عضویت روحانیون در حزب
07_06_2010 . 03:22
#1
عضویت روحانیون در حزب
گامی فراپیش





دوستان گرامی!
عضویت روحانیون در حزب



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
07_06_2010 . 03:59
#2
عضویت روحانیون در حزب
قاعدتاً حضور همه‌ی اقشار جامعه در یک حزب موجب قوی‌تر شدن پایه‌های فکری و اجتماعی‌ی حزب می‌شود، به شرط آنکه تمامی اعضای حزب (چه عادی و چه حاضرین در شورای مرکزی) دارای حق رای و نظر یکسان بوده و قائل بر نقدپذیری بوده و از افراط و تفریط بپرهیزند!


تاریخ انتشار : ۱۷ / خرداد / ۱۳۸۹
ویرایش : یک بار / شروین
.
13_06_2010 . 21:14
#3
عضویت روحانیون در حزب
من تا به حال روحانی‌ای را ندیدم که موافق افکار دکتر شریعتی باشد. پس فکر نکنم بتوانیم روی حضورشون سرمایه‌گذاری کنیم.


تاریخ انتشار : ۲۳ / خرداد / ۱۳۸۹
ویرایش : یک بار / شروین
.
29_10_2010 . 17:07
#4
عضویت روحانیون در حزب
اگر به "مطلق" آزادی باور داشته باشیم، فرقی بین روحانی و غیر روحانی، و کافر و مسیحی و مسلمان و... باقی نمی‌ماند. عصر کنونی، عصر گفتگو است.

در ضمن در پاسخ دوست‌مان بهرام می‌توان از روحانیونی مثل آقای حسن یوسفی اشکوری، آیت‌الله منتظری، علامه جعفری و... نام برد. حتی شهید مطهری، با همه‌ی نقدی که بر برخی آراء معلم شهیدمان دکتر شریعتی داشت. و نیز نظر مثبت امام خمینی به شریعتی.


تاریخ انتشار : ۷ / آبان / ۱۳۸۹
ویرایش : یک بار / شروین
.
30_10_2010 . 10:30
#5
عضویت روحانیون در حزب
خانم الهه با سلام
اديان توحيدي هيچ كدام روحاني ندارد. چه يهود، چه مسيحيت، و چه اسلام، چون‌كه خداوند هر كس را به اعمال خود خواهد سنجيد و براي هيچ‌كس هم قيم‌ي تعيين نكرده (روحاني). بنابراين حزب شريعتي اگر يك حزب برگرفته از اسلام باشد، در آن نبايد روحاني عضو باشد. آقاي اشكوري يك روحاني بوده، ولي الان آن رخت را كنده، چون نمي‌شود هم به ميخ بزني و هم به نعل . لطفاً مرزبندي‌ها را هم رعايت بفرماييد. آوردن اسم مرد دلسوز فسادناپذيری چون آقاي منتظری در كنار نام آقاي خميني، آن‌هم با لقب امام، هيچ سنخيتي ندارد. روحانيت امتحانات تاريخي‌ی خود را پس داده است. فرصتي كه الان براي زدودن اسلام از غبار روحانيت بدست آمده، ديگر هيچ‌وقت دست نخواهد داد. اگر ما اين كار را نكنيم، بی‌شك آن ذوالفقار بدست(آقا امام زمان) اين كار را خواهد كرد. پس فرصت را غنيمت شمرده و گامي به سوي امام زمان برداريم!


تاریخ انتشار : ۸ / آبان / ۱۳۸۹
ویرایش : یک بار / شروین
.
31_10_2010 . 02:50
#6
عضویت روحانیون در حزب
با عرض سلام خدمت برادرمان حسن آقا.

همین‌که شما با نهایت علاقه و خلوص از مرحوم بزرگوارمان آیه الله منتظری نام می برید خود نشانه ی بارزی است از اینکه هیچ فردی را نباید صرف لباس و عنوان و سو استفاده هایی که دیگران از این لباس کرده اند سنجید. در ضمن آقای اشکوری با میل خودشان خلع لباس نشدند. در موردمرحوم آیه الله خمینی .به هر حال ایشان ادعای معصومیت نداشتند. و من معلومات سیاسی و مذهبی ام در حدی نیست که قادر به قضاوت باشم.

اما همین‌قدر که می‌دانم که ایشان نظر مثبتی به مرحوم شریعتی داشتند و حاضر نشدند بر علیه‌ی ایشان حکم تکفیر بدهند، مدافع حقوق ملت فلسطین بودند، و مخالف قانون کاپیتولاسیون، و این باعث می شود که در مورد برخی تصمیم‌گیری‌های ایشان که مورد نقد قرار گرفته، تا طلوع آفتاب حقیقت، قضاوتی نداشته باشم.

در ضمن اگر به عدالت آقا امام زمان معتقدیم. مطمئن باشید که ایشان صرف لباس و عنوان و حتی اندیشه و عقیده‌ هیچ کسی را محاکمه و مجازات نمی‌کنند، بلکه ملاک، عمل انسان‌ها است که آیا عامدانه و آگاهانه ظلم کرده‌اند و حقوق انسان‌های دیگر را پایمال نموده‌اند یا خیر؟ والله علیم بذات الصدور. خداوند همه مان را عاقبت به خیر کند.


تاریخ انتشار : ۹ / آبان / ۱۳۸۹
ویرایش : یک بار / شروین
.
31_10_2010 . 09:25
#7
عضویت روحانیون در حزب
خواهرم خانم الهه
با سلام. فعلاً در سايه منويات حضرات، اين ملت در تمام عرصه هاي فرهنگي، اقتصادي، و سياسي در عاقبت شومي قرار دارند، بخصوص در عرصه‌ی سياسي آقاي احمدي‌نژاد شاخ به شاخ با عالي‌ترين مرجع حقوقي و سياسي‌ی جهان، كه همه‌ی دولت‌ها و ملت‌ها تابع آن هستند(شوراي امنيت) شده. بااين وضع شما فرداي ايران را با حال و روز عراق امروز يكي بدانيد. البته حضرات فكر خودشان را كرده‌اند. به‌قول آقاي مجيد مجيدي، كارگردان سينما، اكثريت هيئت حاكمه تبعه‌ی كشورهاي خارجي شده‌اند، و تا دري به تخته بخورد آنها در ینگه دنيا خواهند بود و ما... مگر دعاي امثال شما اين ملت را عاقبت به خير بكند. آقاي خميني هم پرونده‌ی قطوري از محافظه‌كاري، دودزه‌بازي(جنگ زرگري با امريكا)، و ننه من قريب‌ام دارد. ايشان قابل مقايسه با مرد با وجدان و آگاه‌ی مثل مرحوم آقاي منتظري نيستند.


تاریخ انتشار : ۹ / آبان / ۱۳۸۹
ویرایش : یک بار / شروین
.
01_11_2010 . 01:47
#8
عضویت روحانیون در حزب
با سلام خدمت برادر دغدغه‌مندمان، حسن آقا.
منظور حقیر دفاع از وضع موجود نبود. لب کلام بنده این بود که اگر عده‌ای از دین خدا و خود خدا و یک لباس و یا عنوانی سوء‌استفاده می‌کنند، نباید هر کس دیگری که در آن کسوت بود را با همان چوب برانیم. درست مثل لباس پزشکی. بحث بر سر عضویت روحانیون در حزب شریعتی بود. اگر می‌خواهیم آزادی را تمرین کنیم، ناگزیر باید حق حیات و اظهارنظر، حتی برای مخالف و دشمن، نیز قائل باشیم، وگرنه در همین دور باطلی که حدود یک قرن در آن دست و پا می‌زنیم، به چرخش‌مان ادامه خواهیم داد، و ما نیز همان کاری را کرده‌ایم که دوست نداریم دیگران با ما (طرفداران شریعتی) بکنند. پس از یک جایی باید تمرین گفتگو و تحمل و مدارا را آغاز کرد. وگرنه استبداد، باقی، و فقط مهره‌ها فصل به فصل عوض خواهند شد.

از شما دعوت می کنم مطلب حقیر را با عنوان "بیایید این‌قدر با سیاست ور نرویم" را در وبلاگ حقیر بخوانید.

بنده بعد از ۵۰ سال به این نتیجه رسیده‌ام که آب از سرچشمه گل‌آلود است. یعنی ذات ایرانی متاسفانه خودخواه و خودپرست است. و در نتیجه، از کوزه همان برون تراود که در اوست. تا فرهنگ ایرانی درست نشود، هیچ چیز دیگرش هم اصلاح نخواهد شد. مگر تمام دولت‌مردان و حاکمان در این ۲۵۰۰ سال از کره‌ی مریخ آمده بوده‌اند؟ یا زاده و تربیت‌شده‌ی همین خاک و فرهنگ ایرانی بوده‌اند؟ البته با صرف‌نظر از استثناهایی همچون شریعتی.

بیایید تمرین آزادی کنیم تا دچار هرج و مرج عراق و افغانستان و... نشویم.

آدرس وبلاگ من


تاریخ انتشار : ۱۰ / آبان / ۱۳۸۹
ویرایش : یک بار / شروین
.
02_11_2010 . 09:49
#9
عضویت روحانیون در حزب
با سلام مجدد به خواهرمان الهه
و با تشكر از حوصله آقاي شروين از بابت چند مورد مناظره بنده با جناب‌عالي. بنده كليت روحانيت را منكر شدم كه در اين صورت روحاني وجود ندارد كه عضو حزب شريعتي بشود. تاييد بنده از مرحوم منتظري از نقطه‌نظر انساني است، نه هيئت لباس‌شان. مطلب‌تان را در وبلاگ اشاره شده نيافتم. ولي اين سياست بوده كه به فرهنگ پا انداخته. خود پيامبر اكرم اسلام را با كار فرهنگي آغاز كرد، يعني دعوت به اسلام، آن‌هم نه به اجبار(كاملا دموكراتيك): "لا اكراه في الدين"، ولي اين سياست‌بازان بودند كه اورا به شعب ابي طالب تبعيد كردند و جنگ بدر و احد و خندق(احزاب) را با لشگركشي به او تحميل كردند. و آيات قرآن به جهاد و مجاهدت و مهاجرت و اجر مجاهد تبديل شد. اگر كسي به آزادي معتقد نباشد و دم از پيروي شريعتي بزد، هم به خود و هم به شريعتي و راه شريعتي خيانت كرده است و اصلاً مسلمان نيست. چطور مي‌شود شريعتي كه چوب روحانيت را از صغير در حوزه فكر (ايت‌االه زنجاني) هم از كبير (آقاي مطهري)... و آن‌وقت بياييم در حزب شريعتي از روحانيت جانب‌داري كنيم و منبر را به او واگذاريم كه هميشه غاصب منبر بوده‌اند(منبر پيامبر)، و مشروعيت حيات بدهيم. و از تز اساسي "اسلام منهاي روحانيت" غافل باشيم. مشكلات عديده اقتصادي اين ملت را از فرهنگ زدوده شما كه ديدگاه فرهنگي داريد لطفاً بفرماييد اين ملت نه فرهنگ قومي‌اش حفظ شده و نه فرهنگ ديني‌اش، از هر دو پياده است. نه به پندار نيك و گفتار نيك و كردار نيك مي‌انديشد، و نه حلال و حرام و دروغگو دشمن خدا، و در صف شيطان چيزي در حدود به قول مرحوم آل‌احمد هرهري مذهب پيدا كرده‌اند. به شعارهاي دهن پركن زنده‌باد و مرده‌باد اين ملت فريب نخوريد، به كنش‌شان توجه داشته باشيد. تا طلوع آفتاب حقيقت اگر به حال اين ملت فكري نكنيم و آن مطلع طلوع بگويد فلاني دجال بوده و مردم فريب آن را خورده‌اند و به ايمان اين ملت نيم قرص هم نان نمي‌دهند، تكليف در محشر چه خواهد بود، و مسئوليت من و شما. اگر در قبال سياست‌بازان به فرهنگ اين ملت بي‌تفاوت باشيم. و با آرزوي توفيق


تاریخ انتشار : ۱۱ / آبان / ۱۳۸۹
ویرایش : یک بار / شروین
.
03_11_2010 . 03:53
#10
عضویت روحانیون در حزب
درود

چند نکته‌ي قابل تامل :

۱. دوستان! بنده بعنوان یکی از اعضاء گروه این مطلب را ذکر می‌کنم، و نه به نمایندگی از آن.

۲. به باور حقیر، اول باید موضوع "روحانیت" را مشخص کنیم و تعریفی کامل و جامع از این واژه داشته باشیم. بسیاری از مطالب فوق، ذیل همین مسئله است، و متاسفانه تا این واژگان به‌خوبی مصرح و آشکار نگردند، راه بجایی نخواهیم جست...

۳. مهم‌تر از همه چیز، دیدگاه خود شریعتی درباره‌ي روحانیت است. این موضوع را نباید نادیده گرفت.

۴. از کلی‌گویی و بیان مطالب انتزاعی و غیر مستدل پرهیز کنیم و به متن مفاهیم و موضوعات دقت داشته باشیم.

۵. سخن منتقد و مخالف را گوش کنیم، و مطالبی را که صرفاً، به زعم خویش، نیک می‌پنداریم، لزوماً مصداق و معیار حقیقت قرار ندهیم، و قدری با تسامح و تساهل به مسائل بنگریم.

۶. به جغرافیای سخن عمیقاً باورمند بوده و دقت ویژه داشته باشیم.

۷. پتانسیل‌های موجود و ظرفیت‌های جامعه و افکار عمومی را ملاک بدانیم و براساس داشته‌هایی اینچنینی قضاوت کنیم...

با سپاس


تاریخ انتشار : ۱۲ / آبان / ۱۳۸۹
ویرایش : یک بار / شروین
.
03_11_2010 . 08:57
#11
عضویت روحانیون در حزب
بسيار متشكرم از توجهات و راهنمایی‌های گروه شريعتی. در ادامه :

۱. حقيقت را به پای مصلحت ذبح نكنيم.

۹. عوام‌زده نشويم.

۱۰. اول چهارچوب‌هاي اساسي را مشخص كنيم، چه در ابعاد ايدوئولوژيكي و فكري، و چه در رويكردهاي سياسي و افتصادي، تا حزب، آش... نشود.

۱۱. ...


تاریخ انتشار : ۱۲ / آبان / ۱۳۸۹
ویرایش : یک بار / شروین
.
03_11_2010 . 22:23
#12
عضویت روحانیون در حزب
سلام

با تشکر از همه‌ی دوستان. چون بحث با برادرمان آقای حسن آقا حالت جدل گرفته. بنده سکوت اختیار می‌کنم.

از گروه شریعتی، به ویژه شاندل، سپاسگزارم که چنین فرصت‌هایی را خلق می‌کنند.


تاریخ انتشار : ۱۲ / آبان / ۱۳۸۹
ویرایش : یک بار / شروین
.
01_12_2010 . 03:18
#13
عضویت روحانیون در حزب - چرایی و چگونگی
با درود مجدد خدمت دوستان

از آنجا که مدتی بود به این بخش سر نزده بودم، مطالب را یک‌بار دیگر مرور کردم، و نکاتی را یافتم که متذکر شوم. اما به‌هرحال به هیچ وجه علاقه‌مند نیستم تا به جدل دوستان دامن بزنم و آن مباحث را باز تکرار کنم. لذا تنها به بیان عقاید شخصی خویش می‌پردازم، و از آنجا که بسیار علاقه‌مند هستم تا دوستان دیگری هم در این موضوع اظهارنظر نمایند، باب این بحث را از نو می‌گشایم!


عضویت روحانیون در حزب = آری ـ خیر؟

بسیارانی (از جمله شریعتی) بر این باورند که در اسلام و اصولاً ادیان ابراهیمی، نهادی بنام "روحانیت" وجود نداشته و ندارد(چه رسد به سازمانی گسترده و دولتی ـ حکومتی!). از ابتدا چنین چیزی نبوده و این موضوع یک بدعت تاریخی به درازای عمر بشر است که همچون یک آفت بر پیکره‌ی درخت اندیشه و افکار و خرد یک جامعه می‌نشیند.

این موضوع حتی فراتر از تاریخ دینی است، و از آنجا که "پرستش" - عبادت - نیایش و اندیشه در ماوراء، از بارزترین و بنیادی‌ترین درونیات انسانی است و در نهاد و فطرت انسان خداگونه جای دارد، بنابراین سوء‌برداشت و سوء‌استفاده و بهره‌گیری از این نیاز و روحیات عاطفی ـ احساسی ـ ادراکی و منطقی بشری، از قرون بسیار دور رایج و مرسوم بوده است. از آنجا که این امور معنوی مبدل به اموری دنیوی و اجتماعی ـ سیاسی گشته‌اند(در طول اعصار)، بعنوان امتیازاتی برای جامعه‌ي بشری مطرح شده‌اند که بطور اخص می‌توان بهره‌گیری و شکل‌گیری نهاد روحانیت را به‌صورت مشخص از آن دوران دریافت و فهم کرد.

لذا این گروه از جامعه، همواره در اعصار مختلف حضور(کمرنگ/پررنگ) داشته‌اند و با شکل‌گیری و پدیدار شدن ادیان الهی، این قشر نیز بدان گرایش یافته و از این موضوع بهره‌مند گشته‌اند. این مسئله علی‌الخصوص در دین اسلام(که آخرین دین الهی محسوب می‌گردد)، نمودی بارز یافته است. این گروه‌ها بعدها بواسطه‌ي اشتراکات‌شان مبدل به نهادهای اجتماعی گشته‌اند و در جامعه‌ي اسلامی‌ی پس از پیامبر، و علی‌الخصوص در دوران قدرت یافتن اسلام ایرانی(شیعی)، این مهم به‌شکلی نو و تازه جلوه‌گر گشته است(این مبحث مفصل است و بیش از این نمی‌توان بدان پرداخت).

اما بهر روی، تمایز گروه‌ها و نحله‌های مختلف این صنوف از هم، کاری بس دشوار و گاه ناشدنی است، چراکه دیگر آن مرزهای اولیه از میان رفته است و بسیاری از مسائل دگرگون و در کل واژگون شده‌اند. جوامع تغییر یافته‌اند و انسان‌ها و نیازهایشان نیز دچار تغییرات عمیق درونی ـ برونی شده است. روحانیت به‌صورت یک نهاد سازمان‌یافته و یک تشکل منسجم اجتماعی در جوامع بشری جای باز کرده است و حذف و نادیده انگاشتن آن‌ها امری غیرعقلایی و ناممکن می‌نماید. ضمن اینکه در درون این نهاد نیز تغییرات و تحولات بزرگی صورت پذیرفته است و گروه‌ها، نحله‌ها، فرقه‌ها و تشکل‌های گوناگونی در کلیت این نهاد قدرتمند اجتماعی پدیدار گشته‌اند.

بنابراین هیچ‌گاه نمی‌توان این بخش از جامعه را نادیده گرفت و بدان بی‌توجه بود. تنها کاری که می‌توان با این نهاد سازمان‌یافته و مردمی انجام داد(در شرایط فعلی کشور) این است که نیروها و نحله‌های متمایل به نگرش و بینش خود را در میان آنها جست و بدان‌ها چراغ سبزی نشان داد. جز این راه و چاره‌ي دیگری وجود نداشته و نخواهد داشت، چراکه امروزه در کشورمان این اقشار قدرت‌سیاسی(=زور) نیز یافته‌اند و با قرائت به اصطلاح دینی و مکتبی، زمام همه‌ي امور را در دست گرفته‌اند(البته اگر عده‌ای معترض نشوند که اکنون نظامیان در راس امورند!).


زر ـ زور ـ تزویر (متزوران یکی از سه ضلع اساسی تثلیث معروف شریعتی می‌باشند!)

بعنوان نمونه، خود دکتر شریعتی در سال‌های مبارزه و افشاگری خویش می‌کوشد که ارتباط خود را با این نهاد از دست ندهد، و نقاط اشتراک و افتراق خود را با این نهاد روشن سازد. او خود یک روحانی‌زاده بود و اجداد و نیاکان او نیز روحانیون و عالمان دین و حکمت بودند. اما جهت‌گیری و نوع نزدیکی و نگاه عمیق شریعتی به این نهاد هیچ‌گاه بدلیل این قرابت و نزدیکی شخصی خودش با این قشر از جامعه نبوده است، بلکه بدلیل نگاه جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی او از جامعه بوده است که او را نسبت به این استراتژی امیدوار ساخته است. شریعتی همواره می‌کوشد تا نوزایی و تحول و نوگرایی را به درون این نهاد نیز ببرد و در گام نخست از انتقاد و کالبدشکافی تاریخی ـ اجتماعی این نهاد شروع می‌کند. هدف او در ابتدا نه حذف و نه تسلیم در برابر ایشان است، چراکه او اساساً به هیچ یک از این دو راه علاقه‌مند نبوده و همواره کوشید تا مرز میان "آخوند ـ ملا ـ روحانی" و "عالم" را برای مخاطب خود روشن سازد، بلکه راه سومی است که او بنیان گذاشت و عملاً امروزه این مسیر، شاه‌راه اساسی است که روشنفکران طیف شریعتی از آن عبور می‌کنند و در آن به فعالیت می‌پردازند است.

هرکدام از این واژگان نزد شریعتی معنا و مفهومی خاص داشتند. او پدر و نیاکان خویش را در زمره‌ي علما و ناجیان دینی و اندیشمندان مذهبی می‌دانست و می‌شناخت. او میان شخصیتی همچون پدر طالقانی با آیت‌الله میلانی فرقی عمده قائل بود. نیروهای جوان‌تر و مبتکر‌تر حوزه را محترم می‌دانست و با ایشان در گفتگو و بحث و جدل دینی ـ اجتماعی ـ فلسفی می‌گذراند.(استاد مطهری - دکتر بهشتی - سید علی خامنه‌ای (خیابانی)).

آخوند(کسی که زیاد می‌خواند) را بعنوان واژه‌ای که دچار تغییر معنایی شده، فهم می‌کرد، و از آنجا که این واژه نیز بار معنایی‌ی منفی یافته بود، روضه‌خوان‌ها و آخوندهای دو پولی ـ چهار پولی را که در کوچه و خانه و مسجد و محراب به کاسبی و گذران زندگی مشغول‌ بودند را موجوداتی کم‌ارزش و زیرک و متزور و بی‌اطلاع می‌شناخت. از دیدگاه او، فرق بزرگی میان یک عالم دینی و یک ملای درس‌خارج خوانده بود. حتی در میان ملایان سنتی، هوادار و علاقمندانی داشت که برخلاف جو رایج زمانه‌ی او، نه تنها او را تکفیر نمی‌کردند، بلکه گاهی در دفاع از او هم برمی‌آمدند.

در دوران پس از انقلاب نیز افرادی همچون مرحوم آیت‌الله غروی و شهید آیت‌الله لاهوتی نیز ازجمله افراد مطرحی بودند که با شریعتی موافقت و هم‌اندیشی بنیادی داشتند.

به‌هرحال شریعتی می‌کوشید تا ضمن شناخت دقیق‌تر این نهاد، جامعه را نیز از مضرات و مصائب این قشر آگاه سازد، و ضمن ترویج یک آگاهی علمی ـ تاریخی ـ اجتماعی ـ دینی در میان مخاطبان خود، به‌صورت غیرمستقیم یک تحول بنیادین نیز در بین همان روحانیون و نهاد روحانیت و طلبه‌های تازه‌کار نیز ایجاد کند و یک دغدغه‌ی بزرگ در میان همان‌ها ایجاد نماید. چنان‌که سال‌ها پس از شهادت او تاریخ نشان داد که بسیاری از آن نیروهای تازه‌وارد، بعدها مبدل به مخالفین و یا منتقدین جدی دستگاه روحانیت شدند، و یا صفوف خود را عوض کردند و یا دچار تکفیر و غضب بالادستی‌های خود شدند(تشکیل دادگاه ویژه‌ي روحانیت توسط سازمان‌های مذهبی، سیاسی، امنیتی در اوایل انقلاب اسلامی از جمله‌ی همین مسائل است).

به هر روی باید متوجه این نکته بود که چنانچه حزبی در راستای خوانش و بینش شریعتی و نوگرایان دینی برپا شود، هم‌چون هر حزب و تشکل منسجم دیگری بر اساس مرام‌نامه‌ها و اساس‌نامه‌ي خویش باید عمل کند و از آنجا که یکی از ضرورت‌های گریزناپذیر تشکیل هر حزب مردمی در عصر فعلی، تاکید بر مفاد بیانیه‌ی حقوق بشر و سازماندهی‌ی فکری و عملی دموکراتیک و اساساً خوانش، بینش، و منش دموکراتیک می‌باشد، لاجرم نباید از عضویت هر فردی که به آن مرام‌نامه و اساس‌نامه‌ي مورد نظر معتقد و ملتزم باشد، جلوگیری کرده و مانع آن شد. چه آن فرد روحانی(تاکید می‌کنم = آخوند) باشد، چه نظامی باشد، چه بی‌دین و مذهب!

از آنجا که ضرورت یا پرهیز این امر در مطالب دوستان(در بالا) مطرح شده بود، ذکر این نکته ضروری می‌نماید که حضور روحانیون(صرف تحصیلات حوزوی، ملبس بودن، و اندیشه‌ي مذهبی یا سنتی و... داشتن) فی‌النفسه امری ناگوار و نامیمون مجسم نمی‌گردد، و این نوع نگاه به این قشر نیز می‌تواند برای سایر گروه‌های اجتماعی نیز صادق باشد. بعنوان نمونه "نظامیان" در عرصه‌ي حزب!

در شرایط فعلی و در عرصه‌ي جهانی، به‌صورت کلی، نظامیان جزو بزرگ‌ترین، موثرترین، گسترده‌ترین، و قدرت‌مند‌ترین نیروهای فاسد، رانت‌ی، مافیایی، تبهکار و... می‌باشند که چنان‌چه هر معامله، درگیری، ترور، کودتا، تجارت، سوداگری و... را که سبب فساد و خشونت و ناامنی و بی‌اخلاقی و در عرصه‌ي سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی شده است را پیگیری نمایید، پای یک گروه و دسته‌ی نظامی در میان می‌باشد!

اما اینکه چرا هیچ‌گاه و در هیچ جامعه‌ای حضور و ضرورت وجود این نهادها و اقشار زیر سئوال نمی‌رود؟ خود دلیلی است بر این مدعا که پرهیز و جدایی از این اقشار نهایتا ناگزیر است و چشم پوشیدن از آنها نیز امری نادرست و غیرعقلایی می‌نماید. عین این مسئله نیز برای روحانیون صادق می‌باشد!(تفکیک قوا و عدم دخالت نظامیان در امور سیاسی، فرهنگی، علمی، اجتماعی، اقتصادی...)

بنابراین به باور اینجانب، به این سئوال این‌چنین می‌توان پاسخ داد:


عضویت روحانیون در حزب = آری - خیر؟

آری، اما به این شرط که این نیروها نیز اساس‌نامه و ضرورت‌های آنرا به رسمیت شمارند، و در امور نامرتبط به خود دخالت نکرده و تنها به نقش‌آفرینی خود در عرصه‌ي تحولات یک حزب، عمل نمایند. آراء و نظرات ایشان با دیگران(چه موافق / چه مخالف باشد) مساوی و برابر است، و هیچ برتری نسبت به دیگر اشخاص و نیروها، مسلما نخواهند داشت.


تاریخ انتشار : ۱0 / آذر / ۱۳۸۹
ویرایش : یک بار / شروین
.
22_07_2013 . 17:44
#14
عضویت روحانیون در حزب
روحانیون میتوانند به عنوان افرادی که در زمینه‌ای دانشی دارند در حزب فعالیّت کنند اما نباید نقش نمایندگی خدا را پیدا کنند.
.




موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  شرایط عضویت در حزب shervin 8 4,196 28_09_2011 . 01:33
آخرین ارسال: alimohammadi

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان