع هرگونه سوءتفاهم، و محو آثار نامطلوب، لازم شد بدین وسیله به ادای توضیحات مختصری بپردازم.
دسته اول، یعنی کسانی که نویسندهء خدمتگزار آزادی و اسلام و تشیع را بیولایت و بیدین اعلام مینمودند و لقب اعدی عدو...... اسلام به او میدادند، حق نداشتند مانند کسی که در کلمهی طیبه جزء الاالله را برداشته و به لااله میچسبد، شهادت ما را که مرحوم شریعتی در هیچ یک از مسائل اصولی اسلام از توحید گرفته تا نبوت و معاد و عدل و امامت گرایش غیر اسلامی نداشته است ندیده بگیرند و به بهانهی اشارهای که به اشتباهات فراوان او شده بود، اثبات حق به جانبی خود را بنمایند و با وجود تصرحی که به احترام به شخصیت و تقدیر از زحمات و خدماتاش در سوق دادن نسل جوان به طرف اسلام کرده بودیم، ما را تاییدکننده اتهامات ظالمانه گذشته خود معرفی بنمایند.
در طرف مقابل شیفتگان فکر و قلم شریعتی و تشنگان انقلاب و حقطلبی را میبینیم که در نوشتههای آن مرحوم شعلههای سوزان عشق و جرعهی گوارای هدایت یافته، سرمست از ارادت و احیاناً اسیر تعصب گردیدهاند و در مطالعه آن مشروحه بینصیب از بیدقتی و بیلطفی نشدهاند. افرادی از این دسته علاوه بر آنکه توجه به شهادتهای تطهیر و تجلیل ما ننموده بودند، چون توقع نداشتهاند که در چهرهنگاری معشوقشان کوچکترین خط ناموزون ببینند، ستایشی را که از کوشش زیاد او در فراگرفتن معارف اسلامی و از انصاف و حقیقتجویی او در اعتراف و علاقه به رفع اشتباهات به عمل آمده بود، یک نوع توهین تلقی کردهاند. سختتر از همه آنکه جملهی "در مسائل اسلامی حتی مسائل اصولی دچار اشتباهات فراوان گردیده است"، به اندوه و خشمشان انداخته است.
حتی آنجا که دلیل عدم فرصت و محل کافی برای مطالعه بیشتر در معارف اسلامی را، تحصیلات عالیه و فرهنگ غربی او ذکر کرده بودیم، بهرهمندی از فرهنگ غربی را به معنای غربزدگی گرفتهاند، در حالی که فراگرفتن تحصیلات عالیه و فرهنگ غربی برای هر ایرانی مسلمان اروپا و آمریکا رفته، عیب که نیست، وظیفه و امتیاز نیز هست. افتخار امثال دکتر شریعتی، کوشش در این راه و ارمغان آوردن دیدگاههای جدید و طرز تفکر تازه برای دریافت بهتر و بررسی وسیعتر معارف بیپایان و حقایق ناشناخته اسلام است.
اگر انتساب تحصیلات عالیه و فرهنگ غربی مرحوم شریعتی، ایرادگیری به او تلقی شده باشد، باید اعتراف کنیم که خود نگارنده نیز در غالب گفتهها و نوشتههایم، مرتکب همین گناه در مواجههی علمی با استفاده از تحصیلات عالیهی ناچیز و فرهنگ غربی ضعیف شدهام. ضمن آنکه همیشه اعتراف به اطلاعات ناقص در معارف و متون اسلامی و احتیاج به استمداد از اساتید فن و علمای صاحبنظر داشتهام.
دچار اشتباه دانستن، مگر نفی کلی خدمات و رد نظریات و مکتب کسی را مینماید ؟ غرض از مسائل اصولی و اساسی نیز که در آنجا ذکر شده و وعده بحث و نشر آن را دادهایم، اصول دین و ضروریات مذهب نبود که قبلا تصریح به عدم گرایشهای انحرافی در آن زمینه به عمل آمده بود. چرا این مطلب میباید وحشت و یاس در جوانان دلبند ما ایجاد کرده باشد ؟ مگر خارج از وحی الهی و غیر از چهارده معصوم، هیچ بشری اگر چه همتراز با بزرگترین متفکرین جهان چون سقراط و ارسطو و دکارت و نیوتن یا صدرالمتالمین باشد، میتوان مصون از خطا و اشتباه تصور شود یا سزاوار است کسی را چنین بپنداریم ؟ در نزد انسان اشتباه کردن لازمه کار کردن است و اشتباه داشتن شریعتی، لازمه پر کاری و تراوشهای فراوان فکری اوست.
آیا شرط اصلاح افکار و عقاید و تکامل اجتماعات متحرک، بیغرضی و انتقاد نیست ؟ آنچه خلاف حق و صواب است، شخص پرستی، چه مثبت و چه منفی آن و تعصب و جمود فکری است و آنچه به سود جامعه و مورد نیاز مردم پوینده حق و حقیقت است، آزاداندیشی و سعه صدر است. اگر من که تحسین کننده نبوغ و مدافع حسن نیت و تاثیر عمیق افکار شریعتی عزیز بودم، حق نداشته باشم با روح علمی اسلامی و استمداد از آراء پاک علاقهمندان، نکتهسنجی در اندیشههای ارزنده و اصلاحجویی در یادگارهای با برکتش بنمایم و حداقل راه تفکر و تحقیق و تصحیح را باز نمایم، پس چه کسی چنین وظیفه دوستی و اجتماعی و خدایی را باید ایفا نماید ؟ اگر در اجتماع خود تمرین نماییم که هیچگاه شخصیتها را ملاک تشخیص حق و باطل قرار نداده، به دستور پیشوای بزرگان، اشخاص را بر حق عرضه کنیم، هم کمتر گرفتار ملالت و دشمنی و تفرقه خواهیم شد و هم افراد شایستهمان پاکتر و عزیزتر خواهند شد. در این دوران بحرانی، تاریخ مملکت از درگاه ذوالجلال، اصلاح و اعتلای ملت و هدایت و توفیق نسل مسلمان مجاهد را مسئلت مینمایم. مهدی بازرگان / تهران دوم بهمن ۱۳۵۶
واکنش دانشجویان مسلمان کالیفرنیا
انتشار نامهی دوم، تاثیر چندانی در زدودن ذهنیت دوستداران شریعتی نسبت به نویسندگان اطلاعیه اول ندارد. پیشبینی دکتر سحابی درست درمیآید و دانشجویان مسلمان کالیفرنیا، اطلاعیهای خطاب به مهندس بازرگان صادر میکنند:
"... انتشار اعلامیه مشترک شما و آقای مطهری و اعلام توضیح منتشرهی بعد در محافل دانشجویی ما باعث ایجاد بحثهای متعددی شده که ما را بر آن داشت تا همچون دیگر برادران مسلمان، نظرات خود را که انشاالله بر پایهی امر به معروف و نهی از منکر است، به حضورتان عرضه بداریم.
حقیقت این است که وقتی نوار سخنرانی شما در مجلس چهلم دکتر در مشهد شنیده شد، عدهای از افراد ذیصلاحیت متاثر شدند از اینکه شما دکتر را "معما" و زندگی و نبوغ و مرگ او را همه معما خواندید. گفته میشود به کار بردن کلمهی معما، آن هم از طرف شخصی چون بازرگان، جای تعمق دارد. اما طبق معمول با یک سری توجیهات سیاسی، مسئله خاتمه پیدا کرد.
اعلامیه حضرتعالی این سوال را ایجاد میکند که چهطور شخصی چون شما، آن هم در این گیروداری که از هر طرف آگاهانه به جعل اکاذیب پرداختهاند، دکتر را متهم به داشتن اشکالات اصولی اسلامی میکنند. اگر ایشان دارای چنین اشکالاتی بود، چطور در مدت دو سال زندان ایشان به نوشتن و بررسی مطالب او نپرداختید و با خود او در میان نگذاشتید؟ چرا در جلساتی که بعد از زندان داشتید و حضرتعالی و آقای مطهری هم گهگاهی شرکت میکردید، به طرح این اشکالات نپرداختید؟ ما که صدای تکریم و تعظیم شما را در نوارها میشنویم.
فرمودهاید این به خاطر احساس مسئولیت شرعی است. اگر چنین است لطفاً به ما جواب بدهید که چهطور شما در برابر دویست و چهل و هفت صفحه بیانیه منافقین که هم شما را به لوث نشانده و هم اسلام را و حتی آیات قرآن را تحریف کردند و عمل خائنانهی خود را به رختان کشیدند، نه از حیثیت خود و دیگر مجاهدان راستین که روزی افتخار شاگردی شما را داشتند دفاع کردید و نه آن مسئولیت شرعی، شما را و آقای مطهریی سینهچاک اسلام را بر آن داشت که در مورد تحریف آیات قرآن لب از لب باز کنید.
در خاتمه به عرضتان برسانیم که نسل جوان مسلمان، به امثال آقای مطهری که مسائل مردم برایشان مسئله نیست و از جیب مردم ارتزاق میکنند و کشته شدن هزاران و بیخانمان شدن میلیونها مردم مسلمان و تحریف اسلام راستین و دسیسه گشتن دین در دست جلادان زمان برایشان بیتفاوت است، کاری ندارند. ما کسانی را که به زندگی عثمانوار نشستهاند و دم از علی میزنند، جزء علمای راستین اسلام نمیدانیم که خود را مسئول شنیدن فتوایشان کنیم..."(۴)
پایان ماجرای نامه
ماجرای این نامهی تاریخی در اینجا به پایان میرسد اما مخالفت مطهری با شریعتی (که دیگر از سطح یک اختلاف فکری وعقیدتی تا سطح یک خصومت شخصی تنزل پیدا کرده است)، تمام نمیشود. با انتشار نامهی آیتالله مطهری به آیتالله خمینی و درخواست او مبنی بر جمع آثار دکتر شریعتی، اختلاف بالا میگیرد و با موضعگیری شدید طرفداران شریعتی علیه مطهری، این اختلاف وارد فاز جدیدی میشود. جهت آشنایی با دیگر ابعاد اختلاف مرحوم مطهری با مرحوم شریعتی، مطالعه مقاله "شریعتی و مطهری از نگاه یکدیگر"، به قلم همین نگارنده، توصیه میشود.
پاورقی :
۱. بار دیگر شریعتی / محمد مهدی جعفری / ص ۱۲۳ تا ۱۲۷
۲. طرحی از یک زندگی / نقدها و نظرها / وران شریعت رضوی / ص ۳۰۷
۳. شریعتی به روایت اسناد ساواک ج۳ / ص۴۳۱
۴. شریعتی به روایت اسناد ساواک ج۳ / ص۴۴۲
تاریخ انتشار : ۷ / بهمن / ۱۳۸۷
منبع : سایت بهانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : . بار / شروین