مراسم سالگرد شریعتی / سال ۸۷
01_04_2010 . 14:48
#1
مراسم سالگرد شریعتی / سال ۸۷
سمینار زن و شریعتی


[تصویر: http://talar.shandel.info/photo/shariati047.jpg]


دوستان گرامی!
منتظر دریافت اطلاعات شما در این مورد هستیم.



فهرست مقالات :

گزارش سمینار زن و شریعتی
نواندیشان دینی از گفتن سخنان كلی پرهیز كنند / پروین بختیارنژاد
نوانديشي ديني و قرآن / هاله سحابی
من و شریعتی / مرضیه مرتاضی‌لنگرودی
شریعتی، عقلانیت و اشراق فراجنسی / ناهید توسلی
چرا بحث زن / رضا علیجانی
تجلیل از بانویی کهنسال
عكس‌هايي از مراسم سالگرد شریعتی / سال ۸۷
گزارش رادیویی مراسم سالگرد شریعتی / سال ۸۷
احساس رنج توده‌ها، نخستین سنگ‌بنای درک توحید اجتماعی / رضا شیرازی
برخورد گزینشی و واپس‌گرایانه با اندیشه شریعتی / ناصر مهاجر
چه نیازی به طرح مجدد اندیشه و راه شریعتی است / شورای سوسیالیست‌های مسلمان


.
03_04_2010 . 20:18
#2
سی‌ویکمین سالگرد دکتر شریعتی
گزارش سمینار زن و شریعتی


روز ۲۹ خرداد ۱۳۸۷ مراسم بزرگداشت دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد برگزار شد. این مراسم که به‌صورت سمیناری برگزار شد، عنوان "زن و شریعتی" را بر خود داشت . در این سمینار پروین بختیارنژاد، هاله سحابی، مرضیه مرتاضی‌لنگرودی، ناهید توسلی، و رضا علیجانی سخن گفتند. و در پایان مراسم نیز از خانم کبری قدسی نظام‌آبادی تجلیل شد که لوح تقدیری به وی از طرف احسان شریعتی تقدیم شد.

"... امروز موضوع زنان در جامعه‌ ما طرح مدل‌برداری‌شده از سرزمین دیگر نیست، بلکه موضوعی است که به یک دغدغه‌ی جدی تبدیل شده و درون‌جوش جامعه ایران است و تا زمانی که به یک دستاورد جدید نرسد و با معدل مورد قبول، تایید خرد جمعی را نگیرد، این موضوع در گفتمان‌ها و گرایش‌های گوناگون جامعه مطرح خواهد بود..."

بر این اساس به گفته خسرو آذربایجانی مسوول دبیرخانه سی‌ و یکمین یادمان دکتر علی شریعتی، مراسم بزرگداشت امسال فرصتی شد تا برخی از دغدغه‌های فکری و اجتماعی جامعه ایران مورد بررسی جمعی از صاحبان اندیشه قرار گرفته تا آنان ضمن ارائه‌ی دیدگاه‌های خود، به بررسی، نقد، و مواجهه‌ی شریعتی با پدیده‌های زمانه خود بپردازند.

از همین رو، به گزارش دبیرخانه سی‌ و یکمین یادمان دکتر علی شریعتی، موضوع "زن و شریعتی" که عنوان مراسم سی و یکمین سالگرد درگذشت دکتر شریعتی در روز پنج‌شنبه ۲۹ خرداد بود، توانست ادامه‌ی طرح موضوع زنان و طرح دیدگاه‌ها و ارائه راهکارهایی شود درون‌گفتمانی و بیرون‌گفتمانی، که پس‌زمینه‌ی تفکر نواندیشی دینی با گرایش دیدگاه شریعتی باشد.


منبع : سایت رسمی دکتر شریعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
03_04_2010 . 20:19
#3
نوانديشان ديني از گفتن سخنان كلي پرهيز كنند
سخنران : پروین بختیارنژاد


خانم پروین بختیارنژاد فعال در حوزه زنان و روزنامه‌نگار به عنوان اولین سخنران سمینار زن و شریعتی، که در حسینیه‌ی ارشاد برگزار شد، به مسئله‌ی نواندیشی دینی و مسائل امروز زنان پرداخت.

پروین بختیارنژاد سخنران اول این نشست با استناد به آثار دکتر شریعتی گفت: به‌رغم آنکه زنان یکی از مخاطبان جدی و نه دست دومی‌ی شریعتی بودند، ولی پرسش‌ها و موضوع‌های خاص آنها پس از سه دهه از رفتن شریعتی امکان طرح پیدا می‌کند، به‌راستی چه اتفاقی شرایط چنین پرسش‌گری در مورد زنان را فراهم آورده است؟

او در ادامه پرسید : آیا این اتفاق، نشان‌گر تغییر و تحولات عمیق ذهنی و عینی در حوزه زنان نیست؟

بختیارنژاد در ادامه‌ی بحث خود با اشاره به حضور گسترده‌ی زنان در عرصه‌ی آموزش و آموزش عالی در سال‌های آغازین دهه ۷۰، که به یکباره جامعه‌ی ایرانی را با یک رخداد بزرگ مواجه ساخت، گفت: "پیشی گرفتن زنان در مراکز آموزش عالی از مردان، یک خبر جدی بود."

او با اشاره به گزارش سال ۲۰۰۸ دیده‌بان اجتماعی(socialwatch) در خصوص تساوی‌ی حقوق جنسیتی در بررسی سه بعد، از جمله تحصیلات، مشارکت در اقتصاد، و مشارکت سیاسی، گفت: در ایران نیز نرخ برابری آموزش و تحصیل زنان ۹۵ درصد، نرخ مشارکت اقتصادی ۴۶ درصد و نرخ برابری در مشارکت سیاسی ۲۱ درصد عنوان شده است، که در مجموع نرخ برابری‌ی جنسیتی در ایران را به ۵۴ درصد می‌رساند. می‌بینیم که در این گزارش هم، نرخ رشد زنان در آموزش و تحصیل تحسین‌برانگیز است.

بختیارنژاد در ادامه‌، با اشاره به رشد حضور زنان در شوراهای شهر و روستا، تعداد کتاب‌های منتشرشده توسط زنان، تعداد آثار زنان فیلم‌ساز، تعداد زنان ورزشکار، و تعداد زنان کارآفرین، نکته‌ای را یادآور شد: "سهم زنان از مدیریت بخش دولتی و غیردولتی ۸/۲ درصد است". به این ترتیب، بختیارنژاد نتیجه گرفت که: اگر امروز پس از سه دهه امکان سخن در مورد زنان وجود دارد، به یمن تحولات در حوزه‌ی زنان است.

او سپس گریزی گذرا به وضعیت زنان در ۱۵۰ ساله اخیر داشت. به این ترتیب، طرح مسائل زنان توسط نواندیشان دینی چون سیداحمدخان، محمد اقبال، شیخ ‌محمد عبده، و سپس متفکرانی چون قاسم امین، مواردی بود که بختیارنژاد به تبیین آنان پرداخت.

بختیارنژاد سپس پرونده‌ی نواندیشان وطنی را در خصوص زنان مورد بررسی قرار داد. او گفت: گرچه همدلی‌های موردی از سوی برخی از آنان مطرح شده، ولی تنها کسی که با جدیت و از سر اعتقاد عمیق فکری خود، زنان را هم "موضوع" و هم "مخاطب" خود قرار داد، شریعتی بود. او بارها درباره‌ی زنان و با زنان سخن گفت. شریعتی به عنوان یک مصلح و جامعه‌شناس به زنان جامعه‌ی خود نگاه کرد، و دو چهره زن آن روز توجه او را به خود جلب کرد: زنی که اسیر سنت‌های موهوم و خرافی است، که او از آنها به عنوان زنان مقلد فاقد آگاهی یاد می‌کند، و نیز زنی که اندک شناختی از غرب ندارد و فقط مصرف‌کننده کالاهای آنها است.

به اعتقاد بختیارنژاد، شریعتی زن سومی را یاد می‌کند که او "نه چهره‌ی موروثی را می‌پذیرد و نه چهره‌ی تحمیلی را"

بختیارنژاد در ادامه گفت که : اگر بخواهیم از روش شریعتی به عنوان یک الگوی گفت‌وگو با زنان و در مورد زنان استفاده کنیم، از جمله مواردی که در مورد زنان می‌توان حرف زد، اشکال مختلف خشونت است. او افزود: خشونت علیه زنان به مفهوم هرگونه عملی است که مبنای جنسیتی داشته و فرآیند آن منجر به آسیب جسمانی، جنسی، روانی، یا رنج و محنت زنان شود.

او در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به بیانیه‌ی جهانی‌ی رفع هرگونه خشونت علیه زنان در سال ۱۹۹۳، و با بیان اینکه در ۱۰۲ کشور از ۱۹۲ کشور عضو سازمان ملل هیچ قانونی برای مجازات خشونت علیه زنان وجود ندارد، گفت: "... در کشور ما نیز پدیده خشونت در خانواده باز‌تولید و رشد سرطانی شدید در عرصه سیاست، اجتماع، فرهنگ، و هنر دارد. اما هیچ‌گونه تمهیدی، چه دولتی و چه غیردولتی، برای مقابله با خشونت‌های خانگی پیش‌بینی نشده است".

او سپس به مصادیقی از خشونت علیه زنان اشاره کرد. ماده ۱۱۳۳، ماده ۱۱۳۰، و ۱۱۰۸ قانون مدنی از جمله مواردی بود که این سخنران به تبیین آنها پرداخت.

قتل‌های ناموسی، اختلافات خانوادگی و همسرکشی از مواردی بود که بختیارنژاد در پرونده‌ی خشونت در خانواده به آنها اشاره کرد، و بر این اساس گفت که: ازدواج‌های تحمیلی و زودرس، وجود اختلاف سنی زن و شوهر، عدم‌آشنایی با مسائل قانونی، و عدم‌ توانایی در امر طلاق و عدم‌ پذیرش طلاق در خانواده آن زنان، و صرف زمان و هزینه زیاد در امر دادرسی از طریق مراجع قضایی، و ناآشنایی با این مراجع و مراکز حمایتی و عدم‌اعتماد به نفس کافی، این زنان را به سمت همسرکشی سوق داده است. او افزود: این افراد در سنین پایین خشونت را تجربه کرده و شاهد خشونت در خانواده‌های خود بوده‌اند. این زنان که دارای تحصیلات پایین و درآمد متوسطی هستند، خشونت فیزیکی، روانی، جنسی، و مالی را شاهد بوده‌اند.

عدم حضانت فرزندان، نداشتن حق قضاوت، وزارت، و ریاست‌جمهوری، و بسیاری مسائل دیگر نیز از دیگر مواردی بود که این سخنران به تبیین آنها پرداخت.

کلام آخر بختیارنژاد پس از آنکه تاکیدی بر این جمله بود که تکرار این جمله که خداوند زن و مرد را از سرشتی واحد آفریده کافی نیست، بلکه باید به پرسش‌ها و مشکلاتی که مانع رشد زنان است پاسخ گفت، این‌چنین بود:

"... نواندیشان دینی، اعم از زن و مرد، بهتر است از گفتن سخنان کلی پرهیز کنند، و به جزءجزء پرسش‌های جامعه‌ی زنان در خصوص ابعاد مختلف حقوقی‌ی آنها بپردازند. بیشتر اَشکال خشونت که در عرایض‌ام به آنها اشاره کردم، ریشه در تفکرات سنتی و دیدگاه‌های کلاسیک دارد، که نواندیشان می‌باید با پاسخ‌های صریح و شفاف، هم‌چون برخی پیشگامان تاریخی‌ی خود، با جدیت به آنها بپردازند، و سوالات و مشکلات حقوقی‌ی زنان را پاسخ دهند. متاسفانه نواندیشان دینی در ایران، در حوزه زنان، از بسیاری از نواندیشان دینی جهان اسلام، کمتر ‌سخن‌ گفته و غیرفعال‌تر و عقب‌تر هستند..."


منبع : سایت رسمی دکتر شریعتی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
03_04_2010 . 20:21
#4
نواندیشی دیني و قرآن
سخنران : هاله سحابی

موضوع : بازگشت به قرآن


با پایان سخنان پروین بختیارنژاد، نوبت به هاله سحابی پژوهشگر رسید، تا همان‌گونه که خود گفت، بر اساس شعار جریان نواندیشی دینی در سال‌های آخر دهه ۴۰ و دهه ۵۰، که بازگشت به قرآن بود، به موضوع بحث خود، که "نواندیشی دینی و قرآن" بود، بپردازد.

هاله سحابی در سخنان خود با اشاره به تلاش‌های جریان نواندیشی دینی برای بازگشت به قرآن، که با حضور شریعتی خوش درخشید، گفت که: از این پس فهم قرآن ملی شد و همه به اندازه‌ی خود از چشمه‌ی زلال آن برداشت کردند.

"... امروز اما آن ایده‌ی بازگشت به قرآن ما را در برابر پرسش جدی‌تری قرار می‌دهد: بازگشت به کدام قرآن؟ و چگونه؟ چگونه باید از این کتاب که ۱۴۰۰ سال پیش نوشته شده، راهنمایی گرفت؟ آیا روش‌مندی را باید آموخت و با آیات، برخوردی تاریخی داشت؟ نسبت ما با این متن و جزئیات و آیات آن چیست؟..."


سحابی توجه به دو پرسش اساسی را ضروری دید.

"... نخست آن‌که : آیا همه چیز در قرآن هست؟ آیا همه‌ی آنچه بشر بدان نیازمند است و آن "حکمت"ی که از آغاز تاریخ تا قیامت انسان باید بداند، در قرآن خلاصه شده است؟ و دیگر بشر چیزی بر آن نمی‌افزاید؟ دوم آنکه آیا این کلمات، عبارات و آیه‌هایی که در قرآن آمده است، جاودانی است؟ آیا این جمله‌ها در این زمینه با هم تفاوت ندارند و هم‌سنگند؟ آیا اساساً برخی از این آیات از همان آغاز برای جاودانگی آمده‌اند و یا برای پاسخ به نیازی خاص؟..."


او در ادامه، در خصوص بازگشایی پرسش دوم خود، پرسش دیگری را مطرح کرد:

"... آیا هر آنچه در این کتاب درباره‌ی موضوع زنان آمده، برای همیشه بوده است؟ یا از همان آغاز هم تعدادی از این آیات موقتی بوده‌اند و یا در مدت کوتاهی به آیه‌ی دیگری تبدیل یافته‌اند؟..."


اما او به نکته مهمی اشاره داشت:

"... بحث ما فقهی، کلامی، روایتی، و حتی عقلانی و فلسفی نیست، می‌خواهیم ادعای خود قرآن را در این‌باره بدانیم. بنابراین استدلال ما فقط درون‌قرآنی است..."


سحابی افزود :

"... در این پژوهش ساده، به عبارات گوناگونی در قرآن برخورد می‌کنیم که تحت هر یک از این عناوین، موضوعی درباره زنان مطرح شده است، مثل زوج، ازدواج، بنت، امرأة، اناث یا انثی، نساء و یا صفاتی مونث مثل طیبات، مؤمنات، و محصنات. تحت هر یک از این لغات با نگاه متفاوتی به موضوع زنان پرداخته شده است. در این میان لغت‌های بالا پراکندگی یکسانی در میان آیات مکی و مدنی دارند و در همه‌ی سال‌های بعثت در میان آیات وحی آمده‌اند. ولی کلمه نساء از ۶۰ مورد که آمده ۵۶ مورد آن در مدینه و آن هم از سال پنجم هجری به بعد آمده است. چند موردی هم که در آیات مکی است، مربوط به نساء قوم بنی‌اسرائیل و قوم لوط است، صفات مونث نیز در سال‌های ۸ و ۹ هجری آمده است..."


او بحث‌های قرآنی زنان را حول سه محور مشخص تقسیم‌بندی کرد :

"... ۱. موضوع آفرینش انسان، ۲. سرشت زن و مرد و هدف و آرمان ‌آفرینش زن، ۳. داستان‌های تاریخی درباره تعدادی از زنان متعین و احکام و دستورات قرآن درباره زنان..."


هاله سحابی در ادامه فقط به بخش احکام پرداخت. بنابراین چند نکته را یادآوری کرد:

۱. بیشترین کلمه به‌کار رفته در این بخش کلمه نساء است. زوج و انثی و امرأة نادر است.

۲. در این بخش به نقش زن در خانواده و تنها و تنها در رابطه با مرد، اشاره شده است. نقش و مسوولیت دیگری، حتی خانه‌داری و مادری، تربیت فرزند، و کار تولیدی برای او ترسیم نشده است.

۳. در این آیات هرگز خطابی به "زن" صورت نگرفته و از ایشان کاری خواسته نشده است(تنها آیه ۲۲ احزاب خطاب به زنان پیامبر است). در تمامی این آیات از نیمه‌ی دیگر جامعه خواسته شده است که نکاتی را درباره زنان رعایت کنند، یا درباره ایشان تصمیمی بگیرند.


مثال‌هایی در مورد "خطاب مردانه" موضوع دیگری بود که این سخنران به آن اشاره کرد.

"... در میان این آیات یک تعریف موضوعی به چشم می‌خورد که خطاب به مردان است و نساء را به‌لحاظ بیولوژیک، توصیفی از آنان ارائه می‌دهد..."


او در ادامه با بیان اینکه در قرآن توصیف حقوقی نیز از وضعیت نساء شده است که همراه با توصیفی از یتیمان آمده و با موضوع آنان تلفیق شده است، به آیه‌ی سوم سوره‌ی نساء اشاره کرد و گفت:

"... در این آیه، محور، عدالت و ستم ناکردن قرارداده شده است..."


او سپس باز هم به آیات دیگری از قرآن اشاره کرده و گفت:

"... غیر از این توصیف‌ها، درباره بیش‌تر موضوعات به مردان خطاب شده است، پرداختن مهر زنان(۴ نساء) حلالیت ازدواج با چه کسان(۲۴ و ۲۵ نساء) وجوب غسل و تیمم(۶ مائده) و موضوع ارث..."


او در ادامه به موضوع طلاق اشاره کرد و گفت :

"... بیش‌ترین آیات مربوط به مسائل خانواده را آیات طلاق تشکیل می‌دهد، بیش‌ترین کاربرد کلمه معروف و تقوی در این مورد آمده است..."


او گفت :

"... در قرآن، طلاق به عنوان جایگزینی بر جدال و آزار زنان، در صورت عدم‌تفاهم، مطرح شده است..."


هاله سحابی با اشاره به آیه ۲۰ سوره نساء گفت :

"... برای اراده‌ی طلاق از سوی مرد شرطی گذاشته نشده است..."


او سپس افزود :

"... در جای دیگر (۲۳۱ و ۲۳۲ بقره) درباره‌ی زنانی که طلاق داده شده‌اند، نه به خود آنان، بلکه به شوهران آنها دستور داده می‌شود..."


ازدواج با مشرکان، شیر دادن نوزادان، و مسئله‌ی تنبیه زنان، موضوع‌های دیگری بود که این سخنران به آن اشاره کرد و در صدد تبیین آن برآمد.


او در ادامه با بیان اینکه در این‌گونه آیات خطاب بیشتر مردان هستند، به چند نکته‌ی مهم درباره‌ی عبارات مرتبط با بخش احکام پرداخت.

"... اولاً کلمه‌ی نساء از ریشه سنی یا نیسان یا نسیه به معنای فراموش کردن یا به تاخیر افتادن است(به قول آقای طهماسبی). بنابراین نساء می‌تواند به معنی فراموش‌شدگان یا طبقه‌ی فراموش‌شده باشد. با توجه به توصیف همراه با یتیمان، این سخن قابل توجیه است. برعکس کلمه مذکر که به معنای بسیار به یادآورده‌شده می‌باشد. البته کلمه‌ی مقابل نساء، رجال است، که به معنای مرد سیاسی یا مردی که از محسوسات مرد بودن عبور کرده باشد و متعین شده باشد، است..."


او سپس با این فرض، فهم خود را این‌گونه بیان کرد :

"... قرآن با توجه به فضای موجود، به طبقه‌ی مطرح و بسیار به یادآورده‌شده، درباره‌ی گروه فراموش‌شده، به‌ویژه یتیمان و مستضعفان آنان توصیه‌ها و حقوقی را یادآوری می‌کند..."


هاله سحابی افزود :

"... در واقع این احکام با آنچه در جامعه‌ی عرب جاهلی حاکم بوده، سه نوع برخورد داشته: یا آن احکام را پذیرفته و امضا کرده، یا آن سنت‌ها را به کلی برانداخته و سنت جدیدی پایه‌گذاری کرده، و یا آن‌که در پروسه‌ای درازمدت و تدریجی تغییر داده است..."


او در ادامه گفت که :

"... در مورد زنان آنچه در قرآن کاملاً برانداخته شده، یکی کشتن فرزندان و زنده به گوری دختران است، دیگری به ارث رفتن زنان پس از مرگ همسر، به‌زور شوهر دادن زنان، و دیگری دادن استقلال مالی به زنان و حق تصرف در اموال خودشان که پیش از آن اصلاً رسم نبود. این حقوق مالی، به‌ویژه در آیات طلاق، خیلی آشکار است. در مورد کشتن دختران باید گفت که نخستین سنت که پس از جاهلیت هم‌زمان با مبارزه با بت‌پرستی(یعنی سال آغاز بعثت) برانداخته شد، همین به گور سپردن دختران بود، که به شفافی و قاطعیت با آن برخورد شد. تغییرات دیگری هم ایجاد شد که محتوای آن رویکرد درازمدت داشت، مانند احترام و خوش‌رفتاری با زنان، پرداختن مهریه به خود آنان، نگهداری آنها پس از طلاق و مرگ شوهر، رعایت عدالت بین زوجات، بسنده کردن به یک همسر. و آنچه در قرآن پذیرفته و امضا شده: حق سرپرستی و قیمومیت مردان بر زنان، آن هم مقید به شرط و قیدی مشخص (فضل و انفاق)..."


او با طرح این پرسش که فضیلت مردان برای چیست؟ گفت: در قرآن به آیاتی با عبارات َفضّلَ یا فَضّلنا یا هم خانواده با آنها برخورد می‌کنیم که نوعی امتیاز و امکانات بیش‌تر عده‌ای از موجودات را نسبت به عده دیگر می‌رساند.

او در ادامه با اشاره به تعدادی از آیات قرآن، هم‌چون آیه‌ی شماره‌ی ۴ سوره رعد و آیه ۷۰ سوره اسرا گفت:

"... ملاحظه می‌شود که فضل در همه‌ی این آیات به معنای نوعی امتیاز در نعمت‌های دنیوی هم‌چون روزی، ثروت، قدرت، و حتی علم و دانش و صنعت است، و برتری‌ی ارزشی از آن استنباط نمی‌شود، و دلیل اجر و پاداشی نیست، و چه‌بسا مسئولیت‌آور هم هست..."


اما او در ادامه به یک مورد خاص اشاره کرد:

"... تنها در یک مورد، که فضیلت مجاهدین بر قائدین است، ما یک برتری ارزشی را می‌فهمیم و آن هم به دلیل عبارت "اجراً عظیما" است که در آخر آیه آمده، و الا چه‌بسا مفهوم این فضیلت آن است که مجاهدین به‌دلیل تلاش و پویایی که در راه مقصود دارند، احتمال بیش‌تری از موفقیت و رسیدن به مقصود دارند، تا نشستگان، و این توفیق دنیایی غیر از پاداش آنان است که محفوظ می‌باشد..."


هاله سحابی با توجه به این قرائن، در مفهوم و کاربرد فضیلت، معتقد است که منطق خطاب مردانه در قرآن کمی روشن می‌شود، چرا که در قرآن عموماً خطاب به صاحب فضیلت صورت گرفته است.


هاله سحابی در سخنان خود با اشاره به برخی از آیات قرآن که در آن سفارش‌هایی به صاحبان روزی بیش‌تر و آزادی بیش‌تر شده است، گفت:

"... این‌ها نشان از آن دارد که متن قرآن متنی شورشی یا انقلابی نیست، اگرچه روح آن روح توحیدی و برهم‌زننده‌ی امتیازی‌‌بندهای شرک‌آلود است، ولی لفظ آن و بیان آیه به آیه آن اصلاحگر است. یعنی خطاب به قدرت می‌کند، که کارها را اصلاح کن، نه آنکه به ضعیف با بیان صریح بگوید که: قیام کن و حق خود را بگیر، بلکه تکلیف و مسئولیت را بر دوش صاحبان فضیلت قرار می‌دهد. و البته با این شرط، قیمومیت مردانی که برتری امکانات دارند را بر نساء فراموش‌شده می‌پذیرد، بی‌هیچ شرط ایمانی حتی..."


او سپس با این وصف برای جمع‌بندی آیات بخش احکام گفت:

۱. احکام قرآنی در مورد زنان نگاهی قیمومیتی و سرپرست‌واره دارد.

۲. رویکرد احکام در جهت حفظ کرامت زنان و خوش‌رفتاری است.

۳. در این احکام بر استقلال مالی و با نستاندن مهر از آنان تاکید شده است.

۴. طلاق امری قانونی است و جایگزینی برای دعوا و تشنج، ولی اصل بر بقای پیوند زناشویی قراردارد.


هاله سحابی در ادامه با اشاره به تعدیل برخی احکام در دوران حیات پیامبر، بخش دیگر سخنان خود، یعنی دو محور داستان‌های حقیقی و تاریخی از زنان و بخش فلسفه‌ي آفرینش را به طور فشرده مرور کرد.

او در بحث نقل تاریخی به عنوان ۱۴ تن اشاره کرد که تنها یک تن (مریم) با نام خود اوست و بقیه نام مادر موسی، دختران شعیب، و همسر فرعون دارند، و کلمه‌ی به‌کار رفته در این بخش امرأة است، که نام زنی متعین را می‌رساند. یکی هم از سما به عنوان امرأة تملیکهم، زنی که بر آنان فرمان‌روایی می‌کرد، نام برده شده است.

هاله سحابی گفت :

"... در این بخش، بر خلاف بخش احکام، نقش‌ها و مسوولیت‌های دیگری هم غیر از رابطه‌ی زناشویی برای زن می‌بینیم. مسئولیت‌هایی مثل مادری، دعای مادرانه، مادر‌خواندگی، و تربیت فرزند، شیردادن فرزند با وحی که مادر موسی را در اوج محبت مادرانه قرار می‌دهد و این با اجرت‌المثل گرفتن بخش احکام خیلی تفاوت دارد. عشق زمینی و شیدایی(که با کامجویی مردمحور فرق دارد) و یا حتی دانایی و مدیریت یک ملکه، که حتی در برابر یک نبی ممتاز و قدرقدرت کم نمی‌آورد، و در سوره نمل، به گونه‌ی ظریفی و بدون داوری، که شیوه قرآن است، تنها صفات یک طرف را در برابر صفات طرف دیگر قرار می‌دهد..."


او افزود :

"... در مورد فلسفه‌ی آفرینش و هم‌سرشتی مرد و زن و نفس واحده، منشاء همه آدمیان، پیش از این بحث‌ها شده و جای تکرار نیست. در این بخش همه‌ی فلسفه‌ی زوجیت انسان‌ها برای "مودت" و "رحمت" (روم ۲۱) گذاشته شده است. سخنی از قیمومیت و اطاعت نیست. خردمندان و اولوالالباب، همسران و فرزندان خود را نور چشم خود می‌دانند (فرقان ۷۴) و تفاوت‌های نژادی و جنسیتی و قومی و فکری هم برای شناخت و آگاهی بوده است، و بالاترین درجات انسانی هم در این مسابقه‌ی بزرگ با خویشتن‌دارترین و باتقواترین (حجرات ۱۳) است. آیات این بخش ایده‌آل و کمال انسانی زن را می‌رساند..."


هاله سحابی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در میان آیات احکام به دو آیه برمی‌خوریم که با ظرافت خاصی برتری‌ها، فضیلت‌ها و تفاوت‌های حقوقی را توضیح داده است.

او افزود: با این وصف از نگاه قرآنی نصیب هر کسی(بخوانید حقوق) در سه جا ناشی می‌شود: یا از پیشینیان است یعنی سنت و تاریخ، یا از نزدیکان است یعنی اطرافیان و جامعه، یا قراردادی و قوانین.

او در ادامه، با طرح این پرسش که فضیلت‌هایی که موجب این حقوق می‌شود، نمی‌شود تغییر کند، به آیه ۲۶ شوری اشاره کرد و گفت: پاسخ قرآن تغییرپذیر بودن فضیلت را می‌رساند.


او افزود :

"... با توجه به آیه ۳۲ نساء، هم راه خروجی بر سلسله‌ی دور سنت، جامعه و قانون وجود دارد و اکتساب است. یعنی آن فضائل را که موجب نصیب می‌شد تنها با اکتساب و به‌دست آوردن می‌توان تغییر داد. اکتساب علم،‌ هنر، معرفت، و مهارت. همه‌ی این‌ها نصیب را بالا می‌برد. برای زنان آن نصیبی باقی می‌ماند که خود کسب کرده‌اند. با این اکتساب‌هاست که زنان از نساء نوعی به امرأة و زنی متعین تبدیل و تحول می‌یابند و مستقل می‌شوند و آزاد. حد و نهایتی هم ندارد. منعی بر آن نمی‌توان زد، اگرچه راه سخت و پرفراز و نشیب است..."


هاله سحابی در پایان نتیجه گرفت :

"... با این حساب، آنچه به عنوان احکام در قرآن درباره‌ی نساء آمده و از مردان و دیگران خواسته شده تا در مورد زنان رعایت کنند، توصیه‌ها و دستوراتی است برای رسیدن به شرایط حداقل، برای کشاندن طبقه‌ای از زیر صفر به صفر، و صفر خط‌ی است که از آنجا خود به اکتساب می‌تواند بپردازد. از زنانی که در کودکی زنده به گور می‌شدند، یا در خانه‌ی شوهر اجباری، در بزرگی، زنده به گور می‌شدند، یا به ارث می‌رفتند، یا توانایی مالی و استقلال مالی نداشتند، نمی‌توان توقع "اکتساب" داشت. بنابراین آیات احکام قرآن، برای ارتقای نسبی سطح شرایط حداقلی است برای رسیدن به حد اکتساب. با ایجاد حقوق حداقل، مثل احکام، می‌شود به سکویی رسید و از آن پس پله‌پله این خود زنان هستند که درجاتی را به‌دست می‌آورند..."


جمله‌ی پایانی‌ی نتیجه‌گیری‌ی سحابی چنین بود:

"... این اکتساب فضائل، صفت جمعی است، تا وقتی هر زن به طور فردی به درجات خود برسد، نصیب جمعی پیدا نمی‌شود. ولی اگر زنان با هم باشند و در به دست آوردن فضائل به هم کمک کنند، حتماً این ارتقای حقوق درجه به درجه اتفاق خواهد افتاد..."


منبع : سایت رسمی دکتر شریعتی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
03_04_2010 . 20:22
#5
من و شریعتی
سخنران : مرضیه مرتاضی‌لنگرودی

موضوع : شریعتی و ارائه‌ی مدل‌ی نو از زن


مرضیه مرتاضی‌لنگرودی که عنوان سخنان خود را در این نشست "من و شریعتی" قرار داده بود، گفت: شریعتی زمانی در زندگی‌ام ظهور کرد که دختر نوجوان شانزده ساله‌ای بودم که در دبیرستان خوارزمی تهران درس می‌خواندم. پدر و مادر سنتی‌ی با انصافی داشتم که عاشق فرزندان‌شان بودند، و مثل همه‌ی عاشقان دیگر طبعا نگران آنها بودند. در فضای اجتماع‌ی که در آن به سر می‌بردم، آشفته‌بازاری از کهنه و نو به چشم می‌خورد. در خیابان، هم زنان مینی‌ژوپ پوش را می‌توانستی ببینی و هم زنان چادری را، در مدرسه هم همین‌طور، با این تفاوت که معلم چادری نبود.

او با بیان این‌که مد و پیروی از آن در زندگی‌ی دختر نوجوان شهری، اعم از چادری و بی‌چادر، حرف اول را می‌زد، گفت که به راستی مصیبتی بود این "مد"، و هنوز هم هست.

او پس از آنکه شرایط دوران جوانی خود را شرح داد، گفت: در برابر و در واکنش به این "نوگرایی"‌ی سطحی تقلیدی، مدل دیگری از تفکر مطرح شده بود که نوگرایی‌ی نقادانه، مردمی، و به اصطلاح ملی بود، که مجموعه‌ای از نوگرایی‌ها را در بر می‌گرفت. مثل نوگرایی در شعر و عبور از سنت‌های کلاسیک شعری، که با نیما شروع شده بود. اما زمان ما، زمان فروغ بود. تقریبا همه‌ی همکلاسی‌های من، ‌ای شب از رویای تو رنگین شده را، از بر داشتند، و یا‌ ای آدم‌ها که در ساحل نشسته شاد و خندانید، نیمایوشیج، و آیدای شاملو را.

این سخنران با بیان این‌که نسل من، نسلی نوگرا بود که سابقه‌ی ۵۰ سال تجددخواهی، از مشروطه به این طرف، را به دنبال خود داشت، از نفوذ و گسترش تجددخواهی‌ی مشروطه‌خواهان نخبه، در نسل او و به لایه‌های متوسط و پایین‌تر اجتماع یاد کرد.

مرتاضی‌لنگرودی فصل مشترک نوگرایی‌ی دولتی و نوگرایی انتقادی ملتی را "نو"‌جویی عنوان کرد و گفت: حسینیه ارشاد هم برخاسته از تمایل نوجویانه‌ی ملت و با سرمایه‌ی شخصی ساخته شد.

او با اشاره به حضور افرادی که در زندگی‌اش نقش داشته‌اند و در نحله‌ی نوگرایی در دین قرار می‌گرفته‌اند، گفت که شریعتی چیز دیگری بود. بیان و قلم مسحور‌کننده‌اش، وسعت اطلاعات، دانش، و شهامت‌اش، برای از خود فراتر رفتن، تکان‌دهنده و مجذوب‌کننده بود.

او گفت: برای من و بسیاری از زنان و دختران جوانی که آن سال‌ها به حسینیه ارشاد می‌آمدند، خیلی سریع مبانی‌ی پوشالی‌ی نوگرایی‌ی دولتی فرو ریخت. نه تنها فرو ریخت، که دشمن‌اش شدیم. از طرفی تنها یک تلنگر، یک جمله در کتاب پدر و مادر ما متهمیم و یا شیعه صفوی و شیعه علوی کافی بود تا از مذهب موروثی فاصله بگیریم و نقدش کنیم.

مرتاضی‌لنگرودی در ادامه با بیان اینکه شریعتی برای ما از "حق متفاوت بودن" سخن گفت، افزود: شریعتی کوشش داشت از شاگردان‌اش انسان‌های مدرن با رفتار عقلانی و اندیشمند بسازد. او بحث "بازگشت به خویشتن خویش" را مطرح می‌کرد و این بازگشت را به نفع حق متفاوت بودن و اندیشیدن در دین تبیین می‌کرد.

او با بیان این‌که انسان دینی‌ی مدل شریعتی، بی‌شک انسان مدرنی است که به مدد "شک" پوسته‌اش را، تو بخوان چهار زندانِ طبیعت، جامعه، تاریخ و خویش، را می‌ترکاند و از بهشت "امن" در "خود" ماندن به کویر حیرت و پرسش هبوط می‌کند، گفت که: این بار "خود" را به مدد شناخت عناصر سازنده‌ی خویش (علم و وحی)، چنان که می‌خواهد و می‌فهمد و می‌شناسد، می‌سازد. هر انسان تنها در بازگشت به خویشتن خویش است که به راستی "نو" می‌شود و از انسان در خود، به انسان برای "خود" ارتقا می‌یابد.

مرتاضی لنگرودی در ادامه گفت: حق متفاوت بودن، انسان مدل شریعتی را تشویق به کندوکاو و جست‌وجوی در خویش و نهایتاً بازگشت به خویش می‌کند. این‌چنین است که انسان مدل شریعتی، تبدیل به انسان خودآگاه عامل و کارگزار رستاخیز می‌شود.

با طرح این سخنان، مرتاضی‌لنگرودی به موضوع دیگری اشاره کرد: اما شریعتی که مخاطب‌اش انسان است، آنگاه که به تفکیک الگوها و توصیف مدل زنانه و مردانه انسان دیندار و آرمانی می‌پردازد...(جمله ناقص نقل شده است)

او گفت: هنگام ارائه‌ی مدل "نو" از زن، شریعتی هم‌چون دیگر مردان و روشنفکران تاریخ مذکر ایران، زن را در حاشیه یا پیرامون و در درجه‌ی دوم اهمیت نسبت به وجه مردانه‌ی انسان آرمانی یا متعالی خویش قرار نمی‌دهد. زیرا شریعتی مرد را دست‌ساز خداوند و زن را دست‌ساز مرد می‌داند.

مرتاضی‌لنگرودی با بیان این‌که مکانیزم پوسته‌شکنی و رفت و برگشت و خودیابی و خودآگاهی برای زن و مرد تفاوتی ندارد، تفاوت در خویشتن خویش است، گفت: زن آرمانی و دلخواه شریعتی بیش از آنکه شاد، اهل زندگی، و بگو بخند باشد، زنی مبارز و دل‌شکسته است.

مرتاضی‌لنگرودی با مقایسه شریعتی با "کی یرکگارد" که عقیده داشت فقط می‌شود از کسانی چیزی آموخت که رنج کشیده باشند و یا در برابر مرگ قرار گرفته باشند، زیرا تنها در آن لحظه است که فرد به معنای واقعی "فرد" می‌شود و به دور از هر نقاب، گفت که: برای شریعتی نیاز به خودیابی و خودآگاهی همواره در موقعیت‌های بحرانی و تراژیک مطرح می‌شود، نه در آرامش. برای همین، شریعتی زن امل را از سنت، و زن آلامد را از "نو" پوشی‌اش خارج می‌کند، و آنها را در بحران برهنگی و سراسیمگی و از زندگی و زنده بودن شرمنده می‌سازد.

این سخنران با اشاره به جایگاه زن آرمانی و دلخواه شریعتی در پارادایم مبارزه و انقلاب، به تبیین دو مقوله‌ی پیام‌سازی و پیام‌رسانی پرداخت. او گفت: زنان شاگرد شریعتی هم، پیش از آنکه پیام‌ساز باشند، به نقش پیام‌رسانی انقلابیون اکتفا می‌کنند. این زنان دیندار انقلابی حماسه‌ها ساختند و رشادت‌ها از خود نشان دادند، بدون اینکه هیچ‌گونه پیامی از خود داشته باشند. آنها تنها پیام‌رسان مردان انقلابی بودند که متاسفانه بعد از انقلاب بر سر قدرت به جان هم افتادند. با پیروزی انقلاب، تاریخِ مصرفِ زنِ انقلابی پیام‌رسان با جدال مردان انقلابی بر سر قدرت به پایان می‌رسد. مردان در جنگ قدرت، پیام‌رسان لازم ندارند. شمشیر، تفنگ، حبس و شلاق در دست قدرت‌مداران، واضح‌ترین پیام است! به نظر شریعتی، خانواده مسلمان، خانواده‌ای است که از یک دختر، یک سرباز مجاهد می‌سازد، و از یک شوهر(مرد) قهرمانی که زندگی، خانواده، فرزند و عشق‌اش را فدای آرمان‌اش می‌کند، مثل حسن و محبوبه.

مرتاضی‌لنگرودی در ادامه با اشاره به آشنایی خود با "محبوبه" که پیش از انقلاب اعدام شده، به آموخته‌های خود از شریعتی که همان تجربه‌ی اصلاح و بازگشت به خویشتن خویش، زنانه و صلح‌جوی خود اشاره کرد و گفت: در این راه، پس از خواندن دریغ‌های شریعتی استوارتر شده‌ام، زیرا شریعتی، چون اغلب واعظان، غیرمتعظ نبود، و بر خود بیش از هر کس دیگری سخت می‌گرفت و در تصحیح و نقد دائمی‌ی خویش بی‌باک و بی‌رحم بود.


پایان سخنان مرتاضی‌لنگرودی جمله‌ای از شریعتی بود :

"... دریغ که پس از جنگ پس از شهریور بیست، بیست سال اختناق را که می‌توانست بزرگترین عامل بیداری و آگاهی و حرکت و نجات و سرچشمه آموزش‌ها و تجربه‌های بزرگ باشد گذراندیم و از آزادی تنها بازگشت به ارتجاع عصر قاجاری را شعار خویش کردیم. دریغ آنگاه که به سیاست رو کردیم، نفت، ملیت، نفی امپریالیسم، استعمار غربی، اما ای‌کاش به جای شعار نفت ما یک شعار فکری داشتیم به جای تلاش برای بازستاندن نفت از دست غرب،‌ای کاش به بازستاندن آنچه از نفت عزیزتر است بر می‌خاستیم و آن باز گرفتن ایمانمان، آگاهی و اندیشه‌مان و خویشتن انسانی‌مان بود که از ما گرفتند و به دنبال آن خیلی چیزهای دیگر از جمله نفت را. افسوس که در این هر دو راه، چه نیروهایی که به مهلکه افتادند و چه امکاناتی که از دست رفت. اگر در آن سو به جای مشتی نیرومند و کوبنده بر روی ظلم، مشتی نیرومند و کوبنده بر این دیوارهای شرک قرون وسطایی که گرداگرد عقل و دین و اندیشه ما کشیده شده‌اند فرود می‌آمد، راه برای تابش نور به خلوتگاه و تکیه‌گاه‌ها و حجره و حوزه و اندیشه و احساس دینی ما باز می‌شد، آنگاه مذهب ما هزاران آموزگار شهادت در میان توده داشت و در این سو به جای آنکه نهضتی تنها روی سرش راه برود در حالی که دست‌هایش در جیب است و پاهایش در هوا معلق و رها، کاری می‌کرد که این "مرد"؟! بر روی پاهایش راه برود و با دست‌هایش کار کند و با سرش بیندیشد..."


منبع : سایت رسمی دکتر شریعتی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
03_04_2010 . 20:23
#6
شریعتی، عقلانیت و اشراق فراجنسی
سخنران : ناهید توسلی

موضوع : دغدغه‌ی اصلی شریعتی "انسان" بود


افسوس‌هایی که مرضیه مرتاضی‌لنگرودی از هدر رفتن امکانات و به مهلکه افتادن نیروها در این دو راه ذکر کرد، آغازگر سخنان ناهید توسلی، پژوهشگر و مدیر مسئول نشریه نافه، شد، تا او سخنان خود را با عنوان "شریعتی، عقلانیت و اشراق فراجنسی" ارائه دهد.

ناهید توسلی که سخنران بعدی این سمینار بود، ذکر نکته‌ای را لازم دید :

"... برای ما خوانش متن و اندیشه‌ی شریعتی به‌عنوان یکی از نواندیشان دینی، خوانشی شیفته‌وار و متعصبانه نیست، زیرا "شریعتی" تافته‌ای جدابافته از دیگر روشنفکران ما نیست. اما این‌که چرا به‌رغم این همه نقد و ایراداتی که به شریعتی می‌شود و این‌که چرا حتی طیف‌ها و گروه‌های مغایر و متضاد و متفاوت با هم، هر کدام هنوز میان خود و شریعتی نسبتی برقرار می‌کنند، در عین این‌که هیچ‌کدام به‌طور جدی شریعتی را به رسمیت کامل نمی‌پذیرند، و این در حالی است که دست از سرش هم برنمی‌دارند و در مواقع لزوم و نیاز از او و از اندیشه‌اش هزینه می‌کنند و هنوز به عنوان اندیشه‌ای نو مطرح است، بی‌شک دلایل ویژه‌ی خود را دارد که به نظر من یکی از آنها "جامعیت در زمانی و خطی اندیشه شریعتی در کنار جامعیت هم‌زمانی و عمقی‌ی اندیشه‌ی او" و نیز نگاه "انسان‌وارانه" به انسان، به عنوان واحدی خالی از جنس و نژاد و طبقه، می‌تواند باشد، نگاهی فراجنسی..."

توسلی با بیان این‌که موضوع زن، که در این دو دهه اخیر در ایران یکی از موضوعات محوری و بحث‌انگیز در حوزه اجتماعی/ فرهنگی/ سیاسی/ اقتصادی‌ی ما شده، در دورانی که شریعتی به فعالیت‌های نواندیشانه دینی و اسلامی‌ی جامعه‌ی ایران مشغول بود، موضوعی محوری نبود، گفت که: شریعتی در آن زمان به "انسان" می‌اندیشد، به پدیده‌ای "فراجنسی".


او گفت :

"... اکنون که این پدیده یعنی "وضعیت انسانی زن" در ایران به "مساله‌ای" جدی و کلان و بسیار حیاتی در همه‌ی حوزه‌ها بدل شده و بسیاری از روشنفکران ما بر این عقیده‌اند که "شرط لازم روشنفکری در ایران امروز دفاع از آزادی زنان و پشتیبانی‌ی قاطع از بایستگی برابری حقوق است"، باورمند هستیم که می‌خواهیم نسبت خودمان را در حوزه‌ی حقوق انسانی برابر و عادلانه‌ی زن در یک چنین جامعه‌ای تعریف کنیم..."


به این ترتیب توسلی با بیان این‌که در بینش و باور شریعتی پدیده‌ای به نام جنس، نژاد، رنگ، با ارزش‌گذاری‌های جنسیتی، نژادی، و رنگی غیرانسانی مردانه حاکم بر جهان علم و فلسفه، قرآن و دین، شعر و ادبیات وجود نداشت. در عین این‌که در اندیشه‌ی او مذکر/ مونث و کارکردهای متفاوت طبیعی و غیرذات‌انگارانه(بی‌هیچ‌گونه ارزش‌گذاری) دیده می‌شد، گفت:

"... ما به عنوان روشنفکر نواندیش، با توجه به شرایط زمانی‌ی خود، در برخی از مولفه‌های اندیشه‌واری او نمی‌توانیم با او همدلی و همراهی کنیم. بنابراین در آن حوزه‌ها منتقد شریعتی خواهیم بود، اما منتقدی سازنده..."


او با بیان این‌که، نگاه شریعتی به جهان، هم نگاهی تاریخی اسطوره‌ای بود و هم نگاهی اجتماعی، گفت:

"... این هر دو نگاه در تجمیع زیستی خود در شریعتی، او را به "انسانی" چند بعدی تبدیل کرده بود. او انسان را بیرون از طبیعت، و طبیعت را جدا از انسان مفهوم نمی‌کرد. نوعی توحیدنگری یا یکپارچه‌نگری در بینش او مشهود بود. یعنی آن دوانگاری و دوآلیسمی را که در جهان طبیعی وجود دارد، موجود او توحیدی و یکپارچه می‌دید. شریعتی مانند همه‌ی روشنفکران دوران‌های تاریخی، از جمله پیامبران، بر این باور بود که باید میان این شقاق و دوگانگی فرهنگی ـ تاریخی ـ اسطوره‌ای و در پی آن شقاق در ارزش‌گذاری نسبت به پدیده‌های برآمده از قدرت(که من آن را اقتدار مردپدرانه می‌نامم)، ایجاد وحدت و یکپارچگی کرد، زیرا این دوآلیسم موجود در طبیعت، چون به گونه‌ی دیالکتیکی عمل می‌کند، و هیچ‌گاه ایستا و متصلب نیست و بلکه پویا و دینامیک است، در نمودش در هستی، یگانه و یکپارچه و توحیدی است..."


توسلی سپس چنین نتیجه گرفت : شریعتی نواندیشی را در واسازی و بازسازی‌ی دوباره از هر پدیده می‌دانست.


اما توسلی ذکر نکته‌ای را ضروری دید :

"... فراموش نکنیم که شریعتی در دوران تاریخی زیستی‌اش، هم به مسائل "در زمانی" و هم به مسائل "هم‌زمانی" می‌پرداخت. شریعتی و متن او باید با همان ابزار، ساخت‌شکنی، بازسازی، تفسیر، و تاویل شود..."


او گفت :

"... شریعتی به عنوان نواندیشی دینی که به ساخت‌شکنی متن، آن‌سان که دریدا می‌گوید، و بازسازی و نوسازی‌ی اندیشه‌ای متن، آنچه اقبال لاهوری می‌گوید، در زیرمجموعه‌ی فرهنگی، که خودآگاهی دادن به جامعه است، بر مبنای اصلاح دینی، به نوعی، به پروتستانتیسم اسلامی در جامعه‌ی دینی‌ی ایران باورمند بود. در اندیشه‌ی او، نگاه تشکیلاتی، که نوعی نگاه متصلب است، بسیار ضعیف بود. شریعتی نواندیشی‌ی دینی را با تولید اندیشه و نقد سازنده روشنفکری مدنظر داشت..."


او در ادامه با اشاره به بینش و نگاه در کویریات شریعتی و حرف زدن او با مهراوه‌ی خویش، به داستان خلقت انسان در تورات، قرآن، اوستا و از نگاه شریعتی پرداخت.

او گفت : در نگاه شریعتی، رابطه‌ی خدا با انسان، رابطه‌ی مادر فرزندی است. خصلت اصلی‌ی خدا رحمن و رحیم است، که از نظر اتیمولوژی واژگانی هر دو واژه از ترحیم می‌آید، در عین اینکه خدا خصلتی و صفاتی سخت مردانه نیز دارد: جبار، مکار.


توسلی با بیان اینکه قرآن متنی فراجنسی است، قرآن متنی در زمانی/ هم‌زمانی است، گفت: اوج اندیشه‌ی فراجنسی شریعتی را در داستان عشق ابراهیم و هاجر در ساختن بنای کعبه می‌بینیم. دامن هاجر در خانه‌ی کعبه نماد طواف بر مادر است.


او با طرح این پرسش که آیا انسان به معنی خاص و انیس با خدا بودن‌اش فراجنسی نیست؟ گفت:

"... از ویژگی‌های اندیشه‌واری جامع‌نگر شریعتی، که در بحث امروز در مورد "زنان" می‌تواند بسط پیدا کند، بحث سنت و مدرنیسم است، و برزخ میان این دو. شریعتی، هم سنت را نقد می‌کند و هم مدرنیسم را. او سنت‌های متصلب دین و دینداری، هم‌زمان با عقلانیت مذکر مدرنیته را نقد می‌کند. در عین این‌که در همان حال متهم به ایدئولوژیک کردن دین، گونی‌پوش کردن زنان، خراب کردن وضعیت اقتصادی ایران، بی‌توجهی به جنبش مشروطیت، رمانتیک بودن، و خلاصه بسیار اتهامات دیگر نیز می‌شود. این نیست مگر آنکه شریعتی از عقلانیت خود همراه با اشراق درونی خویش، که در او فعال و زنده است و حیات دارد، نیز هزینه می‌کند..."


او با بیان اینکه دغدغه‌ی اصلی‌ی شریعتی "انسان" بود، گفت :

"... شریعتی را، چه در حوزه‌ی اجتماعی، چه در حوزه‌ی دینی، و چه در حوزه‌ی کویری، و نیز اجتماعی، هرگز نباید از زمانی که در آن می‌زیسته است، جدا کنیم. او گفت: انسان، برای شریعتی، مجموعه‌ی واحدی از زن و مرد انگاشته می‌شد..."


توسلی با اشاره به ابژه شدن زن از سوی حاکمیت مردانه، گفت که:

"... شریعتی در دورانی می‌زیست که کم‌کم مدرنیته گفتمان مسلط می‌شد. این مدرنیته که بر عقلانیت مردمحور استوار بود، انسان را از منشاء قدسی‌اش جدا می‌کند و انسان خودبنیاد می‌شود. اینجا، عقل غربی و مدرن، عقلی مذکر می‌شود، و به همین دلیل است که از درون عقلانیت مذکر مدرنیته، که پاسخ سرگشتگی انسان را نمی‌دهد، پست‌مدرنیسم بی‌تعریف بیرون می‌جهد..."


او با بیان این‌که شریعتی، همیشه از "انسان" و از آزادی و برابری و دموکراسی و عدالت و عشق و هنر و زیستن "انسان فراجنسی" سخن می‌گفت، افزود:

"... شریعتی، انسان را سوژه‌ای دینامیک، پویا و در حال شدن می‌دید: الی‌الله المصیر ـ شدن به سوی خدا، به سوی کل هستی. اگر به سه نوع "زن" در فاطمه فاطمه است اشاره می‌کند، مقصود زنانی‌اند که در حاکمیت مرد/پدر‌سالارانه‌ی پس از دوران کشاورزی جهانی، به ابژه تبدیل شده و با خویشتن انسانی خویش بیگانه‌اند. اینجاست که به زن نوع سوم اشاره می‌کند..."


او گفت :

"... شریعتی یک ژرف‌ساخت ـ زیرساخت اندیشه‌ای کلی و هم‌زمانی دارد که در حوزه‌های در‌زمانی از این ژرف‌ساز یا زیرساخت استفاده می‌کند. از ویژگی‌های بسیار کلان و مهم این اندیشه‌ی کیفی زیرساختی‌ی اصلی‌ی شریعتی، رهایی انسان از همان چهار زندان معروف طبیعت، تاریخ، جامعه، و خویش است، که در نهایت به آزادی و آزادگی انسان می‌انجامد..."


او در ادامه با بیان این‌که در این روند، انسان خود مسوول ساختن "سرنوشت" انسانی‌ی خود است، گفت:

"... اندیشه‌ی ژرف‌ساز کلان و عمده‌ی شریعتی بر پایه‌های "دین"، یعنی اسلام، استوار است، و او از این مولفه، که در جامعه‌اش گفتمانی نه تنها غالب بلکه فراغالب است، استفاده می‌کند. اینجاست که متهم به ایدئولوژیک کردن دین یا اسلام می‌شود. در حالی که اساساً شریعتی، چون نگاه دینامیک و پویا و زنده به دین یا به اسلام دارد، این اتهام در چارچوب ساختار اندیشه‌ای شریعتی جایی برای توجیه ندارد، مگر آنکه اتهامی عکس‌العملی در رابطه با زمان‌ حال باشد. در غیر این صورت، ایستا کردن دین، که از پایه پدیده‌ای دینامیک و روشنگرایانه است، ناگزیر به ذهنیت و تفسیر و تاویل خوانش گوینده باز می‌گردد و بی‌شک ناشی از عدم‌ درک نگاه سیال و غیر‌متصلب شریعتی به هر پدیده‌ای است..."


توسلی با اشاره به انسان‌هایی که درون توأمان خود را به کار گرفته‌اند و برای احقاق حقوق انسان‌ها ندا سر می‌دهند‌، گفت:

"... شریعتی نمادهای متصلب دینی در جامعه‌ی دینی ما را ساختار‌شکنی می‌کند و کارکرد و خوانش تازه و نو و روزآمد از آن می‌دهد. نظریه‌ی مرگ و شهادت که شریعتی به آن متهم است، در نگاه اندیشه‌ی سیال و پویای شریعتی به مفهوم مرگ و مرگ‌اندیشی نیست، زیرا کسی که در پی آزادی و رهایی و قدم نهادن در راه شدن انسانی‌ی خود به سوی خداست، با مرگ(به مفهومی که در فرهنگ شرقی ما جا افتاده است) پارادوکس دارد..."


او با تبیین واژه‌هایی چون جهاد و شهادت از منظر شریعتی گفت که شریعتی در دیدگاه نواندیشی دینی‌اش از عشق می‌گوید، از رویش و زایش. عشق زن و مرد را شریعتی در هاجر و ابراهیم و بنای کعبه، همان‌گونه که گفتم، چنان شگفت‌انگیز بیان می‌کند که هیچ دینداری شهامت بیان آن را ندارد.

او افزود : "عشق" سائق هستی شریعتی است، اما چگونه است که او را مرگ‌دوست می‌خوانند؟ اگر می‌گوید بمیران یا بمیر، نه که می‌گوید: موتو قبل ان تموتو؟


خانم توسلی در ادامه با بیان این‌که این دو‌گانه درونه انسان در شریعتی در حوزه ایمان و عشق مفهوم می‌شود، گفت:

"... شریعتی عقل و عشق را با هم می‌آمیزد و برآیند هر دو را در انسان تجمیع می‌کند. اینجاست که عقل و اشراق در شریعتی فراجنسی و فراجنسیتی می‌شود و "انسان"، که مجموعه عقل و اشراق است، پدیده‌ای نه مرد و نه زن، بلکه پدیده‌ای دوگانه واحد تلقی می‌شود..."


با پایان سخنان ناهید توسلی، نوبت به آخرین سخنران این نشست رسید.


منبع : سایت رسمی دکتر شریعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
03_04_2010 . 20:25
#7
چرا بحث زن
سخنران : رضا علیجانی


رضا علیجانی، پژوهشگر در حوزه‌ی زنان، که سخنان خود را با عنوان زن‌شناسی شریعتی ارائه کرد، ابتدا به این موضوع اشاره کرد که چرا بحث زن؟

او گفت: "انسان" دو نیمه است اما، یک نیمه‌ی آن (زن) همواره "دیده" نشده است. و امروز در جامعه‌ی ایران به عنوان یک حرکت و جنبش "واقعا موجود"، که مدیر و سخنگوی خویش است، در حال دیده شدن است.

علیجانی افزود: هابرماس و آلن تورن، هر دو، درک آینده ایران را موکول به ادراک وضعیت زنان ایرانی، که سازنده‌ی فردای ایران خواهند بود، دانسته‌اند.

علیجانی در ادامه، توسعه‌ی همه‌جانبه بدون حضور و مشارکت زنان را غیرممکن دانست، و به این موضوع پرداخت که: چرا زن و شریعتی؟ بر این اساس او گفت:

"... جریان چپ نواندیشی‌ی مذهبی، برخلاف دیگر طیف‌ها، و بیش‌تر از بسیاری از اندیشمندان، "زن" را دیده‌ و در این‌باره سخن گفته و یا موضع‌ی مترقی داشته ‌است. شریعتی سرسلسله‌ی آنهاست، و دیگرانی چون طالقانی، محمدتقی شریعتی، طاهر احمدزاده، ابوذر ورداسبی، پیمان، اشکوری، موحدین (از تشکل‌های هوادار شریعتی)، و مجید شریف..."


علیجانی در ادامه‌ی بحث خود، مدل شریعتی را در حوزه‌ی زنان در تاریخ متاخر، اثرگذارتر از دیگر مدل‌ها، هم‌چون مدل اشرف دهقانی(زن چریک "فاقد جنسیت") و مدل اشرف پهلوی(فمینیسم دولتی‌ی "فقط جنسیت")، ارزیابی کرد.

روش برخورد با مقوله "شریعتی و زن"، محور دیگر سخنان علیجانی بود :

"... زمانه‌ی ما با زمانه‌ی شریعتی تفاوت‌هایی جدی دارد. بین ما و او یک انقلاب(و یک نظام و حاکمیت) فاصله است. ما یک مرحله جلو آمده‌ایم و با پرسش‌ها و مشکلات جدیدتری مواجهیم." او افزود: امروز با ایجاد شکاف در دیوار ستبر سنت، زنان به بحث حقوق مساوی با مردان در همه حوزه‌ها و حتی به طرح مباحثی چون خرد مذکر و خرد مؤنث رسیده‌اند..."


بر این اساس او گفت :

"... با شریعتی و میراث او، از جمله در مورد زن، برخورد "تاریخی ـ الهامی" و "راهبردی ـ کاربردی" می‌کنیم. میراث او در این‌باره، هم‌چنان دارای عناصر و مولفه‌های بسیاری برای درس‌آموزی و الهام‌گیری است. و البته این برخورد مستلزم رجوع مجدد و دقیق به متن شریعتی و شناخت تحلیلی و نقد(درون‌پارادایمی)، برای تداوم آن پروژه برای نوزایی و تغییر اجتماعی در جامعه است..."


او پس از آنکه به دیدگاه‌های شریعتی در سال‌های ۱۳۳۴، ۱۳۳۵، ۱۳۴۱، ۱۳۴۵، ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ در خصوص مسائل زنان اشاره کرد، به مبانی‌ی فکری و تحلیلی‌ی شریعتی درباره زنان پرداخت:

- اندیشمندان و مصلحان بشری به‌جز استثنائاتی چون محمد در تاریخ معمولاً زن را یا ندیده‌اند و یا به تحقیر در او نگریسته‌اند.

- شریعتی معتقد به نگاه تاریخی به مسائل زنان است، و بر این اساس معتقد است: مذکرنگری عمدتاً ریشه در مسائل اقتصادی داشته و بر این اساس "سود" به "ارزش" تبدیل شده است. وضعیت تاریخی‌ی رابطه‌ی زن و مرد نیز شکل ارباب ـ رعیتی داشته است.

- علت عقب افتادن زن این بوده که زن بر اساس مناسبات مردسالار عقب نگه داشته شده و این وضعیت نگذاشته است زن رشد کند. پس ریشه‌ی وضعیت تبعیض‌آمیز زنان، سلطه تاریخی است، نه نقض و نقصان در زنان.

- در طول تاریخ مرد نیز خواسته است بر زن تسلط مستبدانه‌ای داشته باشد. در خانواده‌ی پدرسالار زن "ابزار جنسی" و "کلفت بی‌جیره و مواجب" است.

- "زن‌شناسی"‌ی اندیشمندان سنتی، نه‌تنها تحت‌الشعاع مناسبات و سلطه‌ی جنسیتی حاکم بر جامعه، بلکه تحت‌تاثیر منافع جنسیتی‌ی فردی‌ی خود آنان نیز بوده است. آنان طبق منافع و مصالح‌شان تمایل دارند وضعیت زنان هم‌چنان در همین وضعیت سلطه‌آمیز باقی بماند. در زن‌شناسی دینی (متولیان دین)، تمایلات و منافع فردی‌ی آنان نیز دخیل است(همانند منافع طبقاتی‌شان در قرائت اقتصادی‌شان از دین). و آنچه به نام سنت اسلامی از طریق این‌ها بر زنان تحمیل می‌شود، مربوط به سنت‌های دوره‌ی پدرسالاری و حتی برده‌داری است.

- از نظر شریعتی که هم معلم دبیرستان‌های دخترانه و هم استاد دانشجویان دختر و پسر بوده است، هوش و تیزبینی عقلی دختران و زنان هیچ تفاوتی با مردان ندارد. به علاوه آنکه زنان از احساس و لطافتی افزون‌تر نیز برخوردارند، که همیشه در فرهنگ مردسالار، با بدفهمی، به ضعف و لوسی و سطحی بودن تعبیر می‌شده است.

بر این اساس او ضمن اعتقاد به تساوی ذاتی و انسانی زن و مرد و "نقش، حق، و شخصیت" هم‌ارز مردان برای زنان، به سرشت خاص زنانه نیز اعتقاد دارد و آن را نه‌تنها نقطه‌ی ضعف، بلکه ممیزه‌ی مثبت زن می‌داند.

- یک منظر مهم نگرش شریعتی به جامعه و پدیده‌های اجتماعی، از جمله در مورد زنان، "جماعت‌گرایی" و نه "فردمحوری" و من‌گرایی است(عشقِ فراحقوق، نه عشقِ مادونِ حقوق). او از این منظر به نقد خانواده‌ی اتمیزه شده در غرب مدرن می‌پردازد.


اما بن‌مایه‌های تحلیل جامعه‌شناختی و استراتژیک شریعتی درباره وضعیت زنان در جامعه خویش نیز حاوی چنین نکاتی است:

- زن در جوامع شرقی و اسلامی، بیش از همه، از مذهب سنتی رنج کشیده است.


- چهره زن در جامعه‌ی جدید دچار تغییری سریع و جبری شده است. هیچ چیز هم نمی‌تواند جلوی این تغییر را بگیرد.

- تفکیک سه چهره از زن در جامعه جدید : زن سنتی، زن متجدد (شبه‌مدرن) و زن روشنفکر (آگاه و مسئول)

- شریعتی در رابطه با زن اروپایی تحلیلی دولایه دارد. در یک لایه معتقد است قرون وسطی ضدزن بود. زن موجود منفوری بود که از وجودش در فضا گناه پراکنده می‌شد. اما این فشارها عکس‌العمل ایجاد کرد. اما وی زن امروز اروپایی را زنی می‌داند که بر اساس آگاهی، تلاش، مبارزه، و فرهنگ به آزادی رسیده است. او زنی صاحب فرهنگ، اهل کار مولد، آزاد، و صاحب‌ حقوق است. هر چند فردگرایی منفعت‌محور حاکم بر فرهنگ جدید، او را دچار "تنهایی" نیز کرده است(تنهایی زن مدرن).

شریعتی در لایه دوم، به برخورد سرمایه‌داری با مساله‌ی زن توجه کرده است. سرمایه‌داری به زن به عنوان نیروی کار جدید خود، از منظر تفنن و مصرف نگریسته است. و به‌ویژه در کشورهای تحت‌سلطه زن را مظهر سکس و عامل تنوع در مصرف‌زدگی دیده است. در این راستا تلاش شده آزادی به آزادی جنسی تقلیل داده شود. اینک عشق را از بین برده است. اما در معبد سکس، اولین قربانی خود زن است. زن به کنیزی مدرن برای مرد تبدیل شده است.

- شریعتی بین "تمدن" و "تجدد" فاصله‌گذاری و تفکیک می‌کند. زن شبه‌مدرن و متجدد در ایران نیز با زن اروپایی آزاد، که آزادی‌اش را از تلاش فرهنگی و مبارزه و تغییر شخصیت و نقش اجتماعی‌اش به دست آورده، متفاوت است. آزادی او ناشی از قیچی آجان! است، نه تغییر و مبارزه‌ی خود او. زن شبه‌مدرن و آلامد در ایران، نه دچار تغییر تفکر شده است و نه تحول شخصیت. او تنها به کار توسعه‌ی مصرف و تحریک شهوت آمده است، و تمامی ارزش او در لباس‌ها و اسافل اعضایش است. او نه "احساس" زن دیروز را دارد، نه "شعور" زن امروز را.

- شریعتی بر شناخت نادرست "زن غربی" در جامعه‌ی ما تاکید می‌کند. "چهره‌ی زن غربی" که ما می‌شناسیم ساخت ایران است و زنان غربی اندیشمند، محقق، اهل کار مولد، فرهنگ، و مبارزه سیاسی در اینجا شناسانده نمی‌شوند و تنها زن "بار" معرفی و شناسانده می‌شود. استبداد نیز به شدت مروج آزادی جنسی، به جای همه آزادی‌ها است.

- شریعتی به فاصله‌گذاری و تفکیک "مذهب" و "سنت"‌های تاریخی و قومی نیز می‌پردازد. او معتقد است زن در صدر اسلام شخصیت یافته بود. اما بعداً در سنت تاریخی به "ضعیفه" تبدیل شد. زنی که به جرم زن بودن، زندانی‌ی خانه است، و مثل جنس قاچاقی است که باید سخت از آن مراقبت شود.


محور دیگر بحث علیجانی، زن‌شناسی‌ی دینی‌ی شریعتی بود :

- شریعتی معتقد است اسلام و پیامبر در جامعه‌ی پدرسالار آن دوران "اصلاحی انقلابی" به نفع زنان انجام داده‌اند.

- شریعتی با نگاهی تاریخی با روش تفکیک "فرم ـ محتوا" به فاصله‌گذاری بین "حقیقت" و "اَشکال" و "قالب"های حقیقت دست می‌زند و به جداسازی مذهب از سنت‌های قومی و تاریخی می‌پردازد.

- او خود نیز سعی کرده با رویکرد "اصلاح انقلابی" و گاه حفظ فرم و دگرگونی محتوا(و گاه نفی کامل برخی فرم‌ها)، با برخی از احکام برخورد کند. این رویکرد شریعتی امروزه می‌تواند در موارد جزئی و مشخصی (چون حجاب، تعدد زوجات، مهریه، چادر و...) مورد بازبینی و بررسی انتقادی ـ تحلیلی ـ کاربردی قرار گیرد.

- شریعتی به بازخوانی یا معرفی‌ی برخی الگوها می‌پردازد، هم‌چون: هاجر(سرباز گمنام خدا که در مسجد خدا و خانه‌ی کعبه مورد طواف ابدی است)، مریم، سمیه، فاطمه(که او را "امام" می‌خواند)، زینب(که وی را مظهر رهبری زن در دوران شکست مردان می‌نامد)، محبوبه(که در داستان حسن و محبوبه، به عنوان یک "معلم"، نماد زن روشنفکر شریعتی است).

- مردان (و نیز بخشی از زنان) اساساً باید در نگاه خود به "زن" تجدیدنظر کنند(انقلاب در تفکر)

- روشنفکران باید زنان را موضوع و مخاطب خود قرار دهند(مسئله کردن زنان)

- شریعتی در "فاز صفر" حرکت زنان قرار داشت. در این مرحله او بر آگاه شدن زنان بر حقوق اساسی و اولیه‌ی خود و به‌طور مشخص تغییر نقش کلیشه‌ای سنتی‌ی زنان در جامعه و خانواده تاکید داشت. در این فاز باید به دادن شخصیت و اعتماد‌به‌نفس به زنان پرداخته می‌شد (انقلاب در معنا و نقش در زندگی با تاکید بر نگاه وجودی ـ اخلاقی به زندگی).

- نگاه همه‌جانبه و دید موازی و ترکیبی به استراتژی حرکتی زنان در جهت رشد و رهایی، و تاکید بر، هم کار فکری و فرهنگی، و هم کار اجتماعی، سیاسی، حقوقی، اقتصادی، تولیدی.

- وظیفه‌ی فکری‌ی روشنفکر جهت تفکیک "مذهب ـ سنت" و "تمدن ـ تجدد"

- تنها راه مقابله با شبه‌مدرنیسم، اعطای "حقوق زنان" است.


ارزیابی میراث زن‌شناسی شریعتی آخرین محور بحث علیجانی را تشکیل داد. او با تاکید بر مرور فشرده‌ی میراث شریعتی که تا اینجا تحلیل شد، و با اشاره به تجربه‌ی ۳۰ ساله و لزوم نگرش پساجمهوری اسلامی گفت:

- نگاه تاریخی او ناتمام است و با توجه به دوصدایی‌های متون مقدس برای انسان کنونی، باید تفکیک گاه مبهم و گاه ناتمام "مذهب ـ سنت"های قومی و تاریخی، به ردگیری این سنت‌ها درون خود متن نیز تداوم و تسری یابد.

- ناکارآمدی‌ی روش "حفظ فرم، تغییر محتوا" در جامعه‌ی کنونی در برخی موارد.

- لزوم توجه به تنوع و تکثر کنونی‌ی جامعه‌ی ایرانی، از جمله در میان زنان آگاه و مسوول(روشنفکر)، و تنوع(مذهبی و غیرمذهبی) زنان مستقل و روشنفکر.

- لزوم عبور از "فاز صفر" به "فاز یک"، و طرح مطالبات سیاسی، اجتماعی، حقوقی، اقتصادی، و قضایی زنان.

- مهم‌ترین مزیت چپ مذهبی، تلقی آنان از توحید و عدالت است، که به شدت مستعد بسط به حوزه زنان و طرح مساوات و عدالت جنسیتی است. ضمن آنکه درون‌مایه‌ی شخصیتی و نیز نگرش و ادبیات لطیف و انسانی‌ی شریعتی درباره‌ی زندگی نیز، که تجانس فراوانی با "زن‌شناسی" او دارد، امکان بازخوانی و تداوم زن‌خواهانه‌ی پروژه‌ی او در مورد "زن سوم"(زن روشنفکر، آگاه، مسوول، و مولد) را مضاعف می‌کند.


منبع : سایت رسمی دکتر شریعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
03_04_2010 . 20:29
#8
حاشيه مراسم سي و يكمين سالگرد درگذشت دكتر شريعتي
تجلیل از بانویی کهنسال

ناصر میناچی، مدیر حسینیه ارشاد، پیش از آغاز سمینار "زن و شریعتی"، از کسانی که می‌خواهند بر میزان توجه شریعتی به امور دینی شبهه وارد کنند، انتقاد کرد. هم‌چنین مهرناز خراسان‌چی مسئول کتابخانه‌ی حسینیه ارشاد از انتشار تمبر یادبود دکتر شریعتی خبر داد.

با پایان سخنان رضا علیجانی، نوبت به بخش ویژه‌ی این سمینار رسید. تجلیل از بانوی کهنسالی که سال‌هاست کتاب‌های شریعتی را در بساط خود در پیاده‌روهای مقابل دانشگاه تهران به فروش می‌رساند.

کبری قدسی نظام‌آبادی، زن ۸۵ ساله، در طول ۳۱ سال گذشته، چه در آن زمان‌ها که کتاب‌های شریعتی بیشتر با نام علی خراسانی، سبزواری، و سربداری وجود داشت، و چه آن سال‌هایی که مجموعه آثار شریعتی با جلدی مشکی به چاپ می‌رسید، اقدام به فروش این کتاب‌ها کرده است. این زن که همسر کارگر خود را حدود ۳۰ سال پیش از دست داده است، روز پنج‌شنبه با شاخه‌های گل دوست‌داران راه شریعتی مورد تقدیر خاص قرار گرفت.

به این ترتیب، احسان شریعتی که برای تجلیل از این زن کهنسال به پشت تریبون دعوت شده بود، پس از ایراد سخنان کوتاهی، لوح یادبودی را از طرف بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی و دفتر پژوهش‌های فرهنگی دکتر شریعتی، که دو نهاد برگزار‌کننده‌ی این سمینار بودند، به این زن گرامی تقدیم کرد.


منبع : سایت رسمی دکتر شریعتی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
11_08_2010 . 01:06
#9
عکس‌هایی ازمراسم سالگرد شریعتی / سال ۸۷
عكس‌هايي را كه در زير مشاهده می‌كنيد، عکس‌هائی است که از مراسم سالگرد دكتر در سال ۸۷ گرفتم :











.
03_12_2010 . 22:18
#10
گزارش رادیویی مراسم سالگرد شریعتی / سال ۸۷
سخنرانی امیر رضایی در رادیو سوتک :





دریافت فایل صوتی


.
09_07_2011 . 15:48
#11
احساس رنج توده‌ها، نخستین سنگ‌بنای درک توحید اجتماعی



نویسنده : رضا شیرازی

موضوع : ـــــ

مناسبت : ۳۱مین سالگرد شهادت دکتر شریعتی


قرار بود که به مناسبت ۲۹ خرداد، چند نکته‌ای درباره‌ی شریعتی بنوسیم. در این چند روز هر وقت که خواستم دفتر و قلمی آماده کرده و اندوخته‌های ذهنی‌ام را درباره‌ی شریعتی به رشته تحریر درآورم، به‌طور ناخودآگاه دوری می‌جسته، و بیش‌تر درباره‌ی تاثیر و تاثر شریعتی در ایران فکر می‌کردم.

براستی چرا شریعتی و امثال او در جامعه‌ی ایران هم‌چنان زنده‌اند. و امکان حرکت‌آفرینی دارند؟ مگر ما با این پرسش روبرو نمی‌شویم که در تاریخ جدید ما شخصیت‌ها گاهاً نقش حیاتی و موثرتری از جریانات داشته‌اند؟ براستی علت آن عقب‌ماندگی‌ی جامعه است؟ چرا در ایران شخصیت‌ها از هر طیف و قماش، در هر حوزه و رشته‌ای، از جریانات و حتی نحله‌ها، گاهاً موثرتر به نظر می‌رسند؟ همین که از نهضت ملی شدن نفت سخن گوئید، مصدق را به خاطر خواهید آورد. همین که مبارزان جنگل ذهن شما را مشغول کند، یک‌باره میرزا را به خاطر خواهید آورد. همین که از مشروطه سخن گوید، ستارخان و رشادت و جسارت امثال او به خاطرتان خواهد آمد. و وقتی شما انقلاب بهمن را کالبدشکافی کنید، تاثیر بی‌‌همتای معلم انقلاب به ذهن‌تان خطور خواهد کرد. در اصل دیدگاه‌های شریعتی به نظر می‌رسد که به مرجعی در فرهنگ ما تبدیل شده است. پرسش این هست که چرا اینان، این روح‌های بزرگ، که تاریخ جدید ما به شکلی از اشکال مدیون آنان است، هم‌چنان زنده‌اند، و می‌توانند حرکت‌زا باشند؟ به سخنی دیگر آیا می‌توان این پرسش را پیش کشید که روح جمعی‌ی جامعه ایران در تاریخ و دوره جدیداش چرا به‌وسیله‌ی شخصیت‌های توان‌مند و اسطوره‌وار رقم خورده است؟ و یا نه به دلیل عدم بلوغ فرهنگی، شخصیت‌پرستی یکی از مشخصه‌های جامعه‌ی ما شده است؟

قبل از هر چیزی شاید بتوان گفت که روح‌های بزرگ و شخصیت‌های دوران‌ساز در روند زندگی‌ی خویش دغدغه‌مند می‌شوند. رنج دیگران خوره‌ای در روح‌شان می‌شود، و می‌آموزند که برای رهائی و نجات انبوه مردم، که در نداری و فقر و بدبختی و جهل و جهالت غرق هستند، باید کاری کرد، و گامی موثر برداشت، و از زندگی و مشغله‌های فردی‌ی خویش فراتر رفت، و اندیشید که چه باید کرد و از کجا می‌توان آغاز کرد؟

به قول یکی از رفقا، تا کنون درباره‌ی شریعتی صدها مقاله و کتاب و ده‌ها سمینار و حتی کارهای پژوهشی‌ی متعددی درباره‌ی دیدگاه‌ها و تاثیرات او در روند جامعه‌ی ایران، به‌ویژه در شکل‌گیری‌ی انقلاب ۵۷، تهیه و منتشر شده است. قصد و نیت‌مان آن نیست که در این وادی گام برداریم، بلکه به‌طور چکیده و موجز تلاش خواهد شد که صرفاً به‌عنوانِ یادآوری، از ریشه‌ها و دغدغه‌مندی‌ی شریعتی سخن گوئیم

شریعتی متعلق به دوره‌ای است که جامعه‌ی ایران در مراحل اولیه‌ی گذار خود است. در جامعه‌ای که ظاهراً مدرن به نظر می‌رسد، اما در تمامی تار و پود و روابط اجتماعی و فرهنگی‌اش سنت‌های دیرین و جان‌سخت نقش‌آفرین است. هستی‌ی اجتماعی‌ی ایران را نه مدرنیته، بلکه سنت، رقم می‌زند. در چنین فصلی، شریعتی یکی از وجوه اندیشه و دیدگاه‌اش معطوف به شالوده‌شکنی‌ی سنت هست، و او برای تعمیق چنین شالوده‌شکنی‌ای، لازم می‌بیند با نمایندگان سنت و سخن‌گویان دین، هم از بُعد کارکرد اجتماعی‌ی آنان، و هم از بُعد فرهنگی و دینی، به مصاف و جدالی ثمربخش بپردازد. برای این‌که به دامن قدرت سیاسی نیافتد، و در درجه‌بندی‌ی تضادهای حاکم به این دوران به خطا نرود، می‌بایستی قادر شود که تضادهای اصلی‌ی جامعه را به خوبی درجه‌بندی کند.

شاید یکی از دلائل ماندگاری‌ی شریعتی، و مبدل شدن دیدگاه‌هایش به یکی از مراجع و رفرانس اصلی‌ی تجدیدبنای تفکر دینی در ایران، به همین مسئله بازمی‌گردد. زیرا تو هرکس که می‌خواهی باش، محقق، استاد دانشگاه، نویسنده، هنرمند، شاعر، مدیر، و سیاستمدار، اما وقتی که "با" قدرت هستی و "بر" قدرت نیستی، عملاً و نظرا وارد جبهه و جرگه‌ی حاکمان می‌شوی. اساساً همین شکاف ملت با دولت در اصل جایگاه هرکس را در هر زمان، به‌ویژه در جامعه‌ای مثل ایران که جزء جوامع پیرامونی محسوب می‌شود، معین می‌کند، و تکلیف تا حدودی مشخص است. وقتی که با نظام موجود دم خوری، و در تثبیت وضع موجود گام برمی‌داری، و به نام دین و یا مدرنیزیم منافع حاکمان را پاس می‌داری، موقعیت‌ات روشن هست، و در صف‌بندی‌ها جایگاه‌ات معلوم، و شریعتی در دوره‌ای که می‌زیست نشان داد که در کدام صف قرار دارد.

شاید دومین نکته‌ای که در این‌جا می‌توان بدان اشاره کرد اندوخته‌های معنوی و نگاه توحیدی‌ی او به مسائل هست. برای اکثر افراد آگاه معلوم و مشخص شده است که جان‌مایه‌ی دیدگاه‌های عمده‌ی شریعتی، به لحاظ اعتقادی، طرح مسئله‌ی توحید به‌عنوانِ یک جهت‌گیری بوده است. توحید به‌عنوانِ نه مکتبی فلسفی، که البته او هم از توحید فلسفی سخن گفته است و هم از فلسفه توحید، اما با این وجود، به قول قدما، توحید برای شریعتی ما به ازای عملی داشت، یعنی موحدانه زیستن، و هر لحظه برای زندگی‌ی شرافت‌مدانه‌تر تقلا کردن، و نه صرفاً برای خویش، که در فکر رهائی‌ی همگان، یعنی توده‌ی انبوه متاثر از رنج و محنت. شاید به همین دلیل هست که در آثار عمده‌ی شریعتی دو جهت‌گیری از عمده‌گی برخوردار هست، یکی طرح توحید به‌عنوانِ نگاه به هستی، جامعه، و تاریخ. یکی هم توحید به لحاظ وجودی و اخلاقی.

به نظر می‌رسد که هر شخصیتی که در تاریخ جدید ما موثرتر است و مانده‌گارتر، از آن بابت هست که دارای دیدگاه‌های چند بعدی است. شاید بتوان گفت که رمز و راز حیات شریعتی در ایران بدین خاطر هست.

واضح و روشن هست که می‌توان از دیدگاه‌های شریعتی در حوزه‌های اعتقادی، اخلاقی، و اجتماعی سخن گفت. زیرا همان‌طور که او در پی ترسیم متد هندسی برای شناخت از اسلام بود، ما هم شاید بتوانیم ترسیم هندسی‌ای از دیدگاه‌هایش مطرح کنیم.

از نقطه نظر اعتقادی، به توحید و تفسیر معنوی از هستی باور داشت، و تاکید می‌کرد که: توحید فلسفی، با توحید اجتماعی، یعنی در افتادن با تبعیض‌ها و ستم و نابرابری است، که فهم می‌شود، و به لحاظ وجودی می‌توان در آن وادی گام برداشت. از نقطه نظر اخلاقی از آنجائی‌که به مسئله‌ی انسان و ارزش وجودی‌ی او در آثار متعددش تاکید وافر کرده است، اخلاق را با مسئولیت انسانی در برابر دیگران هم عرض کرده است، و برای اخلاق دینی چهارچوب جدیدی را تدوین کرده است. بدین معنی که تو با خدمت به دیگران و تلاش در راه بهبودی‌ی وضع مردم هست که خُلق و خوی خدائی خواهی گرفت، و خداگونه می‌شوی، و انسان‌تر. بُعد دیگر دیدگاه شریعتی به جهت‌گیری‌ی اجتماعی او برمی گردد. او در عرصه‌ی اجتماعی، هر چند که خود کاری کارستان نکرد، اما در مضمون آثار و نوشته‌هایش به صراحت دو شاخص را طرح کرده است: منافع مردم و مبارزه با نابرابری. شاید بتوان بخش زیادی از نظریات شریعتی را از قبیل زر، زور و تزویر، و جهت‌گیری‌ی طبقاتی را در این راستا دانست.

ابعاد گوناگون دیدگاه‌های شریعتی، که بهتر هست با همان تعبیر جهت‌گیری اعتقادی و اخلاقی و اجتماعی از آن نام ببریم، پراتیک و عمل می‌طلبد، و اگر برای ما برخی از وجوه چنین جهت‌گیری‌ای بعد از سال‌ها ممارست با این دیدگاه‌ها، هم‌چنان ملموس نیست، و نمی‌توانیم و قادر نیستیم که آن جهتگیری‌ها را تعمیق و گسترش دهیم، و در بازخوانی و بازآفرینی و بازسازی‌ی آن دیدگاه‌ها گام برداریم، به آن علت هست که به عمل و پراتیک بها نداده، و بعضاً تلاش شده است که همه‌ی مسائل را در دنیای ذهنی حل و فصل کنیم. حال آنکه به‌قولِ ظریفی، شریعتی توانائی داشت که ما بین پراتیک و تئوری پیوندی درست برقرار کند، حال آنکه، عموم پیروان راه و رسم شریعتی، قادر نشده‌اند مابین پراتیک و تئوری، پیوندی پویا و نتیجه‌بخش برقرار کنند.


منبع : سایت پویا

ویرایش : شروین یک بار
.
09_07_2011 . 17:00
#12
برخورد گزینشی و واپس‌گرایانه با اندیشه شریعتی
نویسنده : ناصر مهاجر

موضوع : ـــــ

مناسبت : ۳۱مین سالگرد شهادت دکتر شریعتی


شریعتی ذاکر و یادآور اسلام موحدانه در عصر ما بود، اسلامی که به تاریخ، اجتماع، و انسان موحدانه می‌نگرد، و موحدانه در بین انسان‌ها، در بین نژاد‌ها، و جنسیت‌های انسانی به قضاوت می‌پردازد. اسلامی که از لابلای قرن‌ها و سرزمین‌ها می‌گذرد، و انسان‌های عصر‌ها و جوامع مختلف را برای برپایی "قسط"، و گسستن قید‌ها و بندهایی که مانع "رهایی" انسان هستند، فرا می‌خواند. پیامی که به هنگام دلهره و نگرانی‌ی پیامبر پس از قطع شدن طولانی‌ی وحی بر وی فرود می‌آید، و او را به "بر خاستن" و "برانگیختن"، و خود را از "سیاهی‌ها" و "ناپاکی ها" رهانیدن، فرا می‌خواند، تنها متعلق به رسول اکرم نیست، بلکه برای همه عصرها و نسل‌ها و انسان‌ها است. هم‌چنان‌که تمامی‌ی آیات قرآن برای همه‌ی آنانی است که از "فساد" و پلیدی و ستم و استثمار تبری می‌جویند، و بر راه عدالت‌خواهانه‌ی انبیاء، از گذشته و امروز و آینده، ایمان می‌آورند.

ویژگی‌ی بارز چنین اسلامی برخورد "تطبیقی" با ویژگی‌ها، با موانع، با نیاز‌ها، و ضرورت‌های جوامع مختلف، و در زمان‌های مختلف است، زیرا هر جامعه ای، هر عصری، و هر جغرافیایی ضرورت‌ها، ویژگی‌ها، و موانع خود را دارد، و هرگز نمی‌شود ضرورت‌های یکی را بر دیگری تعمیم داد. ریشه‌ی برخورد "ارتجاعی" و برخورد "بالنده" با مذهب نیز درست در همین جا نهفته است. همین که "عیسی" در "موسی" نمی‌ماند، و "محمد" در "عیسی"، بیانگر این حقیقت است که راه پیامبران همواره در "سیلان" است، و با حیات در هستی حرکت می‌کند، و چون حرکت می‌کند و بر می‌انگیزد و نیرو و قدرت می‌بخشد، و راه تغییر را هموار می‌کند، می‌شود گفت که خود نیز همواره "زنده" است .این یکی از ویژگی‌ها است.

ویژگی‌ی دیگر این است که اسلام پیامبران "دستور العمل"‌های برخورد با موانع، برخورد با تضاد‌ها، با عوامل سکون، ستم، فقر، استثمار، و فساد است، و رهنمود‌هایی برای برپایی جوامعی عادلانه و روابطی برابرانه و برادرانه، است.

این دو ویژگی، در آنچه که معلم شریعتی در "رفتار" و "گفتار"‌اش از اسلام ارائه می‌دهد، به وضوح تجلی می‌کند، و بی‌‌ربط نیست که بر او و پیشکسوتان‌اش، "احیاگران" تفکر دینی نام نهاده‌اند.

اینک ۳۱ سال از شهادت‌اش می‌گذرد، و در این ۳۱ سال دنیا و جوامع به اندازه قرن‌ها تغییر کرده است:

ـ دو قطبی بودن جهان از بین رفته، و آرایش قطبیت‌های جدید در آن هنوز معلوم نیست.

– سرمایه‌داری همه‌ی مرز‌ها و سرزمین‌ها و دولت‌ها را درنوردیده، و جهانی شده، و با خود، جنگ، تخریب، و ویرانی، فقر روز افزون، و نابودی‌ی محیط زیست را به همراه آورده است.

ـ اسلام ارتجاعی، که در زمان شریعتی چهره‌ای فرهنگی داشت، در چهره‌ای سیاسی آشکار شده، و نشان داده که استعداد دست زدن به هرگونه جنایت، آدمکشی، فساد، استبداد، و سرکوب را دارد، و هیچ مرزی را نمی‌شناسد.

ـ دولت‌های مارکسیستی یکی پس از دیگری سقوط کرده‌اند، و آنان که از آن روزگار مانده‌اند، مرزهای‌شان را به روی ورود سرمایه گشوده‌اند. و مارکسیست‌های مستقل، که درد‌شان رهایی‌ی کارگران و زحمتکشان از زیر ستم "سرمایه‌داری" است، به راه‌های انسانی‌تر و منعطف‌تر برای تحقق هدف‌های‌شان متوسل گشته‌اند. و هم‌چنان که روزی معلم شریعتی از ستم دولت‌های مارکسیستی بر مسلمانان گله می‌کرد، امروز روحانیت مرتجع شیعه ریختن خون آنان و تجاوز بر جان و مال آنان را مباح می‌سازد. و مرتجعینی که در زمان وی خود را معلم تهذیب و اخلاق جا زده بودند، امروز امکان یافته‌اند و به معلمان شکنجه، کشتار، و تجاوز، و سردمداران باند‌های مافیایی قدرت و ثروت تبدیل شده‌اند.

با این تغییر در اوضاع و احوال، دیگر نمی‌توان موضع معلم شریعتی در زمان خودش نسبت به گروه‌های اجتماعی، نسبت به روحانیت، نسبت به انقلابات، را به امروز نیز تعمیم داد. چنین برخوردی با مکتب شریعتی، و اسلامی که او در صدد اشاعه‌ی آن بود، برخوردی واپسگرایانه و ایستا است. و با چنین برخوردی ایستا با شریعتی، عده‌ای تلاش می‌کنند که از او پلی به ارتجاع مذهبی بزنند، و عده‌ای دیگر پلی به لیبرالیسم سیاسی. عده‌ای تلاش می‌کنند او را از انقلابی‌گری "تبرئه" کنند، عده‌ای دیگر او را از این‌که او دین را "ایدئولوژیک" کرد و آن را از قبرستان‌ها و عزاداری‌ها به صحنه تضاد‌های اجتماعی کشاند. و حتی عده‌ای به دنبال این هستند که بفهمند که او چرا صحنه‌ی جامعه‌ی ما را ترک نمی‌کند، و چه می‌توان کرد تا از یاد‌ها فراموش شود. اما حقیقت این است که او برای جامعه‌ی ما پیام داشت، پیام او "نجات اسلام از زندان ارتجاع مذهبی" بود، و "نجات مسلمانان از قید استثمار به هر شکل آن، و استبداد به هر شکل آن". و هنوز جامعه‌ی ما پاسخی به این پیام نیافته است.


منبع : سایت پویا
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.
09_07_2011 . 21:14
#13
چه نیازی به طرح مجدد اندیشه و راه شریعتی است
نویسنده : شورای سوسیالیست‌های مسلمان

موضوع : ـــــ

مناسبت : ۳۱مین سالگرد شهادت دکتر شریعتی



تاکنون از شریعتی، اندیشه و راه او بسیار گفته‌اند و می‌گویند. تقریباً هر ساله به مناسبت سالگرد هجرت و شهادت شریعتی ویژه‌نامه‌های گوناگون از طرف پیروان او، و نیز نقدهای گوناگون از سوی موافقان و مخالفان او انتشار می‌یابد، اما کم‌تر مقاله و سخنرانی و یا ویژه‌نامه‌ای دیده می‌شود که توانسته باشد چرایی‌ی تکیه به شریعتی در شرایط فعلی، و نیز نیاز جامعه‌ی امروزین ما به شریعتی را توضیح دهد، و اگر هم در این رابطه سخن گفته‌اند و یا نوشته‌اند، نمی‌توان با تکیه بر آنها راه و رسمی نوین ترسیم کرد، و به تداوم راه شریعتی، که خود به تنهایی بخاطر تلاش‌های پر ارج‌اش سنتی ماندگار را به یاد گار گذاشت، پرداخت. ما در این مقاله برای اولین بار بر آن شدیم تا نشان دهیم که جامعه‌ی ما و ما چه نیازی به شریعتی، اندیشه، و راه او داریم. تا شاید از این رهگذر راهی برای نجات و رهایی‌ی جامعه پیدا کنیم.


نیاز جامعه‌ی ما به شریعتی

۱. نان:

حیاتی‌ترین نیاز جامعه‌ی ما، که باعث گردید تا توده‌های میهن‌مان را از بسیاری از ارزش‌های انسانی و متعالی دور نگه داشته و آنها را از توجه به نیازهای روحی، معنوی، و متعالی‌ی درونی‌ی خویش وا بدارد، نیاز به "نان" و نیاز به معیشت اقتصادی و نیاز به بر خورداری از مواهب مادی‌ی روزانه‌ی زندگی است. نیازهای اقتصادی‌ی جامعه، از قبیل نان، مسکن، داشتن شغل مناسب، امنیت شغلی، درآمد مکفی، تفریحات سالم، و نهایتاً برخورداری از یک زندگی‌ی انسانی و شرافت‌مندانه، و از بین رفتن استثمار مضاعف و ستم وحشتناک طبقاتی، از اولی‌ترین و حیاتی‌ترین نیاز بیش از ۷۰ در صد از جامعه‌ی ما می‌باشد. بدون پاسخ به این نیاز اساسی‌ی جامعه، مردم ما هرگز به نجات و رهایی نخواهند رسید.

۲. آزادی:

آزادی به عنوان اصلی جدایی‌ناپذیر از سرشت آدمی، که آدمی با آن پای به هستی گذاشت، به عنوان یک نیاز اساسی، در کنار "نان" (معیشت اقتصادی)، لازم و ملزوم هم هستند. بدون وجود آزادی، و به تعبیری با وجود استبداد، بسیاری از استعدادهای درونی‌ی انسان‌هایی که می‌خواهند جهت رشد و رهایی‌ی خویش تلاش نمایند، منفعل گشته، و خاصیت بالندگی و تبلور خویش را از دست می‌دهند، و به قول شریعتی، هر کس که بخواهد آزادی را از آدمی بگیرد، دیگر هیچ چیز ندارد که به او بدهد. بنابراین، آزادی یک عطیه‌ی الهی است، و همه‌ی انسان‌ها از هر رنگ و نژاد و مذهب که باشند، باید از آن بر خوردار شوند. در واقع "نان و آزادی" به عنوان دو شاهبال هستی‌ی انسان، لازمه‌ی رشد، تعالی، و تبلور استعدادهای درونی‌ی آدمی هستند.

۳. فرهنگ:

در جامعه‌ی ما بخاطر حاکمیت استبداد مذهبی، و به خاطر تحمیل فقر و استبداد، و به خاطر سرکوب شدید فعالیت‌های فرهنگی و فکری، و اعمال فرهنگ ارتجاعی از یکسو، و تهاجم گسترده‌ی فرهنگ‌های سرمایه‌داری و نو لیبرالی از سوی دیگر، از سطوح بالای روشنفکری تا لایه‌های میانی و تحتانی‌ی آن، از نوعی سردرگمی و بی‌‌ثباتی‌ی فرهنگی رنج می‌برد. به‌گونه‌ای که هنوز روشنفکران، نویسندگان، محققین، و تمامی دردمندانی که می‌خواهند صادقانه کاری برای جامعه انجام دهند، موفق نگشته‌اند تا فرهنگی که بتواند منجر به هویت‌یابی‌ی جامعه‌ی ما در تقابل با مشکلات فرهنگی معاصر باشد، را ارائه دهند. این است که، جامعه‌ی ما در کنار مسئله‌ی نان و آزادی، شدیداً به پالایش فرهنگی، که بتواند با ارزش‌های انسانی در اشکالی نوین و مدرن، و به‌گونه‌ای که با تاریخ میهن‌مان هماهنگی داشته باشد، نیاز‌مند است.

سه اصل اساسی و بنیادین فوق، که لازمه‌ی رشد و تعالی آدمی است، و نیاز حقیقی و واقعی‌ی امروزین جامعه‌ی ما است، شریعتی در آنجایی که از زندگی تعریف ارائه می‌دهد، با ایمان تمام اعلام می‌کند. او می‌گوید که، از نظر من، زندگی عبارت است از نان، فرهنگ، آزادی، ایمان، و دوست داشتن. برای شریعتی زندگی بدون اینها هیچ مفهومی نداشت. بی‌‌شک پس از نان، آزادی، و فرهنگ، مردم ما به ایمان و دوست داشتن نیز شدیداً نیازمندند، اما تا زمانی که این سه مقوله‌ی بسیار حیاتی، یعنی نان، آزادی، و فرهنگ نباشند، چگونه می‌توان از ایمان و دوست داشتن سخن گفت. در جامعه‌ای که حتی بسیاری از مردم باایمان آن می‌گویند: آری خدا خوب است، اما اول پول و بعد خدا، و نیز در جامعه‌ای که مشکلاتی نظیر فقر و نابرابری، ستم وحشتناک طبقاتی، و هم‌چنین وجود استبداد، ستم سیاسی، فقدان آزادی، و نهایتاً بحران و بی‌‌هویتی‌ی فرهنگی بیداد می‌کند، و بسیاری از مردم آن حاضرند برای نجات خویش و تامین نیازهای اولیه‌ی روزانه، حتی زن و فرزندان و نزدیکان خویش را قربانی کنند، چگونه می‌توان از دوست داشتن همسایه‌ها و دوست داشتن دیگران سخن گفت!!!! و از ایمان حرف زد. مگر نشنیده‌ام که "فقر همسایه‌ی دیوار به دیوار کفر هست"، و "هرگاه فقر از دری وارد شود، ایمان از دری دیگر خارج می‌شود".


سازمان‌دهی و سازمان‌یابی :

جامعه‌ای که پراکنده است، و تود‌های آن سازمان‌یافته نیستند، بر فرض این‌که بخواهند برای نان و آزادی مبارزه کنند، چگونه می‌توانند به این امر دست یابند. شریعتی خود می‌گوید: تا زمانی‌که جامعه خود نهادینه نشود، همواره به دنبال قهرمانان و منجیان می‌باشد. شریعتی به‌خاطر این‌که توده‌ها برای رسیدن به برابری و آزادی و آگاهی یا فرهنگ و ایمان و دوست داشتن تلاش کنند، بی‌ صبرانه به دنبال راهی جهت سازمان‌دهی و سازمان‌یابی‌ی مردم بود، و در این رابطه مدل‌هایی را نیز جهت سازماندهی‌ی توده‌ها در "شیعه یک حزب تمام" مطرح کرد. او که خودآگاهی را به عنوان موتور حرکت تاریخ مطرح کرده، و انقلاب قبل از خودآگاهی را فاجعه می‌دانست، به‌خاطر مساعد نبودن جامعه برای ایجاد نهاد‌های مدنی و تشکل‌های مستقل، مدل‌هایی از سازمان‌دهی و سازمان‌یابی را مطرح می‌کند، که شاید برای شرایط امروزین جامعه‌ی ما پاسخی راه‌گشاه نباشد.


برابری حقوقی :

اقشار مختلف توده‌های ما، یعنی زنان، افلیت‌های قومی، مذهبی، و ملی، شدیداً از نابرابری‌ی حقوقی رنج می‌برند، و حاکمیت فقر و استبداد، و نیز اعمال فرهنگ ارتجاعی و فرقه‌ای توسط مرتجعین حاکم، باعث گردید که نابرابری‌ی حقوقی به‌عنوان یکی از معضلات اساسی در جامعه ما محسوب گردد. شریعتی بارها و بارها با تاکید بر این‌که در فلسفه‌ی توحید، که به عنوان جهان‌بینی از آن نام می‌برد و آن‌را زیربنای تمامی‌ی مسائل هستی، یعنی انسان، تاریخ، و جامعه می‌داند، می‌گوید: از دیدگاه توحیدی هیچ کس نسبت به دیگری برتری ندارد، همه با هم برابرند، و خداوند روح خویش را در همه‌ی انسان‌ها به یکسان دمیده است: زن و مرد، روحانی و جسمانی، مادی و معنوی، دنیا و آخرت، سیاه و سفید، همه و همه از نمودهای یک بودِ مطلق‌اند، و آن بودِ مطلق، خدا (توحید) می‌باشد. این است که برابری‌ی حقوقی و آگاهی و آفرینندگی و آزادی و اختیار جز لاینفک وجود آدمی است، همه‌ی انسان‌ها از حقوق برابر بر خوردار می‌باشند.


نتیجه :

در این قسمت از مقاله می‌توان این نتیجه را گرفت که، نیاز جامعه‌ی ما، و نیاز ما به شریعتی و به راه او، نیازهایی است عینی و واقعی، و نه صرفاً یک نیاز مسلکی و ذهنی و یا عاطفی و... شریعتی تمام عمر و هستی‌ی خویش را جهت نشان دادن راه‌هائی که می‌تواند منجر به پاسخگویی به این نیازها شود، گذاشت. او در طول عمر کوتاه و پربار خویش، سعی کرد تا راه‌حل‌های بومی و علمی را، که هم با تاریخ و فرهنگ ما انطباق داشته باشد و هم از دست‌آوردهای علمی‌ی جهان معاصر بهره‌مند باشد، ارئه دهد. اگرچه راه‌حل‌های شریعتی در بعضی از حوزه‌ها می‌تواند دارای نقصان‌های زیادی باشد، اما دغدغه‌های شریعتی در تشخیص دردها و نیازهای مردم جامعه‌ی ما، و نیز بسیاری از راه‌حل‌های او، هم واقعی و عینی، و هم دردمندانه و صادقانه بوده است. و اکنون این ما هستیم که می‌بایست با تاکید بر دغدغه‌ها و آرزو‌های او، و با الهام از راه‌حل‌های او، و بر طرف کردن نقصان‌های آن، برای نجات و رهائی‌ی مردم ستم‌دیده‌ی جامعه‌ی ما تلاش کنیم.


ویژگی‌های دیگر شریعتی :

ویژگی‌های دیگر شریعتی که امروز می‌توان با الهام از آنها جامعه را گام‌هایی به جلو برد عبارتند از:

چند بعدی و سیال بودن اندیشه شریعتی

اندیشه و تفکر شریعتی، در عین سیالیت و عدم در جا زدن، و نیز مخالقت شدید با دگماتیسم، دارای ابعاد گوناگون نیز بود. ابعادی که با تکیه بر آنها به نیازهای متنوع انسان‌ها پاسخ گفته می‌شود. اندیشه و اعتقاد شریعتی، که انسانی مبارز، عارف مسلک، و انقلابی نیز بود، در حوزه‌های متفاوت عبارت بوده است از:

۱. در عرصه‌ی اعتقادی، شریعتی به توحید، به عنوان جهان‌بینی، و اومانیسم توحیدی، و عرفان اجتماعی باور داشت. در واقع این اعتقادات به مثابه‌ی محکمات اندیشه‌ی شریعتی محسوب می‌شوند، و بدون تکیه به آنها نمی‌توان از شریعتی و راه او سخن گفت.

۲. در عرصه تاریخی، شریعتی معتقد به مبارزه‌ی طبقاتی در تاریخ بود. او در تفسیر خویش از تاریخ، مبارزه‌ی طبقاتی را اساس می‌داند. اگر چه او خود آگاهی را موتور حرکت تاریخ می‌داند، اما جنگ مابین هابیل و قابیل را، که هر دو از یک نژاد، خانواده، مذهب، و فرهنگ هستند، جنگی طبقاتی می‌داند، و براین باور است که مادامی‌که تضادهای طبقاتی در جوامع باقی باشند، نمی‌توان از آزادی و دموکراسی، برابری حقوقی، فرهنگ متعالی، و اصالت انسان، به مفهوم حقیقی‌ی آن، سخن گفت.

۳. در عرصه‌ی فرهنگی، شریعتی به پالایش فرهنگی، و بازگشت به خویشتن ایرانی ـ اسلامی باور داشت. در این رابطه، شریعتی اعتقاد داشت که نمی‌توان ایران و اسلام را جدای از هم، و در تقابل با یکدیگر، مطرح کرد، بلکه به باور او تمدن ایرانی ـ اسلامی، میراث تاریخی‌ی جامعه‌ی ما است، و باید پالایش فرهنگی در این راستا انجام گیرد.

این است که در عرصه‌ی اعتقادی، تاریخی، و پالایش فرهنگی، نیز، جامعه‌ی ما شدیداً به شریعتی، راه، و اندیشه‌ی او نیازمند است. در واقع، اگر اغراق نکرده باشیم، با تکیه و اصلاح و تکمیل آن ما می‌توانیم به نوعی از هویت‌یابی‌ی تاریخی، اجتماعی، و ملی دست یابیم. نیازی که به‌خاطر گسست فرهنگی، حاکمیت ارتجاع مذهبی، از بین رفتن ارزش‌های انسانی و اجتماعی، شدیداً حس می‌شود. مردم جامعه‌ی ما، که امروز در محاصره‌ی سنت‌گرایان فقاهتی و سرمایه‌داری جهانی قرار دارند، جهت هویت‌یابی‌ی خویش نیازمند به علائم روشن و پایداری هستند، که با تکیه بر آنها، و با چنگ زدن به آنها، راه خویش را پیدا کنند.


پیروان شریعتی

تاکنون از شریعتی و ویژگی‌های راه و اندیشه‌ی او سخن گفتیم، و از انطباق نیازهای جامعه به این راه و اندیشه حرف زدیم، اکنون بنگریم که پیروان شریعتی و راه او تاکنون چه کردند و اکنون چه باید بکنند.

در اواخر حیات شریعتی، و پس از شهادت او، پیروان شریعتی به پیروی از راه او و گام نهادن در مسیر پاسخگویی به دغدغه‌ها و آرزوهای او، و نیز در تداوم بخشیدن راه او، که بر خودآگاهی و منافع توده‌ها برای رسیدن به آزادی، برابری، و عرفان تاکید داشت، اقدام به برپایی‌ی تشکل‌ها و سازمان‌های سیاسی نمودند. این سازمان‌ها و گروه‌ها در سال‌های پیش از انقلاب بهمن، و پس از آن، در دهه‌های ۵۰ و ۶۰، هر کدام توانستند به فراخور توان خویش فعالیت‌های فکری، سیاسی، و تشکیلاتی انجام دهند. اما پس از تثبیت ارتجاع مذهبی و از بین رفتن آزادی‌های نیم‌بند سیاسی در جامعه، نظیر سایرسازمان‌های سیاسی در ایران، متحمل ضرباتی سنگین شده، و فعالیت‌های آنها به‌تدریج متوقف شد.


گروه‌ها وسازمان‌هایی که، به پیروی از شریعتی و تداوم راه او تشکیل شدند، به قرار زیر بودند:

۱. کانون ابلاغ اندیشه‌های شریعتی (ارشاد)
۲. سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین (آرمان مستصعفین)
۳. موحدین انقلابی
۴. سازمان مهاجرین
۵. سازمان پیشتازان حکومت قسط اسلامی
۶. کانون توحیدی حدید. و...

تمامی‌ی این جریانات به پیروی از اندیشه‌ی شریعتی، خط مشی آگاهی‌بخش، و فعالیت عقیدتی ـ سیاسی را در دستور کار خویش قرار دادند، و تا زمانی که باقی ماندند، بر این راه و رسم پای فشردند.

در این میان جریانی نیز در اوایل انقلاب به‌وجود آمد که بر مبارزه‌ی مسلحانه تکیه کرد، و شروع کرد به ترور چهره‌های سرشناش رژیم جمهوری اسلامی. این جریان که "فرقان" نام داشت، در اوایل انقلاب بهمن نام‌اش به خاطر انتصاب به شریعتی و نیز ترورهای انجام داده، حتی بیش‌تر از مجاهدین خلق و چریک‌های فدایی خلق بر سر زبان‌ها افتاد. فرقان بر این باور بود که ارتجاع مذهبی به‌هیچ‌وجه این حق را ندارد که خود را به شریعتی منتصب کرده و از اندیشه و افکار او سوء‌استفاده نماید. هم چنین اعتقاد داشت که روحانیت و آخوندیسم به خاطر تبهکاری‌های ذاتی‌شان، برای جامعه و مردم ایران جز فاجعه چیزی به بار نخواهند آورد. به همین خاطر اصطلاح "آخوندیسم تبهکار" را همواره مطرح می‌کرد.

به هر حال بسیاری از جریانات عقیدتی ـ سیاسی‌ی طرفدار شریعتی توانستند اقدام به انتشار آثار تئوریک و اعتقادی در راستای تداوم راه شریعتی نمایند. برخی از این آثار هنوز قابل دسترسی است، و به‌طور نمونه می‌توان به سایت پویا، در بخش هواداران شریعتی، مراجعه کرد. هم‌چنین بخش اعظم این سازمان‌ها توانستند از طریق اتخاذ مواضع و مرزبندی‌های روشن سیاسی، مرزهای خویش را با اسلام ارتجاعی، حاکمیت سیاسی در ایران، و نیز لیبرالیسم ترسیم کنند.

علی‌رغم این‌که این جریانات توانستند صادقانه مبارزه نمایند، و خود را تسلیم ارتجاع مذهبی حاکم ننمایند، اما به‌خاطر حاکمیت مجدد استبداد و دیکتاتوری در ایران، و به‌خاطر شروع مبارزه‌ی مسلحانه توسط مجاهدین خلق و برخی گروه‌های دیگر، و به‌وجود آمدن اختناق و سرکوب مضاعف سیاسی، شانس ارتقاء و رشد را نیافته، و به‌تدریج از صحنه‌ی سیاسی، به لحاظ عملی و خط حرکتی، حذف گشتند.

برخی از افراد و گروه‌هایی، که در این رابطه به خارج از کشور مهاجرت کردند، تلاش کردند تا در راستای تداوم راه و اندیشه‌ی شریعتی فعالیت کنند، و دست به تجمعات، تشکلات، انجمن‌ها، و محافل گوناگون زده، تا راه اتحاد و مبارزه را تجربه نمایند.

در داخل نیز پس از به‌وجود آمدن موج اصلاحات و اصلاح‌طلبی، برخی از نیروهای سابق معتقد به راه شریعتی، که بخشاً نیز در سازمان‌های سیاسی فعالیت می‌کردند، به‌تدریج از آراء و افکار انقلابی‌ی شریعتی فاصله گرفته، و به صف اصلاح‌طلبان پیوستند. این افراد و یا جریانات در همکاری با برخی از نیروهای نهضت آزادی و ملیون، جریان ملی ـ مذهبی را به‌وجود آوردند. این نیروها و افراد در تلاش بر آمدند تا از راه و اندیشه‌ی شریعتی، که راهی انقلابی و سوسیالیستی است، قرائت و رویکردی اصلاح‌طلبانه، دموکرات‌مآبانه و لیبرالی ارائه دهند، که البته در این کار موفق نشدند. زیرا مرزهای شریعتی در رابطه با رفرم و لیبرالیسم مرزهای روشنی است. و شریعتی به رفرم و اصلاح تنها در کادر انقلاب باور داشته، و دموکراسی را همواره منهای بورژوازی و لیبرالیسم طرح می‌کرد، و در تحلیل نهایی، معلم شریعتی دموکراسی و سوسیالیسم را لازم و ملزوم هم می‌دید، و این مسئله را در "کتاب خودسازی‌ی انقلابی"، در بخش "عرفان، برابری، و آزادی" با صراحت توضیح داده است.

جریانات پیرو راه شریعتی اگر چه توانستند خط‌مشی‌ی آگاهی‌بخش را به عنوان یک مشی‌ی سیاسی در مقابل خط‌مشی‌ی مسلحانه مطرح کنند، اما به‌خاطر نداشتن استراتژی‌ی رئال و خط حرکتی‌ی روشن سیاسی، نتوانستند از خویش سنت مبارزاتی‌ی استواری بر جای گذارند. زیرا، مشی‌ی آگاهی‌بخش و خودآگاهی دادن به توده‌ها، آنگاه که در ملاء اجتماعی نباشد، و در غیاب توده‌ها و مبارزات جاری و عینی‌ی آنها بخواهد انجام گیرد، هیچ‌گاه تبدیل به سنت مبارزاتی نشده، و خصلت توده‌ای و اجتماعی به خود نمی‌گیرد . البته در این میان وجود استبداد و اختناق، بازداشت و شکنجه و اعدام رهبران، اعضاء، و هواداران سازمان‌های سیاسی، و نهایتاً خروج بسیاری از نیروها به خارج از کشور را نیز نباید از یاد برد. اما این امر شرط قضیه هست، و اصل همان عدم توده‌ای و اجتماعی شدن مبارزات سیاسی‌ی آنها است.


پیروان شریعتی اکنون چه باید بکنند

۱. حضور در مبارزات جاری توده‌ها :

لازم است تا پیروان شریعتی با شناخت درست اندیشه و راه شریعتی، یعنی عرفان، برابری، وآزادی، و در واقع، نان، آزادی، فرهنگ، ایمان، و دوست داشتن، بی‌‌مهابا در مبارزات جاری‌ی تود‌ه‌ها، در هر کجا که هست، شرکت جوییم. در مبارزات کارگران، دانش‌جویان، معلمان، زنان، پرستاران، جوانان، اقلیت‌های قومی و مذهبی، روشنفکران، نویسندگان، روزنامه‌نگاران و... شرکت صادقانه و آگاهانه و بدون چشم‌داشت، هر کجا که مبارزه‌ای به منظور دست‌یابی به عدالت، آزادی، و کسب حقوق برابر وجود دارد، حضور داشته باشیم. زیرا آرزوها و دغدغه‌های شریعتی را چیزی جز این امور تشکیل نمی‌داد.


۲. تلاش درجهت تعمیق نهاد‌ها و تشکل‌های مستقل توده‌ای

اساسی‌ترین وظیفه‌ی پیروان شریعتی، در هنگام حضور در مبارزات جاری‌ی تود‌ها، امر سازماندهی و سازمان‌یابی‌ی مبارزات جاری‌ی آنها است. می‌بایست راه رسیدن به اهداف مبارزاتی، که چیزی جز اتحاد و همبستگی و پیش‌برد مسولیت مشترک، آن‌هم در غالب نهادها و تشکل‌های مستقل در جامعه نیست، را آموخت و آموزاند. در واقع تا زمانی که نهادها و تشکل‌های مستقل در جامعه شکل نگیرند، مبارزه‌ی قانون‌مند با استبداد نیز معنی ندارد، و دست‌یابی به مطالبات آنها نیز امکان‌پذیر نیست. بنابراین تعمیق و تقویت نهادهای مستقل، از جمله وظایف و "چه باید کرد"های کنونی‌ی پیروان شریعتی می‌باشد.


۳. فعالیت گروهی و جمعی در راستای ایجاد تشکیلات سراسری

یکی از مشکلات بسیار جدی‌ی جامعه‌ی ما، در شرایط فعلی، تشکل‌گریزی، عدم تشکل‌پذیری، و فعالیت‌های فردی و پراکنده است. اگرچه دشمنان مردم ما، یعنی طبقات حاکم و استثمارگر در ایران، هر کدام به خاطر دست‌یابی به منافع استثمارگرانه و استبدادی‌شان دارای نهادها، تشکیلات، و احزاب خویش هستند، اما در صف دوستان مردم، تفرقه و عدم تشکل‌پذیری بیداد می‌کند. روشنفکران، مبارزین، صاحب‌نظران، و نیز افراد مسئول در جامعه، بسیارند، اما بنا به دلائل متعدد، و شاید بعضاً به دلیل فرد‌گرایی‌ی مفرط و خودمحوری و یا عدم داشتن تجربه و صبر و حوصله در کار مشترک، ملاحظه می‌شود که در جامعه عدم فعالیت‌های گروهی و جمعی به شدت ریشه دوانده است. اعتماد مطلق به خرد فردی، و عدم اعتقاد به خرد جمعی، منجر به نوعی فرد‌گرایی و اندیویدوآلیسم غیرمسولانه شده است. زیرا، از نظر اصولی آنگاه که فردیت در تقابل با فرهنگ‌های قبایلی و مناسبات استبدادی و توتالیتر در جامعه شکل می‌گیرد، می‌باید خود زمینه‌ساز نوعی کار و فعالیت مشترک برای ایجاد آلترناتیو مناسب در مقابل استبداد و روابط قومی و قبایلی شود. و آن روابط که همان روابط دموکراتیک است، تنها و تنها در کار مشترک جمعی تبارز می‌یابد. البته باید فوراً اضافه کنیم که در این امر وجود استبداد مطلقه همواره نقش به‌سزایی داشته و دارد، زیرا همواره در مقابل فعالیت‌های مستقل از حاکمییت حساسیت فوق‌العاده نشان داده، و به سرکوب آنها پرداخته است. اما نباید هیچگاه تسلیم شرایط شد، و از طریق فرافکنی، که آن هم سنت ارتجاع مذهبی‌ی حاکم است، از زیر بار این مسولیت خطیر شانه خالی کرد. آنانی که سالیان طولانی در این راه گام بر داشتند، می‌دانند که کار گروهی و جمعی، به‌ویژه در میان انسان‌هائی که خود دارای منزلت، فردیت، و استقلال نظری و فکری شدند، کار آسانی نیست، اما ظرافت کار نیز در همین جا است. اگر افراد این‌چنانی بتوانند در جامعه کار گروهی و جمعی کنند، می‌توانند منشاء تغییر و تحولی اساسی باشند، و از خود سنت اجتماعی و خط حرکتی‌ی بالنده ارائه دهند.

این است که، تلاش در جهت کار گروهی و جمعی، از دیگر وظایف پیروان شریعتی است. اما این تلاش‌ها باید جهت‌مند باشد. باید این حرکت‌های مشترک و جمعی، ما را به سمت یک تشکیلات سراسری رهنمون باشد. تشکیلاتی که دارای اهداف استراتژیک مشخص مبارزاتی است، و می‌تواند بخش وسیعی از طرفداران استقلال، آزادی، و سوسیالیسم را، با الهام از محکمات اندیشه‌ی شریعتی، در درون خویش جمع کند. این تشکیلات سراسری یک شبه به‌وجود نمی‌آید، بلکه از دل فعالیت‌های گروهی و جمعی است که می‌توان با صبر و حوصله و درایت و کاردانی به آن تشکیلات سراسری راه برد .


درجه‌بندی‌ی مجدد تضادها :

اکنون بیش از ۳۰ سال از شهادت شریعتی می‌گذرد، و در این ۳۰ سال بسیاری مسائل در سطح حهانی و داخلی تغییر کرده است. در سطح جهانی، بلوک شرق (سوسیالیسم موجود) فروپاشیده، و امپریالیسم امریکا یکه‌تاز میدان شد. مبارزات ملی و ناسیونالیستی در خاور میانه به شدت تضعیف شده است، و نئولیبرالیسم و جهانی‌سازی(گلوبالیزیشن) در جهان حاکم شد. بنیاد‌گرایی‌ی اسلامی بعد از فروپاشی‌ی شوروی به عنوان اصلی‌ترین دشمن امپریالیسم امریکا و متحدان‌اش قلمداد گردید، و امپریالیسم امریکا و متحدین‌اش با توسل به این حربه به چندین نقطه‌ی جهان حمله کرده، و یا برخی از کشورها را به اشغال خود در آوردند. در ایران، ارتجاع مذهبی، که در عصر شریعتی به عنوان دشمن فرعی بود، بر جامعه حاکم شد، و جزء دشمن اصلی شد. برخی از جریانات مترقی‌ی آن زمان الآن به جریانات ارتجاعی تبدیل شده، و در کنار امپریالیسم امریکا پهلو گرفتند. لیبرالیسم، که آن زمان در مقابل سوسیالیسم بسیار زبون و گوشه‌گیر بود، الآن خود را تنها آلترناتیو می‌داند، و سخن‌گوی آن، فوکویاما، استقرار آن‌را به عنوان آغاز "پایان تاریخ"، مطرح کرده است. همه‌ی این مسائل باعث می‌شود تا پیروان شریعتی به درحه‌بندی‌ی مجدد تضادهای احتماعی پرداخته، و درحه‌بندی‌ی این تضادها، و نحوه‌ی برخورد با آنها را، توضییح دهند. از این طریق، می‌توانیم از سیل شبهه و توهمی که از همه سو بر سر مردم میهن‌مان می‌بارد، در امان باشیم. درجه‌بندی‌ی تضادها با تکیه بر محکمات اندیشه‌ی شریعتی، که در کنار آن مواضع ضد امپریالیستی، ضد استبدادی، ضد استثماری و ضد ارتجاعی موج می‌زند، یکی از وظایف پیروان او می‌باشد.

آری، ویژه‌نامه‌ی امسال شریعتی را ما می‌توانیم با تاکید بر نیازهای جامعه، و متمرکز شدن بر آن نیازها، و طرح مجدد آرمان‌های شریعتی و رهنمودهای او، انتشار دهیم، و از این ویزه‌نامه به‌عنوان نامه‌ای که به طرح "چه باید کرد"های مشخص می‌پردازد، استفاده کنیم. اگر محتوا و یا مضمون این "چه باید کرد"ها را قبول نداریم، و یا آنها را ناقص می‌دانیم، به‌صورتِ فعال با آنها برخورد کنیم، و اگر پیرو صدیق راه شریعیی هستیم، بدانیم که دیگر زمان آن رسیده است که به دنبال ایجاد خط حرکتی‌ی فعالی، که بتواند با تکیه بر محکمات اندیشه‌ی شریعتی، از یکسو جو شبهه و توهم را بشکند، و از سوی دیگر طیف وسیع پیروان او را در خود متشکل کند، باشیم. خط حرکتی و تشکیلاتی‌ای که بتواند در راستای تحقق واقعی‌ی معنای زندگی از زبان شریعتی، یعنی نان، آزادی، فرهنگ، ایمان، و دوست داشتن، کوشا باشد. به امید آن روز.

شورای سوسیالیست‌های مسلمان / خرداد ۱۳۸۷


منبع : سایت پویا
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش : یک بار / شروین
.




موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  مراسم سالگرد شریعتی / سال ۹۰ shervin 4 2,802 22_06_2011 . 00:38
آخرین ارسال: solange
  مراسم سالگرد شریعتی / سال ۸۲ shervin 2 2,386 21_04_2011 . 01:12
آخرین ارسال: shariati.group
  مراسم سالگرد شریعتی / سال ۸۴ shervin 4 2,501 06_08_2010 . 16:22
آخرین ارسال: ehsan
  مراسم سالگرد شریعتی / سال ۸۵ shervin 4 2,634 05_08_2010 . 10:08
آخرین ارسال: ehsan
  مراسم سالگرد شریعتی / سال ۸۶ shervin 19 10,138 09_07_2010 . 14:17
آخرین ارسال: shervin
  مراسم سالگرد شریعتی / سال ۸۹ shervin 2 2,380 23_06_2010 . 21:42
آخرین ارسال: shariati.group

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان