جملات یوسفی اشکوری درباره شریعتی
14_06_2011 . 19:32
#1
جملات یوسفی اشکوری درباره شریعتی
یوسفی اشکوری





دوستان گرامی!
منتظر دریافت اطلاعات شما درباره این موضوع هستیم.



ـــــــــــــــــــــــــــــــ
.
14_06_2011 . 19:54
#2
روشنفکری و روشنگری
"... س : بیش از سه دهه از خاموشی‌ی چراغِ عمرِ دکتر علی شریعتی می‌گذرد، با این همه، هنوز هستند کسانی که، از شریعتی و اندیشه‌هایش، هم‌چون اندیشمندی زنده و روز آمد، سخن می‌گویند. برخی معتقدند، روزگارِ شریعتی و اندیشه‌هایش، یا به‌عبارتی روشن‌تر، "روزگارِ گفتمانِ شریعتی"، به سَر آمده، و آثارِ او، به "تاریخ" پیوسته است. نظرِ شما چیست؟

ج : پیش از هر چیز، باید روشن کرد که، منظور از "روزگارِ گفتمانِ شریعتی" چیست. بی‌گمان، شریعتی نیز، مانندِ دیگر روشنفکران و گویندگان و نویسندگان، پُر اثر و اثرگذار، در زمینه‌های مختلف، و بسیار متنوع، سخن گفته، و در پی‌ی آرمان‌ها و اهدافِ مختلفی بوده است. درعین‌ِحال، شاید بتوان گفت که، شریعتی دارای یک گفتمانِ (دیسکورسِ) اصلی، و چند گفتمانِ فرعی (خُرده‌گفتمان) بوده، که هر کدام می‌توانند دارای حُکمِ جداگانه‌ای باشند.

اگر زندگی‌ی شریعتی، و گفته‌های مکرر او را، ملاکِ داوری قرار دهیم، به روشنی در می‌یابیم که، او، هم‌چون پیشگامانی مثلِ سید‌جمال، و به‌ویژه، اقبال، برای تحققِ پروژه‌ی اصلاحِ دینی، از طریقِ "بازسازی‌ی اندیشه‌ی اسلامی"، طرحِ پیشنهادی‌ی اقبال، در کتابی از او، به همین نام، تلاش می‌کرده است. او، بر این گمان بود که، اول باید اسلام را، از دنیای جهل و خرافه، نجات داد، و آنگاه، مسلمانان را از انحطاط رهانید، و به تجدیدِ تمدنِ اسلامی _ ایرانی (البته جزء دوم این اصطلاح، یعنی ایران، به تناسبِ نگاهِ ملی‌ی شریعتی به تمدنِ غنی‌ی ایرانی، به اعتبارِ ایرانی بودنِ وی است) اهتمام کرد.

کارِ شریعتی نیز در دو حوزه بود : روشنگری و روشنفکری. به اقتضای روشنفکری، به کارِ اندیشه‌ورزی و نواندیشی و نظریه‌پردازی می‌پرداخت، و به اقتضای روشنگری، توجه زیادی به ارتباطِ با توده‌ها و آگاهی دادنِ به آنان داشت. زیرا، او معتقد بود که، توده (ناس ) متنِ هر نوع حرکت و تحولی است، و تا آنان به خودآگاهی و آگاهی نرسیده باشند، هیچ نهضتی (فکری یا سیاسی و اجتماعی) آغاز نمی‌شود، و در صورتِ آغاز شدن، به فرجامِ مطلوب نمی‌رسد. این جمله‌ی او مشهور است که: هر انقلابی، قبل از آگاهی، فاجعه است. می‌توان، این نقشِ دوگانه را، تحتِ عنوانِ "تدوینِ ایدئولوژی برای نخبگان و روشنفکران"، و "بردنِ همان آگاهی‌ها به میانِ تودها و ناس"، معرفی کرد. فراموش نکنیم که، تعریفِ شریعتی از "ایدئولوژی"، عبارت بود از: آگاهی‌ای که به گفته‌ی او، ادامه‌ی غریزه است، و این، به کلی با تعاریفی که منتقدانِ شریعتی در این زمینه می‌گویند، متفاوت است، و حتی می‌توان گفت، کاملاً با آن در تعارض است.

من، این اصلاحِ دینی را، با دو حوزه‌ی روشنفکری و روشنگری، گفتمانِ (اندیشه _ آرمان _ جهاد) شریعتی می‌دانم. اگر این تحلیل و شناختِ من از شریعتی، و گفتمانِ او، درست باشد، روشن است که، این گفتمان، نه تنها امروز روزگارش به سر نیامده، بلکه، هنوز کارِ جدی و مهمی، در این قلمرو، انجام نشده، و به‌هرحال، در بهترین حالت، در نیمه‌ی راه هستیم.

اما، شریعتی گفتمان‌های فرعی‌ی بسیاری دارد، که می‌توان آنها را نیز، طبقه‌بندی کرد، و درباره‌ی هرکدام، حکمی صادر کرد. شاید، در هیچ یک از مقولاتِ مهمِ فکری، فلسفی، اجتماعی، سیاسی، تاریخی، دینی، ادبی، هنری، و حتی اقتصادی نیست، که شریعتی، کم‌و‌بیش، در موردِ آنها، سخن نگفته، و درباره‌ی آن‌ها، به نوعی، داوری نکرده باشد. از تاریخِ تمدن و فرهنگِ ایرانِ باستان و میانه و جدید بگیرید، تا تاریخِ قدیم و جدیدِ جهان و منطقه، و از ادیانِ باستان بگیرید، تا اسلام و تشیع. قطعاً، شماری از آنها، درست، و از نظرِ علمی و منطقی، قابلِ دفاع‌اند، و شماری نیز، غیرِقابل‌دفاع و مردود، و به‌هرحال، قابلِ خدشه و نقد. از جمله، گفتمانِ غلیظِ شیعی‌ی شریعتی، و گفتارهای رمانتیک و ادبیاتِ انقلابی‌ی وی، در شرایطِ کنونی‌ی ایران و جهانِ اسلام، مطلوب و مفید نیست، و از این رو، حتی به وسیله‌ی پیروانِ فکری و شاگردانِ او نیز، دنبال نمی‌شود. البته، ممکن است که، آن ادبیات و شورِ انقلابی، در شرایطِ دیگر، به اضطرار، احیا شود، و از این رو، باز نقشِ مثبت و سازنده‌ای ایفا کند..."


برگرفته از مقاله : بازخوانی اندیشه شریعتی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
14_06_2011 . 20:19
#3
ادبیات شریعتی، از فاخرترین ادبیات مدرن ایران
"... س : آثارِ شریعتی مرکب از دو وجهِ به هم پیوسته، اما قابل‌تمایز، یعنی شکل و محتوا است. محتوای اندیشه‌های او، در یک سو، و ادبیاتِ پر شور و بلیغِ او نیز، در سوی دیگر. به نظرِ شما، آیا می‌توان گفت که، رمزِ ماندگاری و پویایی‌ی شریعتی و اندیشه‌هایش، تا به امروز، بیش از آن‌که اندیشه‌های او باشد، ادبیاتِ خاصِ او در بیانِ مسائلِ دینی و اجتماعی است، که هم‌چنان شورآفرین و احساس‌برانگیز جلوه می‌کند؟

ج : قطعاً، یکی از عواملِ محبوبیت و ماندگاری‌ی شریعتی، زبان و بیان و ادبیاتِ پُر احساس و رمانتیک و شوق‌انگیز و شورآفرینِ او است. اما، در این میان، دو نکته قابل‌توجه است، و نباید فراموش کرد. یکی اینکه، زبانِ او، برآمده از ذهنِ خلاق و نوآورِ او است، و از این رو، این زبانِ زیبا و خلاق، جامه‌ای است بر اندامِ یک فرهنگِ غنی و اندیشه‌های مهم و آگاهی‌های گسترده، و غالباً عمیقِ انسانی و تاریخی و دینی و اجتماعی. به‌ویژه، حضورِ عمیق و گسترده‌ی اسطوره و نمادهای اساطیری، به‌ویژه اساطیرِ شرقی و ایرانی، در ادبیاتِ پُر شور و حماسی‌ی شریعتی، زبانِ او را از اهمیتِ ویژه‌ای برخوردار می‌کند. از این نظر، می‌توان زبانِ ایرانی ـ دینی‌ی شریعتی را، با اثرِ بزرگ و جاودانه‌ی فردوسی‌ی حکیم، مقایسه کرد. شگفت این‌که، شریعتی تلاش می‌کند، مذهب را از آسمان به زمین بیاورد، و از پیامبر و دیگر اولیای دین، اسطوره‌زدایی کند، اما، در فرجامِ کار، غالباً از همان دین، و یا اولیای دین، نوعی اسطوره می‌سازد. بنابراین، نمی‌توان و نباید ادبیاتِ شریعتی را، در حدِ جملاتِ قشنگ و احساساتی و بی‌محتوا، تنزل داد. زبان و ادبیاتِ او، به‌طورِ خاص در کویریات، مَحمل اندیشه‌های او است، و در مواردی، انصافاً، حاملِ نوآوری‌های مهم، و اندیشه‌های ناب و ماندگار است. ادبیاتِ شریعتی، از فاخرترین ادبیاتِ مدرنِ ایرانِ معاصر است.

نکته‌ی دوم این است که : علتِ ماندگاری‌ی اساسی‌ی شریعتی، در مرحله‌ی نخست، در اصل، پروژه‌ی بازسازی‌ی اندیشه‌ی اسلامی، و بعد، نوآوری‌های وی در حوزه‌ی ذهن و زبان و ادبیاتِ دینی، و آنگاه، ارتباطِ این اندیشه و ادبیات، با توده‌های مردم، و اثرگذاری‌ی بی‌مانندِ آن، در دگرگونی‌های دهه‌ی چهل و پنجاه و تا کنون است. این‌که هنوز آثارِ شریعتی از پرفروش‌ترین‌ها است، و حتی موردِ استقبالِ جوانانی است، که نه تنها با دهه‌ی چهل و پنجاه، و ادبیاتِ انقلابی‌ی آن پیوندی ندارند، بلکه، از آن گریزانند، به دلیلِ غنایی لازم، در هر دو حوزه‌ی زبان و محتوای آثارِ او است.

از بابِ مثال، وقتی جوانانِ امروز، در کارتِ عروسی‌شان، جمله‌ی مشهورِ شریعتی را می‌نویسند، که: "دوست داشتن از عشق برتر است"، فقط یک جمله‌ی زیبا و ژیگولی‌ی بی‌محتوایی را انتخاب نکرده‌اند. اصولاً، چه رازی است که، پس از سه دهه از مرگِ شریعتی، و این همه تغییراتِ مهم در ذائقه‌ی جامعه و نسلِ جوان، هنوز این همه از جملات و کلماتِ شریعتی، در حوزه‌های مختلف، به عنوانِ شعارها و نمادها، استفاده می‌شود، اما، از ادبیاتِ روشنفکرانِ دینی و غیردینی‌ی معاصر، که از قضا، برخی بسیار ادیب هم هستند، و متونِ زیبایی نیز خلق کرده‌اند، تقریباً هیچ استفاده نمی‌شود؟ قطعاً، مسأله فقط زبان و ادبیاتِ حماسی، و یا زیبا و خوش‌ترکیب و صناعتِ ادبی‌ی معمول نیست، که چنین ماندگار شده، و مطلوب افتاده است..."


برگرفته از مقاله : بازخوانی اندیشه شریعتی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
14_06_2011 . 20:40
#4
شریعتی، بدون تئوری "امت" و "امامت"
س : برخی از اندیشه‌های شریعتی، نظیرِ بدگمانی نسبت به غرب، یا انتقاد از برخی ارزش‌های سیاسی و اجتماعی‌ی مغربِ زمین، از جمله دموکراسی، امروزه در ایران موردِ نقد و تردیدِ جدی قرار گرفته است. آیا این اندیشه‌ها را می‌توان دوباره، به‌نحوی که مقبولِ نسلِ امروز واقع شوند، بازسازی یا بازخوانی کرد، و آیا اگر این اندیشه‌ها در نظامِ فکری‌ی شریعتی موردِ تجدیدنظر یا حذف قرار گیرند، کلیتِ اندیشه‌ی شریعتی، و منظومه‌ی فکری‌ی او، آسیب نخواهد دید، و دچارِ شکاف‌ها و تناقض‌های اساسی نخواهد شد؟ به تعبیرِ دیگر، آیا شریعتی بدونِ تئوری‌ی "امت" و "امامت"، باز هم شریعتی باقی خواهد ماند؟

ج : شریعتی، مانندِ هر متفکر و مصلحِ اجتماعی‌ی دیگر، از یک سو، در محدوده‌ی دانش و اطلاعاتِ تخصصی و عمومی‌ی خود، سخن می‌گفت، و نظریه‌پردازی می‌کرد، و از سوی دیگر، به شکلِ گریز‌ناپذیری، تحتِ تأثیرِ شرایط و نیازها و گفتمان‌ها و خرده‌گفتمان‌های زمان و زمانه‌ی خود قرار داشت. شرایط و زمینه‌های اجتماعی و سیاسی‌ی زمانه‌ی شریعتی، و طبعاً گفتمانِ غالبِ آن روزگار (۱۳۲۰ـ۱۳۶۰) انقلابی‌گری، استعمارستیزی، نقد و یا نفی‌ی فرهنگِ فرنگی، و به‌هرحال، رادیکالیسمِ اجتماعی و سیاسی، بر ضدِ استبدادِ داخلی، و استثمارِ داخلی و جهانی، و استعمارِ غربی بود. از این رو، در گفتمان و گفتارهای شریعتی، غرب‌شناسی و نقادی‌ی تمدن و فرهنگِ قدیم و جدیدِ غربی، و نیز استعمار، بسیار برجسته است. امروز، با توجه به شرایطِ کنونی‌ی جهان، منطقه، و ایران، وقتی به مجموعه‌ی آن افکار و تحلیل‌ها و نظریه‌پردازی‌ها نگاه می‌کنیم، قطعاً، بخشی از آنها، نادرست و غیرِ واقع‌بینانه است، و بخشی دیگر، درست، اما تک‌ساحتی و ناتمام است، و بی‌گمان، بخشِ دیگری، درست و قابل‌ِدفاع هستند، و امروز نیز با واقعیت‌ها انطباق دارند.

از این کلیات که بگذریم، قطعاً، اگر تمام و یا محکماتِ سخنانِ شریعتی در بابِ غرب و مدرنیته و دستاوردهای مهمِ آن، مانند آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، توسعه و... را مردود بدانیم، و غیرِقابلِ دفاع، طبعاً به نظامِ فکری و اندیشگی‌ی وی آسیب خواهد زد، و حداقل، بخشِ قابل‌ِتوجهی از هندسه‌ی مکتبی‌ی او ویران می‌شود. اما، به گمانِ من، به‌رغم پاره‌ای اشتباهات تاریخی و تحلیلی در این باب، یا در بابِ اسلام، و یا کاستی‌ها، محکماتِ سخنانِ انتقادی یا تحلیلی‌ی او در این زمینه‌ها، درست، و قابلِ دفاع است، و از این رو، با لحاظ کردنِ لغزش‌ها و کاستی‌ها، می‌توان غرب‌شناسی، و نگاهِ وی به مفاهیمی چون آزادی و دموکراسی و تمدن و تجدد، و حتی استعمار را، بازخوانی و بازسازی کرد. تردید ندارم که شریعتی غربِ جدید را با تمامِ دستاوردهایش، مرحله‌ای پیشرفته و مترقی در تاریخِ بشر می‌دانست، و مانندِ سلفِ خود اقبال، به آن خوش‌آمد می‌گفت، و آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و علوم و فنون و توسعه، و به‌طورِ کلی، خرد و دانشِ مدرن را، می‌پذیرفت، و از این رو، سخن از اومانیسمِ اسلامی می‌گفت، و در اندیشه‌ی درانداختنِ نوعی پروتستانتیسمِ اسلامی بود. درعین‌حال، در برابرِ غربِ جدید و بورژاوزی و استعمار و اومانیسم بی‌خدا، و به‌ویژه سرمایه‌داری، مواضعِ انتقادی‌ی رادیکال داشت، که بیش‌تر تحت‌تأثیرِ دورانِ جنبش‌های آزادی‌بخش بود، و گفتمانِ زمانه. تقریباً مواضعی نزدیک به مواضعِ چپِ مدرن و مکتبِ انتقادی‌ی فرانکفورتی‌های آن زمان، که البته، به انگیزه‌ی غرب‌ستیزی نبود، بلکه، به قصدِ اعتلای این میراثِ نوین بود.

به این نکته‌ی مهم نیز باید توجه کرد، که گاه زبانِ تند و تعابیرِ عاطفی و غیرعلمی‌ی شریعتی، در موردِ برخی پدیده‌های غربی‌، از جمله استعمار و سرمایه‌داری، موجب شده است که، عده‌ای جاهلانه یا مغرضانه، او را مخالفِ دموکراسی و یا آزادی، و درنهایت، غرب‌ستیز بدانند.

نیز باید افزود که، گرچه فعلاً باد بر پرچمِ لیبرالِ دموکراسی می‌وزد، اما، به احتمال زیاد، به زودی نگرشِ انتقادی‌ی رادیکال در برابرِ بی‌عدالتی‌های حاکمِ بر غرب، و کاستی‌های نظری و عملی‌ی مفاهیمی چون دموکراسی و حقوق بشر، و حتی خِردِ مدرن، اوج خواهد گرفت، و در آن زمان، شریعتی حرف‌های خوبی برای گفتن دارد.

و اما نمی‌دانم، چرا نظریه‌ی امت و امامتِ شریعتی چندان مهم دانسته شده است، که با حذفِ آن، دیگر از اندیشه‌های او چیزی باقی نمی‌ماند. واقعیت این است که، این نظریه، و به‌طور کلی، تحلیلِ دیدگاهِ کلامی‌ی شیعی، مبنی بر تعیینِ امامت در دوازده نفر و دوزاده نسل، از ضعیف‌ترین نظریه‌پردازی‌های شریعتی است. هرچند که در زمانِ خود، و تا دهه‌ی شصت، این نظریه و دیدگاه، بسیار مهم و درست و مقبول می‌نمود. اما، یکی از منتقدانِ این دیدگاه، خودِ من بودم، که در سال ۶۵، نگاهِ انتقادی‌ی خودم را مطرح کردم. درعین‌حال، باید گفت: تمامِ اجزای کتابِ امت و امامت بی‌اعتبار نیست، و سخنانِ نو و مهم و قابل‌قبولی نیز، در همان کتاب، وجود دارد، که می‌توان از آنها استفاده کرد. با این همه، اگر کلِ نظریه را نادیده بگیریم، و آن را از مجموعه‌ی آثارِ هفده هزار صفحه‌ای شریعتی حذف کنیم، خللی به نظامِ فکری و میراثِ فرهنگی‌ی او، وارد نخواهد شد. چرا که، از نظرِ او، حکومتِ موقتِ انقلابی، و یا همان دموکراسی‌ی متعهد، استثنایی است بر قاعده، نه اصلِ دائمی و جاودانه. شریعتی، در پایانِ همان کتاب می‌گوید: آنچه در اسلام اصل است، دموکراسی، یا همان بیعت و شورا است. افرادی در این سال‌ها، با تقطیعِ آثار و افکارِ شریعتی، سیمایی مخدوش، و حتی وارونه از آن بزرگ عرضه کرده و می‌کنند، که فقط از جهلِ اینان، و شاید اغراضِ خاصی، حکایت می‌کند..."


برگرفته از مصاحبه : بازخوانی اندیشه شریعتی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
14_06_2011 . 20:51
#5
ذاتیات و عرضیات نظام فکری شریعتی
"... س : اگر بنا باشد مجموعه‌ی آرا و نظریاتِ شریعتی را به دو دسته‌ی ذاتی و عرضی، یا بنیادین و قابلِ تجدیدنظر، تقسیم کنیم، به نظر شما کدام یک از اندیشه‌های شریعتی ذاتی و اساسی به شمار می‌آیند، و کدام یک را باید از این منظومه حذف کرد، و دست‌ِکم، موردِ "بازسازی و بازخوانی" قرار داد؟

ج : واقعیت این است که، پاسخِ جامع، به این پرسشِ مهم، در این مجال، ممکن نیست، اما، به اجمال می‌توانم بگویم که، ذاتیاتِ افکارِ شریعتی چنین است:

در روش‌شناسی : فهم و تحلیلِ دیالکتیکی‌ی پدیده‌های طبیعی، انسانی، تاریخی، و...
در دین‌شناسی : اصلِ بنیادین و یگانه‌ی توحید
در انسان‌شناسی : آزادی (عصیان)، اختیار، و آفرینندگی
در نواندیشی‌ی دینی : اصلاحِ دینی (انقلابِ فکری) از طریقِ بازسازی‌ی اندیشه‌ی اسلامی

در پروژه‌ی نواندیشی‌ی شریعتی، سخنان و آرای مهمی دیده می‌شود، که متأسفانه، پس از او، حتی به وسیله‌ی پیروانِ فکری‌ی او نیز، پیگیری نشده است. مانندِ پیشنهادِ وی برای تحول در اجتهاد، با دو معیارِ "علم" و "زمان"، در کنارِ کتاب و سنت، و تفسیرِ او از مفهوم "سنت"، و یا، روشِ تجربی _ عقلی‌ی او، برای فهمِ پدیده‌ها، از جمله قرآن و منابعِ دیگرِ دینی. این آرای غالباً بدیع، استعدادِ بازسازی را دارند، و اگر این بازسازی به درستی انجام شود، منشاءِ تحولِ بزرگی در دین‌شناسی‌ی ما خواهد شد. دریغ که روزگار، روزگارِ حرف‌های ژورنالیستی و عوام‌فریبانه و طبقِ مدِ زمانه است، و در این مورد، شریعتی، از قربانیانِ این وضعیتِ نامطلوب است.

البته، از منظرهای دیگری نیز، می‌توان ذاتیات و عَرَضیاتِ نظامِ فکری و میراثِ فرهنگی‌ی شریعتی را طبقه‌بندی کرد، و اجزای این منظومه را، با ذکرِ جزئیاتِ دقیق‌تری، توضیح داد..."


برگرفته از مقاله : بازخوانی اندیشه شریعتی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
14_06_2011 . 21:04
#6
شریعتی، یک راه و یک نماد
"... س : آیا می‌توان به جای آن که شریعتی را چونان یک نظامِ فکری با گزاره‌های خاص عرضه کنیم، شریعتی را به‌مثابه‌ی یک گرایش یا پویشِ خاص معرفی نماییم، که محتوای اندیشه‌هایش، با گذشتِ زمان، تغییر می‌کند، و اندیشه‌های نو در آن شکوفا می‌شود؟ رسیدن به چنین تصویری از شریعتی چگونه ممکن است؟

ج : شاید من به درستی مرادِ شما را درنیافته باشم، اما، به نظر می‌آید که، این دو گزینه در تعارضِ با هم نباشند، به‌گونه‌ای که، مجبور شویم، یکی را انتخاب کنیم. او به هرحال متفکری است که، دارای افکارِ متنوع، و میراثِ مکتوبِ رنگین‌کمانی است، که گرچه در اعماقِ خود دارای سازگاری و انسجام لازم است، اما، در سطوح، و در برخی از اضلاع، هم از تناقض تهی نیست، هم از اشتباهاتِ علمی و تحلیلی بری نیست، و هم از کاستی و یا ابهام به دور نیست. برخی از تکیه‌کلام‌ها، و یا حساسیت‌های شریعتی، و یا برخی از تعابیر و تفاسیرِ دینی و سیاسی و اجتماعی او، کاملا" رنگِ زمانه دارد، و طبعاً، تاریخِ مصرفِ آنها، تمام شده است. به‌ویژه، معدود تعابیرِ خشن و مولدِ خشونت و غیریت‌ساز و ستیزه‌گرِ شریعتی (مانند: اگر می‌توانی بمیران، و اگر نمی‌توانی بمیر)، در حال و هوای امروز، مفیدِ هیچ فایده‌ای نیست. درست به همین دلیل است که، از دورانِ پس از انقلاب، این ادبیات و زبان، به‌کلی فراموش شده، و پیروانِ فکری‌ی شریعتی نیز، از آن استفاده نمی‌کنند. حداقل آن است که، در فضای به شدت ستیزه‌گرانه و بنیادگرانه‌ی کنونی‌ی ایران و جهانِ اسلام، این زبان و بیان، استعدادِ بسیاری برای سوء‌استفاده و تولیدِ خشونت دارد. و نیز، برخی تعابیرِ او در بابِ غرب و فرهنگ و تمدنِ غربی، از چنین استعدادی برخوردار است.

به هرحال، میراثِ شریعتی، و ذهن و زبانِ غنی و شبه اساطیری‌ی او، از چنان ظرفیت و انعطافی برخوردار است، که بتوان قرائت‌های نو و تازه‌ای از آنها داشت، و از این میراثِ غنی می‌توان برای توسعه و تکاملِ پروژه‌ی نواندیشی‌ی دینی سود جست، و این میراث، از این نظر، یگانه است. شریعتی یک راه (صراط) است، و نماد(آیه)، که می‌توان از آنها، برای رفتن (صیرورت) سود جست. آنچه او از آن بیزار بود، رکود بود و بی‌دانشی و بی‌مسئولیتی، و برای ما چنین مباد..."


برگرفته از مقاله : بازخوانی اندیشه شریعتی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.




موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  جملات یوسفی اشکوری shervin 4 4,122 10_02_2011 . 19:33
آخرین ارسال: shervin

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان