سلام احسان عزیز
یادداشتات را که از سر درد فرستاده بودی خواندم. متاثرم کرد.
گفتم چند کلمهای بنویسم، تا آشنایی بیشتر، و همکاریهای بهتر در آینده. و چند کلامی هم از ایدههای نو.
یکی از مشکلات و مسائل ارتباطات اینترنتی و آشناییهای اینچنینی در این است که اعضای فعال همدیگر را خوب "نمیشناسند" و تو که با شریعتی انس داری میدانی که این "آشنایی" و نزدیکی روحها تا چه اندازه مهم است و انرژیبخش.
نزدیکی اینترنتی شاید چندان مناسب جمعی همدرد و هم اندیشه نباشد. مثلاً من که مدتها است نوشتههای منتشرشده در سایت را دنبال میکنم، اولین بار است که نوشتهای میخوانم که از تو میگوید و احساس نزدیکی بیشتری میکنم با تو. و شاید با تنهاییات. من هم در گوشهای هستم، با یک مقداری ایده، که همچنان خام و روی دست مانده است، و هیچ جمعی نیست تا فرصت مطرح کردناش را داشته باشم. سایتهای طرفدار شریعتی هم کم نیستند. اما اکثر این سایتها، مثل این سایت، چندان کار تولیدی انجام نمیدهند. بیشتر نوشتههای پیشین را جمعآوری میکنند.
بههرحال نوشتهی از سر دردت مرا برانگیخت که حرفی بزنم تا بگویمات که تنها نیستی در تنهاییهایت. حالا که از خودت کمی گفتی، بگذار من هم از خودم بگویم، شاید این مقدمهای بشود برای آشناییهای بعدی و شاید کار مشترک حضوری.
من 25 سال دارم. دانشجوی پزشکی هستم. قصد دارم در ادامهی کار روانپزشکی بخوانم و با آشنایی چند سالهای که از کتابهای دکتر دارم، آرمانهای این نحلهی فکری را، در این شاخهی کار نشده، دنبال کنم.
چندان هم تایپ تکجملههایی از دکتر را مناسب نمیدانم تا بشود آنرا کار تولیدی و آفرینش در نظر گرفت. و این کار گذشتهی سایت چندان شوری بر نمیانگیخت. بنابراین تنها برای خواندن نوشتههایی که پیش از این در سایتهای دیگر نخوانده بودم، به این سایت سر میزدم.
به سی و سومین سال رفتن دکتر نزدیک میشویم. دوست داشتم مقدمات تشکیل جمعی از همدردان را به صورت حضوری میدادیم. اما این کار تنها از من ساخته نیست. در حضور شاید به انرژی و نشاط و ایده و آینده بیشتر بتوان پرداخت.
به امید آشناییهای بیشتر اعضا.
تاریخ انتشار : ۱۶ / خرداد / ۱۳۸۹
ویرایش : یک بار / شروین