مبانی حزب
25_11_2011 . 03:35
#1
مبانی حزب
نشر مستضعفین





فهرست مقالات :

مبانی تئوری حزب در اندیشه ما ۱
مبانی تئوری حزب در اندیشه ما ۲
مبانی تئوری حزب در اندیشه ما ۳
مبانی تئوری حزب در اندیشه ما ۴
ـــــ
ـــــ


ــــــــــــــــــــــــــــــ
.
03_12_2011 . 23:52
#2
مبانی تئوری حزب در اندیشه ما ۱
نویسنده : یکی از نویسندگان نشر مستضعفین

موضوع : ـــــ

بخش اول


سوال :

۱. آیا شما، در عرصه‌ی استراتژی، به حرکت سازمان‌گرایانه‌ی حزبی اعتقاد دارید؟ یا مبارزه‌ی قهرآمیز مسلحانه و ارتش خلقی؟ یا مبارزات پارلمانتاریستی؟

۲. آیا حزب را به عنوان یک استراتژی قبول دارید؟ یا به عنوان یک تاکتیک؟

۳. آیا، در عرصه‌ی استراتژی‌ی حزبی، شما به یک حزب قدرت‌گرا اعتقاد دارید؟ یا یک حزب سازمان‌گرا؟

۴. چه تعریفی از حزب دارید؟ آیا حزب را بر پایه‌ی مسئولیت اجتماعی یا طبقاتی یا تاریخی یا انسانی تعریف می‌کنید؟ یا حزب را بر پایه‌ی هویت و نام و خاک و خون و فرد و شخصیت و کاست و گروه و فرقه و مذهب و مسلک و قدرت؟

۵. آیا در ایران، با توجه به سابقه‌ی سوء تاریخی، که مردم در دهه‌ی ۲۰، در جریان مبارزات نهضت مقاومت ملی به رهبری دکتر محمد مصدق، از جریان‌های رنگارنگ حزبی داشته‌اند، انجام آن در شرایط فعلی را ممکن می‌دانید؟

۶. آیا امکان عملی‌ی استراتژی‌ی اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی، بدون تئوری علمی، در شرایط فعلی، وجود دارد؟

۷. در عرصه‌ی استراتژی‌ی حزبی، آیا شما به یک حزب ایدئولوژیکی معتقدید؟، یا یک حزب برنامه‏ائی؟

۸. در خصوص ارگانیزاسیون یا سازماندهی و تشکیلات حزبی، در اساس‌نامه و آئین‌نامه‌های تشکیلات حزبی، آیا شما به اصول علمی‌ی تشکیلاتی‌ی حزبی معتقدید؟ یا به تشکیلات هیئتی و سنتی؟

۹. آیا به اصل شوری در عرصه‌ی ارگانیزاسیون حزبی به عنوان نهاد حزبی معتقد هستید؟ یا نظام حزبی؟

۱۰. اگر به اصل شورا، در عرصه‌ی اساسنامه‌ی حزبی، به عنوان یک نظام نگاه می‌کنید نه نهاد، آیا تناقضی بین اصل شورا، به عنوان نظام در عرصه‌ی ارگانیزاسیون حزبی، با اصول ده‌گانه‌ی سانترالیسم دمکراتیک به وجود نمی‌آید؟

۱۱. آیا بدون نظام شورائی در ساختار حزبی، امکان رهبری‌ی جمعی در ساختار حزب وجود دارد؟

۱۲. چرا نام استراتژی‌ی اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی را شما حزب مستضعفین گذاشته‌اید؟ آیا با توجه به ابهاماتی که ‌ترم مستضعفین در دیسکورس رژیم مطلقه‌ی فقاهتی‌ی حاکم بر خود گرفته است، جهت حفظ مرزبندی‌های سیاسی و لفظی و ادبیاتی، و نجات از ابهام و ایهام، بهتر نیست که نام طبقه‌ی کارگر، یا نام سوسیال دمکراتیک، یا نام سوسیالیست‌های مسلمان، یا نام مسلمانان سوسیالیست، یا نام ملی ـ مذهبی، یا نام پیروان شریعتی، و... را جایگزین مستضعفین بکنید؟

۱۳. آیا خاستگاه تکوین حزب را، یک خاستگاه طبقاتی می‌دانید، یا خاستگاه اجتماعی، یا خواستگاه سیاسی، یا خواستگاه صنفی؟

۱۴. اگر خاستگاه حزب را طبقاتی می‌دانید، کدامین طبقه را به عنوان بستر جذب نیرو انتخاب می‌کنید؟ طبقه کارگر؟ یا طبقه بورژوازی؟ یا اقشار مختلف خرده بورژوازی؟ و...

۱۵. اگر خاستگاه حزب را یک خاستگاه اجتماعی می‌دانید، به کدامین مؤلفه‌های اجتماعی به عنوان خاستگاه تکیه می‌کنید؟ آیا به جنبش‌ها، که شامل جنبش اجتماعی و جنبش دمکراتیک (دانشجوئی، دانش‌آموزی، زنان و...) و جنبش سوسیالیستی (طبقه کارگر و هم‌پیمانان آن‌ها) می‌باشند، به عنوان خاستگاه تکوین حزب تکیه می‌کنید؟ یا هیئت‌های مذهبی؟ یا تشکیلات صنف‌یی صنوف مختلف اجتماعی؟

۱۶. آیا در هیرارشی‌ی حزبی، از قاعده تا رأس، به جز اصول مدون اساسنامه و آئین‌نامه‌ی حزبی، عامل دیگری هم در ارتقاء اعضاء به مراتب حزبی وجود دارد؟ آیا یک فرد غیر بومی تشکیلات، اگر جذب حزب بشود، می‌تواند، بر پایه‌ی پتانسیل خود، از قاعده تا رأس حزب، ارتقاء بیابد، و حتی به رهبری‌ی حزب برسد؟ یا این‌که، آن‌چنان‌که در دیسکورس تشکیلات ارتش خلقی متعارف شده، مراتب تشکیلات حزبی، از یک مرحله‏ائی به مرتبه‌ی دیگر، صورت کاستی دارد؟

۱۷. چرا "جریان" شریعتی، که مدت چهل سال است که در ایران شعار حزب و استراتژی‌ی "اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی" می‌دهند، در طول چهل سال گذشته نتوانسته‏اند به این استراتژی و شعار خود لباس واقعیت ببخشند، و پیوسته در طول چهل سال گذشته، اگر چه این جریان، به لحاظ کمی، اکثریت نیروهای سیاسی را تشکیل می‌داده‏اند، اما به لحاظ کیفی، دنبال‌روِ تشکیلاتی بوده‌اند؟ به طوری که، اگر به تیر و ترکه‌ی عناصر سیاسی و حزب‌گرا و غیر حزب‌گرا، از نظر شناسنامه‌ی هویتی، بپردازیم، نسبِ اولیه‌ی اکثریت مطلق این نیروها، به ارشاد شریعتی بر می‌گردد؟

۱۸. چرا مدت چهل سال است که تئوری‌ی خام و اولیه‌ی استراتژی‌ی اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی، که شریعتی در آخرین کنفرانس‌های حیات ارشاد (کنفرانس شیعه یک حزب تمام، که در دو شب در ارشاد در تاریخ چهارم آبان ۵۱ یا ۱۷ رمضان سال ۵۱، پس از سخنرانی‌ی دکتر سامی، یک هفته قبل از بستن ارشاد، توسط معلم کبیرمان ایراد شد) مطرح کرده است، به همان صورت خام و اولیه باقی مانده است، و هنوز کوچک‌ترین گام تئوریک، جهت باروری‌ی آن ‏اندیشه‌های خام و اولیه، بر داشته نشده است؟

۱۹. آیا وقت آن نرسیده است که در شرایط فعلی، که جریان شریعتی (چه به صورت نظری و چه به صورت جریانی بین ارابه‌های سیاسی و نظری و هویتی و پلیسی‌ی جریان‌های حاکم مطلقه فقاهت و بلاهت، و جریان روحانیت سنتی حوزه، و جریان عبدالکریم سروش، و جریان‌های لائیک و روشنفکرنمای خارجی و داخلی، و جریان‌های لیبرالیستی‌ی داخلی، و جریان‌های مارکسیستی، و...) زیر بمباردمان شبانه‌روزی قرار گرفته‌اند (و تلاش مشترک تمامی‌ی آن‌ها این است که این جریان را در قبرستان کتاب‌های معلم کبیرمان خفه کنند، و شریعتی را با سخنرانی‌ها و کتاب‌هایش و تبلیغ حول آن‌ها و عکس‌هایش و چند خاطره‌ی زندگی‌اش تمام‌شده اعلام کنند، و آن را مانند کسروی و جلال و صادق هدایت و... به موزه‌ی تاریخ‏ اندیشه‌ها بسپارند، و حداکثر با چند تا نام خیابان و مدرسه و بیمارستان و قبرستان و... ذکر ذاکرینی بکنند، و یا در سالروز هجرت و وفات‌اش فرصت‌طلبانه مانند چفیه فلسطینی‌ها نواری برای هویت خود بسازنند، و آن را دور گردن خود آویزان کنند) تحت لوای شعار "شریعتی باز شریعتی"، نیروهای مدعی‌ی پیرو این جریان (که صداقت پیروی خود را در صحنه‌ی زمان و عمل به اثبات رسانیده‌اند، و چهل سال است که مانند دعبل خزائی در داخل کشور و خارج کشور دار خویش را بر دوش کشیده‌اند، و از این دار نه نامی‌ طلب کرده‌اند و نه نانی خواسته‌اند، بلکه نام و نان‌شان را هم فدای این حرکت و‏ اندیشه کرده‌اند) حول استراتژی‌ی اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی، و واقعیت بخشیدن به این فریاد همیشه زنده‌ی شریعتی، که پس از بسته شدن ارشاد در آبان ۵۱ در مخفیگاه خود در نامه‌اش به مرحوم همایون نوشت: "ارشاد دیگر یک ساختمان نیست، بلکه یک حزب است"، پروسه‌ی هم‌گرائی و تجانس را از سر بگیرند؟

۲۰. در این زمان، و در این شرایط، و در این تند پیچ تاریخی، برای انجام پروسه‌ی تجانس و هم‌گرائی‌ی جریان‌های پیرو حرکت شریعتی، باید "از کجا آغاز کنیم؟"، و "چه باید کرد؟". آیا بدون یک پروسه‌ی تجانس تئوریک، امکان یک پروسه‌ی تجانس عملی، بین پیروان‏ اندیشه‌ی شریعتی وجود دارد؟ آیا در این زمان که هنوز بر سر "الفبای اندیشه‌ی شریعتی"، که عبارتند از:

الف) سوسیالیسم علمی
ب) مبارزه‌ی طبقاتی
ج) اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی
د) توحید و دیالکتیک
ه) دمکراسی در کانتکس سوسیالیسم
و) رهائی‌ی تاریخی‌ی زن
ز) اسلام منهای روحانیت
ح) اسلام منهای فقاهت
ط) اسلام منهای حکومت
ی) اسلام منهای سرمایه داری
ک) اسلام منهای لیبرالیسم
ل) اسلام نقاد قدرت (زر و زور و تزویر)
م) اسلام ضد استثمار و ضد استبداد و ضد استحمار و ضد استضعاف تا همیشه‌ی تاریخ
ن) اسلام دنیا ساز و آخرت‌پرور و... است،

پیروان این جریان به وحدت نظری و فکری نرسیده‌اند، می‌توان بدون یک پروسه‌ی "تجانس تئوریک"، اقدام به یک پروسه‌ی "تجانس عملی" کرد؟ آیا بدون یک پروسه "تجانس تئوریک"، در بین پیروان جریان شریعتی، اگر اقدام به تشکیل حزب بکنیم، این حزب یک جعبه‌ی مارگیری نمی‌شود، که در آن از مهدی ابریشم‌چی تا حبیبی و حتی خلخالی و... حاضر می‌شوند، و آن‌چنان‌که در یادواره‌ی زمین چمن دانشگاه تهران در ۲۹ خرداد ۵۸ دیدیم، همه‌ی این‌ها در کنار هم پرچم شریعتی را بر دوش می‌کشند؟ و آخرالامر، چنین حزبی آیا غیر از این خواهد بود که خاستگاهی بشود برای جذب نیروی جریان‌های مختلف از راست تا چپ؟ (آن‌چنان‌که بعد از انقلاب این امر را آزمایش کردیم و دریافتیم که تنها فونکسیونی که نهضت ارشاد و شریعتی برای این انقلاب داشت، آزاد کردن نیرو، برای جذب آن‌ها، توسط فرصت‌طلبان غاصب از راه رسیده‌ی انقلاب بود).

۲۱. اگر معتقد به، تقدم پروسه‌ی تجانس تئوریک، قبل از پروسه‌ی تجانس عملی هستید، آیا این تقدم یک تقدم ارزشی است، یا یک تقدم زمانی؟ اگر تقدم پروسه‌ی تجانس تئوریک (در عرصه‌ی همگرائی‌ی پیروان جریان شریعتی) یک تقدم ارزشی است و نه یک تقدم زمانی، آیا ما می‌توانیم به موازات انجام پروسه‌ی تجانس تئوریک، برای این‌که گرفتار سکتاریسم (جدائی و بیگانه شدن از مردم) و ‏اندیویدآلیسم (فردیت و فردگرائی) و روشنفکرزدگی (ذهنیت‌گرائی) و... نشویم، پروسه‌ی تجانس عملی‌ی تکوین حزب پیروان شریعتی را هم از سر بگیریم؟

۲۲. در صورتی که تقدم "پروسه‌ی تجانس تئوریک" نسبت به "پروسه‌ی تجانس عملی" یک تقدم زمانی باشد، اولاً زمان انجام این پروسه‌ی تجانس تئوریک تا کی و تا کجا است؟ در ثانی، امر مجرد پروسه‌ی تجانس و همگرائی‌ی تئوریک و نظری خود باعث نمی‌گردد که همین آفت‏هائی که امروز گرفتار حرکت شریعتی شده، و در سال ۵۹ و ۶۰ گرفتار حرکت آرمان شد، دوباره گریبان ما را هم بگیرد؟ (یعنی آن‌چنان در عرصه‌ی تئوری و نظر و ذهنیت غرق بشویم که دیگر حرکت و عمل اجتماعی و... همه به فراموشی سپرده شود، چراکه، برای پروسه‌ی تجانس تئوریک، هرگز نمی‌توان حد یقفه‏ائی تعیین کرد).

۲۳. با چه مکانیزمی می‌توان پروسه‌ی عملی و نظری‌ی همگرائی و تجانس را به انجام رسانید؟ آیا تنها با یک سایت، تحت هر نامی، می‌توان توسط نظرخواهی و انتقال نظریات و دیدگاه‌های مختلف به انجام این هدف نائل آمد؟ یا این‌که، همگام و مقدم بر این‌ها، پروسه‌ی تجانس عملی باید در پراتیک اجتماعی در بستر اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی، در خاستگاه‌های اجتماعی‌ی آن، یعنی جنبش‌های مختلف دمکراتیک دانشجوئی و دانش‌آموزی و زنان و جنبش اجتماعی و جنبش سوسیالیستی‌ی طبقه‌ی کارگر ایران به انجام برسد؟

۲۴. آیا پروسه‌ی تجانس تئوریک و نظری‌ی اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی‌ی طرفداران و پیروان شریعتی با نظرخواهی در باب چند سوال (مثلا نام حزب چه باشد؟ یا حزب پیروان شریعتی یک حزب برنامه‏ائی است یا حزب ایدولوژیک؟ یا این‌که مثلاً حزب طرفداران شریعتی یک حزب طبقاتی یا حزب وراء طبقاتی؟ یا این‌که آیا حزب طرفداران شریعتی از فرد می‌گذرد یا از جنبش یا جریان‌ها؟ یا این‌که، آیا در حزب طرفداران شریعتی، معیار ارتقاء، رابطه است یا ضابطه؟ یا این‌که مثلاً اصلاً می‌توان با اندیشه و جریان‌های طرفدار شریعتی حزب ایجاد کرد یا نه؟) تمام می‌شود؟ یا این‌که، برعکس، برای انجام پروسه‌ی تجانس تئوریک، اولاً، مجبوریم تئوری خود را در باب تشکیل حزب و ساختار حزب و برنامه‌ی حزب و اساس‌نامه و مرام‌نامه و مانیفست حزبی تبیین نمائیم، و پس از تبیین این مبانی‌ی نظری است که ما می‌توانیم در باب سوال‌های فوق به نظردهی و نظرخواهی بپردازیم؟

۲۵. آیا با همین مبانی‌ی تئوریک خام و اولیه‏ائی که شریعتی در دو کنفرانس شیعه حزب تمام، آن هم در سال ۵۱، یعنی چهل سال پیش، مطرح کرده است ، ما می‌توانیم به تاسیس حزب بپردازیم؟ (اگر این مبانی‌ی تئوریک ساده و خام و اولیه، پتانسیل تکوین حزب را داشت، که تاکنون حداقل چند حزب از این جریان می‌جوشید؟ این‌که می‌بینیم که در طول چهل سال گذشته، نه تنها چند حزب، حتی یک نیم‌چه حزبی هم زائیده نشده، به خاطر همین خامی‌ی تئوری‌ی حزب در اندیشه‌ی شریعتی است، و علت آن هم این است که:

اولا) این دکترین در اواخر حیات ارشاد برای شریعتی حاصل شد.

ثانیا) یک نظریه و دکترین بود، نه یک تئوری تام و کامل.

ثالثا) شریعتی بعد از طرح این دکترین، به خاطر تعطیلی‌ی ارشاد، و دستگیری‌ی او، امکان و فرصت عملی و نظری پیدا نکرد تا به تکمیل و اعتلای آن بپردازد.

رابعا) متاسفانه بعد از شریعتی، به جز جریان آرمان، هیچ جریانی وظیفه و مسئولیت کار نظری و عملی بر روی این نظریه و دکترین را برای خود در طول چهل سال گذشته قائل نبوده است.

خامسا) خود جریان آرمان هم، به علت بحران کمرشکن سال ۵۹ و۶۰، و بگیر و ببند بعد از آن، تاکنون نتوانسته تجربیات چهل ساله گذشته‌ی خود را در عرصه‌ی اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی‌ی جریان شریعتی، به صورت تئوریک، تبیین و عرضه کند، و طبیعی است که بدون چراغ راه چهل ساله‌ی گذشته، هر زمانی که دوباره بخواهیم این پروسه را از صفر شروع بکنیم، به همان آفت‏هائی گرفتار خواهیم شد که قبلا آرمان گرفتار آن شد.

ادامه دارد


تاریخ انتشار : ۱ / مهر / ۱۳۹۰

منبع : سایت نشر مستضعفین / لینک از بین رفته است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
04_12_2011 . 00:04
#3
مبانی تئوری حزب در اندیشه ما ۲
نویسنده : یکی از نویسندگان نشر مستضعفین

موضوع : ـــــ

بخش دوم


سوال :

۲۶. آیا لازم نیست در مقدمه‌ی پروسه‌ی تجانس تئوریک پیروان شریعتی، برای تشکیل حزب، یک آسیب‌شناسی‌ی نظری و تئوریک از اندیشه‌ی شریعتی بشود؟ یعنی به این سوال فربه جواب بدهیم، که چرا نهضت شریعتی در طول چهل سال گذشته، چه در زمان حیات‌اش و چه بعد از ممات‌اش، به صورت یک نهضت فکری باقی مانده است؟ چرا تنها فونکسیون نهضت فکری‌ی شریعتی در طول چهل سال گذشته آزاد کردن نیرو بوده و بس؟ چرا جریان‌های پیرو شریعتی تا در عرصه‌ی یک پروسه‌ی تجانس عملی‌ی مجرد تصمیم به هم‌گرائی می‌گیرند، همه دنبال نام و نان و هویت و فرصت‌طلبی و نون به نرخ روز خوردن بوده، و از نمد افتاده برای خود کلاه دوخته‏اند، و همین امر باعث می‌گردد که در خاتمه، همان چهل تیکه، صد تیکه بشوند؟

۲۷. چرا افراد و جریان‌های پیرو شریعتی زود به اشباع نظری می‌رسند؟ و همین اشباع نظری باعث شده تا فقر تئوری خود را احساس نکنند؟ و در بیابان فقر تئوری، هر کس به اشباع فکری برسد، که حاصل‌اش، دنبال هویت و نان و نام برای خود رفتن است؟

۲۸. اگر ریشه‌ی تمامی‌ی آفت‌های‏ اندیشه‌ی شریعتی را در این بدانیم که:

اولاً) این اندیشه توسط یک فرد، شریعتی، تکوین پیدا کرده است، نه یک جریان.

ثانیاً) این اندیشه در طول عمر و حیات سیاسی‌ی یک فرد، شریعتی، تکوین پیدا کرده است، نه بالبداهه و دفعی حاصل شده.

ثالثاً) این اندیشه در طول حیات سیاسی‌ی یک فرد، شریعتی، دائماً خود را بازسازی و نوسازی کرده است.

رابعاً) در شرایط تاریخی‏ای این اندیشه تکوین پیدا کرده است، که تئوری‌ی مبارزه‌ی حاکم بر ایران و منطقه و جهان، تئوری‌ی مبارزه‌ی مسلحانه و مبارزه‌ی چریکی و ارتش خلقی بوده، نه مبارزه‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی. و تئوری‌های جهانی‌ی کلاسیک مبارزه‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی، در سطح همین دکترینی بوده، که شریعتی در شیعه یک حزب تمام مطرح کرده است.

خامساً) این‌چنین نبوده که از روز اول شریعتی خواسته باشد بر پایه‌ی یک مبارزه‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی حرکت بکند، و بعد در بستر پراتیک اجتماعی دست به جمع‌بندی تئوریک زده باشد، بلکه بالعکس، شریعتی در عرصه‌ی استراتژی و تاکتیک، تمامی‌ی کلیدهای رفته و نرفته را به بوته‌ی آزمایش کشید، تا در نهایت، به دکترین استراتژی‌ی اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی رسیده است. و اشکال بزرگ شریعتی هم این بود که نه در عرصه‌ی ایدئولوژیک، و نه در عرصه‌ی استراتژیک و تاکتیک، هر زمانی که به دستاوردهای جدیدی می‌رسید، گذشته‌ی خود را نگاه نمی‌کرد، و با شتاب به جلو می‌شتافت، و قطعاً، اگر شریعتی در هنگام دستاوردهای جدید تئوریک خود، در بستر استراتژی و تاکتیک و ایدئولوژی، اگر به گذشته‌ی خود نگاه می‌کرد، مجبور به جمع‌بندی‌ی نظری و عملی‌ی تئوریک می‌شد، که این می‌توانست به عنوان بزرگ‌ترین دستاورد برای آیندگان باشد.

شریعتی مردی بود که فقط به آینده می‌اندیشید. شریعتی مردی بود که معتقد به رفتن با سرعت بود. شریعتی مردی بود که معتقد به دویدن بود، نه گام زدن. شریعتی مردی بود که معتقد به نگاه به عقب نبود، و فقط جلو و آینده را می‌دید. شریعتی مردی بود که معتقد به قمار در مبارزه بود. شریعتی مردی بود که دریای اندیشه و تفکر، مانند باران بهاری، دائماً بر او در حال فرو ریختن بود. شریعتی مردی بود که نوآوری‌های ذهنی، فرصت گذشته‌نگری‌ی ‏اندیشه‌های خود را به او نمی‌داد. شریعتی مردی بود که در طرح اقیانوس نوآوری‌های نظری‌اش، پیوسته خود را در تنگنای زبان و زمان احساس می‌کرد. شریعتی مرد پرواز بود. شریعتی مرد نوآوری و نواندیشی بود. شریعتی مردی بود که هرگز یک اندیشه‌ی خود را دوبار تکرار نکرد، بلکه بالعکس، هر زمانی که مجبور به تکرار یک اندیشه می‌شد، آن‌چنان اقیانوس نوآوری‌ها بر او هجوم می‌آوردند، که دایره‌ی تکرار را بر او می‌بستند. شریعتی مردی بود که هرگز خود را مقید به دایره زمان و مکان نکرد، لذا این‌همه باعث گردید تا سفره‏ای تئوریکی برای آیندگان مهیا کند، که به وسعت تمام دریاها عمق و معنا داشته باشد، و به سوزندگی‌ی خورشید گرما‌آفرین باشد. شریعتی نه به ماضی وابسته بود و نه به حال، فقط مستقبل را می‌دید و پرواز. هرچه حرف زد، همه نوآوری بود، فکر نو، دید نو، راه نو، و هر نفس اندیشه نو. حال مسئولیت ما، در رابطه با این تئوری و این جریان و این حرکت، چیست؟ آیا اول باید این تئوری را بارور بکنیم، یا این‌که با همین تئوری دست به ساخت حزب بزنیم؟

۲۹. اگر بپذیریم که پس از تبیین و تدوین تئوری‌ی حزب، مهم‌ترین مؤلفه‌ی مورد نیاز، جهت تکوین حزب پیروان شریعتی، کادرهای تشکیلاتی می‌باشد، که به عنوان ستون خیمه‌ی یک حزب هستند، که بدون آن‌ها هرگز امکان قوام حزب وجود ندارد، این خلاء کادری را چگونه باید ترمیم کنیم؟ آیا وقت و زمان آن وجود دارد که دوباره مانند آرمان بر گردیم به سال‌های ۵۵ و ۵۶ و دست به تکوین کار درونی و کار برونی و... بزنیم؟ آیا بدون کادرهای حزبی‌ی همه‌جانبه اگر شروع به تکوین حزب بکنیم، این کار، بذرپاشی، به جای زمین مستعد، بر روی آب روان نیست؟ آیا می‌توانیم مانند آرمان در سال ۵۸ و ۵۹، هم پروسه‌ی تکمیل و تکوین تئوری‌ی خود را به انجام برسانیم، و هم اقدام به نیروپروری و کادرسازی بکنیم؟ آیا این کار دوباره ما را گرفتار همان بحران ۵۸ و ۵۹ آرمان نمی‌کند؟ آیا می‌توانیم با همین کادرهای خودرو و تصادفی و از صافی نگذشته و در بستر پراتیک عملی ذوب نشده کار را شروع بکنیم؟ آیا با این عمل، گرفتار جمعه بازار احزاب دوران مصدق و دهه بیست نمی‌شویم؟

۳۰. آن پراتیک عملی، که مانند حبل متین می‌بایست در شرایط فعلی به عنوان پراتیک حزب‌ساز جهت تکوین حزب طرفداران حرکت شریعتی استفاده کنیم، کدام است؟ آیا همین فعالیت سایتی می‌تواند فونکسیون آن پراتیک حبل متین را داشته باشد؟ آیا بهتر نیست این پراتیک سایتی، به پراتیک صدا و سیما، و روزنامه‌ی هر روز الکترونیکی اعتلا ببخشیم؟ آیا تا زمانی که در باب این پراتیک حبل متین حزبی فکری نشود، امکان تکوین حزب پیروان شریعتی وجود دارد؟

۳۱. در باب سازماندهی و تشکیلات حزب طرفداران شریعتی، آیا با توجه به شرایط و جو اختناق و سرکوبی که در داخل حکم‌فرما می‌باشد، آیا اصلاً صلاح است که این حزب در داخل دست به فعالیت تشکیلاتی‌ی حزبی بزند؟ و اگر این حزب در خارج خلاصه شود، آیا دوری و بیگانگی‌ی آن‌ها از داخل، باعث نمی‌گردد تا حزب به اراده‌گرائی‌های خانمان‌سوز دچار شود؟

۳۲. در خصوص نام حزب، آیا با توجه به این‌که نام هر حزبی معرف مسئولیت و رسالت‌های تاکتیکی و استراتژیکی‌ی مرامنامه‏ائی آن حزب می‌باشد، آیا گذاشتن نام‌ شریعتی بر این حزب باعث نمی‌شود که آن را در زندان هویت و شخصیت، نه برنامه و رسالت و مسئولیت، گرفتار کنیم؟

۳۳. اگر خاستگاه طبقاتی حزب را اجتماعی یا طبقاتی یا صنفی و... انتخاب کردیم، دومین سوال فربه‏ای که در این رابطه، در خصوص حزب طرفداران شریعتی، مطرح می‌شود، این‌ است که، تکیه‌گاه این حزب کدام نیروهای اجتماع می‌باشند، آیا آن‌چنان‌که شریعتی می‌گفت تکیه‌گاه این حزب مستضعفین، و مصداق مستضعفین در شرایط فعلی جامعه ما است؟ یا این‌که، نیروهای دیگری را به عنوان تکیه‌گاه طبقاتی باید انتخاب کنیم؟ چرا که پس از انتخاب تکیه‌گاه طبقاتی، موضوع دومی که در این رابطه مطرح می‌شود، حمایت حزبی از منافع آن تکیه‌گاه طبقاتی است چراکه هیچ حزبی بر پا نمی‌ماند، و دوام زمانی پیدا نمی‌کند، مگر این‌که، از منافع تکیه‌گاه طبقاتی‌ی خود حمایت کند. برای مثال، در حزب یقه‌سفیدها، که تکیه‌گاه طبقاتی‌اش طبقه‌ی بورژوازی می‌باشد، تا زمانی که، این حزب، از منافع طبقه‌ی بورژوازی‌ی کنکریتی که بر آن تکیه کرده، حمایت نکند، دوام و بقا نخواهد داشت، و به همین ترتیب، در خصوص یک حزبی که تکیه‌گاه طبقاتی‌اش یقه‌آبی‌های جامعه، یا طبقه‌ی کارگر آن جامعه می‌باشد، این قانون حکفرما می‌باشد. پس، سوال فربه در اینجا، این است که، تکیه‌گاه طبقاتی‌ی حزب پیروان شریعتی، کدام طبقه و گروه اجتماعی می‌باشد؟

۳۴. در خصوص شعار حزب پیروان شریعتی، سوال مهمی که در همین جا مطرح می‌شود، این‌ است که، با کدامین شعار این حزب می‌خواهد دارای حیات سیاسی بشود؟ چرا که، خونی که باعث قوام و دوام یک حزب می‌شود، شعار حزب است. اگر نهضت مصدق توانست دارای یک حیات تاریخی بشود، و بر دشمنان خارجی و داخلی پیروز شود، به خاطر شعار مصدق بود، که عبارت بود از: "ملی شدن صنعت نفت"، این شعار بود که مصدق را مصدق کرد، و برای نهضت مقاومت ملی شرایط مناسب اجتماعی به وجود آورد. اگر خمینی توانست در سال ۵۷ دارای هویت سیاسی و اجتماعی بشود، و بر جنبش اجتماعی مسلط گردد، به خاطر شعار او بود، که می‌گفت: "شاه باید برود". اگر ناصر بر جنبش جهان عرب و مصر رهبری کرد، به خاطر این بود که می‌گفت: "کانال سوئز باید ملی شود"، و " اسرائیل باید نابود گردد". بنابراین، تا زمانی که حزب پیروان شریعتی در این زمان نتوانند به یک شعار استراتژیک دست پیدا کنند، امکان تشکیل عملی‌ی حزب برای آن‌ها وجود ندارد.

آیا شعار استراتژیک این زمان جامعه‌ی ایران، "رهائی‌ی زن" شریعتی است؟

آیا شعار استراتژیک این زمان جامعه‌ی ایران، "اسلام منهای فقاهت" شریعتی است؟

آیا شعار استراتژیک این زمان جامعه‌ی ایران، که حول آن می‌توان نیرو آزاد کرد، و دست به تشکیل حزب پیروان شریعتی زد، "اسلام منهای حکومت" شریعتی است؟

آیا شعار استراتژیک این زمان جامعه‌ی ایران، "جامعه‌ی منهای سرمایه‌داری" شریعتی است؟

آیا شعار استراتژیک این زمان جامعه‌ی ایران، "سوسیال دمکراسی" شریعتی است؟

آیا شعار استراتژیک این زمان جامعه‌ی ایران، برای تشکیل حزب "اسلام منهای روحانیت" شریعتی است؟

آنچه باید به عنوان یک امر مسلم در این رابطه در نظر گرفت، این حقیقت است که با سبد شعاری یا شعار پکیجی امکان تشکیل حزب وجود ندارد. در میان تمامی شعارهای شریعتی، تنها یک شعار اوست که در این زمان از پتانسیل حزب‌سازی برخوردار می‌باشد، آن شعار کدام است؟ بزرگ‌ترین رسالت منادیان تکوین حزب طرفداران شریعتی، قبل از هر چیز، در این زمان، تعیین آن شعار استراتژیک است. در رابطه با این شعار استراتژیک است که مدعیان طرفداری از جریان شریعتی، به جامعه و جهان و تاریخ، ثابت می‌کنند که این اندیشه هنوز زنده است، و توان آن را دارد که به هدایت‌گری‌ی حرکت جامعه بپردازد. با این شعار است که امکان تشکیل حزب طرفداران شریعتی به وجود می‌آید.

۳۵. در خصوص حزب برنامه‏ای و حزب ایدئولوژیک، سوالی که در این رابطه مطرح می‌شود، این‌ است که، آیا اصلاً طرح این سوال درست می‌باشد؟ آیا اصلاً در جهان و در تاریخ تاکنون امکان به وجود آمدن یک حزب برنامه‏ائی، بدون تئوری و ایدئولوژی، و داشتن ایده و معنا و تئوری هر چند غلط، وجود داشته است؟ حتی در رابطه با حزب سبز که کارش دفاع از محیط زیست است؟ آیا تا زمانی که افرادی دارای آرمان اجتماعی و سیاسی و تاریخی نباشند، امکان حرکت و تلاش برای دست‌یابی به حزب برای آن‌ها وجود دارد؟ آن آبش‌خوری که به انسان و به جامعه و به حزب ایده می‌دهد، آیا غیر از ایدئولوژی است؟ آیا بدون ایده می‌توان افراد یا طبقه یا گروه اجتماعی را برای تکوین حزب بسیج کرد؟ آیا غیر از ایدئولوژی هیچ منبع دیگری می‌تواند به انسان و جامعه و حزب ایده بدهد، اگر هست آن منبع کدام است؟ پس اگر بپذیریم که کار ایدئولوژی تبیین و تعریف ایده برای فرد و جمع و حزب می‌باشد، و کار برنامه بستر‌سازی برای تحقق آن ایده‌ها می‌باشد، بنابراین، باید قبول کنیم که هیچ حزب بدون ایدئولوژی وجود ندارد. پس حزب شریعتی هم، در این رابطه، به همان اندازه که یک حزب ایدئولوژیکی می‌باشد، یک حزب برنامه‏ای نیز هست. چرا که این حزب از ایدئولوژی ایده و آرمان می‌گیرد، و از برنامه راه نیل به آرمان. البته فونکسیون ایدئولوژی در حزب طرفدار شریعتی، فونکسیون آرمان‌دهی و ایده‌دهی است، نه فونکسیون فرقه‌گرائی. هم‌چنین، برنامه در حزب شریعتی، راه نیل به ایده‌ها است. در اندیشه‌ی شریعتی، انسان بدون ایده، نه انسان برنامه‏ای است، و نه انسان حزبی. کار شریعتی، با عصای ایدئولوژی، پرورش انسان‌های آرمانی است، که همه‌ی آن‌ها، حتی چهره‌های پاسیف و منفی‌اش، تاریخ‌ساز شدن. چرا حاصل همه‌ی این شریعتی‌ستیزی‌های عبدالکریم سروش، شایگان، و... تربیت چهار فردی مثل اکبر گنجی و ابراهیم نبوی و... بیش‌تر نبوده است؟ اگر در عصر و زمان ما انسان آرمانی‌ی حرکت‌آفرین و جامعه‌ساز ساخته شده، فقط توسط اندیشه و ایدئولوژی‌ی شریعتی بوده است، و اگر در این زمان، انسان آرمانی، باز در این جامعه، در حال نفس کشیدن می‌باشد، فقط مولود اندیشه‌ی شریعتی است، وگرنه، مولوی‌گرائی سروش، همراه با شریعتی‌ستیزی او که نمی‌تواند انسان حزبی و سیاسی و آرمانی بسازد. در این زمان، با اندیشه‌ی شریعتی است که توان ساختن انسان آرمانی و حزبی وجود دارد، و لاغیر.

ادامه دارد


تاریخ انتشار : ۱ / آبان / ۱۳۹۰

منبع : سایت نشر مستضعفین / لینک از بین رفته است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
04_12_2011 . 00:20
#4
مبانی تئوری حزب در اندیشه ما ۳
نویسنده : یکی از نویسندگان نشر مستضعفین

موضوع : تشکیلات افقی حزبی یا تشکیلات عمودی حزبی؟

بخش سوم


چند سوال :

۱. جنبش پنج ساله‌ی ارشاد شریعتی، یک جنبش فرهنگی فکری بود، یا یک جنبش سیاسی و اجتماعی؟

۲. آیا ما می‌توانیم جنبش پنج ساله‌ی ارشاد شریعتی (۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱) را، در مقایسه با حیات ۲۸ ساله‌ی سیاسی‌ی شریعتی (۱۳۲۹ تا ۱۳۵۶)، به صورت مستقل و مکانیکی تبیین نمائیم؟

۳. چرا آنانی که حیات پنج ساله‌ی ارشاد شریعتی را به صورت یک امر مکانیکی و مستقل مطالعه می‌کنند، شریعتی را ضد تشکیلات و ضد نظم و ضد برنامه می‌دانند؟

۴. آیا شریعتی در حیات ۲۸ ساله‌ی سیاسی‌ی خود (۱۳۲۹ تا ۱۳۵۶) با نظم و تشکیلات سیاسی مخالف بود؟

۵. آیا آن‌چنان‌که جریان لیبرالیستی‌ی حرکت شریعتی می‌گویند، شریعتی در حرکت سیاسی‌ی خود نظم‌پذیر و تشکیلات‌پذیر نبوده است؟

۶. اگر حیات ۲۸ ساله‌ی سیاسی‌ی شریعتی را بر پایه‌ی موضوع تشکیلات و شریعتی بخواهیم تبیین نمائیم، آیا غیر از این است که سه فرآیند بزرگ تشکیلاتی در حیات شریعتی قابل تبیین است؟

الف) فرآیند تشکیلات جبهه‏ائی از سال ۱۳۲۹ تا سال ۱۳۳۹، که خود او در این رابطه در صفحه ۹ گفتگو‏های تنهائی چنین می‌گوید:

"... در سیکل دوم، در دانش‌سرای مقدماتی‌ی مشهد، ناگهان طوفانی برخاست، و من از جایگاه ساکت تنهایم کنده شدم، و داستان سیاست در زندگی‌ی من آغاز شد. داستانی که همه بزن بزن و بگیر بگیر و شلوغ پلوغ بود، و از این زمان بود که وارد دنیائی شدم که تمام عقیده و ایمان قلم و حماسه و هراس آزادی ، و عشق به آرمان مردم، خاطره‏هائی پر از خون و ننگ و نام و ترس و دلاوری و صداقت و دروغ و خیانت و فداکاری و شهادت بود..."

در این مرحله، آن‌چنان‌که خود شریعتی در جای دیگری تبیین می‌نماید، استراتژی‌ی شریعتی و ایدئولوژی‌اش در این چارچوب قرار داشت که: "رهبرم علی، و پیشوایم مصدق بود، مرد آزاد، مردی که ۷۰ سال برای آزادی نالید". و بدین ترتیب بود که او در سال ۱۳۳۲ رسما به عضویت نهضت مقاومت ملی ایران در آمد، و حیات تشکیلاتی‌ی جبهه‏ای‌ی خود را شروع کرد، و در این رابطه بود که در سال ۱۳۳۶ به همراه ۱۶ نفر از اعضای نهضت مقاومت ملی مشهد دستگیر شد، و شریعتی نخستین فرآیند زندان سیاسی خود را آزمایش کرد، که این مرحله تا سال ۱۳۳۹ در فرانسه ادامه داشت، که با اعلام بیانیه‌ی زیر توسط او، در نشریه‌ی ایران آزاد در پاریس، که خود او سردبیرش بود، جدائی‌ی خود از فرآیند تشکیلات جبهه‏ای‌اش را در پاریس اعلام کرد، و بعد از آن، فرآیند دوم تشکیلاتی‌ی خود را، که فرآیند تشکیلاتی‌ی ارتش خلقی بود، از سرگرفت. متن بیانیه‌ی او، در جدائی از فرآیند تشکیلات جبهه‏ای، عبارت بود از:

"... من، از این جبهه‌ی ملی‌ی بی‌ در و پیکر و مملو از آدم‏های رنگارنگ، که غالباً صداقت و راستی، به آن معنا که من در تمام دوستان هم‌فکر خود می‌دیده‌ام و می‌بینم، و در آنان کم است، به ستوه آمده‌ام. من این استعدادها را ندارم. من در یک محیط مذهبی، به معنای واقعی و صاف‌اش، بزرگ شده‌ام، و در جریان سیاسی، از همان آغاز، در محیطی پا گذاشته‌ام که، همان آسمان و فضا و هوای خانه و خانواده‌ام در آن حس می‌شد، و یکپارچگی و صداقت و ایمان و فروتنی و فداکاری و شرافت‌مندی تار و پود جمعیت ما بود. حال اعصابم قدرت تحمل این همه کشمکش‏های بچگانه را ندارد، و از این نظر سخت ضعیف بار آمده‌ام..."

ب) در فرآیند تشکیلات ارتش خلقی، شریعتی در سال ۱۳۳۹، در فرانسه، رسماً به سازمان آزادی‌بخش الجزایر پیوست، که در این رابطه به علت شرکت در تظاهراتی که به مناسبت قتل پاتریس لومومبا در پاریس برپا گردید، دستگیر شد، و به زندان افتاد. در این فرآیند، شریعتی کاملاً، هم در سطح منطقه و هم در سطح جهانی، به "استراتژی‌ی ارتش خلقی" اعتقاد دارد، به‌طوری‌که، خود او، در این رابطه می‌گوید:

"... ما، در این مرحله، به دو دسته از خودگذشتگی احتیاج داریم. دسته اول، آنانی که باید بلافاصله آمادگی‌ی خود را برای آموزش مسلحانه، همراه با ترک تحصیل و هجرت از اروپا و رفتن به مرکزی که محل آموزش کادر انقلابی خواهد بود، اعلام کنند، و دسته دوم ، آنانی هستند که باید در اروپا و آمریکا برای حفظ تماس با سایر افراد باقی بمانند..."

گرچه رسوبات ذهنی‌ی فرآیند ارتش خلقی تا پایان عمر، حتی در مرحله‌ی فرآیند حزبی، بعد از تعطیلی ارشاد و بعد از آزادی از زندان، قبل از هجرت دوم در سال ۵۶ به اروپا، آن‌چنان‌که در داستان حسن و محبوبه دیدیم، را همراه داشت، که اوج این ذهنیات، در شعاری که شریعتی در روز عاشورا سال ۵۱ در سخنرانی‌ی پس از شهادت اعلام کرد، مشهود است:

"... شهادت دعوتی است به همه‌ی عصرها، و به همه‌ی نسل‌ها، که اگر می‌توانی بمیران، و اگر نمی‌توانی بمیر..." مجموعه آثار ۱۹ / حسین وارث آدم / ص ۱۹۵

ج) فرآیند تشکیلات حزبی در سفری که شریعتی در تابستان ۴۱ جهت شرکت در مراسم درگذشت مادرش به ایران داشت، با توجه به فضای باز سیاسی‌ی دوران کندی ایران و تغییراتی که نسبت به فضای بعد از کودتای مرداد ۲۸ توسط رفرم تحمیلی‌ی کندی در ایران حاصل شده بود، این امر باعث گردید که شریعتی پس از بازگشت از ایران، در استراتژی‌ی دوم، یا همان استراتژی‌ی ارتش خلقی خود، تجدید نظر بکند، که خود او در این رابطه چنین می‌گوید:

"... اواخر اقامتم در اروپا با تجدید نظر‏های اساسی که در همه مشغولیت‌هایم و عقایدم و تصمیماتم و جهت‌گیری و موضع‌گیری اجتماعی و فلسفی و مذهبی‌ام کردم به این مسیر فکری که شما الان می‌بینید افتادم..." مجموعه آثار جلد ۱۷ / اسلام‌شناسی ۲ / صفحه ۱۵۲

و بدین ترتیب بود که جنین "تشکیلات حزبی" در رحم "استراتژی ارتش خلقی"ی شریعتی شروع به شکل گرفتن کرد. اما نکته‏ای که در این رابطه حائز اهمیت می‌باشد، این است که، فرآیند سوم استراتژی شریعتی، برعکس فرآیند اول و دوم، صورت دفعی نداشت، بلکه صورت پروسه‏ای و تدریجی داشت، که از سال ۴۲ تا پایان عمر او در انگلستان، یعنی در سال ۵۶، شریعتی در حال معماری‌ی این فرآیند حزبی بود، و آن‌چنان‌که فوقاً به آن اشاره رفت، حرکت شریعتی در این مرحله صورت ساده و مستقیم و یک طرفه نداشته، بلکه بالعکس، صورت مارپیچی و زیگزاگی داشت، و گاهاً فلش‌بک‏هائی ذهنی و نظری به فرآیند‏های قبلی خود هم داشته است. ولی، با همه‌ی این احوال، تغییرات مبنایی که در آن سفر مرگ مادرش در اصول محوری‌ی استراتژی‌اش ایجاد شد، و توسط آن شریعتی را آبستن تولد فرآیند سوم استراتژی‌ی حزبی‌اش کرد، از زبان خود او عبارتند از:

اعتقاد مطلق به تکیه بر آگاهی توده‌ها به عنوان موتور و نیروی محرکه‌ی استراتژی‌ی حزبی:

"... تا مردم به آگاهی نرسیده‌اند، و خود صاحب شخصیت انسانی و تشخیص طبقاتی و اجتماعی‌ی روشنی نشده‏اند، و از مرحله‌ی تقلید و تبعیت از شخصیت‏های مذهبی و علمی‌ی خود، که جنبه‌ی فتوایی و مقتدایی دارند، به مرحله‌ای از رشد اجتماعی و سیاسی ارتقاء نیافته‏اند (نباید دست به تشکیل حزب بزنیم)..." مجموعه آثار ۴ / بازگشت / ص ۹۴

مردم و جنبش‌‏های اجتماعی و سیاسی و دموکراتیک موضوع حزب و تشکیلات حزب می‌باشند نه چریک و ارتش خلقی و روشنفکران منفک از توده‌ها “. مجموعه آثار جلد ۴. صفحه ۴۸ “مردم موضوع اصلی کار اجتماعی پیشگامان حزب می‌باشد “.”

آبشخور‏های تکوین حزب سازمانگر، جنبش‌‏های مردمی می‌باشند (نه نیرو‏های منفرد پیشگام) که این جنبش‏های مردمی زمانی شکل می‌گیرند که: مجموعه آثار جلد ۱۸. صفحه ۱۴۶ و ۱۴۷ “وقتی دیالکتیک جامعه به حرکت در می‌آید و جامعه را در مسیر تاریخ به حرکت می‌اندازد که این دیالکتیک وارد خودآگاهی و وجدان جامعه بشود یعنی دیالکتیک از بستر جامعه به درون خودآگاهی توده‌ها برود در آن صورت جامعه به حرکت در می‌آید و جنبش‌‏های مختلف اجتماعی اعتلا پیدا می‌کنند”.

استراتژی حزبی برعکس استراتژی ارتش خلقی باید برای تحول توده‌ها و تکوین جنبش‌‏های چهار‌گانه دموکراتیک، اجتماعی، سیاسی و سوسیالیستی ابتدا با یک تحول فرهنگی و نظری و دینی و فکری در جامعه آغاز بکند. مجموعه آثار جلد ۲. صفحه ۱۶۷ “برای ایجاد تحول و حرکت در یک جامعه بیش از هر چیز مستلزم یک تحول ذهنی و فرهنگی و فکری و تحول در بینش و شیوه تفکر آن جامعه است که بدون انجام این تحول امکان حرکت در آن جامعه نیست”. باز در همین رابطه در مجموعه آثار جلد ۱. صفحه ۹۸ می‌گوید: “این رسالت بزرگ پیامبرانه را پیشگام راستین و مسئول و بزرگ اندیش نه با تفنگ و نارنجک و نه با متنینگ و داد و قال و نه با سیاست بازی‏های رایج و سطحی و نه با انقلاب‌ها و تغییر رژیم‌ها و عوض کردن آدم‌ها و خلق ماجراها و حادثه‌ها و... به نتیجه می‌رسد در یک کلمه تنها با کاری پیامبرگونه در میان قوم و عصر و نسل خود: ابلاغ و سلاحش کلمه”.

زمانی حرکت و تحول در یک جامعه به‌وجود می‌آید که آن جامعه عادت به تفکر کردن بکند و تا زمانیکه در یک جامعه، دیگران برای مردم آن جامعه فکر می‌کنند امکان تحول و حرکت و جنبش و تشکیل حزب وجود ندارد. مجموعه آثار جلد ۱۸. صفحه ۴ “عادت کردن به تفکر بزرگ‌ترین نیاز جامعه است. برای این‌که وقتی هر کار اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و مذهبی و اعتقادی و اخلاقی ارزش دارد و جامعه را بحرکت و تغییر وادار می‌کند که آن ملت را وادار به تفکر کردن بکند و اندیشیدن را به مردم بیاموزد”؛ و باز در همین رابطه در مجموعه آثار جلد ۴ می‌گوید: “بنابراین رسالت پیشگام در یک کلمه عبارت است از وارد کردن واقعیت‏های ناهنجار موجود در بطن جامعه و زمان به احساس و آگاهی توده‌ها. ژان ژاک روسو می‌گوید برای مردم راه نشان ندهید و تعیین تکلیف نکنید فقط به آن‌ها بینائی ببخشید خود راه‌ها را به درستی خواهند یافت و تکلیفشان را خواهند شناخت”.

از نظر شریعتی مانند استراتژی اقبال لاهوری مرحله اول استراتژی حزبی "یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ" توسط تغییر در اندیشیدن و تغییر در تفکر و فرهنگ و دین توده‌ها می‌باشد، که با انجام این تحول فکری و فرهنگی شرایط برای مرحله دوم استراتژی که "یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ" می‌باشد، آن‌چنان‌که علامه اقبال لاهوری ترسیم کرده بود آماده می‌شود. مجموعه آثار جلد پنجم ـ صفحه ۱۶۴ “تکیه گاه اصلی استراتژی اقبال دگرگونی ذهنی ـ روانی و وجدانی و انسانی ملتش بود (یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ) چراکه آنهائی که عمل اجتماعی را تنها در اشکال عمل بدنی یا عمل سیاسی منحصر نمی‌بینند، می‌توانند عمیقاً درک کنند که اساسی‌ترین عمل روشنفکر مسئول جامعه در مرحله اول همین دگرگونی فرهنگی می‌باشد”.

بدون یک تحول فرهنگی (که این تحول فرهنگی در یک جامعه دینی مانند ایران از کانال تحول در دین می‌گذرد و بدون تحول در دین در ایران نمی‌توانیم هرگز تحول فرهنگی ایجاد کنیم. چراکه آن‌چنان‌که هگل می‌گوید در یک جامعه دینی هم سعادتش و هم شقاوتش از کانال دین می‌گذرد و دین در آن جامعه بزرگ‌ترین و مشکل‌ترین کار نقد دینی می‌باشد) و بدون یک نهضت فکری در یک جامعه هرگز نمی‌توان در آن جامعه اقدام به تاسیس حزب کرد. چراکه تا زمانیکه در یک جامعه جنبش‌‏های چهارگانه به حرکت در نیایند تشکیل حزب آن هم در صورت عمودی آن یک بوروکراسی خشک می‌باشد. مجموعه آثار جلد ۱۰ “اگر ما اسلام را نجات ندهیم و فقط مسلمین را نجات دهیم یعنی فقط آزاد‌سازی سیاسی ـ اجتماعی بکنیم ولی نقد سنت نکنیم سنت دوباره می‌آید خودش را باز تولید می‌کند چه سنت استبدادی و چه سنت واپسگرای مذهبی”. مجموعه آثار جلد ۱۶. صفحه ۲۰۱ “نهضت فکری و فرهنگی در یک جامعه به علت این‌که باعث یافتن جهت و هدف مشترک در آن جامعه می‌شود معجزه می‌کند. یک جامعه راکد را نمی‌توان با نصیحت و موضوع انشاء و اخلاق و موعظه معمولی پدر و مادر تغییر داد بلکه تنها با یک تحول فرهنگی و تحول در فکر و آگاهی مردم آن جامعه است که باعث می‌گردد تا مردم آن جامعه هدف مشترکی پیدا کنند و عادت به اندیشیدن کنند و جهت تحول و تغییر اجتماعی و سیاسی و اقتصادی به حرکت درآیند”؛ و باز در همین رابطه در مجموعه آثار جلد ۲۰ ـ صفحه ۵۲۵ می‌گوید: “من هیچوقت دستپاچه نیستم که زودتر به نتیجه برسم فقط مضطرب هستم که مبادا راه رسیدن به نتیجه را درست انتخاب نکرده باشم”.

برای سازماندهی حرکت توده‌ها در عرصه جنبش‌‏های چهارگانه (سیاسی، اجتماعی، دموکراتیک و سوسیالیستی) در بستر استراتژی اقدام عملی سازمان ‏گرایانه حزبی باید با یک مکانیزم تشکیلاتی دو مؤلفه‏ائی عمل نمائیم:

اول) تشکیلات عمودی
دوم) تشکیلات افقی

مکانیزم تشکیلات عمودی حزبی که همان تشکیلات حزبی متعارف در دیسکورس سوسیالیست‌ها و لیبرالیست‏های غربی می‌باشد بر پایه اصول هشت‌گانه تحقق اصل رهبریت جمعی در تشکیلات حزب می‌باشد:

۱. انتخابی بودن اعضای مرکزیت و شورا‏های تصمیم‌گیری در تشکیلات از پائین تا بالا

۲. اجرای اصل گزارش دهی و گزارش‌گیری در تمامی سطوح تشکیلات حزب

۳. مسئولیت فردی هر یک از اعضاء و کادرها در هر مرحله تشکیلاتی که باشند

۴. تابعیت اقلیت از اکثریت در تصمیمات حزبی

۵. آموزش همگانی در سطح حزب از پائین تا بالا

۶. حاکمیت نظم واحد و همگانی بر کل تشکیلات حزب از پائین تا بالا

۷. اجرای اصل انتقاد و انتقاد از خود در کل تشکیلات حزب به صورت مستمر

۸. تقسیم کار در کل تشکیلات حزبی).


علی‌هذا فقط در مرحله اول حرکت حزبی که مرحله سازماندهی نیرو‏های پیشگام می‌باشد تشکیلات عمودی دارای کاربرد و فونکسیون می‌باشد، و در مرحله سازماندهی مردم و جنبش‌‏های چهارگانه دمکراتیک، سوسیالیستی، اجتماعی و سیاسی هرگز نباید توسط همین تشکیلات عمودی پیشگام اقدام به سازماندهی حرکت آن‌ها کرد. چراکه گرفتار همان مصیبتی می‌شویم که در صد سال گذشته جریان‏های سیاسی ایران در شاخه ‏های مختلف مارکسیستی و ملی و مذهبی گرفتار آن شده‌اند و آن این بود که این جریان‌ها کوشیدند توسط تشکیلات عمودی پیشگام، مردم را هم سازماندهی کنند و همین عامل شکست حرکت تمامی احزاب یک صد ساله گذشته ایران شد و دلیل آن هم این بود که سازماندهی توده‌ها خارج از بستر زندگی و کار و کارخانه و مزرعه و اداره و مدرسه و دانشگاه و... توسط تشکیلات عمودی باعث می‌گردد تا اولاً پیوند آن‌ها با تشکیلات مادر که همان تشکیلات پیشگام می‌باشد به صورت فردی و هسته‏ائی در آید. در ثانی فعالیت حزبی آن‌ها در تشکیلات عمودی به صورت ذهنی و سکتاریستی در آید. اما در تشکیلات افقی از آنجائیکه سازماندهی بر پایه اقدام عملی سازمان‏گرایانه حزبی توسط شیوه دموکراتیک بدون رهبری متمرکز می‌باشد باعث می‌شود تا، اولاً برعکس تشکیلات عمودی حزبی که پیوند پیشگام با تشکیلات صورت فردی دارد در اینجا به صورت جمعی انجام گیرد، در ثانی در تشکیلات افقی بر عکس تشکیلات عمودی (که آبشخور جذب نیروها بستر‏های ذهنی و نظری و فکری بود) در تشکیلات افقی آبشخور انجام سازماندهی جنبش‌‏های چهارگانه سیاسی، اجتماعی، دمکراتیک و سوسیالیست بشود. که این امر باعث می‌گردد تا در تشکیلات افقی سازماندهی در بستر حرکت و زندگی و کار و کارخانه و مزرعه و اداره و دانشگاه و مدرسه و... افراد انجام گیرد و دیگر لازم نباشد تا ما بر پایه سازماندهی عمودی بخواهیم افراد را اولاً منفرد از کار و کارخانه و مدرسه و مزرعه و دانشگاه بکنیم. در ثانی در محیط ذهنی و نظری منفک از محیط کارشان به پرورش آن‌ها بپردازیم. همان فاکتورهائی که در سال ۵۹ و ۶۰ باعث ایجاد بحران فراگیر در تشکیلات نشر مستضعفین گردید. چراکه از سال ۵۵ تا ۶۰ ما فکر می‌کردیم که می‌توانیم توسط تشکیلات عمودی حزبی به سازماندهی حزبی نیرو‏های اجتماعی بپردازیم و بر پایه این نگرش بود که نیروهائی که در آن سال‌ها اعم از دانشجو و دانش آموز و کارگر و کارمند جذب نشر مستضعفین می‌شدند آن‌ها را از بستر زندگی‌شان که کارخانه و مزرعه و دانشگاه و مدرسه و اداره بود جدا می‌کردیم و به صورت حرفه‏ائی نه آماتور در خدمت تشکیلات نشر مستضعفین در می‌آوردیم و سپس بر پایه تعلیمات نظری و ذهنی سعی می‌کردیم به آن‌ها آموزش بدهیم. که این امر باعث گردید تا نیرو‏های نشر مستضعفین پس از مدتی از نظر مغزی و ذهنی و نظری بزرگ بشوند اما از نظر عملی بسیار ضعیف. به‌طوری‌که حتی ساده‌ترین مهره تشکیلاتی نشر مستضعفین در آن سال‌ها و در زندان توانائی برخورد با غامض‌ترین مسائل فکری و نظری را داشتند و بر پایه همین ایمان نظری هم تا آخر مقاومت کردند ولی همین افراد در عرصه واقعیت اجتماعی توانائی سازماندهی یک کارخانه یا اداره یا مدرسه یا دانشگاهی که خودشان در آنجا کار می‌کردند یا درس می‌خواندند را نداشتند، طبیعی بود (که حاصل چنین محصولی در تشکیلات نشر مستضعفین در سال‏های ۵۹ و ۶۰ که جامعه رفته رفته با بستن تمامی چشمه ‏های دمکراتیک به جا مانده از انقلاب ضد استبدادی ۲۲ بهمن ۵۷ توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم امکان فعالیت نظری و فکری و فرهنگی به هیچ تشکیلاتی نمی‌داد و تنها جریان‏هائی می‌توانستند به تحول فرهنگی در جامعه ادامه دهند که دارای تشکیلات اجتماعی گسترده بودند)؛ و از آنجائیکه تشکیلات نشر مستضعفین فاقد این ویژگی بود، لذا گرفتار بحران فراگیر تشکیلاتی شد و در این رابطه بود که نخستین اصل بحران‌سازی که پس از جمع‌بندی بحران ۵۹. ۶۰ نشر مستضعفین به آن دست پیدا کردیم همین عدم تفکیک تشکیلات عمودی و تشکیلات افقی در استراتژی اقدام عملی سازمان‏گرایانه حزبی نشر مستضعفین در سال‏های ۵۵ تا ۶۰ بود؛ لذا مطابق این اصل معتقد شدیم که تشکیلات عمودی تنها در فرآیند سازماندهی پیشگام دارای فونکسیون می‌باشد و در عرصه جنبش، جامعه و مردم، تشکیلات عمودی دارای هیچگونه فونکسیونی عملی (جز تشکیل یک بوروکراسی بزرگ آن‌چنان‌که در احزاب لنینیستی کشور‏های سوسیالیستی و احزاب لیبرالیستی در کشور‏‏های سرمایه‌داری جاری و ساری می‌باشد) نیست. از آن زمان بود که به این حقیقت بزرگ دست پیدا کردیم که هر جریانی که بخواهد بر پایه استراتژی اقدام عملی سازمان‏گرایانه حزبی در بستر اندیشه شریعتی حرکت کند، حتماً باید در بستر تشکیلات و سازماندهی دو مولفه‏ائی عمل کند یعنی از یک طرف توسط تشکیلات عمودی به سازماندهی پیشگام بپردازد و از طرف دیگر توسط تشکیلات افقی (با پشتیبانی تدارکاتی همین تشکیلات عمودی پیشگام) به سازماندهی نیرو‏های اجتماعی در همان عرصه زندگی و کار و تحصیلشان اقدام نماید. چراکه به این اصل ایمان پیدا کردیم که پیشگامی که نتواند در محل کار و تحصیل و زندگی اجتماعی خود دست به سازماندهی و مدیریت و هدایتگری بزند، دروغ می‌گوید که می‌تواند در عرصه‏های دیگر هدایتگری کند. در همین رابطه است که شریعتی در مجموعه آثار جلد ۱. صفحه ۲۱۳ می‌گوید: “نمی‌خواهم به صورت کلاسیک در یک نهضت دو مرحله کار فکری و کار اجتماعی را از هم تفکیک بکنم این دو به هم در آمیخته‌اند و این آمیختگی از مشخصات بینش اسلامی است. اما می‌خواهم بگویم تکیه گاه‌ها فرق می‌کند و نباید فراموش بکنیم که دوران بیست و سه ساله بعثت به دو دوران سیزده و ده ساله تقسیم شده است”؛ و باز در همین رابطه در مجموعه آثار جلد ۷. صفحه ۲۴ می‌گوید: “فکر و عمل دو مرحله پشت سر هم هستند و مقدم و موخر نیست و میان این دو رابطه علیت یک جانبه بر قرار نیست بلکه میان این دو رابطه علیت متقابل و دو جانبه‏ائی وجود دارد که به‌طور مداوم در تاثیر و تاثر از یکدیگرند و چنان‌که یکی از برجسته‌ترین متفکران اجتماعی قرن ما بیان کرده است میان عقیده و عمل یک رابطه دیالکتیکی وجود دارد”؛ و باز در همین رابطه در مجموعه آثار جلد ۱۶. صفحه ۲۰۰ دست به این تفکیک سازماندهی ذومراتب عمودی و افقی می‌زند “برای شروع مبارزه اصیل و حزبی باید حتماً از مردم آغاز بکنیم اما برای انجام این مقصود باید از نسل جوان و روشنفکران به معنای کامل کلمه چشم امید داشت، چراکه اینان (اگر بر پایه تشکیلات عمودی) عقیده و ایمان پیدا کنند پاکباخته خواهند شد و با سرعت به عناصر فعال (جهت انجام تشکیلات افقی) بدل می‌شوند.”

ادامه دارد


تاریخ انتشار : ۱ / آذر / ۱۳۹۰

منبع : سایت نشر مستضعفین / لینک از بین رفته است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : ۰ بار / شروین
.
12_01_2012 . 02:48
#5
مبانی تئوری حزب در اندیشه ما ۴
نویسنده : یکی از نویسندگان نشر مستضعفین

موضوع : تشکیلات افقی حزبی یا تشکیلات عمودی حزبی؟

بخش چهارم


در تشکیلات اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی، بر پایه‌ی استراتژی‌ی حزبی‌ی شریعتی، هدف پیشگام مستضعفین تشکیل حزب سیاسی مانند احزاب قدرت‌طلب عمودی‌ی متعارف جهان، در شکل سوسیالیستی‌ی دولتی و لیبرالیستی‌ی آن نیست، بلکه بالعکس، هدف از تشکیلات و سازماندهی‌ی حزبی در این جریان، پیگیر کردن جنبش‌های چهارگانه‌ی اجتماعی، سوسیالیستی، دموکراتیک، و سیاسی می‌باشد. توضیح آن‌که، یکی از آفت‌های بزرگ جنبش‌های صد ساله‌ی ایران، عدم استمرار و پی‌گیر بودن و مقطعی بودن آن‌ها می‌باشد، و به همین دلیل، این جنبش‌ها به سبب این‌که دارای یک دید استراتژیک کوتاه‌مدت بودند، و نظرگاه تاکتیکی‌ی خود را استراتژیک می‌کردند، درنتیجه، این امر باعث می‌شد تا به سرعت حرکت آن‌ها از صورت غیر آنتاگونیستی به سمت آنتاگونیستی استحاله گردد، و همین آنتاگونیستی شدن حرکت آن‌ها، علاوه بر این‌که شرایط را برای سرکوب قهرآمیز توسط رژیم‌های غاصب توتالیتر صد سال گذشته ایران فراهم کرده است، به علت فقدان سازماندهی‌ی تشکیلاتی، و نیاز حیاتی‌ی مبارزه‌ی آنتاگونیستی به سازماندهی و تشکیلات، این امر باعث گشته تا امکان استمرار مبارزه برای این جنبش‌ها ممکن نگردد، و این جنبش‌ها در نطفه خفه شوند. البته صحت و سقم این نظریه را می‌توانیم در رابطه با آخرین جنبش مردم ایران، جنبش اجتماعی‌ی خرداد ۸۸ به بوته آزمایش بگذاریم، تا این واقعیت روشن گردد که، مهم‌ترین عاملی که بسترساز سرکوب قهرآمیز جنبش اجتماعی‌ی خرداد ۸۸ توسط رژیم مطلقه‌ی فقاهتی‌ی حاکم بر ایران گردید، علاوه بر سفاکی‌های ضد انسانی‌ی رژیم مطلقه‌ی فقاهتی‌ی حاکم بر ایران، عدم تشکیلات و سازماندهی‌ی جنبش در اشکال اجتماعی، سوسیالیستی، دموکراتیک، و سیاسی‌ی آن بود. اگر جنبش اجتماعی‌ی ایران در سال ۸۸ دارای سازماندهی‌ی افقی می‌بود، و اگر جنبش دموکراتیک ایران در سال ۸۸ دارای تشکیلات و سازماندهی‌ی همگانی می‌بود، و اگر جنبش کارگری یا سوسیالیستی‌ی ایران در سال ۸۸ دارای حداقل تشکیلات صنفی و سیاسی می‌بود، قطعاً شرایط امروز تاریخ ما غیر از این می‌بود که امروز شاهد آن هستیم.

بنابراین، هدف پیشگام مستضعفین ایران، در عرصه‌ی تشکیلات عمودی، بر پایه‌ی استراتژی اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی، جهت انجام تشکیلات افقی در بستر جنبش‌های چهارگانه، تشکیل یک حزب سیاسی‌ی عمودی در کنار دیگر احزاب سیاسی‌ی ایران نیست. بلکه، مقصود و هدف، فراهم کردن زمینه جهت استمرار جنبش‌های چهارگانه‌ی ایران می‌باشد، و لذا در این رابطه است که، تشکیلات عمودی‌ی پیشگام مستضعفین ایران می‌کوشد تا توسط سازماندهی‌ی غیر هرمی، و افقی، به وسیله‌ی شیوه‌های کنکریت و دموکراتیک، اولاً، میان خود شاخه‌های جنبش مردم ایران، انسجام و تشکیلات ایجاد کند. در ثانی، بین خود شاخه‌های چهارگانه‌ی جنبش ایران پیوند ارگانیک و جهت‌دار و هدف‌مند برقرار سازد.

در همین رابطه است که شریعتی در مجموعه آثار جلد ۲۰ / صفحه ۴۹۸ می‌گوید:

"... در راه‌حل‌های اجتماعی(در عرصه‌ی استراتژی‌ی اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی)، نباید به "کوتاه‌ترین" راه‌حل اندیشید، بلکه، باید به "درست‌ترین" راه فکر کرد. همه‌ی این روشنفکرها، به خاطر این به هیچ نتیجه‌ائی نرسیده‌اند، که می‌خواسته‌اند چند تا راه کشف کنند، و بعد هم به نتیجه برسند، و وقتی می‌دیدند که به نتیجه نمی‌رسند، مایوس می‌شدند، و می‌رفتند شعر نو می‌گفتند. می‌گویند: هیجده سال پیش چند دفعه در خیابان جیغ و داد کردیم، دیدیم فایده‌ای ندارد، مایوس شدیم! ما حق نداریم مایوس بشویم.

یکی می‌گفت: اگر کسی برای مسائل اجتماعی کوتاه‌ترین فاصله را انتخاب بکند، آدم ناآگاهی است. یکی پرسیده بود: آقا! این‌که قضیه‌ی حمار است، اگر ما الاغی را روی نقطه A از مثلث ABC رها کنیم، این(الاغ) مستقیماً به B می‌رود، و نمی‌رود به C، و بعد به B. و او جواب داده بود که: برای همین است که می‌گویند قضیه‌ی حمار.

مسئله این است که، ما باید به درست‌ترین راه توجه کنیم، یعنی یک راه وجود دارد که ما را به نقطه B می‌رساند، منطقی‌ترین راهی که ما را به نقطه‌ی B هدایت می‌کند، باید آن راه را انتخاب کنیم. ما می‌خواهیم چکار بکنیم؟ اگر می‌خواهیم کارهای سطحی انجام بدهیم، کارهائی که هزار مرتبه انجام شده است، و دو مرتبه برگشته‌ایم به نقطه‌ی اول..."

و باز در همین رابطه در مجموعه آثار جلد ۲۰ / صفحه ۵۰۰ می‌گوید:

"... من ترجیح می‌دهم دو نسل و حتی سه نسل کار بکنیم و بعد به نتیجه برسیم اما اگر به جای سه نسل کار کردن بخواهیم در عرض ۱۰ سال به نتیجه برسیم باز بعد از ۱۰ سال بر می‌گردیم به ۱۰۰ سال عقب‌تر. همیشه یک تجربه عجیب در تمام افریقا و آسیا شده کسانی که به سرعت به نتیجه رسیده‌اند بعد از پیروزی امتیازات قبل از پیروزی‌شان را هم از دست داده‌اند. من همه تحولات زودرس اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را نفی می‌کنم..."


ماحصل آنچه تاکنون گفتیم اینکه:

۱. استراتژی‌ی اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی، محصولِ فرآیند سوم حرکت تشکیلاتی‌ی شریعتی می‌باشد، که فرآیندهای قبل از آن عبارت است از: فرآیند جبهه‌ائی، و فرآیند ارتش خلقی.

۲. برعکس آنچه جریان لیبرالیستی‌ی اندیشه‌ی شریعتی تبلیغ می‌کند، شریعتی در طول حیات ۲۸ ساله‌ی سیاسی‌ی خود (۲۹ تا ۵۶)، پیوسته در عرصه‌ی مبارزه‌ی تشکیلاتی فعالیت می‌کرده، و پیوسته معتقد به تشکیلات و سازماندهی در مبارزه بوده است، و تنها، استراتژی و نوع مبارزه‌ی او بوده است که تغییر می‌کرده است.

۳. در فرآیند سوم، یا فرآیند حزبی، هم، شریعتی معتقد به مبارزه‌ی تشکیلاتی و سازماندهی بوده است.

۴. در هیچ فصلی از زندگی‌ی ۲۸ ساله‌ی شریعتی، حتی یک لحظه هم یافت نمی‌شود که شریعتی منافع جامعه را در پای منافع فرد خودش قربانی کرده باشد.

۵. آنجائی که شریعتی صحبت از بی‌‌نظمی در زندگی‌اش می‌کند، زندگی‌ی فردی‌ی او می‌باشد، نه زندگی‌ی اجتماعی، که بخواهد مورد استناد ما واقع شود.

۶. تمامی‌ی جریان‌های مدعی‌ی پیروی از اندیشه‌ی شریعتی، در این زمان، موظفند، به تاسی از او، دارای حرکت تشکیلاتی و سازمان‌گرا باشند، و از حرکت‌های منفرد و غیر تشکیلاتی خودداری کنند.

۷. اگرچه شریعتی، در عرصه‌های مختلف جبهه‌ائی و ارتش خلقی و حزبی، قدم و قلم زده است، ولی عالی‌ترین فرآیند استراتژی‌ی او، در فرآیند اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی خلاصه می‌شود.

۸. در عرصه‌ی مبارزات سازمان‌گرایانه‌ی حزبی، آنچه شریعتی به صورت تئوری‌ی حزب در کتاب یا کنفرانس "شیعه یک حزب" تمام برای ما گذاشته است، صورت خام دارد، و نباید به این تئوری‌ی او تکیه‌ی استراتژیک بکنیم، بلکه باید در جهت اعتلای این تئوری‌ی حزبی اقدام بکنیم.

۹. گرچه در عرصه‌ی تئوری‌ی ساختار حزب، شریعتی، در طول حیات اندک‌اش، نتوانسته گام‌های بلندی بردارد، ولی در عرصه‌ی دانش و بینش و اندیشه و مبانی‌ی تئوری حزب گام‌های بسیار بلندی برداشته است، که برای همیشه می‌تواند هدایت‌گر طریق و استراتژی‌ی حزبی باشد.

۱۰. آنچه از تئوری‌های اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی‌ی شریعتی بر می‌آید (بر عکس اندیشه‌ی ساختار حزبی‌ی او در شیعه یک حزب تمام، که ساختار حزب هرمی و عمودی می‌باشد)، تئوری‌ی حزبی‌ی مورد نظر شریعتی دو مولفه‌ائی می‌باشد، که به دو صورت تشکیلات عمودی‌ی حزب، و تشکیلات افقی‌ی حزب، قابل تبیین می‌باشد.

۱۱. در تشکیلات افقی‌ی حزب، که شریعتی در شیعه یک حزب تمام مانیفست آن را به صورت محوری ترسیم کرده است، شریعتی با تاسی از تمامی‌ی احزاب کلاسیک موجود جهان، در دو جهان سرمایه‏داری و سوسیالیستی، محورهای این ساختار را مشخص کرده است.

۱۲. در تشکیلات عمودی‌ی حزب، مشخصات این ساختار حزبی عبارت است از:

الف) ایدئولوژی‌ی حزب

ب) استراتژی‌ی حزب

ج) تاکتیک حزب

د) شعار حزب

ه) جهان‌بینی‌ی حزب

و) مرامنامه‌ی حزب

ز) اساسنامه‌ی حزب

ح) جهت‌گیری‌ی طبقاتی‌ی حزب

ط) خواستگاه طبقاتی‌ی حزب

ی) فلسفه‌ی تاریخ حزب می‌باشد

۱۳. اما تئوری‌ی تشکیلات افقی‌ی حزب شریعتی، کُلاً با تئوری‌ی تشکیلات عمودی‌ی حزب از نظر او متفاوت می‌باشد، و همین امر نشان می‌دهد که، شریعتی در فرآیند استراتژی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی‌اش، انتظار او از حزب آن نیست که بتواند یک تشکیلات حزبی در اعداد احزاب بورژوازی یا سوسیالیستی‌ی جهان به‌وجود آورد، همان احزابی که در طول صد سال گذشته در ایران شاهد آن بودیم.

۱۴. آنچه انتظار شریعتی از استراتژی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی حزبی‌اش می‌باشد، عبارت است از این‌که، شریعتی حزب را برای استمرار و اعتلای جنبش‌های چهار‌گانه‌ی ایران می‌خواهد (جنبش دمکراتیک ایران، جنبش سیاسی‌ی ایران، جنبش اجتماعی‌ی ایران، و جنبش سوسیالیستی یا کارگری‌ی ایران)، نه برای کسب قدرت یا مشارکت در تقسیم قدرت بالائی‌ها. در این رابطه است که، استراتژی‌ی حزب افقی‌ی شریعتی قابل تعریف و قابل فهم می‌باشد، و البته بدون فهم تشکیلات افقی‌ی حزب شریعتی، در بستر اعتلای جنبش‌های چهار‌گانه‌ی ایران، برای ما امکان فهم استراتژی‌ی تشکیلات عمودی‌ی حرکت شریعتی ممکن نمی‌باشد. به عبارت دیگر، برای فهم استراتژی تشکیلات عمودی‌ی شریعتی، به جای این‌که آن را در دیسکورس تشکیلات حزبی‌ی غربی و شرقی فهم کنیم، باید آن را در چارچوب استراتژی‌ی تشکیلات افقی‌ی شریعتی فهم کنیم، که حاصل آن جز این نخواهد بود که، شریعتی حزب را برای اعتلای جنبش‌های چهارگانه می‌خواهد، نه برای کسب یا مشارکت در قدرت بالائی‌ها. بنابراین، تمامی جریان‌هائی که امروز می‌خواهند توسط اندیشه‌ی شریعتی اقدام به برپائی تشکیلات عمودی و هرمی حزب، جهت مشارکت در قدرت یا کسب قدرت بکنند، بدانند که سورنا را از دهان گشادش می‌زنند، و این راه انتهایش به جای عربستان، ترکستان خواهد بود (اشاره به این بیت از شعر سعدی است که می‌گوید: ترسم نرسی به کعبه‌ ای اعرابی / که‌این ره که تو می‌روی به ترکستان است).

۱۵. بنابراین، منظور شریعتی از حزب افقی، حزب غیر متمرکزی است، که به صورت دموکراتیک، به سازماندهی‌ی جنبش‌های اجتماعی می‌پردازد.

۱۶. البته، طرح تشکیلات افقی‌ی استراتژی‌ی اقدام عملی‌ی سازمان‌گرایانه‌ی شریعتی، به معنای آن نیست که شریعتی کُلاً با حزب عمودی مخالف است، بلکه، بالعکس، تبیین‌کننده‌ی این حقیقت است که از نظر شریعتی، برای انجام سازمان‌گری‌ی حزبی، ما باید به صورت دو مولفه‌ائی حرکت کنیم. از یک طرف، جهت سازماندهی و تشکیلات نیروهای پیشگام مستضعفین، باید از طریق تشکیلات هرمی و عمودی به انجام آن بپردازیم، و از طرف دیگر، جهت سازماندهی‌ی جنبش‌های چهارگانه‌ی اجتماعی، دمکراتیک، سیاسی، و کارگری یا سوسیالیستی، باید به طریق افقی عمل نمائیم. پس، شریعتی هرگز مانند دیسکورس سوسیالیست‌های دولتی‌ی شرق، و لیبرال سرمایه‏داری‌ی غرب، با یک مکانیزم عمودی با تشکیلات حزب برخورد نمی‌کند، بلکه، بالعکس، تشکیلات حزب را به صورت دو مولفه‌ائی یا دو مکانیزمی تبیین می‌نماید، که یکی، همان تشکیلات عمودی و هرمی‌ی حزب می‌باشد، که شریعتی در جهت "سازماندهی"ی نیروهای پیشگام مستضعفین ایران به آن تکیه می‌کند، و دوم، تشکیلات افقی‌ی حزبی می‌باشد، که شریعتی در راستای "اعتلای" جنبش‌های چهارگانه‌ی ایران به آن تکیه می‌نماید، و در همین رابطه است که، شریعتی، تکیه‌ی محوری و استراتژیک کردن بر تشکیلات عمودی‌ی حزب (آن‌چنان‌که نشر مستضعفین در سال‌های ۵۸ و ۵۹ و ۶۰ بر آن تکیه‌ی محوری و استراتژیک می‌کرد، و همین امر عامل تکوین بحران در تشکیلات نشر مستضعفین شد)، عامل تکوین بوروکراسی حزبی می‌داند، و معتقد است که، تکیه‌ی ما بر تشکیلات عمودی‌ی حزبی باید یک تکیه‌ی تاکتیکی و مقدماتی برای فراهم کردن تمهیدات لوجستیکی و تدارکاتی‌ی تشکیلات افقی باشد. و به همین دلیل است که، شریعتی معتقد است که آن‌چنان‌که سازماندهی و آموزش و پرورش و مدرسه‌ی نیروهای پیشگام مستضعفین ایران، تشکیلات هرمی می‌باشد، آموزش و پرورش و مدرسه‌ی جنبش‌های چهارگانه‌ی ایران، تشکیلات افقی‌ی حزبی است، که توسط آن پیشگام مستضعفین، نیروهای جنبش‌های چهارگانه را، بدون آنکه از زندگی و کار و کارخانه و اداره و مزرعه و... جدا بکند، در همان محل زندگی‌شان، توسط همان صنف و کارشان، به صورت شورائی و دموکراتیک و غیرمتمرکز، سازماندهی‌ی افقی می‌کند.

۱۷. علی‌ایحاله، شریعتی تشکیلات عمودی‌ی حزب را در خدمت تشکیلات افقی‌ی حزب می‌داند، نه بالعکس. یعنی، از نظر شریعتی، تشکیلات عمودی و هرمی یک تاکتیک است، و تشکیلات افقی‌ی حزبی یک استراتژی. به این دلیل است که شریعتی معتقد است که، در تحلیل نهائی، تشکیلات عمودی و هرمی باید در تشکیلات افقی حل گردد، و نه بالعکس، و علت انحراف تشکیلاتی شرق و غرب از نظر شریعتی این می‌باشد که، این‌ها، در نهایت، برای این‌که بستر سهم‌خواهی از قدرت‌های سه‌گانه‌ی سیاسی و اقتصادی و معرفتی برایشان فراهم گردد، تشکیلات افقی‌ی جامعه‌ی خود را در تشکیلات عمودی، تحت رهبری‌ی خویش، حل کردند، و این، سرآغاز مصیبت و فاجعه در دیسکورس حزبی‌ی غرب و شرق بود.

۱۸. شریعتی، بستر تشکیلات افقی‌ی حزب را جنبش‌های چهارگانه‌ی اجتماعی، سوسیالیستی، دموکراتیک، و سیاسی می‌داند، لذا، در راستای انجام و تکوین این جنبش‌ها است که او، تئوری‌ی تقدم انجام خودآگاهی‌ی اجتماعی را مطرح می‌کند، چراکه، از نظر شریعتی، آبش‌خور تکوین و اعتلای جنبش‌های چهارگانه، انتقال دیالکتیک، از متن جامعه، به احساس تیپ‌های چهار‌گانه‌ی اجتماعی می‌باشد، و از آنجائی‌که، هم تیپ‌های چهارگانه‌ی اجتماعی با هم متفاوت می‌باشند (تیپ کارگر و زحمت‌کشان شهر و روستا در جنبش سوسیالیستی، با تیپ دانشجو و دانش‌آموز و زن و کارمند و... در جنبش دموکراتیک، با تیپ نیروهای حاشیه‌ی تولید و اقلیت‌های قومی و زبانی و مذهبی و اقتصادی در جنبش اجتماعی، با تیپ نیروهای رنگارنگ سیاسی در جنبش سیاسی، کاملاً متفاوت می‌باشد)، و هم، دیالکتیک اجتماعی‌ی این تیپ‌های چهارگانه با هم متمایز هستند. لذا، جهت اعتلای جنبش‌های چهارگانه‌ی فوق که، معلول انتقال دیالکتیک اجتماعی‌ی کنکریت، نه عام و کلی‌ی هر کدام از این تیپ‏ها، به احساس همان تیپ اجتماعی می‌باشد، ما نمی‌توانیم با یک زبان و با یک وسیله‌ی عام با همه‌ی این تیپ‌ها به صورت یک‌دست صحبت کنیم، بلکه، بالعکس، موظفیم برای هر کدام از این تیپ‌های چهارگانه، و یا هر کدام از نهادهای زیر مجموع این تیپ‌های اجتماعی ایران، زبان و نشریه و وسیله‌ی انتقال دیالکتیک اجتماعی‌ی خودشان، به درون خودآگاهی‌ی خودشان، را انتخاب بکنیم، که در این رابطه، در مرحله‌ی مقدماتی، پیشنهاد نشریه‌ی "آوای مستضعفین" برای تیپ دانشجو، و نشریه‌ی "راه مستضعفین" برای تیپ دانش‌آموز، و نشریه‌ی "بازوی مستضعفین" برای تیپ کارگر، و نشریه‌ی "خروش مستضعفین" برای تیپ زن، و نشریه‌ی "فریاد مستضعفین" برای تیپ اجتماعی پیشنهاد می‌گردد. البته "صدای مستضعفین" و "سیمای مستضعفین" فرآیندهای بعدی می‌باشد (البته تمام این زبان‌ها در این شرایط باید به صورت الکترونیکی انجام گیرد)، که وظیفه‌ی هر کدام از این زبان‌ها، انتقال دیالکتیک خاص تیپ مخاطب به احساس مخاطب می‌باشد، که تنها راه اعتلای جنبش، و فراهم شدن بستر، جهت انجام تشکیلات افقی‌ی حزب است.

۱۹. شریعتی معتقد است که، تا زمانی که جنبش‌های چهارگانه شکل نگرفته‌اند، نباید بر تشکیلات افقی حزب در یک جامعه‌ی راکد تکیه بکنیم، بلکه، بالعکس، باید با تکیه بر تشکیلات عمودی و هرمی‌ی پیشگام مستضعفین، شرایط ذهنی (توسط انتقال دیالکتیک کنکریت خودشان به احساس خودشان) را ، برای اعتلای آن جنبش‌ها فراهم بکنیم، و پس از اعتلای صنفی یا اعتلای سیاسی‌ی این جنبش‌های چهارگانه، به سازماندهی‌ی افقی‌ی آن‌ها اقدام کنیم.

۲۰ ـ شریعتی، تشکیلات افقی‌ی حزب را در خدمت اعتلا و استمرار و پی‌گیری‌ی جنبش‌های چهار‌گانه می‌داند. به عبارت دیگر، از نظر شریعتی، اگرچه مبنای تکوین جنبش‌های چهارگانه، انتقال دیالکتیک کنکریت آنها به احساس آن‌ها می‌باشد، ولی، اگر این جنبش‌ها پس از تکوین، توسط تشکیلات افقی سازماندهی نشوند، نمی‌توانند استمرار پیدا بکنند.

۲۱. شریعتی معتقد است که بدون تشکیلات افقی هرگز جنبش‌های چهارگانه نمی‌توانند استمرار تاریخی داشته باشند، چراکه تشکیلات افقی برعکس تشکیلات عمودی هدایتگری و رهبری جنبش به وسیله خود جنبش می‌باشد.

۲۲. شریعتی معتقد است که تنها عاملی که باعث تکوین و اعتلای جنبش‌های چهار‌گانه می‌شود خودآگاهی اجتماعی است، که این خودآگاهی اجتماعی توسط انتقال دیالکتیک کنکریت تیپ‌های مختلف جامعه به احساس آن‌ها توسط پیشگام مستضعفین ایران به انجام می‌رسد.

۲۳. شریعتی معتقد است که برای انجام خودآگاهی اجتماعی نباید با این خودآگاهی به صورت عام و کلی برخورد کنیم، چراکه از نظر شریعتی ما در هیچ جامعه‌ائی و به‌خصوص در جامعه خودمان یک خودآگاهی عام و کلی و مجرد به نام خودآگاهی مثلاً ملی و مذهبی نداریم که بخواهیم در حرکت‏مان به آن تکیه بکنیم بلکه بالعکس، خودآگاهی در جامعه‌ها و در جامعه ما صورت کنکریت و مشخص دارد که این‌ها عبارتند از:

الف) خودآگاهی طبقاتی

ب) خودآگاهی سیاسی

ج) خودآگاهی اجتماعی

د) خودآگاهی انسانی.

ادامه دارد


تاریخ انتشار : ۱ / دی / ۱۳۹۰

منبع : سایت نشر مستضعفین / لینک از بین رفته است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : ۰ بار / شروین / ایندیزاین
.




موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  مبانی تئوریک مانیفست اندیشه‌های شریعتی shervin 9 5,625 22_05_2011 . 12:40
آخرین ارسال: shervin

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان