26_12_2009 . 03:28
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
تثلیث جادویی عرفان، برابری، آزادی
دوستان گرامی!
منتظر دریافت نظرات شما درباره این موضوع هستیم.
|
|
14_07_2010 . 02:20
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
جملات شریعتی دربارهی عرفان، برابری، آزادی
جملات شریعتی دربارهی عرفان، برابری، آزادی
مطالعه جملات شریعتی
|
|
14_07_2010 . 02:49
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
آرمان رهاییبخش شریعتی
آرمان رهاییبخش شریعتی
نویسنده : شروین ارشادیان
موضوع : عرفان، برابری، آزادی
دانلود فایل پیدیاف
|
|
09_09_2010 . 23:28
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
عرفان، برابری، آزادی به مثابهی یک پروژه
میزگرد
میزگردِ : عرفان، برابری، آزادی به مثابهی یک پروژه
بازنشرِ آن بخش از میزگرد که تاکنون انتشار یافته است.
مطالعه متن همایش
|
|
09_09_2010 . 23:32
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
مقالاتی درباره عرفان، برابری، آزادی
مقالاتی درباره عرفان، برابری، آزادی
فهرست :
ـــــ
ـــــ
ـــــ
|
|
26_03_2016 . 21:55
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
نظریهی تثلیث، و عصرِ تعالی
نظریهی تثلیث، و عصرِ تعالی
نویسنده : شروین ارشادیان
دوستان گرامی!
در آستانهی سالِ نو قرار داریم. امیدِ آن که، در این سالِ نو، رویکردی نوین را، در جهتگیریی وجودی و فکریمان، در پیش گیریم.
بیائیم این آیهی قرانی را، رویکردی برای آیندهی خویش قرار دهیم، و قدم در این راهِ خدایی بگذاریم. راهی سخت و دشوار، اما، شدنی:
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ.
"... ای پیامبر! بگو : ای اهلِ کتاب! بياييد از ایدهی مشترکِ موردِ قبول همهی ما پيروی کنيم، و آن اینکه، جز خدای را نپرستيم، و هيچ چيز را شريکِ او نسازيم، و برخی از ما، برخی ديگر را، بهجای خدا، به پرستش نگيریم..."
ما، به گفتهی آقای صدری، که الهامی است از این آیهی قرآنی، در آستانهی "عصرِ تعالی" قرار داریم. عصری که، نیازمندِ مذهبی است فرای ادیانِ تاریخی. مذهبی ماورای علم، و نه مادونِ علم. عصرِ ایمان به آرمانهای مشترکِ انسانی. آرمانهایی که، انسان، در طولِ تاریخِ خویش، با همهی وجود، در پیی تحققِ آنها بوده است، و تا به امروز، از تلاشِ خویش، دست نکشیده است.
و این مذهبِ جدید، که اصولِ آن، آرمانهای تاریخیی انسان است، و در این تثلیثِ جادوییی شریعتی، به صورتِ "عرفان، برابری، آزادی" فرمولبندی شده است، و به شکلی، موردِ تائیدِ هابرماس، متفکرِ بزرگِ غرب نیز میباشد، در حالِ سرزدن است.
آری. زمان آن فرارسیده است که، از برکههای ادیان و ایدئولوژیهای بسته بهدرآئیم، و فارغ از آن که، از چه کوهی سرچشمه گرفتهایم، به سوی دریای انسانیت، جاری شویم. و به این پیامِ وجودیی مولانای بزرگ گوش فرا دهیم که:
ما ز بالائیم و بالا میرویم
ما ز دریائیم و دریا میرویم
ما ز این جا و ز آن جا نیستیم
ما ز بیجائیم و بیجا میرویم
سال نو بر همهی عزیزان مبارک باد!
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 22:59
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
آرمانِ شریعتی : عرفان، برابری، آزادی
آرمانِ شریعتی : عرفان، برابری، آزادی
نویسنده : شروین ارشادیان
در اندیشهی شریعتی، آرمانِ "عرفان، برابری، آزادی"، که یک پروسهی سهگانهی جداییناپذیر، در راستای "فردسازی"، و "جامعهسازی" است، بیانگرِ سه مرحلهی اساسی حیاتی و تفکیکناپذیر، در رشدِ "فرد" و "جامعه" است. که ترتیبِ آن، در موردِ فرد، به شکلِ "عرفان، برابری، آزادی" است، اما، در موردِ جامعه، به شکلِ "آزادی، برابری، عرفان" است.
پروسهی فردی
در پروسهی فردیی تحققِ تثلیثِ "عرفان، برابری، آزادی"، هر فرد، برای رسیدن به مقامِ یک "انسانِ توحیدی"، باید، به ترتیب، مراحلِ: اول، عرفان (خودشناسی)، دوم، برابری (پذیرشِ برابریی همهی انسانها)، و سوم، آزادی (رسیدن به آزادی وجودی، و رهاییی از "جبرِ طبیعت"، "جبرِ تاریخ"، "جبرِ جامعه"، و "جبرِ خویش"، و رسیدنِ به انجامِ کنشهای اختیاری) را پشت سر گذارد.
پروسهی اجتماعی
در پروسهی اجتماعیی تحققِ تثلیثِ "عرفان، برابری، آزادی"، هر جامعهای، برای رسیدنِ به مقامِ یک "جامعهی توحیدی"، باید، به ترتیب، مراحلِ: اول، آزادی (آزادیی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی)، دوم، برابری (برابریی اقتصادی _ طبقاتی)، و سوم، عرفان (خلقِ یک جامعهی اخلاقی _ معنوی، با تحققِ اومانیسم، و باور به ایدهی رهاییبخشِ انترنتاسیونالسم) را به دقت طی کند.
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:02
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
استراتژیی مبارزهی رهاییبخش
استراتژیی مبارزهی رهاییبخش
نویسنده : شروین ارشادیان
در اندیشهی شریعتی، یک مبارزهی اصولی و رهاییبخش، دارای سه مرحلهی اساسی است:
۱. مرحلهی مبارزهی ضدِ استبدادی _ ضدِ امپریالیستی (مبارزهی ملی).
۲. مرحلهی مبارزهی ضدِ استثماری (مبارزهی طبقاتی).
۳. مرحلهی مبارزهی ضدِ استحماری (مبارزهی اومانیستی).
مرحلهی اول، برای تحققِ "آزادی" (دموکراسی).
مرحلهی دوم، برای تحققِ "برابری" (سوسیالیسم).
مرحلهی سوم، برای تحققِ "عرفان" (اومانیسم).
آشکار است که، این استراتژیی مبارزاتیی شریعتی، تحققبخشِ آرمانِ "آزادی، برابری، عرفان" در جامعه است.
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:15
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
عالَمی دیگر بباید ساخت
عالَمی دیگر بباید ساخت
نویسنده : شروین ارشادیان
دکتر شریعتی، همچون حافظ، بر این باور است که، برای رهاییی انسان، باید، در گامِ اول، “جامعهای نو” (عالَمی دیگر) ساخت، تا بتوان، در آن بسترِ آماده، “انسانی نو” (وز نو آدمی) ساخت. چون، در یک جامعهی منحط و فاسد (عالمِ خاکی)، هر چند میتوان امیدِ پرورشِ تعدادِ محدودی از روشنفکرانِ خودآگاه را داشت، اما، امکان و امیدِ تحولاتِ عمیقِ اجتماعی را نمیتوان داشت (نمیآید به دست). و تلاش برای ساختنِ تک تکِ انسانها، در یک جامعهی فاسد، خیالی پوچ است. چه، به قولِ شریعتی، تا ما یکی را بسازیم، ساختارِ فاسدِ جامعه، دهها نفر را به کامِ خویش کشیده است!
آدمی، در عالمِ خاکی، نمیآید به دست
عالَمی دیگر بباید ساخت، و از نو، آدمی
در این راستا، شریعتی، بر اساسِ باورِ خویش، به ضرورتِ حیاتیی وجودِ یک “الگو”، برای ساختنِ انسان و جامعه، به دنبالِ یافتنِ یک جامعهی نمونهی محقق و موجود، در “همین جا”، و “هم اکنون”، است. و به طورِ طبیعی، در چشماندازش، دو الگوی پُرطرفدار و پُرقدرت و پُرجاذبه، موجود است: نخست، یک جامعهی غربی، که دستاوردِ ایدئولوژیی لیبرال _ دموکراسی است، که “انسانِ قلابی” ساخته است، و دوم، یک جامعهی مارکسیستی، که دستاوردِ ایدئولوژیی مارکسیسمِ دولتی است، که “انسانِ قالبی” ساخته است، و گزینشِ یکی از آنان، اولین، و نیز، سادهترین راهی است که، روندگانِ آن راه، در میانِ روشنفکران، علیرغمِ توصیهی مسیح، بسیارند!
در این مرحلهی خطیر و حیاتیی گزینشِ الگویی برای کار، فریاد و دعوتِ مسیحوارِ آن روشنفکرِ آواره، فرانتس فانون، که گویی انعکاسِ سروشِ حافظِ شیرازی در عصرِ کنونی بوده است، شریعتی را بر آن داشت که، به جای پذیرشِ منفعلانهی این الگوهای موجود، به آسیبشناسیی همهی تلاشها، قیامها، نهضتها، جنبشها، و انقلابهای درهم شکستهی تاریخ پرداخته، و سرانجام، پس از سالها تلاشِ فکریی ژرف و رنجآور، با کشفِ گلوگاههایی که، عاملِ شکستِ تمامیی این پروسههای تحولخواهیی تاریخیی بوده است، “طرحی نو” در افکند، و تثلیثِ رهاییبخشِ “عرفان، برابری، آزادی” را، که بیشک، عزیزترین دستاوردِ شریعتی، و روشنفکریی مذهبیی ایران است، به جامعهی بشری، و جهانی پسامدرن، ارزانی دارد.
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:17
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
بر پای ایستادنِ “انسانی نو”!
بر پای ایستادنِ “انسانی نو”!
نویسنده : شروین ارشادیان
شریعتی، بر این باور است که، ما، روشنفکرانِ جهانِ سوم، در آفرینشِ یک “انسانِ نو”، که گویا یک “نژادِ نو”ای است!، نباید از جامعهی غربی و شرقی، و انسانِ غربی و شرقی، الگوبرداری کنیم، چرا که، انسانِ پروردهی این هر دو نظام، انسانی است “تکساحتی”. یکی “انسانی قلابی”، و دیگری، “انسانی قالبی”. و هر دو، یک “مسخ”!
در این مرحلهی حیاتیی انتخاب، سوالِ بزرگِ شریعتی این است که: این انسان، چگونه انسانی است؟ و پاسخِ شریعتی، بیش و پیش از آن که، تعیینِ استانداردهایی جدید!، و بیانِ خصوصیاتِ این انسان باشد، طرحِ ضرورتِ حیاتیی “چندبُعدی” بودنِ، به قولِ شاملو، این “آفرینه”ی است، که قرار است، در سیرِ تاریخیی رنجبارِ انسان، بر روی پاهای خویش، بایستد.
این “انسانِ نو”، همان انسانِ آرزوییی فردای این “دورانِ مسخِ انسان”، انسانی است دارای سه چهره و سه بُعدِ “عرفان” (چون مولوی)، “برابری” (چون مزدک)، و “آزادی” (چون بودا). انسانی که، با یک نگاهِ به او، این هر سه چهرهی پُرشکوهِ تاریخِ انسان را، در یک چهره، هر چند حتی نه در اندازههایی به آن شکوهِ آزانگیزِ آنان، اما، در یک وجود، در یک جا، و در یک زمان، بتوان دید! و این رجزِ ناحق و زودخواندهی خدایی را، بر خودمان بخوانیم که: آفرین بر تو ای روشنفکرِ آواره! بر تو ای برترین آفریننده!
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:18
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
نیاز به یک جهانبینی
نیاز به یک جهانبینی
نویسنده : شروین ارشادیان
از نظرِ شریعتی، برای آفرینشِ این “انسانِ نو”، انسانی چند ساحتی، که سه چهرهی “مولوی، مزدک، بودا” را، در یک وجود، در خویش بنمایاند، نیازمندِ به خلقِ یک “جهانبینی”ی نو هستیم، که این هر سه چهره، در ساختارِ آن جهانبینی، با هم، سازش و آمیزشِ خوشآهنگ و زیبا و طبیعیای یافته باشند، کاری که، رنج و جهاد و اجتهاد و اخلاص و ایثار و نبوغ و دانش و آگاهی و تجربه و پشتکارِ بسیاری را میطلبد.
در همین راستا بود که، شریعتی، به عنوانِ آغازگرِ این راهِ رهایی، تلاش کرده است، تا با طرحِ جهانبینیی توحیدی، در “طرحِ هندسیی مکتب”، و تالیفِ تثلیثِ رهاییبخشِ “عرفان، برابری، آزادی”، به عنوانِ یک آرمان، انسانِ امروز را، به این جهانبینی و آرمان، برای کوفتنِ این راهِ پرسنگلاخ و دشوار، مسلح سازد. راهی پُر مسئولیت، که تازه توسطِ شریعتی مطرح شده است.
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:23
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
طراحی _ پیرایش _ ارائه
طراحی _ پیرایش _ ارائه
نویسنده : شروین ارشادیان
از نظرِ شریعتی، ما روشنفکران، و به ویژه، روشنفکرانِ مذهبی، پس از “کشفِ” طرحِ رهاییبخشِ “عرفان، برابری، آزادی”، که توسطِ خودِ شریعتی، به عنوانِ طراحِ آن، در مرحلهی اولِ راه، صورت گرفته است، باید، دو مرحلهی دیگرِ راه را، یعنی مرحلهی “پیرایش”، و مرحلهی “ارائه”ی طرح، به روشنفکرانِ “آزاد”اندیشِ پیروِ دیگر مکتبهای جهانی، که بنبستها را، در پایانِ همهی راهها، احساس کردهاند، و با این همه، از جستوجو باز نایستادهاند، به انجام برسانیم.
رسالتی بس دشوار و درازدامن، که انجامِ آن، کارِ یک تن و یک جمع، و یک نسلِ تنها نیز نیست. راهی که، شریعتی، در آرزوی آن بود که، پس از آغازِ سخن گفتنِ از آن طرح، بیش از این بتواند کاری کرده، و عمرش را، نثارِ آن سازد، که ساخت! و امروز، ما ماندیم و این رسالتِ بزرگِ جهانی، و انسان و جهانی نیازمندِ این طرحِ رهاییبخش. پس، به پیش!
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:24
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
امامتِ انسانِ امروز
امامتِ انسانِ امروز
نویسنده : شروین ارشادیان
پیام و دعوتِ رهاییبخشِ شریعتی، به منتظران، آن است که، دیگر در انتظارِ ظهورِ مسیحِ نجاتبخشی، ظهورِ امامِ قائمی، و طلوعِ جبریی جامعهی کمونی، که چون طلوعِ خورشیدِ فرا سرخواهد زد!، نمانیم، و امامتِ خود، جامعه، و جهان را، به این تثلیثِ جادویی بسپاریم. تا بستری شود، برای سرزدن و طلوعِ انسانی نو، در یک جامعهی “دموکراتیک، سوسیالیستی، و اومانیستی”، جامعهای رها از سلطهی همارهی زر و زور و تزویر، تا در چهرهی آن انسانِ نو، درخششِ تجلیی سه روحِ مولوی، مزدک، و بودا را، بنگریم، چنان که پیش از این، آن سه چهره را، یک جا، در چهرهی علی، آن انسانِ کامل، دیدهایم. و از آن پس، راهِ خداگونگی را، پی بگیریم، راهی که، هر گامِ آن، تحققِ ارزشهای انسانی _ خدایی است در خویش، و تحققِ آن نوع از زندگی، که به قولِ اقبالِ لاهوری، گوهر ساختنِ در صدفِ خویش، و دردانهی اقیانوسِ وجود شدن، است.
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:27
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
بزرگترین بدبختیی آدمی
بزرگترین بدبختیی آدمی
نویسنده : شروین ارشادیان
از نظرِ شریعتی، “بدبختیی بزرگِ” انسان، در طولِ تاریخ، با توجه به فراهم نبودنِ شرایطِ اجتماعی _ اقتصادی _ تکنولوژیکیی لازم در آن دورانها، و “بزرگترین بدبختیی آدمی” در عصرِ ما، با توجه به فراهم بودنِ شرایطِ اجتماعی _ اقتصادی _ تکنولوژیکیی لازم در این دوران، جهتِ تحققِ یکپارچهی این تثلیثِ رهاییبخش، “دور از هم افتادنِ” این سه آرزویی تاریخیی انسان، یعنی “عرفان، برابری، آزادی”، و تلاش و مبارزاتِ تکبُعدیی انسان در طولِ تاریخ، در جهتِ “تحققِ” یکی از ابعادِ این آرمانِ سه بُعدی، جدای از دو بُعدِ دیگر، بوده است. و این امر، “بزرگترین فاجعهی بشریت” از دیدِ شریعتی است.
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:28
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
سه نیازِ فطریی انسان
سه نیازِ فطریی انسان
نویسنده : شروین ارشادیان
از نگاهِ شریعتی، سه آرزوی تاریخیی انسان، یعنی “عرفان، برابری، آزادی”، تجلیی سه نیازِ فطریی انسان بوده و هست، که سه بعدِ وجودیی انسان است، و در نهایت، “حجمِ انسانی”ی او را تحقق میبخشد. عرفان (عشق)، که تجلیی نیازِ فطریی “پرستش” است، در پرستشِ دگر (اشیای طبیعت، انسان، جامعه، و خدا)، ظاهر شده است. برابری، که تجلیی نیازِ فطریی “عدالتطلبی” است، در شکلِ بیزاریی انسان از هرگونه تبعیض، بُروز کرده است. و آزادی، که تجلیی نیازِ فطریی “رهاییطلبی”ی انسان است، در تلاشِ بیپایانِ انسان، برای رهایی از قید و بندهای طبیعی، اجتماعی، وجودی، و…، جلوهگر شده است.
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:29
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
نقشِ زر و زور و تزویر
نقشِ زر و زور و تزویر
نویسنده : شروین ارشادیان
در منظومهی فکریی شریعتی، تثلیثِ اسارتبارِ “زر و زور و تزویر”، در شکلگیریی سه آرزوی تاریخیی انسان، یعنی “عرفان، برابری، آزادی”، نقشی اساسی داشته است. در دورانِ پیشاتاریخی، یعنی در دورانِ زندگیی جنتی، این سه نیازِ انسان، به شکلی طبیعی، و در حد و اندازههای بشرِ آن دوران، برآورده میشده است، اما، پس از عصیانِ انسان، و خروجِ از زندگیی جنتی، و هبوطِ در کویر، و پیدایشِ مالکیت، و شکلگیری طبقات، و سلطهی طبقهی حاکم، مرکب از سه چهرهی “زر و زور و تزویر”، و آغازِ تاریخ، امکانِ برآورده شدنِ آن سه نیازِ انسان، از دست رفت، و این سه نیازِ فطری، با ورودِ به عرصهی تاریخ، و سرکوب شدنِ هر یک از این نیازها، توسط یکی از سه چهرهی طبقهی حاکم، و دیرپاییی این سرکوب، و عدمِ ارضای این نیازهای فطری، در یک پروسهی تاریخی، این سه “نیاز”، به سه “آرزو”ی تاریخیی انسان مبدل گشت.
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:30
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
تبارشناسیی سه آرزوی تاریخی
تبارشناسیی سه آرزوی تاریخی
نویسنده : شروین ارشادیان
با بررسیی نگاهِ تاریخیی شریعتی، به این امر پی میبریم که، شریعتی، با بهکارگیریی اصطلاحِ “سه آرزوی تاریخی”، که با تکیه بر نگاهی تبارشناسانه به این موضوع مطرح شده است، بر این باور است که، این سه "نیازِ" فطریی انسان، در متنِ “جامعه” و “تاریخِ” قابیلی، که همواره در سلطهی طبقاتِ حاکم، با سه چهرهی “زر و زور و تزویر” بوده است، در یک پروسهی تاریخی، به سه “آرزو”، تبدیل گشته است، و در نتیجه، برای تبدیلِ مجددِ این سه “آرزو”، به سه “نیازِ” فطریی ارضاءشونده در هماکنون و هماینجا، راهی نداریم جز، در هم شکستنِ سه چهرهی “زر و زور و تزویر”، در یک مبارزهی سه مرحلهایی "مبارزهی ضدِ استبدادی" (مبارزهی ملی، برای آزادی)، "مبارزهی ضدِ استثماری" (مبارزهی طبقاتی، برای برابری)، و مبارزهی استحماری" (مبارزهی انسانی، برای تحققِ اومانیسم). و نیز، نابودیی مالکیتِ خصوصی، به مثابهی شقهکندهی جامعهی انسانی، و عاملِ شکلگیریی نظامِ طبقاتی در تاریخ. و برقراریی مالکیتِ اجتماعی. و آنگاه، سرزدنِ بستری “دموکراتیک _ سوسیالیستی _ اومانیستی”، و به قولِ حافظ: عالمی دیگر، برای خلقِ انسانی نو.
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:31
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
سه قلوهای به هم چسبیده!
سه قلوهای به هم چسبیده!
نویسنده : شروین ارشادیان
شریعتی بر این باور است که، این سه نیازِ فطریی انسان، از هم “تفکیکناپذیر”، و “جداییناپذیر”ند، چنان که گویا سه برادر یا سه خواهرند، که از سَر، به هم چسبیدهاند، و هرگونه تلاش در راستای جداسازیی آنان، جراحیی مرگباری خواهد بود، که به مرگِ هر سهی آنان ختم خواهد شد. و حیاتِ هر یک از آنان، به حیاتِ دو تای دیگر وابسته است. و تلاشِ تمامیی مبارزان، مصلحان، و عارفان، در برپا نگهداشتنِ این سازه، با تکیه بر یکی از این سه پایه، به شکستِ فضاحتبار و فاجعهباری منجر شده است. شکستِ نظامِ عرفانی _ معنوی _ مذهبیی کلیسایی در قرونِ وسطی، که به یک نظامِ توتالیترِ مذهبیی حقیرسازندهی انسان کشیده شد. و شکستِ نظامِ آزادیطلبِ انقلابِ کبیر فرانسه، که در منجلابِ نظامِ سرمایهداریی هارِ انسانکُش فرو رفت. و نیز، شکستِ نظامِ برابریخواهِ انقلابِ اکتبر، که در چنگالِ یک نظامِ تکنوکرات _ بوروکراتِ توتالیترِ وحشیی استالینی گرفتار آمد، مویدِ شکستپذیریی هرگونه تلاشی است که، با نادیده گرفتنِ این سه نیازِ درهم تنیدهی انسان، در پیی تحققِ یکی از سه آرزویی تاریخیی او، جدای از دو آرزوی دیگر، برآمده است!
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:32
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
سه نیاز، سه مکتب
سه نیاز، سه مکتب
نویسنده : شروین ارشادیان
از نظرِ شریعتی، سه مکتبِ دعوتگرِ به این سه نیاز، عبارت بودند از: ۱. لیبرالیسم*، که پوششی بود جذاب، تا در پشتِ آن، عدالت را خفه کنند. ۲. مارکسیسم، درگاهِ هیجانانگیزی، تا در درونِ آن، انسان را، از برون به بند کِشند، و از درون بمیرانند. ۳. و دین، ضریحِ مقدسی، با پوششِ سبز، تا آزادی و عدل را، با آن به خاک بسپارند. در این رابطه، آنچه را که میتوان از مجموعهی اندیشهی شریعتی دریافت، این است که، جدای از ضعفِ احتمالیی موجود در خودِ این مکاتب، عاملِ اساسیی این شکستِ تاریخی، نگاهِ تکبُعدیی این مکاتب، و تکیهی آنان در برآوردنِ تنها یکی از سه نیازِ اساسی و درهم تنیدهی انسان است. و بنابراین، تنها راهِ رهاییبخش، پیروی از مکتبی است که، پروژهی رهاییبخشِ “عرفان، برابری، آزادی” را، در دستورِ کارِ خویش قرار داده، و در همان حال، جهانبینیی آن مکتب، قادر به توجیهِ فکری _ وجودیی این آرمان نیز باشد. که از نظرِ من، “مذهبِ رهاییبخشِ شریعتی”، شایستهی چنین جایگاهی است.
*. پس از جنگِ جهانی دوم، اگزیستانسیالیسم
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:35
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
سه نیاز، سه نهضت
سه نیاز، سه نهضت
نویسنده : شروین ارشادیان
شریعتی، بر این باور است که، علیرغمِ شکستِ فاحشِ سه “نظامِ” دعوتگرِ به این سه نیاز، یعنی نظامِ حاکمِ مذهبِ کلیسایی، نظامِ حاکمِ لیبرالیستی، و نظامِ حاکمِ مارکسیستی، در تحققِ این سه آرزوی تاریخیی انسان، و سرخورده شدنِ عارفان، برابریطلبان، و آزادیخواهان، درست در نیمهی قرنِ بیستم، و در آستانهی بر باد رفتنِ امیدِ رهاییی در قلبِ روشنفکران، جنگِ جهانیی دوم، علیرغمِ نتایجِ فاجعهبارِ آن، عاملی بود برای حضورِ دوبارهی سه “نهضتِ” عرفانی (به صورتِ جریانِ بازگشتِ به معنویت و مذهب)، سوسیالیستی (به صورتِ جریانِ سوسیالیستیی چپِ نوی دموکراسیخواه و انتقادی )، و اگزیستانسیالیستی (به صورتِ یک جریانِ فعالِ فکری _ اجتماعی، در راستای نجاتِ مفهومِ انسان و آزادی، از بینشِ لیبرالیستی)، که بارِ دیگر، این فرصتِ طلایی را، در اختیارِ ما، قرار داده است، تا با بررسیی انتقادیی آن سه “نظام”، و داشتنِ یک نگرشِ “انتقادی _تلفیقی” به این سه “نهضت”، در راستای “طرح _ پیرایش _ و ارائه”ی پروژهی “عرفان، برابری، آزادی”، گام برداریم.
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:36
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
سه نمادِ شرقیی تثلیث
سه نمادِ شرقیی تثلیث
نویسنده : شروین ارشادیان
شریعتی، در آرمانِ خویش، در آن تثلیثِ جادویی، در رابطه با فرد، و نه جامعه، از سه شخصیتِ برجستهی شرقی، به عنوانِ سه نمادِ این آرمان، نام برده است: "مولوی، مزدک، بودا". مولوی نمادِ عرفان. مزدک نمادِ برابری، و بودا نمادِ آزادی. و در این انتخاب، بودا، برخلافِ مولوی و مزدک، ایرانی نیست. و طبیعیتر آن بود که، به جای بودا، از مصدق نام برده میشد، که شدتِ ارادتِ شریعتی به وی، بر کسی پوشیده نیست. اما، شریعتی، با انتخابِ بودا، که یک انتخابِ سخت هشیارانه بوده است، در پی نشان دادنِ آن است که، منظورِ وی از آرمانِ آزادی، در رابطه با فرد، بیشتر یک "آزادی وجودی" است، تا "آزادی سیاسی"، و "آزادی فردی". در این رابطه، باید به این امر نیز توجه داشت که، هر یک از این سه شخصیت، تنها نمادِ یکی از ابعادِ این تثلیث بوده، و در نگاهِ شریعتی، تنها علی است که، نمادِ کاملِ این آرمان، در وجهِ فردیی آن، است، چرا که، انسانی چندبُعدی، و یک "انسانِ تمام" است.
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:37
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
سه نمادِ غربیی تثلیث
سه نمادِ غربیی تثلیث
نویسنده : شروین ارشادیان
شریعتی، در راستای نمادسازی در آرمانِ "عرفان، برابری، آزادی"ی خویش، در حوزهی فرهنگیی شرق، از سه شخصیتِ برجستهی شرقی، به عنوانِ سه نمادِ این آرمان، نام برده است: "مولوی، مزدک، بودا". مولوی نمادِ عرفان. مزدک نمادِ برابری، و بودا نمادِ آزادی، اما آزادیی وجودی. هر چند که، در جایی دیگر، "حلاج" را به جای "مولوی"، به عنوانِ نمادِ عرفان، نشانده است، و از سه نمادِ "حلاج، مزدک، بودا"، سخن گفته است. و در حوزهی فرهنگیی غرب، از "پاسکال، مارکس، سارتر" نام برده است. پاسکال نمادِ عرفان. مارکس نمادِ برابری. و سارتر نمادِ آزادی، اما آزادیی وجودی. و این تعیینِ نمادهای گوناگون، در دو حوزهی فرهنگیی شرق و غرب، و نه نمادِ واحدِ جهانی، نیازمندِ یک بررسیی دقیق است. که به نظرِ من، یکی از دلایلِ این انتخابِ دو گانهی شرقی و غربی، امکانِ برقراریی رابطهی وجودیی بهتر و آسانترِ انسانهای هر یک از این دو حوزه، با این شخصیتها است، که از سنخیتِ فرهنگیی بیشتری، با این نمادهای آشنای حوزهی خود، برخوردارند. و نکتهی مهمتر آن که، برخلافِ حوزهی فرهنگیی شرق، که در آن، از علی، به عنوانِ یک نمادِ کاملِ هر سه بُعد، سخن گفته است، از چنین چهرهای، در حوزهی فرهنگیی غرب، نامی نبرده است.
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:39
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
نظریهی تثلیث، یک نظریهی انتقادی
نظریهی تثلیث، یک نظریهی انتقادی
نویسنده : شروین ارشادیان
از نظرِ من، نظریهی "عرفان، برابری، آزادی"ی شریعتی، یک نظریهی انتقادی، در تمامِ ابعادِ انسانی _ اجتماعی است. یک سلاحِ برانِ موثری، در دستانِ هر انسانِ خودآگاهی، هر روشنفکری، و هر نهادی، تا با تکیهی بر آن، به نقدِ ثروتاندوزی (زر)، قدرتطلبی (زور)، و معرفتسوزیی (تزویر) هر "فرد"، هر "نهاد"، و هر "دولتی" پرداخته، و انحرافِ آنان را، از این "معیارِ" سهگانهی "عرفانطلبانه، برابریطلبانه، و آزادیطلبانه"ی توامان، که با نگاهی چند بُعدی، به هر فرد و نهاد و جامعهای مینگرد، نشان دهد.
نقد در حوزهی فردی :
۱. نقدِ هر فردِ غرقشده در عرفانِ فردگرایانه (اصالتِ عشق). عرفانی که، همهی وجودِ فرد را، در یک عشقِ گدازانِ شگفت، غرقه کرده، و او را، در دریای وجود، فنا ساخته است، چنان که، گویی، خود را، تا خدا، فرا برده است، اما، همین عشقِ والا، او را، فارغ از هرگونه مسئولیتِ اجتماعی ساخته است، چنان که، حتی مولویی بزرگ را نیز، فارغ از حملهی مغول ساخته بود. که نشانی است از، الینه شدن، و تکساحتی شدنِ عارفان.
۲. نقدِ هر فردِ سوسیالیست و برابریطلب (اصالتِ اقتصاد). سوسیالیستی که، عشقِ به برابری، تمامیی فضای ذهن و قلب و روحِ او را تسخیر کرده است، و عشقِ به مردم، سراپای وجودش را، فراگرفته است، و برای تحققِ "برابری"ی اجتماعی، و "رهایی"ی جامعه از بندِ استثمار، "اسارتِ" خود، در "زندانِ طبیعت"، "زندانِ خویشتن"، و حتی گاه، "زندانِ حکومت" را هم، حس نکرده است! و چنان محصورِ در یک موضوعِ خاص شده، که همهی ارزشها و ابعاد و نیازهای وجودی و انسانیی وی، به کلی تعطیل گردیده است.
۳. نقدِ هر فردِ اگزیستانسیالیست (اصالتِ وجودی). اگزیستانسیالیستی چون سارتر، که آزادی و اختیارِ انسان را، در اوجِ آن، مطرح ساخته، و انسان را، محورِ وجود ساخته است. و هیچ "معیار"ی را، جز انسان، به رسمیت نمیشناسد. و از آنجا که، هیچ کانونی را در هستی قائل نیست، و به هیچ ارزشی "فراتاریخی" باور ندارد، این "آزادی"ی او، به "آوارگی"، و در نهایت، به "پوچی" منتهی شده، و خودِ او، به "تنهایی"، در زیرِ سقفِ این "آسمانِ ابله"، و این "جهانِ پوچ"، کشانده شده است.
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:41
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
پروسهی فردی، نهادی، حزبی
پروسهی فردی، نهادی، حزبی
نویسنده : شروین ارشادیان
از نظرِ من، نظریهی "عرفان، برابری، آزادی"ی شریعتی، یک پروژه نیست، یک پروسهی درازمدتِ مبتنی بر پروژههای بسیاری است که، با عاملیتِ سه عاملِ فردی، عاملِ نهادی، و عاملِ حزبی، به صورتِ پروژههای متناسبِ با مرحلهی مبارزه، در سه عرصهی فردی، عرصهی عمومی، و عرصهی قدرت، تجلیی بیرونی خواهد یافت.
من بر این باورم که، با توجه به کنار گذاشته شدنِ نظریهی "دموکراسیی هدایتشده" از سوی شریعتی، در اواخرِ عمرِ پُربارش، از هراسِ تبدیل شدنِ آن، به یک حکومتِ دیکتاتوریی همیشگی، هم چون تجربهی شکستخوردهی جنبشهای به قدرترسیدهی آن دوران، و به ویژه، تجربهی از نوعِ توتالیترِ آن در بلوکِ شرق، علیرغمِ توانِ این نظریه، در ایجادِ تحولاتِ سریع و برنامهریزیشده، در یک جامعهی پساانقلاب، نظریهی تثلیثِ "عرفان، برابری، آزادی"، یک "پروسه"ی چند پروژهای، در "عرصهی قدرت"، نبوده، و باور به امکانِ پیگیریی این پروسه، توسطِ دولت_ملتهای امروزی، "توهم"ی بیش نیست! و پیروانِ این نظریه، باید، از فرورفتنِ در این ورطهی بس خطرناک، که ممکن است، هر اندیشهی انقلابی را، به یک ایدئولوژی توجیهگر، سرکوبگر، و توتالیتر، مبدل سازد، جداً خودداری نمایند!
در نگاهِ شریعتی، این نظریه، در یک مبارزهی اصولیی سه مرحلهایی "مبارزهی ضدِ استبدادی"، "مبارزهی ضدِ استثماری"، و "مبارزهی اومانیستی" تحقق خواهد یافت. مرحلهی اولِ این نظریه، یعنی مبارزهی ضدِ استبدادی، اساساً در زمانی صورت میگیرد، که هنوز دولتی انقلابی بر سرِ کار نیست، و این مرحله از مبارزه، توسطِ یک حزبِ انقلابی، و یک جنبشِ انقلابی، رهبری و تحقق خواهد یافت. انتظارِ اجرای مرحلهی دومِ این نظریه، یعنی مرحلهی مبارزهی ضدِ استثماری، توسطِ دولتِ حاکم نیز، با توجه به دیدگاهِ شریعتی دربارهی دولت، که هر دولتی را، ارگانِ سرکوبِ طبقهی حاکم، علیهِ طبقاتِ محروم، میداند، و به ویژه، با تحلیلِ عمیقِ او، از ماهیتِ ضدِ انسانیی دولتهای تکنوکرات _ بوروکرات، و تبدیل شدنِ سریعِ هر حکومتِ انقلابی، به یک طبقهی جدیدِ حامیی سرمایهداریی دولتی، انتظاری بسیار خام است. و اما، واگذاریی مرحلهی سومِ مبارزه، یعنی مرحلهی طرح و تحقیقِ اومانیسم، که مرحلهی تحققِ ارزشهای اخلاقی _ انسانی _ اومانیستی است، به هر دولتی، بسترسازیی خطرناکی است، در راستای شکلگیریی یک نظامِ توتالیتاریستیی ارتجاعی و ضدِ انسانی.
حضورِ نظریه در عرصهی فردی
از نظرِ من، عاملِ اجرای نظریهی "عرفان، برابری، آزادی"، در حوزهی فردی، که یک "پروسهی خودسازی"، یا یک "پروسهی دگرسازی" است، میتواند، خودِ فرد، یک نهاد، و یک حزب باشد. اجرای این پروسه، توسطِ خودِ فرد، که مشخص است، و نیازِ به شرحی بیشتر نیست. اما اجرای این پروسه، توسطِ یک نهاد، میتواند توسطِ نهادِ آموزشی، نهادِ دانشگاهی، نهادِ فرهنگی، و... صورت گیرد، و نیز توسطِ یک نهادِ حزبی، که هدفاش، پرورشِ کادرِ حزبیی با صلاحیت و ترازِ مکتب است. که هدفِ همهی آنان، خلقِ انسانهایی چندبُعدی، بر مبنای این نظریهی رهاییبخش است.
حضورِ نظریه در عرصهی عمومی
در عرصهی عمومی نیز، عاملِ اجرای نظریهی "عرفان، برابری، آزادی"، فرد، نهاد، و حزب است. در اَشکالِ: نقدِ دائمیی قدرتِ حاکم و فرهنگِ جامعه، با استراتژیی عامِ "نقدِ قدرت"، "نقدِ ثروت"، و "نقدِ معرفت". خودآگاهیبخشی انسانی و اقتصادی و اجتماعیی افرادِ جامعه به طورِ عام. دادنِ خودآگاهیی طبقاتی به کارگران و دیگر طبقاتِ محرومِ جامعه. تلاش در جهتِ ایجادِ سندیکاها و اتحادیههای کارگری. ایجادِ نهادهای مدنیی دموکراتیک، حقوقِ بشری، و...، در راستای افزایشِ قدرتِ مقاومتِ مردمی. برداشتنِ گامهایی جدی، و با همهی وجود، در راستای ایجادِ شوراهای مردمی، در تمامیی عرصههای اجتماعی. و ایجادِ احزابِ نیرومندِ مردمی، با جهتگیریی سوسیالیستی، به مثابهی "سنگرِ" طبقاتِ محرم، در برابرِ دولت، که "سنگرِ" طبقهی حاکم است. و...
حضورِ نظریه در عرصهی قدرت
در این رابطه، تاثیر و حضورِ نظریه "عرفان، برابری، آزادی"، در عرصهی قدرت، به صورتِ نقادیی گسترده و همه جانبهی سیاسی _ اقتصادی _ فرهنگی، با عاملیتِ فردی، نهادی، و حزبی، در راستای اِعمالِ فشار از سوی جامعهی مدنی به دولت، برای اجرای برنامههایی است که، به تحققِ قطرهچکانیی بخشهای کوچکی از این نظریه، منجر شود، و نه انتظارِ اجرای این نظریه توسطِ دولت، که یک باورِ کودکانه، و شاید هم، سادهلوحانهای بیش نیست!
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:43
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
شریعتی و دولت
شریعتی و دولت
نویسنده : شروین ارشادیان
از دیدِ من، اندیشهی شریعتی، اندیشهای، به شدت، ضدِ اقتدار است. دارای فصلِ مشترکی با نگاهِ آنارشیستیی به قدرت. من بر این باورم که، در اندیشهی شریعتی، به قولِ احسان شریعتی:
"... در چشماندازِ نهایی، چراغِ "دولتِ" متمرکزِ، بهتدریج، با اشتعالِ شوراهای شهر و روستا، رو به "خاموشی" میگذارد..."
اما :
۱. در چشماندازِ نهایی، و نه همین امروز و فردا.
۲. امحای دولتِ "متمرکز"، نه مطلقِ دولت!
۳. با رشدِ صعودیی تدریجیی منحنیی شکلگیری و قدرتیابیی نظام شورائی، و افولِ تدریجیی منحنیی اقتدارِ نهادهای سنتی و مدرنِ موجود.
دولت، در دیدگاهِ شریعتی، ارگانِ سلطهی طبقه یا طبقاتِ حاکم است، که با تکیه بر زر و زور و تزویر، در جهتِ حفظِ منافعِ آنان، و علیهِ منافعِ تودهی مردم است. و گرچه ممکن است، در مقاطعِ خاصی، ماهیتی فراطبقاتی پیدا کند، همچون دولتهای نفتیی شاه و دیگر دولتهای نفتی، اما، در نهایت، در مسیرِ تحکیمِ سلطهی طبقاتیی طبقاتِ حاکم گام برمیدارد.
از دیدِ وی، دولت، سنگرِ طبقهی حاکم است، برای دفاع از "وضعِ برترِ اجتماعی"، حفظِ "امتیازاتِ انحصاری"، و تثبیتِ "موضعِ حاکمِ طبقاتی"ی خویش، در برابرِ طبقهی محکوم.
دولت در نگاهِ شریعتی، یک دستگاهِ رسمیی سیاسی است، که با کلیهی سازمانهای اداریی پیوسته، و بنیادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، تبلیغاتی، مطبوعاتی، و...ی وابسته، حاکمیتِ طبقاتیی طبقهی حاکم را، در سه بعدِ اعتقادی، اقتصادی، و اجتماعی، بر طبقه یا طبقاتِ محروم، اِعمال میکند، و چون "دارنده" است، و در نتیجه، "محافظهکار"، میکوشد، تا به نیروی قدرت (نیروی نطامی _ پلیسی)، قانون (خشونتِ نهادینهشده)، و ایدئولوژی (مذهب، فرهنگ)، "وضعِ موجود" را، "توجیه"، "تحکیم"، و "تقدیس" نماید.*
تحققِ این اوتوپیا، یعنی جایگزینیی یک "دولتِ شورایی _ مدیریتی"، که برخاسته از شوراهای سراسرِ کشور است، و متشکل از نمایندگانی از آنان، پروسهای است تدریجی و تاریخی، و نیازمندِ تحققِ پیشینیی آرمانِ سهگانهی "آزادی، برابری، و عرفان" در جامعه، و با ایمان و امید و تکیه بر بینشِ تاریخیی وراثتِ مستضعفین، که تحققاش، "وعدهای خدائی" است، و نه یک تحلیلِ تاریخیی صرف! و آتشی است همیشه فروزان، در قلبِ روشنفکرانِ انقلابی، و در عینِ حال، بهقولِ احسان شریعتی، با التزامِ "علمی" و "عملی"، به کلیهی "مقتضیاتِ" تحققِ چنین امری. که مشخص است، که پهنای کار، تا به کجاست!
*. مجموعه آثار ۷ / شیعه / ص ۱۲۱
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:48
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
خدا در نظریهی "عرفان، برابری، آزادی"
خدا در نظریهی "عرفان، برابری، آزادی"
نویسنده : شروین ارشادیان
پیش از تبیینِ رابطهی بینِ انسان و خدا، در نظریهی "عرفان، برابری، آزادی"، که اساساً فلسفهی وجودی این نظریه، آسیبشناسیی جریاناتِ مهمِ تاریخی، در راستای فهمِ چراییی فاصلهگیریی بشرِ امروزی، از خدا، و ارزشهای خدایی _ انسانی، و ارائهی یک راهِ بدیلِ تالیفی و رهاییبخش، از تالیفِ راههای به بنبستِ رسیدهی پیشین، در جهتِ "خداگونه شدنِ" است، نیازمندِ بررسیی نگاهِ به خدا، در سه جریانِ مهمِ تاریخیی عرفان، سوسیالیسم، و اگزیستانسیالیسم است.
خدا در عرفان (اصالتِ عشق)
جریانِ تاریخیی عرفان، که بر "رابطهی انسان و هستی" متمرکز بوده، و دارای نگاهی به بیرونِ از خویش است، در پیی تبیینِ رابطهی بینِ انسان و خدا است، و این رابطهی بینِ انسان و خدا در عرفان، اگر عمیقاً به آن رابطه بنگریم، یک رابطهی تضادی است. یک رابطهی "این" یا "آن" است. یکی ماندنی، و دیگری رفتنی است. و این تضاد، با "فنا"ی عارف در خدا، حل میشود. پس، در عرفان، خدا است که اصالت دارد، و ماندنی است. و این که، انسان، اختیارِ خویش را، به طورِ کامل، به او سپرده است. و نباید "خود"ی در میان باشد. عارف در پیی آن است که، با نفیی خویش، خدای را به درونِ خویش بکشد. و به قولِ حلاج، خدا است که در لباسِ او حاضر است!
عارف در پیی انحلالِ خویش در خدا است. "منِ" عارف، قطرهای است از دریای وجود، که در وجودِ او، فرو چکیده است، و هدفِ عارف، در طولِ زندگیی این جهانی، رساندنِ آن قطرهی دورمانده از دریا، به دریای وجود است، تا، در آن محو شود. جزیی از دریا شود، در دریا آرام گیرد، خودِ دریا شود، و هیچ نشانی، از آن "من"، باقی نماند. بالاترین آرزوی عارف، فنای فیالله است. چنان که، در نهایت، تنها دریا است که دیدنی و ماندنی است، جز دریا هیچ نیست! و با تبیینِ شریعتی، الیناسیونِ انسان به وسیلهی خدا! و به قولِ اقبال لاهوری، محوِ "خودِ" انسان، در خدای.
ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم
ما از آن جا و از این جا نیستیم
ما ز بیجاییم و بیجا می رویم
خدا در سوسیالیسم (اصالتِ اقتصاد)
جریانِ تاریخیی سوسیالیسم، که بر رابطهی انسانها و طبقاتِ اقتصادی متمرکز بوده، و چون عرفان، دارای نگاهی به بیرونِ از خویش است، در واقع، باورمند به وجودِ هیج خدایی نیست، تا رابطهی بینِ انسان و خدا شکل گیرد! اما، در این جریان، به شکلی، "جامعه" به جای خدای مینشیند، و مقامِ رفیعِ خدای را اشغال میکند، و باز، همان رابطهی تضادی، به شکلی جدیتر و عینیتر و انضمامیتر، حاضر است. پس، برای حلِ این تضاد، هم خدا باید برود، و هم فرد باید برود! و تمامِ تلاش و عشق و ایثارِ یک سوسیالیست، محوِ خویش در دریای خلق، و اصالت دادنِ به جامعه، در برابرِ اصالتِ به فرد است، که در این رابطه نیز، باز، این "منِ" خداییی انسان است که، قربانیی دیگری است. و با تبیینِ شریعتی، الیناسیونِ انسان به وسیلهی جامعه و اقتصاد! و به قولِ اقبال لاهوری، باز هم، محوِ "خودِ" انسان، در جامعه.
خدا در اگزیستانسیالیسم (اصالتِ وجود)
جریانِ تاریخیی اگزیستانسیالیسم ، که بر یک رابطهی وجودی متمرکز است، و دارای نگاهی به درونِ خویش است، و نگاهِ به خدای را، در پرانتز قرار داده است، در پیی طرح و بسطِ قدرتِ آزادی و اختیارِ شورانگیزِ انسان، و تبیینِ رابطهی شوقانگیزِ بینِ "وجود" و "ماهیتِ" او است. اگزیستانسیالیسم، نه چون عرفان، در پیی تبیینِ رابطهی بینِ انسان و هستی، و نه چون سوسیالیسم، در پیی تبیینِ رابطهی بینِ انسان و جامعه.
در چنین وضعی، یک اگزیستانسیالیست، با بازگشتِ به درون، و چشم پوشیدنِ از یک تکیهگاهِ در هستی، که کاش وجود داشت، اما افسوس که وجود ندارد، برخلافِ عرفان، که تکیهگاهاش در جهان "خدا" است، و سوسیالیسم، که تکیهگاهاش "جامعه" است، فاقدِ هر تکیهگاهی در هستی است. و این بیتکیهگاهی، که با نفیی هر عاملِ بیرونی، پدید آمده است، و او را، برخلافِ آن عارف، و این سوسیالیست، به خویشتنِ خویش رسانده است، در مواجههی با تضادهای موجود، او را، از "آزادی"، به "آوارگی"، و در نهایت، به "پوچی" کشانده است، و ثمرهی آن، "تنهایی"، و رنجِ کشندهی زیستن، در زیرِ سقفِ "آسمانی ابله"، و "جهانی پوچ"!
خدا در نظریهی تثلیث (اصالتِ وجودِ خدایی)
دیدگاهِ شریعتی
در نظریهی "عرفان، برابری، آزادی"، که میتوان آن را بینشِ "اصالتِ وجودِ خدایی" نام نهاد، هر انسانِ پیروِ این آرمان، همچون عارفان، دارای یک رابطهی عمیقِ وجودی، با کانونِ معنوی هستی است. و همچون قطرهای است که، خواهانِ پیوستنِ به دریای وجود است، اما، نه به قصدِ "انحلالِ" در آن، "فنا"ی در آن، "محوِ" در آن، و قطرهای بیهویت شدن، و تنها قطرهی از قطراتِ دریا بودن، بلکه، به گفتهی اقبالِ لاهوری، چون "گوهری" در آن دریای بیکران درخشیدن، و "دردانه"ی اقیانوسِ وجود بودن، با حفظِ "خودِ" خویش، و برخورداری از استقلالِ وجودیی جاودان.
هر انسانِ پیروِ این نظریه، در عینِ حال که، همچون عارفان، سرشارِ از عشقِ خدایی است، و در ارتباطِ دائمیی با خدای خویش، و پرستندهی ارزشهای انسانی _ خدایی، همچون یک انسانِ سوسیالیست نیز، در رابطه با جامعه، و در رابطهی با انسانهای دیگر، که هر کدامشان عضوی از این خانوادهی بزرگِ بشریاند، خانوادهای که، هر عضوی از آن، برادر و خواهرِ اویند، و خداوند، والدِ آن خانواده، دارای احساسی سرشارِ از خویشاوندی، یگانگی، ایثار، و مهربانی است، و چون آن سوسیالیست، شوریدهی آن است که، هیچ استثماری صورت نگیرد، هیچ حقی پایمال نشود، و افراد، تنها به دلیلِ بشر بودن، و عضوی از این خانوادهی بزرگِ بشری بودن، و تلاش و کارشان، برابرانه، از نعمتهای زندگی، برخودار گردند.
چنین انسانی، درست مثلِ یک اگزیستانسیالیست، در پیی طرح و بسطِ قدرتِ آزادی و اختیارِ شورانگیزِ انسان، و تبیینِ رابطهی شوقانگیزِ بینِ "وجود" و "ماهیتِ" او است. و خود را، همچون یک اگزیستانسیالیست، در این جهان، تافتهی جدابافتهای میداند، که به این کویر، پرتاب شده است(هبوط)، و این احساسِ "جدایی"، رفته رفته، او را به "تنهایی" میکشاند. اما، چنین انسانی، از آنجا که، همچون آن عارف، در مواحههی با هستی، در یک رابطهی عاشقانهی با "غیب" قرار گرفته است، و در آن غیب، ارزشهای خدایی را یافته است، و این ارزشها، ملاک و معیار و جهتبخشِ هر "پندار و گفتار و رفتارِ" او است، و نیز، جهتبخشِ این "آزادی"ی وجودیی عزیز و رهاییبخشِ اگزیستانسیالیستی، دیگر، از "آزادی، به "آوارگی"، کشیده نخواهد شد، و این آزادی، بستری خواهد شد، برای شدن و شدن و شدن، و دستیابی به هدفِ بس عزیزِ آن مهربانِ جاودانِ آسیبناپذیر، در خلقتِ انسان: "خداگونه شدن".
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:51
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
جامعهی ایدهآلِ شریعتی
جامعهی ایدهآلِ شریعتی
نویسنده : شروین ارشادیان
جامعهی ایدهآلِ شریعتی
جامعهی ایدهآلِ شریعتی، جامعهای است مبتنی بر آرمانِ "عرفان، برابری، آزادی".
جامعهای با نظام : "سوسیال دموکراسی معنوی":
نظام اقتصادی : سوسیالیسم.
نظام سیاسی : دموکراسیی شوراییی مستقیمِ آتنی.
نظام فرهنگی : معنویتگرای اومانیستی _ عرفانی.
سوسیال دموکراسی معنوی، تحققِ عملیی آرمانِ "عرفان، برابری، آزادی" است.
سه مرحلهی اجرایی :
از نظرِ شریعتی، یک مبارزهی اصولی، برای تحققِ چنین جامعهای، دارای سه مرحلهی اساسی است:
مرحلهی اول : مرحلهی تحققِ "آزادی"، با مبارزهی ضدِ استبدادی (مبارزه با زور). مبارزهی ملی.
مرحلهی دوم : مرحلهی تحققِ "برابری"، با مبارزهی ضدِ استثماری (مبارزه با زر). مبارزهی طبقاتی.
مرحلهی سوم : مرحلهی تحققِ "عرفان"، با طرح و تحقیقِ اومانیسم (مبارزه با تزویر). مبارزهی فرهنگی.
شکستِ نظامهای تکبُعدی
از نظرِ شریعتی :
نظامِ کلیساییی مسیحی، تنها به تحققِ عرفان همت گمارد، و اسیرِ یک نظامِ ارتجاعی شد.
انقلابِ کبیرِ فرانسه، تنها به تحققِ آزادی همت گمارد، و به منجلابِ سرمایهداری افتاد.
انقلابِ اکتبرِ شوروی، تنها به تحققِ برابری همت گمارد، و اسیرِ نظامِ استالینی شد.
از نظرِ وی، تنها نظامی که، به انجامِ هر سه بُعدِ یک انقلابِ اصولی بپردازد، امکانِ رهاییی انسان، و خلقِ یک جامعهی انسانی را خواهد داشت.
حکومتِ ایدهآلِ شریعتی
حکومتِ ایدهآلِ شریعتی، یک حکومتِ سکولار است. یک حکومتِ غیرِ مذهبی است، یک حکومتِ غیرِ ایدئولوژیک است. وی بر این باور است که، مخوفترین حکومت، حکومتِ مذهبی است، چرا که، خود را جانشینِ خداوند در زمین دانسته، و برای بقای خویش، به هر جنایتی دست خواهد زد.
از نظرِ شریعتی، دین از سیاست جدا نیست، اما، دین از دولت جداست. و در جامعهی آرمانیی وی، هیچ دین و مذهبی، دینِ رسمیی کشور نخواهد بود.
اگرچه نظامِ سیاسیی شریعتی، نطامی است مبتی بر دموکراسی، اما، نه یک دموکراسیی پارلمانی، که یک سیستمِ حاکمیتِ نخبگانِ است. نظامِ دموکراسیی موردِ نظرِ شریعتی، نظامی مبتنی بر شهروندانی خودآگاه است. و تاکیدِ وی، از میانِ انواعِ دموکراسی، بر دموکراسیی شوراییی مستقیمِ آتنی است. شریعتی، به نظامِ دموکراسیی پارلمانی، در جهتِ رهاییی انسان، به ویژه در جبرانِ عقبماندگیی کشورهای جهانِ سوم، امیدِ چندانی ندارد، و نظامهای موجودِ غربی، که به یک نظامِ تکنوکرات _ بوروکراتِ طبقاتیی مسخکنندهی ماهیتِ انسان تبدیل شده است، دلیلِ قاطع و روشنی است بر این نومیدی!
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:54
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
انتخابِ واژهی تثلیث
انتخابِ واژهی تثلیث
نویسنده : شروین ارشادیان
انتخابِ واژهی تثلیث
دکتر شریعتی، پس از تالیفِ سه آرمانِ بزرگِ بشری، یعنی آرمانِ عرفان، آرمانِ برابری، و آرمانِ آزادی، در یک سهگانهی تفکیکناپذیر و جداییناپذیرِ "عرفان، برابری، آزادی"، با توجه به نتایجِ به دست آمده از آسیبشناسیی تاریخیی خویش، از عللِ ناکامیی انسان، در تحققِ آن آرمانها، در هنگامِ طراحی، و طرحِ اولیهی این سهگانهی تالیفی، به همفکران و پیروانِ خود، هشیارانه، از واژهی جا افتاده و شناختهشدهی "تثلیث"، علیرغم بارِ مفهومیی مسیحیی آن، سود جسته است.
از نظرِ شریعتی، چنان که در نگاه و دل و روحِ هر فردِ مسیحی، واژهی تثلیث، نمادی سرشارِ از یگانگی، ایمان، جداییناپذیری، و رهاییبخشی است، و در عینِ حال که، "یکی" است، سه تا است، و در همان حال که، "سه تا" است، یکی است! که زیربنای طبیعی و حتمیی توحید است. و شگفت آن که، این "مفهومِ" تثلیثیی مسیحی، در یک "وجودِ" گوشت و پوست و استخوانیی شگفتی چون علی، تجسمِ اسلامی _ انسانی یافته است، که خود، آن "مسیحِ مثلث" است. و نیز، با تاکیدِ بر این امر که، امامتِ انسانِ امروز، این تثلیثِ جادویی و رهاییبخشِ "عرفان، برابری، آزادی" است.
"... امامتِ انسانِ امروز، که تشنهی مسیحی دیگر، و نجاتبخشی دیگر، و ایمانی دیگر است، این “تثلیث” است. تثلیثی که، زیربنای طبیعی و حتمیی توحید است. و به راستی که، علی، آن مسیحِ مثلث است، که یکی است، و در عینِ حال، سه تا، سه تا است، و در عینِ حال، یکی!…”
ما، در این انتخاب، بیش از پیش، به اهمیتِ رابطهی بینِ فرم و محتوا در اندیشهی شریعتی پی میبریم، که چگونه، هر بار، با انتخابِ واژهای درست و زیبا، مفاهیم را، از صندوقخانهی ذهنِ شکاک و در تردیدِ انسان، به قلبِ تپندهی سرشارِ از ایمانِ وی، کشانده است، تا به این مفاهیم، "روح"ی رهاییبخش ببخشد. و این است، یکی از رازهای موفقیتِ شریعتی، در میانِ خیلِ عظیمِ روشنفکرانِ جدامانده از جامعه، که دربردارندهی درسهای بس گرانبهایی برای ما است!
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
26_03_2016 . 23:59
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
شریعتی، و تالیفِ سه جریانِ تاریخی
شریعتی، و تالیفِ سه جریانِ تاریخی
نویسنده : شروین ارشادیان
شریعتی، و تالیفِ سه جریانِ تاریخی
شریعتی، در آغازِ مقالهی "عرفان، برابری، آزادی"، و پیش از آن که، به شرحِ تثلیثِ رهاییبخشِ خویش، که ثمره و نتیجهی بررسیی وی، بر روی تمامیی مکتبها و تجربههایی مطرحی است که، در طولِ تاریخ، به نامِ دین، فلسفه، و رشتههای مختلفِ فکر و عملِ بشری، عرضه شدهاند، دیگران را، به فراروی از محدودههای تنگِ فرقهای، مذهبی، و ایدئولوژیک، دعوت کرده، و به مطالعهی دو واقعیتِ موردِ پذیرشِ همه، یعنی "انسان"، و محیطِ زندگیی وی، یعنی "طبیعت"، فراخوانده است.
از نظرِ شریعتی، انسان، در طولِ تاریخ، در جستجوی سه آرمانِ بزرگ بوده است: آرمانِ عرفان، آرمانِ برابری، و آرمانِ آزادی. این جستجوگری و تلاش، در سیرِ تاریخیی خویش، در آغاز، بیشتر به صورتِ تلاشهای فردی، گروهی، منطقهای، ملی، و در دایرهای محدود، بوده است، تا این که، در نهایت، به صورتِ سه "نهضتِ" نیرومندِ فکری _ اجتماعیی "عرفان"، "سوسیالیسم"، و "اگزیستانسیالیسم"، و نیز، به صورتِ سه "نظامِ" هولناکِ عرفانطلبانهی "حکومتِ قرونِ وسطایی"، آزادیطلبانهی "انقلابِ کبیرِ فرانسه"، و برابریطلبانهی "انقلابِ اکتبر"، تبدیل شده است.
او بر این باور است که، هر فردی، اگر، از محدودههای تنگِ فرقهای و مذهبی و ایدئولوژیک، فراتر رود، و آن گاه، به بررسیی تاریخی دست زند، سه جریانِ اساسی را در تاریخ "کشف" خواهد کرد. جریانِ عرفان، جریانِ برابری، و جریانِ آزادی. که هر یک از این سه جریان، انسان را، به برقراریی یک نوع رابطهی خاصی، با "خدا، خلق، و خود"، فراخوانده است. جریانِ عرفان، او را، به رابطهی با "خدا" (رابطهی با هستی)، جریانِ برابری، او را، به رابطهی با "خلق" (رابطهی اجتماعی)، و جریانِ آزادی، او را، به رابطهی با "خود" (رابطهی وجودی) دعوت کرده است.
جریانِ عرفان
جریانِ عرفان (عرفان)، با باور به وجودِ یک کانون معنوی در هستی، تلاش کرده است، تا با ایجادِ "رابطه با هستی"، و پرهیز از ایجادِ "رابطهی اجتماعی"، و خودداری از حضورِ فعالِ اجتماعی، و به عبارتی، با دور زدنِ جامعه، "خود" را، جدای از "خلق"، به "خدا" رسانده، و در او آرام گیرد. چه، از نظرِ عرفان، رهایی و تعالیی انسان، در پیوستنِ به دریای وجود، فنای در او، و انحلالِ "خود" در آن است.
جریانِ برابری
جریانِ برابری (سوسیالیسم)، با عدمِ باور به وجودِ یک کانونِ معنوی در هستی، البته در اکثریتِ آنان، تلاش کرده است، تا با ایجادِ "رابطهی اجتماعی"، و حضورِ فعال در مبارزاتِ ضدِ طبقاتی، "خود" را، بی نیازِ از ایجادِ "رابطهی با هستی"، و بینیازِ به "خدا"، جهتِ دستیابی و توجیهِ یک سیستمِ ارزشی، فدای "خلق"، کند. و در عرصهی وجودی، برخلافِ جریانِ عرفان، که در آرزوی فنای خود در دریای "خدا" است، در تلاشِ فنای "خود" در دریای "خلق" است.
جریانِ آزادی
جریانِ آزادی (اگزیستانسیالیسم)، با عدمِ باور به وجودِ یک کانونِ معنوی در هستی، البته در موثرترین جریانِ آن، جریانِ سارتر، تلاش کرده است، تا با پرهیزِ از "رابطهی با هستی"ی صرف، که یک "رابطهی بیرونی"، و عاملِ فنای "خودِ" انسان در خدا است (روشِ عرفانی)، و پرهیزِ از "رابطهی اجتماعی"ی صرف، که آن نیز، یک "رابطهی بیرونی"، و عاملِ فنای "خودِ" انسان در خلق است (روشِ سوسیالیستی)، با دعوتِ انسان، به یک "رابطهی درونی"، که یک نگاهِ خاصِ به درون، و ایجادِ یک"رابطهی وجودی"ی، با "خود" است، به رهاییی انسان از، با خودبیگانگی، دست یابد.
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
27_03_2016 . 00:05
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
نظریهی تالیفیی شریعتی
نظریهی تالیفیی شریعتی
نویسنده : شروین ارشادیان
نظریهی تالیفیی شریعتی
در نظریهی تالیفیی "عرفان، برابری، آزادی"ی شریعتی، هر انسانی که، در پیی تکاملِ فردی، و تکاملِ اجتماعی است، تنها و تنها، با تکیه بر هر سه رابطه، یعنی رابطهی با هستی، رابطهی اجتماعی، و رابطهی وجودی، به این اهدافِ خویش دست خواهد یافت. به عبارتی، هر انسانی که، خواهان آن است، که "خودِ" خویش را، به زبانِ مذهبی، به "خدا"، یعنی همان "ارزشهای انسانی _ خدایی"، و به زبان غیرِ مذهبی، به "ارزشهای اخلاقی _ انسانی"، متصف کند، باید، با برقراریی یک رابطهی دائمیی عاشقانه با کانونِ هستی، به هر شکل و باوری، که جهتبخشِ راهِ رهایی است (نقشِ عرفانی)، و حضورِ فعالِ اجتماعی در متنِ "جامعه"، و حضورِ دائمیی در جنبشهای اجتماعی، و شرکتِ در رهبریی سیاسی _ اجتماعیی جامعهی خویش، و رویاروی با تضادهای فرهنگی، اقتصادی، طبقاتی، و... است (نقشِ سوسیالیستی)، و نیز، تلاشِ در پرورش و حراستِ از "خود"، یعنی خویشتنِ خداییی خویش، در صحنهی برقراریی رابطهی این "من"، با "دگر"، که ساختن و ساخته شدن، اثرگذاری و اثرپذیری، یاد دادن و یاد گرفتن، دوست داشتن و دوست داشته شدن، بخشیدن و بخشوده شدن، و... است (نقشِ اگزیستانسیالیستی)، به این امر نائل آید. و به بیانِ دیگر، شریعتی، تکلیفِ خویش را، با این سهگانهی هماره دردسرسازِ تاریخی، یعنی "خود، خلق، خدا"، به شکلِ زیر مشخص کرده است: "خود" را، از طریقِ "خلق"، به "خدا" رساندن! که نشانگرِ ژرفای بینشِ آزانگیزِ این روشنفکرِ بینظیر مذهبی است، که بیشک، از ستارگانِ درخشانِ "عصرِ تعالی"، در آیندهی بشری است.
در پایانِ این بررسیی تاریخیی همه جانبه، شریعتی اعلام کرده است که، این آرمان، یک آرمانِ رهاییبخشِ فراایدئولوژیک است، و ما باید، فارغ از این مذهب و آن ایدئولوژی، از یک آرمانِ سهگانهی انسانی _ جهانی سخن بگوئیم. یک تثلیثِ جادوییی رهاییبخشی که، امامتِ انسانِ دورانِ پسامدرن را، بر عهده خواهد گرفت. آری! این آرمان، یک آرمانِ بشری است، فرای هر باور و جهتگیریهای فردی و گروهی و ملی و ایدئولوژیک. یک فانوسِ دریایی، به بلندای قامتِ تجربههای دردناک و پُر هزینه و جانفرسای انسان، در نقشِ هدایتگری این کشتیی گمکرده راهِ بشری، که اسیرِ طوفان و گردابهای هولناکِ درهم شکننده و مسخکنندهی انسانِ امروز است.
منبع : کانال تلگرام شروین ارشادیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : شروین ۲ بار
|
|
27_03_2016 . 20:21
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
در رابطه با اندیشه شریعتی
نام مقاله : در رابطه با اندیشه شریعتی
نویسنده : سازمان نشر مستضعفین
موضوع : تثلیثِ جادوییی عرفان، برابری، آزادی
بخش اول
بخش دوم
تاریخ انتشار : ۱ / مهر / ۱۳۸۸
منبع : سایت نشر مستضعفین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
|
|
27_03_2016 . 20:27
|
|
shervin
مدیر
|
ارسالها: 2,717
تاریخ عضویت: Dec 2009
|
|
آگاهی، آزادی، برابری
نام مقاله : آگاهی، آزادی، برابری
نویسنده : سازمان نشر مستضعفین
موضوع : تثلیثِ جادویی عرفان، برابری، آزادی
بخش اول
بخش دوم
تاریخ انتشار : ۳۰ / اردیبهشت / ۱۳۸۹
منبع : سایت نشر مستضعفین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
|
|
|